eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
414 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گلچین شعر
گلبرگ نخ چادر گلدار توام نقاشیِ یاسِ در و دیوار توام یلدای من امسال شده زهرایی سی ثانیه بیشتر عزادار توام @golchine_sher
34.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 حال خوب 1⃣ قصه جعفر پلنگ را شنیدی؟ .......... اگر حالت خوب شد و اشکت جاری شد برای مردم غزه دعا کن 🆔https://eitaa.com/mahdavi_arfae
در اوج غصــه هم طلب همـــدلی نکن همچون‌ انارْ خون به جگر باش و تاجدار :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️در شب یلدا بازیکنان سابق تیم ملی فوتبال، سید جلال حسینی، محسن ربیع‌خواه و محمد انصاری در منزل شهید تهرانی مقدم حضور یافتند و با خانواده این شهید والامقام دیدار کردند. 🔴 به کمپین بزرگ انقلابیون بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2182086783Cb32c15873f
🔰پاسخ خواجه حافظ به تفألی که دقایقی بعد از شهادت حاج قاسم زده شد سعید بیابانکی شاعر در برنامه روایت حبیب خاطره زیبایی از شب شهادت سردار نقل می کند: سحر۱۳ دی‌ماه سال ۱۳۹۸ بنده دبیر جشنواره شعر فجر در اصفهان بودم. خاطرم هست که آن شب تا دیر وقت بیدار بودیم و این خبر را در آنجا دریافت کردیم. به تعبیر یکی از عزیزان این خبر در رسانه‌ها منتشر نشد بلکه منفجر شد. یکی از دوستان به حافظ تفأل زد و این غزل آمد. خیلی عجیب است که چنین شعری آمد و واقعاً تصادفی نیست. سحرگه رهرویی در سرزمینی/ همی‌گفت این معما با قرینی که ای صوفی شراب آن گه شود صاف/ که در شیشه برآرد اربعینی ثوابت باشد ای دارای خرمن/ اگر رحمی کنی بر خوشه چینی گر انگشت سلیمانی نباشد/ چه خاصیت دهد نقش نگینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جا برای من گنجشک زیاد است ولی به درختان خیابان تو عادت کردم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماییم به همرکاب شمشیر زنت ماییم هوا خواه تو و سینه زنت ۵۲ جمعه ثبت شد هر ساله خسته شده تقویم هم از آمدنت حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Hosein Jafari: ای چشم سیاه تو دل انگیزترین موهای تو نقش فرش تبریزترین شیراز لبت مست تر از صد باده تیغ مژه ات خنجر چنگیزترین ا eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
Hosein Jafari: به محتبی تاجیک شاعر انجمن عصر انتظار ورامین از مدح و غزل ها شده پر زنبیلت الهام فرشته شد سحر تحویلت فخر تو لباس ،،ساده،، ی نوکری است شادیم ز لبخند تو و تجلیلت حسین جعفری
در وقت غروب می شود صحبت ماه با چادر مشکی برسد حضرت ماه خورشید خانوم ۸ ساعت تابید شد شیفت شب باز شده نوبت ماه حسین جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نان و رطب و چای و غزل آوردم صد بوسه به تو بغل بغل آوردم خورشید طلوع کرده برخیز و بیا گلپونه و چایی و عسل آوردم جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
هرچند که گرگ منطقه درّنده ست این دهکده بر عهد خودش پابند است از قول و قرار رؤسا فهمیدم چوپان دروغگو نمرده زنده است
ای وای اگر گدا به یک جا برسد سارای فقیر هم به دارا برسد به گنج اگر رسیدی آقای مدیر یک جور بخور تا به همه ما برسد حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام Jfry2164 اینیستاگرام حسین جعفری
محمدرضا آقاسی ۲۴ فروردین ۱۳۳۸ در تهران چشم به جهان گشود. پدر او معلم قرآن بود و خانواده‌اش از علاقه‌مندان به اشعار مذهبی بودند. پس از اخذ مدرک سیکل به دلایلی ادامهٔ تحصیل نداد و به همان بسنده کرد. آقاسی سرودن را از سال ۱۳۵۱ آغاز کرد و در مسیر شاعری از تجربیات اساتیدی مانند مهرداد اوستا بهره برد. وی در مناطق جنگی حضور پیدا کرد و با اشعارش باعث تهییج رزمندگان می‌شد. او از شاعرانی است که سبک شعر سرودن و نوع شعر خوانی‌اش بسیار مورد اقبال عموم مردم قرار گرفت. آقاسی در ۳ خرداد ۱۳۸۴ از دنیا رفت. رهبر انقلاب در پیامی درگذشتش را تسلیت گفتند. «شیعه‌نامه»، «بر مدار عشق» و «حق نمک» دربردارنده اشعار او است.
🔹باب اول در سیرت پادشاهات: حکایت ۳۶ دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی. باری این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفته‌اند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن. به دست آهن تفته کردن خمیر به از دست بر سینه پیش امیر عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا ای شکم خیره به نانی بساز تا نکنی پشت به خدمت دو تا
مردی فقیر چشمش به مغازه خوراک پزی افتاد تکه نانی را بالای بخاری که از سر دیگ بلند می شد، می گرفت و می خورد. هنگام رفتن صاحب مغازه گفت: تو از بخار دیگ من استفاده کرده ای، باید پولش را بدهی. مردم جمع شدند و مرد از همه جا درمانده، بهلول را دید و او را به قضاوت دعوت کرد.   بهلول به آشپز گفت: این مرد از غذای تو خورده است؟ آشپز گفت: نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به زمین انداخت و گفت: ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر.   آشپز با تعجب گفت: این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت: مطابق عدالت است. کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا