شرمسار توام ای دیده ازاین گریه ی خونین
که شدی کور و تماشای رُخش سیر نکردی
#شهریار
@robaiiyat_takbait
روزگار اینسان که خواهد بیکس و تنها مرا
سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبالِ من...
#شهریار
@robaiiyat_takbait
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
#شهریار
@robaiiyat_takbait
فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست
#شهریار
@robaiiyat_takbait
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی به غیر محبت روا نبود
#شهریار
@robaiiyat_takbait
از زندگانیام گِله دارد جوانیام
شرمندهی جوانی از این زندگانیام ؛
#شهریار
@robaiiyat_takbait
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود می گذرم
#شهریار
@robaiiyat_takbait
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاکِ سینه، مجالِ رفو نبود...
#شهریار
@robaiiyat_takbait
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را...
#شهریار
@robaiiyat_takbait
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
#شهریار
@robaiiyat_takbait
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یــادت بخیــر یار فراموشــکار من
#شهریار
@robaiiyat_takbait
گر آرزوی وصلش پیرم کُند مکن عیب
عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد...
#شهریار
@robaiiyat_takbait