eitaa logo
روحانی کاروان
953 دنبال‌کننده
3 عکس
4 ویدیو
9 فایل
تولید محتوا برای روحانیون کاروان عتبات عالیات ارتباط: @ymirani اگر مفید دیدید به دوستان روحانی کاروان معرفی فرمایید. دستم از توشه خالیست محتاج دعای تو هستم
مشاهده در ایتا
دانلود
انسانى كه جز خوردن و نوشيدن و پوشيدن هدفى ندارد قرآن به او مرآت و نشان مى دهد . مى فرمايد : مى خواهى درون ات را ببينى , اين چهار پايان را ببين( ذرهم يأكلوا و يتمتعوا و يلههم الامل)( يأكلون كما يأكل الانعام)  مثل زندگى مى كنند . ✍رضابازیارمنصورخانی
✔️این قسمت: حرمت آبروی مومن 🔻جابر روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به كعبه نظر افكند و فرمود: آفرين بر تو، خانه‏ اى كه چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زياد است سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بيشتر است. 🔻کعبه حرمت دارد خدا برای حرمت کعبه ابابیل می فرستد تا سپاه ابرهه نابود کند! اگر کسی قصد ویران کردن آبروی مومنی را داشته باشد معلوم است که با لشکری قوی تر از ابابیل مواجه است. 🔻در حديث قدسى آمده است: خداوند به كسانى كه مؤمنان را بيازارند اعلان جنگ مى‏دهد عن أبي عبد اللّه ـ عليه السلام ـ قال: قال اللّه عزّ و جلّ: لِيَأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ.......! ✍رضابازیارمنصورخانی https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
🔻 در کتاب «صحیح مسلم» روایتی است که خالد ابن ولید می‌خواست گردن معترض به رسول الله را قطع کند و از پیامبر سوال می‌کند: «ألا أَضْرِبُ عُنُقَهُ قال لَا لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ يُصَلِّي» این فردی که این چنین جسارت می‌کند به پیامبر می‌گوید: «يا رَسُولَ اللَّهِ اتَّقِ اللَّهَ» خالد بن ولید به پیامبر میگوید : تقوا داشته باش خالد می‌گوید باید گردنش را بزنیم. حضرت می‌فرماید خیر، چون نماز می‌خواند. «فقال خَالِدٌ وَكَمْ من مُصَلٍّ يقول بِلِسَانِهِ ما ليس في قَلْبِهِ» خالد گفت چه بسا افرادی هستند که نماز می‌خوانند ولی نماز لقلقه زبانشان است قلبا مؤمن نیستند! رسول اکرم یک جمله بسیار زیبایی فرمودند: «إني لم أُومَرْ أَنْ أَنْقُبَ قُلُوبِ الناس ولا أَشُقَّ بُطُونَهُمْ» من مأموریت ندارم قلب‌های مردم را بشکافم و شکم‌های مردم را پاره کنم تا ببینم قلبا نماز می‌خوانند یا زبانا نماز می‌خوانند. سند:  صحيح مسلم  جلد ۲صفحه : ۷۴۲ پس: ✓در خلوت مسلمان وارد نشویم. ✓فعل مسلمان راحمل بر صحت نماییم. https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
! لباس شیک پوشیدیم ماشین لاکچری سوار شدیم خانه مجلل ساکن شدیم کف زدند و تبریک گفتند که مبارکت باشد بهت می آید، برازنده توست! نگفتند و ما رانفهماندند که آنچه روی زمین است زینت است هرچند زیباست و نیاز انسان! و چه بسا زندگی بدون آن تلخ امّا هرچه باشد است نه زینت انسان إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا (ترجمه: در حقيقت ما آنچه را كه بر زمين است زيورى براى زمین قرار داديم) و اما آنچه زینت انسان است و همیشه در او و با او می ماند سجایای اخلاقِ انسانی است، آری راستگویی است، صداقت است، چشم پاکی است و هر آنچه امروزه به آن میگویند انسانیّت! و قرآن می گوید تقوا! «وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ لیکن خدا مقام ایمان را محبوب شما گردانید و در دلهاتان نیکو بیاراست» https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
سلام 🌹 یک کلامی امیر بیان امام علی علیه السلام دارند خیلی قابل تامل که تفسیرش این است: تو که اینقدر عاطفی هستی گر کسی مریض شود به عیادتش می روی اگر کسی زیر آفتاب باشد سایه بانش می شوی! تو که اینقدر برای دیگران رحم داری و توجه چرا به خودت رحم نمیکنی! اما ترحم من نفسک ما ترحم من غیرک ای انسان آنقدر که دلت برای دیگران می سوزد برای خودت دل نمی سوزانی؟! أَمَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ، أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ [نَوْمِكَ] يَقَظَةٌ چيز تو را به پروردگارت مغرور نمود. و چه چيز تو را به هلاكت خويش دلبسته ساخت؟ آيا دردت را درمانى نيست؟ آيا از اين خواب گران ديده نمى گشايى؟ از خواب غفلت بیدار شویم ماناقصیم باید کامل شویم و مسافریم به زاد و توشه نیاز داریم. شرح بخشی ازخطبه ی۲۲۳نهج البلاغه ✍️ رضابازیارمنصورخانی ۱۶/۱۲/۱۴٠٠ https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
بكر بن عيسى گويد: على (ع) مى‌گفت: اى مردم كوفه اگر در آن روز كه از نزد شما مى‌روم جز خانه‌ام و باربرم و چيز ديگرى با خود داشتم بدانيد كه خائنم. ✍️ یک وقت فکر نکنید اونایی که از المال موسسه تاسیس کردند و بعد از خودشون ارث برا وارثشون هست؛ اوناخائنند ها!!!!! نه اونا از سفره ی انقلاب سهم دارند! رضابازیارمنصورخانی ۳خرداد۱۴٠۱_قم https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا انسان، خانه خویش را گلستانی پر طراوت و زیبا کند؛ خود از این همه زیبایی و نشاط مستقیما بهره مند می شود و البته نسیمی که می وزد، بخشی از این عطر دل انگیز را به دیگران می رساند؛ چنان که اگر کسی درون خانه خویش را لجنزاری متعفن و بدبو نمایند خود را همواره با رنج و ناروایی قرین ساخته و البته با بادی که می وزد بوی بد آن به دیگران هم می رسد و آنان را نیز می آزارد قرآن می فرماید خوبی های شما به نفع شماست و بدی های شما هم به ضرر خود شما است إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا بنابراین همه تبهکاریها و غارتهاو... بر اساس این قاعده کلی به خود شخص مرتکب باز می گردد و البته آثاری از آن نیز دامنگیر دیگران می شود ✍️ رضابازیارمنصـــــــــــورخانی یک شنبه۸خرداد۱۴٠۱_قم https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
چه قشنگی خدا برای ما قرار داد... چه فطرت صاف و صیقلی داشتیم..... پاک پاک بودیم مثل آینه! وقتی کودک بودیم برای نخستین بار اگر اقدام به دروغگویی می کردیم با واکنش سالم خویش روبرو می شدیم و با اموری چون سرخ شدن چهره لکنت زبان و عرق کردن؛ این پلیدی خلاف فطرت رابالا می آوردیم. مثل دستگاه گوارش که برا ی نخستین بار اگر را در او وارد کنند به طـــــــور طبیعی نمی پذیرد و آن را برمی گرداند؛ اما همین دستگاه عسل را به راحتی می پذیرد و آن را هضم می کند. ذائقه ما با گناه سازگار نبود! کم کم عادت کرد الان دیگه میگوییم رنگ چهره سرخ نمی شود! حرام میخوریم برایمان خوشمزه است بالا نمی آوریم! وای برما چه کردیم با فطرت پاک خودمان......!! ✍️ رضابازیارمنصـــــــــــورخانی جمعه۶خرداد۱۴٠۱_قم https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
ای آنکه بر مرکب و مستانه یکّه تازی میکنی؛ دیر یا زود آن مرکب به زیرت می کشندو تو را بر مرکب دیگری( ) که عازم جایگاه ابدی است؛ می نشانند! پس مستانه نتاز و نناز! این نغمه ی آسمانی بر لب دار که:«سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کنّا لَهُ مُقْرِنِینَ * وَ إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ» منزّه است خدایی که این (بخوان این پست را این مقام را) را برای ما مسخَّر ساخت، و گرنه ما توان آن را نداشتیم، وما به سوی پروردگارمان باز می گردیم.» ✍رضابازیارمنصورخانی ۵خرداد۱۴٠۱_قم https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
. از دانسته ها خوددرا به غفلت انداختن() از آنچه میدانی یا می بینی چه بسیار نیکوست! که امیر بیان حضرت علی علیه السلام فرمودند: «من اشرف الاعمال الکریم غفلته عما یعلم» انسان کریم از آنچه می داند در شمار شریف ترین کارهای اوست. اینقدر ارزش دارد و به انسان شرافت میدهد که پیامبر خدا با اینکه می تواند از همه ی احوال و اعمال مردمان آگاه باشد و قرآن هم به ما خبر داده و تایید کرده که پیامبرتان می داند و میبیند «... و سیری الله عملکم و رسوله» امّا همین پیامبر وقتی در مقام قضاوت قرار می گیرد از علم خدادادی استفاده نمی کند خود را به می زدند و خودمی فرمود که با ابزارهای قضایی، یعنی بیّنه و یمین(شاهد و سوگند) میان شما قضا و داوری میکنم«انّما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان» این تغافل خیلی ارزشمند است به بیان ضرب المثل شتر دیدی ندیدی...... بعضیا ها هم هستند اینجور میگند فلانی بذار دهانم بسته باشد من خیلی چیزا میدونم نمیخوام بگم!! داداش تو بگی بهتره! طرف راباخاک یکسان میکنی با کشیدن یاء در خیــــــــــــــــــــلی😊 رضابازیارمنصورخانی ۴خرداد۱۴٠۱_قم https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
تمام و تمام در کربلاء دوستان قسمت آبی رنگ برای مطالعه و تحقیق مطلب است روز شنبه بیست و ششم ذی الحجه به این منزلگاه شَراف رسیدند در شراف سه حلقه چاه بزرگ است به نقل از مقاتل و کتب تاریخی حضرت در این منزلگاه آب برگرفتند. به راه افتادند و در نیمه روز بودند که به سپاه حرّ رسیدند. فقال له الحسين (عليه السّلام): فما ترونه؟ قالوا: نراه و اللّه آذان الخيل، قال: انا و اللّه أرى ذلك ثم قال (عليه السّلام): ما لنا ملجأ نلجأ إليه فنجعله في ظهورنا و نستقبل القوم بوجه واحد؟ فقلنا له: بلى هذا ذو حسم (اسم جبل) الى جنبك تميل إليه عن يسارك فان سبقت إليه فهو كما تريد. فأخذ إليه ذات اليسار و ملنا معه فما كان باسرع من أن طلعت علينا هوادي الخيل فاستبقنا الى ذى حسم فسبقناهم إليه فضربنا الخيام.» منتهى الآمال (عربی)، جلد‏1، صفحه 607 «حضرت سيّد الشهداء (عليه السّلام) از بطن عقبه كوچ نمودند و در منزلگاه شراف (به فتح شين) نزول کردند و چون هنگام سحر شد جوانان را امر كردند كه آب بسيار برداشتند و از آنجا روانه گشتند و تا نصف روز راه رفتند، در آن حال مردى از اصحاب آن حضرت گفت: اللّه اكبر، حضرت نيز تكبير گفت و پرسيد مگر چه ديدى كه تكبير گفتى؟ گفت: نخلهایی از دور ديدم، جمعى از اصحاب گفتند: به خدا قسم كه ما هرگز در اين مكان نخل نديده‏ ايم. حضرت فرمودند: پس خوب نگاه كنيد تا چه مى ‏بينيد. گفتند: به خدا سوگند گردنهاى اسبان مى ‏بينيم. آن حضرت فرمودند: و اللّه من نيز چنين مى ‏بينم. و چون معلوم فرمود كه علامت لشكر است كه پيدا شدند به سمت چپ خود به جانب كوهى كه در آن حوالى بود و آن را ذو حسم مى ‏گفتند؛ رفتند كه اگر حاجت به قتال افتد آن كوه را ملجأ خود نموده و پشت به آن مقاتله نمايند پس به آن موضع رفتند و خيمه برپا كردند و نزول نمودند.» ♦️با تامل ،تدبر و تفکر در قیام علیه السلام هرچه بیشتر به اسراری می رسیم! هيچ كجا، شكوه و جمال به اندازه كربلا وجود ندارد. ♦️چقدر باید باشی وعبدخدا؛ که وقتی در ذو حسم به سپاه برخورد کنی بدون آنکه آنان طلب نمایند دستور دهی به جوانان بنی هاشم که:« اسْقُوا الْقَوْمَ وَارْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفًا» (این آقایان که آمده اند و با ما سر جنگ دارند اینان را که میدانم به زودی ما را می کشند و خانوده ام را به اسارت می برند )آب دهید و سیرابشان کنید؛این اسبانی( که میدانم بر پیکرم می تازند) را هم سیرابشان کنید! ♦️علی بن الطعان المحاربی میگه من آخرین نفر بودم که از ته سپاه حر رسیدم ابن علی خود آمد جلوی من آب به پیاله ام می ریخت مرا و اسبم را سیراب نمود.✓تاریخ طبری ج۵ص۴۰۲ ♦️امام است در حال زندگی میکند و قصاص قبل از جنایت نمی کند!این سپاه هنوز جنایت نکردند انسان هستند و تشنه حیوان دارند و تشنه و ما هستیم که در شأنمان گفته می شود:«عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ»، عادت شما احسان وخلق و خوی شما بخشش است! ♦️ این یک چهره است در کربلا!چهره ای دیگر هم در نهایت و رذالت!فعلشان بدترین و زشت ترین شکل ممکن بود: «أساؤوا السّواي»(روم/۱۰). تیر سه شعبه زدید هدفتان به زمین افتا او دیگر جان می دهد چرا بر راه انداختید؟چرا خانواده اش را بر مرکب بی جهاز آن هم دست و پای و کرده ...!«وَ صُفِّدوُا فِي الحَديد فَوقَ اَقتابِ المَطيّات» (عج) سخنران: . https://eitaa.com/joinchat/1502281752C6fd84a776f
ورود کاروان امام حسین (ع) به کربلا محاصره امام حسین علیه السلام و ورود ایشان به کربلا معجم الكبير؛ طبرانی: ج 3 ص 108 ... فَلَمّا احيطَ بِحُسَينٍ عليه السلام حينَ قُتِلَ قالَ: مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ؟ قالوا: كَربَلاءُ، قالَ: صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ، أرضُ كَربٍ وبَلاء... ترجمه: هنگامى كه او را براى كُشتنْ محاصره كردند، پرسيد: «نام اين سرزمين چيست؟».گفتند: كربلا. فرمود: «خدا و پيامبرش راست گفتند؛ سرزمينِ كَرْب (اندوه) و بلاست».   سخنان امام حسین علیه السام هنگام ورود به کربلا و برپاکردن خیمه ها الفتوح؛ ابن اعثم: ج 5 ص 83 ... فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام لِأَصحابِهِ: انزِلوا، هذا مَوضِعُ كَربٍ وبَلاءٍ، هاهُنا مُناخُ رِكابِنا، ومَحَطُّ رِحالِنا، وسَفكُ دِمائِنا. قالَ: فَنَزَلَ القَومُ، وحَطُّوا الأَثقالَ ناحِيَةً مِنَ الفُراتِ، وضُرِبَت خَيمَةُ الحُسَينِ عليه السلام لِأَهلِهِ وبَنيهِ، وضَرَبَ عَشيرَتُهُ خِيامَهُم مِن حَولِ خَيمَتِه‏. ترجمه: حسين عليه السلام به يارانش فرمود: «فرود آييد كه اين جا، جايگاه اندوه و بلاست! اين جا، محلّ فرود آمدن مَركب‏هايمان، و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است». آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات، فرود آوردند و خيمه‏اى را براى حسين عليه السلام و همسران و فرزندانش، بر پا كردند و خويشان حسين عليه السلام، گِرداگِرد خيمه او، خيمه زدند.   حمله دشمنان به خیام امام حسین علیه السلام و غارت آن ها مقتل الحسين خوارزمی: ج 2 ص 37 أقبَلَ الأَعداءُ حَتّى أحدَقوا بِالخَيمَةِ، ومَعَهُم شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ، فَقالَ: ادخُلوا فَاسلُبوا بِزَّتَهُنَّ. فَدَخَلَ القَومُ فَأَخَذوا كُلَّ ما كانَ بِالخَيمَة... ترجمه: دشمنان، پيش آمدند تا به گرد خيمه‏ها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نيز با آنها بود. او گفت: به درون خيمه‏ها برويد و جامه‏ها و متاعشان را بگيريد. مردم، وارد شدند و هر چه در خيمه‏ها بود، برداشتند...
منبع: لهوف، سید بن طاووس : ص ١٧٧. ثُمَّ أقبَلوا عَلى سَلَبِ الحُسَينِ عليه السلام، فَأَخَذَ قَميصَهُ إسحاقُ بنُ حوبةَ الحَضرَمِيُّ لَعَنَهُ اللّه، فَلَبِسَهُ ، فَصارَ أبرَصَ ، وَامتَعَطَ شَعرُهُ ... وَ رُوِيَ أَنَّهُ وُجِدَ فِي قَمِيصِهِ مِائَةٌ وَ بِضْعَ عَشْرَةَ مَا بَيْنَ رَمْيَةٍ وَ طَعْنَةِ سَهْمٍ وَ ضَرْبَةٍ. وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وُجِدَ بِالْحُسَيْنِ ع ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ طَعْنَةً- وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ضَرْبَة وأخَذَ سَراويلَهُ بَحرُ بنُ كَعبٍ التَّيمِيُّ لَعَنَهُ اللّه، ورُوِيَ أنَّهُ صارَ زَمِنا مُقعَدا مِن رِجلَيهِ . وأخَذَ عِمامَتَهُ أخنَسُ بنُ مَرثَدِ بنِ عَلقَمَةَ الحَضرَمِيُّ لَعَنَهُ اللّه، وقيلَ: جابِرُ بنُ يَزيدَ الأَودِيُّ لَعَنَهُ اللّه، فَاعتَمَّ بِها، فَصارَ مَعتوها، وأخَذَ نَعلَيهِ الأَسوَدُ بنُ خالِدٍ وأخَذَ خاتَمَهُ بَجدَلُ بنُ سُلَيمٍ الكَلبِيُّ لَعَنَهُ اللّه، فَقَطَعَ إصبَعَهُ عليه السلام مَعَ الخاتَمِ، وهذا أخَذَهُ المُختارُ، فَقَطَعَ يَدَيهِ ورِجلَيهِ ، وتَرَكَهُ يَتَشَحَّطُ في دَمِهِ حَتّى هَلَك. وأخَذَ قَطيفَةً لَهُ عليه السلام ـ كانَت مِن خَزٍّ ـ قَيسُ بنُ الأَشعَثِ لَعَنَهُ اللّه ُ وأخَذَ دِرعَهُ البَتراءَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّه، فَلَمّا قُتِلَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ، وَهَبَهَا المُختارُ لِأَبي عَمرَةَ قاتِلِهِ . وأخَذَ سَيفَهُ جُمَيعُ بنُ الخلقِ الأَودِيُّ، وقيلَ : رَجُلٌ مِن بَني تَميمٍ ، يُقالُ لَهُ : الأَسوَدُ بنُ حَنظَلَةَ لَعَنَهُ اللّه ُ . وفي رِوايَةِ ابنِ سَعدٍ : أنَّهُ أخَذَ سَيفَهُ الفلافِسُ النَّهشَلِيُّ ، وزادَ مُحَمَّدُ بنُ زَكَرِيّا : أنَّهُ وَقَعَ بَعدَ ذلِكَ إلى بِنتِ حَبيبِ بنِ بُدَيلٍ ، وهذَا السَّيفُ المَنهوبُ لَيسَ بِذِي الفَقارِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ كانَ مَذخورا ومَصونا مَعَ أمثالِهِ مِن ذَخائِرِ النُّبُوَّةِ وَالإِمامَةِ ، وقَد نَقَلَ الرُّواةُ تَصديقَ ما قُلناهُ وصورَةَ ما حَكَيناهُ . ترجمه : آن گاه ، به تاراج كردن جامه هاى امام حسين عليه السلام روى آوردند . اسحاق بن حَوبه حضرمى ـ كه خدا لعنتش كند ـ ، پيراهن امام عليه السلام را برد و آن را پوشيد ؛ امّا پيسى گرفت و مويش ريخت . . . روایت شده که در پیراهن حضرت صد و ده و اندی جای تیر و شمشیر و نیزه پیدا شد. امام صادق فرمود: در پیکر حسین علیه السلام جای سی و سه نیزه و سی و چهار زخم شمشیر بود. بحر بن كعب تَيمى ـ كه خدا لعنتش كند ـ ، شلوار امام عليه السلام را به غارت برد و نقل شده كه از دو پا ، فلج و زمينگير شد . اَخْنَس بن مَرثَد بن علقمه حضرمى ـ كه خدا لعنتش كند ـ ، عمامه امام عليه السلام را برداشت و گفته شده كه جابر بن يزيد اَوْدى ـ كه خدا لعنتش كند ـ ، عمامه را برد و به سرش پيچيد و سبك مغز و كم عقل گرديد . اسود بن خالد هم كفش هاى امام عليه السلام را تاراج كرد و بَجدَل بن سُلَيم كلبى ـ كه خدا لعنتش كند ـ ، انگشتر امام عليه السلام را برداشت . او انگشت ايشان را كه انگشتر داشت ، قطع كرد . [بعدها ]مختار ، او را دستگير كرد و دست و پاهايش را بريد و او را وا نهاد تا در خونش بغلتد و هلاك شود . قطيفه خز امام عليه السلام را قيس بن اشعث ـ كه خدا لعنتش كند ـ غارت كرد و زرهِ كوتاه (تن پوشِ) امام عليه السلام را عمر بن سعد ـ كه خدا لعنتش كند ـ برداشت و هنگامى كه عمر بن سعد به قتل رسيد ، مختار ، آن را به قاتل وى ، ابو عمره ، بخشيد . جُمَيع بن خلق اَوْدى ، شمشير امام عليه السلام را برد و گفته شده كه مردى از بنى تميم ، به نام اسود بن حنظله ـ كه خدا لعنتش كند ـ ، آن را به تاراج برد در روايت [محمّد] ابن سعد نيز آمده است كه فلافِس نَهشَلى ، شمشير ايشان را برد و محمّد بن زكريّا افزوده است كه پس از آن ، شمشير به دست دختر حبيب بن بُدَيل افتاد . اين شمشيرِ به تاراج رفته ، غير از شمشير ذو الفقار است كه با ديگر چيزهاى مشابهش ، جزو گنجينه نبوّت و امامت ، مصون و محفوظ ، نگاهدارى مى شود . راويان نيز در تصديق همين نقل ، مطالبى مشابه آن ، گزارش كرده اند
قالَ الرّاوي : وجاءَ هؤُلاءِ العَشَرَةُ حَتّى وَقَفوا عَلَى ابنِ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ ، فَقالَ اُسَيدُ بنُ مالِكٍ أحَدُ العَشَرَةِ: نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِكُلِّ يَعبوبٍ شَديدِ الأَسرِ فَقالَ ابنُ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ : مَن أنتُم ؟ قالوا : نَحنُ الَّذينَ وَطِئنا بِخُيولِنا ظَهرَ الحُسَينِ حَتّى طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ .قالَ : فَأَمَرَ لَهُم بِجائِزَةٍ يَسيرَةٍ . قالَ أبو عُمَرَ الزّاهِدُ: فَنَظَرنا إلى هؤُلاءِ العَشَرَةِ ، فَوَجَدناهُم جَميعا أولادَ زِنىً، وهؤُلاءِ أخَذَهُمُ المُختارُ ، فَشَدَّ أيدِيَهُم وأرجُلَهُم بِسِكَكِ الحَديدِ ، وأوطَأَ الخَيلَ ظُهورَهُم حَتّى هَلَكوا.اين ده تن ، [پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ ايستادند و از ميان آنان ، اسيد بن مالك گفت :ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تيزتك ، خرد كرديم .ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ گفت : شما كه هستيد؟ گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين ، اسب دوانديم تا آن كه سينه و گلوى حسين را آسياب كرديم .ابن زياد ، فرمان داد جايزه اندكى به آنان بدهند .ابو عمر زاهد مى گويد : ما به اين ده تن نگريستيم و همه آنان را زنازاده يافتيم . مختار ، آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين ، دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند . منبع: تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ٢٥٤
یکی از مصیبت های تکان دهنده اهل بیت در شام و جسارت به بانوان حرم منبع: بستان الواعظين و ریاض السامعین اثر عبدالرحمن علی بن جوزی صفحه 263 إنَّ الحُسَينَ عليه السلام استَسقى ماءً حينَ قُتِلَ ؛ فَمُنِعَ مِنهُ ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ ، وأتَى اللّه َ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ ، وذُبِحَ ذَبحا ، وسُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، ووُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، وقالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . وإنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، وقالَت : يا جَدّاه ـ تُريدُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ ، وبَكَت ، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، وشَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . ترجمه: امام حسين عليه السلام زمانى كه كشته شد آب خواست ولى به او ندادند و با زبان تشنه كشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشيدنى بهشتى سيراب ساخت. او را آن چنان ، سر بُريدند و خانواده اش را به اسارت بردند و در حالى سرهايشان باز بود با مَركب هاى بدون جهاز و پالان حركتشان دادند تا وارد دمشق شدند در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى انداختند تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند . يزيد ، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد . آنان ، همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت نه ساعت ، در روز آويزان بود . اُمّ كلثوم ، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ (منظورش پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود)! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است . سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد
گریه اهل بیت امام حسین (ع) در شام و جسارت به آ نها بستان الواعظين و ریاض السامعین؛ عبدالرحمن علی بن جوزی: صفحه ۲۶۳ ... فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ، ووُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ: إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . وإنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت، وقالَت : يا جَدّاه ـ تُريدُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ، وبَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها… ترجمه: یزيد دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنید. آنان، همچنان ماندند، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت نه ساعت، در روز آويزان بود. اُمّ كلثوم ، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ (منظورش پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود)! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است . سپس گريست. يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد.
کیفیت ورود اسرای کربلا به شام و مجلس یزید المزار الكبير ـ في زِيارَةِ النّاحِيَةِ ـ : رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، وصُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ ، يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ. المزار الكبير : ص ٥٠٥ ، مصباح الزائر : ص ٢٣٣ ، بحار الأنوار : ج ١٠١ ص ٢٤١ و ص ٣٢٢ . ترجمه: در «زيارت ناحيه مقدّسه» ـ : سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى، صورت هاشان را مى سوزانْد. آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند. قرب الإسناد عن عبد اللّه بن ميمون عن جعفر بن محمد عن أبيه [الباقر] عليهماالسلام: لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟ فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ . قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ، روضة الواعظين : ص ٢١٠ كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥٥ و ص ١٦٩ ح ١٥ . ترجمه: قرب الإسناد ـ به نقل از عبد اللّه بن ميمون از امام صادق عليه السلام، از پدرش امام باقر عليه السلام ـ: هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند روز بود و صورت هاى آنان باز بود. شاميان جفاكار گفتند: ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم. شما كيستيد؟! سكينه دختر حسين عليه السلام گفت : ما اسيران خاندان محمّديم.
حکایتی از جنگ جمل-جذاب.pdf
111.2K
حکایتی جذاب از جنگ جمل پیشگویی امام علی علیه السلام از تعداد افراد سپاه* شرح مختصری از جنگ جمل اگر گوشی شما پی دف باز نمیکند متن این پی دی اف اینجاس 👇 https://eitaa.com/sanaderevayat/7
مقدس اردبیلی یکی از بزرگان، مرحوم عالم بزرگوار افتخار شیعه کسی که بارها خدمت مقدّس حضرت حجة بن الحسن عسکری (ع) رسیده علامه ملا احمد مقدس اردبیلی رضوان اللّه تعالی علی(ع)ه را در خواب دید از او پرسید عالم آخرت را چگونه دیدی و خداوند با تو چه معامله‌ای کرد؟ این عالم جلیل القدر فرمود: بازار عمل که کساد و بی‌رونق است نفع نداد ما را مگر صاحب این قبر یعنی حضرت امیرالمؤمنین (ع). یعنی در عالم آخرت کسی ما را نجات نداد مگر آقا علی(ع).
در حدیث است که «الدعاء تحت قبته مستجاب»، یعنی دعا زیر قبه امام حسین(ع) مستجاب است. اگر منظور از این قبّه، همان گنبد باشد که در زمان معصومان چنین گنبدی وجود نداشت؟! پاسخ اجمالی در منابع حدیثی، روایات متعددی ناظر به آن است که دعا در زیر قبّه امام حسین(ع) مستجاب است؛ مانند: پیامبر(ص): «حق زائر امام حسین(ع) بر خدا این است که او را عذاب نکند، دعا در تحت قبه او مستجاب است، و شفا در تربت او قرار داده شده ...». در یکی از زیارات امام حسین(ع) آمده است: «... السلام على من الإجابة تحت‏ قبته‏...». سلام بر آن‌که استجابت دعا در زیر قبّه او است. 3. روایت شده است «خداوند در عوض شهادت امام حسین(ع) چهار خصلت عطا کرده است: شفا را در تربتش نهاد، اجابت دعا را زیر قبّه‌اش قرار داد، ائمه بعدى از نسل او هستند، مدت زمانى را که زائرین آن‌حضرت براى زیارت مى‏گذرانند، جزء عمرشان به حساب نمى‏آورد». در ارتباط با این روایات باید گفت که «قبه» در روایات بالا لزوماً به معنای گنبد نیست تا این پرسش پدید آید که در زمان صدور روایات، مزار مطهر امام حسین(ع) دارای گنبد و بارگاهی نبود تا دعا در زیر آن گنبد مستجاب شود، زیرا در زبان عربی حتی به یک خیمه دایره‌ای شکل نیز «قبه» گفته می‌شود: «القُبَّه من الخِیام: بیتٌ صغیر مستدیر، و هو من بیوت العرب»؛ از میان انواع خیمه‌ها، به نوع کوچک دایره‌وار آن قبّه گفته می‌شود که چنین مدلی مورد استفاده عرب‌ها می‌باشد. طبیعتاً بعد از شهادت امام حسین(ع)، بارگاه و سایبان کوچکی - حتی با گِل و نی - برای زوار حضرتشان در آن‌جا وجود داشت و نیز ممکن بود هر زائری - برای مدتی که در کنار قبر سیدالشهداء می‌ماند - خیمه شخصی خود را به صورت موقت برپا می‌کرد. روایات بالا که دعا در زیر قبّه آن‌حضرت را مستجاب می‌دانند نیز می‌تواند ناظر به همین خیمه‌ها و سایبان‌های کوچک باشدو حتی اگر هیچ سایبانی نیز در آن‌جا نبود، باز هم اصطلاح «قبّه» در این روایات می‌توانست کنایه از بخشی از آسمان باشد که بر فراز مزار آن امام قرار گرفته است.
تفسیر قطعه ای مهم از زیارت نامه حضرت عباس علیه السلام_مهم و کاربردی وقتی به زیارت قمر بنی‌هاشم می‌رویم عرضه می‌داریم: «لعن الله من قتلک بالایدی وَ اَلْأَلْسُنِ» یعنی خدا لعنت کند آن کسانی‌که شما را با شمشیرهایی که در دست داشتند به شهادت رساندند ولی در ادامه می‌گوییم خداوند لعنت کند کسانی‌که با زبانشان شما را به شهادت رساندند. مگر می‌شود کسی را با زبان به شهادت رساند؟ بله. امیرالمؤمنین(ع) فرمود؛ «كَم مِن دَمٍ سَفَكَهُ فَمٌ» یعنی چه بسیار خون‌هایی که از طریق حرف و سخن بر زمین ریخته شد. اگر کسانی حرف‌‌های نامربوط نمی‌زدند و اگر کسانی نمی‌گفتند حسین(ع) از دین جد خود خروج کرده است، عبیدالله و عمر سعد جرأت شمشیر کشیدن به روی اباعبدالله(ع) را نداشتند لذا در قضاوت‌ها و گفتارهایمان تجدیدنظر کنیم. مبادا با گفتار خودمان مقدمه‌ساز از بین بردن آبرو و جان و مال دیگران بشویم؛ این جمله را حفظ کنید خوب است «السان جِرمُهُ صغیر و جُرمُهُ کبیر» دو کلمه است. یک قطعه دارد زیارت حضرت رضا(ع) این هم زبان داخلش است «قتل الله من قتلک بالایدی و الالسن» خدا بکشد کسانی که با دست و زبان قاتل تو شدند؛ یعنی این‌قدر نشستند در گوش مأمون خواندند که او را وادار کردند تو را بکشد و الا اگر این زبان بازها نبودند تو کشته نمی‌شدی. حادثۀ کربلا و خیلی حوادث را زبان به وجود آورد. برادران و خواهران مواظب زبان باشید، پیغمبر اکرم می‌فرماید: قیامت شصت درصد مردم به خاطر زبان اهل جهنم هستند. این روایت را اهل تسنن هم در تفسیر «روح البیان» نقل کردند. زبان خیلی موجود خطرناکی است. گریز:  تنها در «یک قلم» و در همین راستا «سمرهًْ بن جندب»  با هدف تحریف شخصیت نورانی حضرت امیر علیه‌السلام  «۴۰۰ هزار درهم»  از معاویه دریافت کرد تا  به دروغ یک حدیث نبوي  بر علیه امام علی عليه‌السلام و در مدح ابن ملجم! جعل نماید..
علامه حلی نخستین کسی که در دوران حکومتش به مذهب شیعه در ایران رسمیت داد چه کسی بود؟! غیاث الدین محمد خدابنده مشهور به اولْجایتو یا اُلجایتو (۶۸۰ق - ۷۱۶ق)، از فرمانروایان سلسله ایلخانان ایران که در طول زندگی چند بار مذهب خود را تغییر داد و نخستین کسی بود که در دوران حکومتش به مذهب شیعه در ایران رسمیت داد و به نام امامان شیعه سکه زد و خطبه خواند. علامه حلّی  زاده حله عراق (۶۴۸-۷۲۶ق) فقیه و متکلم شیعه در قرن هشتم قمری. وی بیش از ۱۲۰ کتاب در رشته‌های مختلف علمی مثل فقه، کلام، تفسیر، منطق، اصول، و رجال نگاشته که برخی از آنها جزو منابع تدریس و تحقیق در حوزه‌های علمیه شیعه است. علامه حلی دارای نقش مهمی در گسترش فقه شیعه دانسته می‌شود تاریخ دقیق ورود او به ایران مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سال‌های بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت سلطان محمد خدابنده بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله ایلخانیان بود که بر ایران حکومت می‌کردند. تاج‌الدین آوجی زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد. علامه وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه اهل‌سنت از جمله خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه‌ای پرداخت. وی در این مناظره توانست ولایت و امامت علی(ع) و حقانیت مذهب شیعه را نزد پادشاه به اثبات برساند. این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را بر‌گزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و تشیع را در ایران رواج دهد. منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند. علامه حلی پس از مرگ سلطان محمد خدابنده در سال ۷۱۶ قمری به شهر حله بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام  ۷۲۶ق در سن ۷۸ سالگی، در شهر حله وفات یافت و در حرم امیرالمومنین به خاک سپرده شد مرقدعلامه حلی در ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) می باشد در مقابل قبر او قبر مقدس اردبیلی قرار دارد.
باب الفیل یا باب االثعبان؟ اجمالا چنبن پاسخ دادت شود هرچند شایسته است روحانی محترم کاروان تفصیل موضوع را آگاهی داشته باشد و اما پاسخ اجمالی مرحوم کلینی در این باره می نویسد: اين درب سابقا به باب الثعبان (درب اژدها) مشهور بوده است. چون در دوران خلافت امير المؤمنين (علیه السلام) اژدهایى از اين در آمده بود و با حضرت على (علیه السلام) سخن گفته بود و حكايت آن ميان خاص و عام مشهور است و در كتابهاى هر دو فريق مسطور است سپس بنى اميه براى نهان كردن اين معجزه، فيلی‏ بر اين درب مسجد بستند و آن را مشهور به باب الفيل‏ كردند. علامه حلی درباره این قضیه می نویسد: روى جماعة أهل السيرة أنّه [امیرالمومنین] عليه السّلام كان يخطب على منبر الكوفة فظهر ثعبان فرقى المنبر فخاف الناس و أرادوا قتله فمنعهم، فخاطبه ثمّ نزل، فسأل الناس عنه، فقال: إنّه حاكم من حكّام الجنّ التبس عليه قضيّة فأوضحتها له و كان أهل الكوفة يسمّون الباب الذي دخل منه «باب الثعبان» فأراد بنو أميّة إطفاء هذه الفضيلة فنصبوا على ذلك الباب فيلا مدّة طويلة حتّى سمّي «باب الفيل‏».منهاج الكرامة في معرفة الإمامة، علامه حلى، صفحه ۱۳۷ مورخان روایت کرده اند که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر منبر مسجد کوفه سخنرانی می کردند، مار بسیار بزرگی ظاهر شد، از منبر بالا رفت، مردم ترسیدند و خواستند تا آن را بکشند پس حضرت آنان را منع کرد و با آن مار بزرگ سخن گفت سپس پایین آمد، مردم از حضرت در این باره پرسیدند؛ فرمودند: او حاکمی از حکام جن بود. قضیه ای برایش مشتبه شده بود پس آن را برایش توضیح دادم. اهل کوفه آن بابی که مار بزرگ از آن وارد شده بود را «باب الثعبان» نامیدند. بنی امیه هنگامی که تصمیم گرفتند این برتری حضرت را بپوشانند بر آن درب برای مدت طولانی فیلی بستند تا به باب الفیل مشهور شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مورد این افراد بالباسهای یک رنگ و ریخت یکسان از شما می پرسند اینان معروفند به بُهرِه بُهره یا بُهره‌ها، نام گروهی از اسماعیلیان هند است پیروان این فرقه تا امام صادق(علیه‌السلام) را قبول داشته و پس از آن به اسماعیل فرزند ارشد امام صادق(علیه‌السلام) اقتدا کردند. شیعیان اسماعیلیه، اسماعیل را امام هفتم خود میدانند. اسماعیل پنج سال پیش از شهادت امام صادق‌(علیه‌السلام) فوت کرد و اکنون مزارش در بقیع میباشد. هم‌اکنون این گروه اجتماعی در گجرات، بمبئی و هند مرکزی و نیز پاکستان ساکن‌اند و در فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حضور دارند جماعتِ اسماعیلیان گجرات را به‌این دلیل «بُهره» نامیده‌اند که در اصل جامعه‌ای تجارت پیشه بوده‌اند تعالیم ظاهری اسماعیلیه چندان تفاوتی با تعالیم امامیه ندارد. آنان احکام عملی و شرعی اسلام- مانند نماز و روزه و خمس- را باور دارند هرچند درمورد قران و قیامت دیدگاه متفاوتی از شیعه دارند که اینجا جای بجث از آن نیست
شیخ مفید دربارۀ اسماعیل می‌گوید: اسماعیل، بزرگ‌ترین پسر امام صادق (علیه‌السّلام) بود و امام، او را بسیار دوست داشت و به او بیش از دیگران نیکی و محبت می‌کرد؛ ولی اسماعیل در زمان حیات پدر در «عریض» (دره‌ای نزدیک مدینه) از دنیا رفت. مردم، جنازه‌اش را به مدینه نزد امام صادق (علیه‌السّلام) آوردند و در قبرستان بقیع دفن کردند. روایت شده است حضرت در مرگ او بسیار بی‌تابی می‌کرد؛ به گونه‌ای که با پای برهنه و بی ردا، دنبال تابوت او می‌رفت. همچنین دستور فرمود تابوت او را پیش از دفن، چندین بار به زمین نهادند و هربار حضرت می‌آمد و پارچه از روی صورتش برمی داشت و در روی او نگاه می‌کرد. مقصود امام (علیه‌السّلام) از این کار این بود که مرگ او را پیش چشم آنان که گمان امامت و جانشینی او را داشتند، قطعی کند و شبهۀ آنان را دربارۀ زنده بودنش، بر طرف سازد و به آن‌ها بفهماند که اسماعیل از دنیا رفته است. افرادی از اصحاب که او را پس از حضرت صادق (علیه‌السّلام) امام می‌پنداشتند، از این عقیده بازگشتند. گروهی اندک از مردمان بی‌خبر که نه در زمرۀ نزدیکان امام بودند و نه از راویان حدیث آن بزرگوار گفتند: اسماعیل زنده و امام پس از پدرش است و بر این عقیده باقی ماندند الارشادج۲ص۲٠۹_۲۱٠