آدم ها را از روی ظاهرشان
قضاوت نکنید
خیلی از آنهایی که
خدا را قبول دارند،
خدا قبولشان ندارد !!!
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسمِ اللهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيم🌺
الهی نفسی ده که حلقه 🌸
بندگیِ تو گوش کند و جانی ده
که زهرِحکمتِ تو نوش کند.
دانایی ده که در راه نیفتیم و
بینایی ده که در چاه نیفتیم 🍃
صبحتون بخیروشادی
🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زندگی را با کسانی
احاطه کنید
که دوستتان دارند
و به شما انگیزه می دهند
تشویقتان می کنند
و باعث می شوند
از اینکه خودتان هستید،
حس خوبی داشته باشید
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
از نمك نشناسها
آزار ديدن سخت نيست
درد دارد خوردنِ زخم از
نمك پرورده ای...
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
میپذیرم، همهچیز را نمیتوان کنترل کرد
اما نگرش نسبت به موضوعات به خودِ ما بستگی دارد
استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر.
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 #مــاه_تــابــانــم_بــاش #پارت_172 باز دراز کشید و روی پاهام خوابید. کم کم چ
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
🌸
#مــاه_تــابــانــم_بــاش
#پارت_173
رفتم سمت در و بستمش.
آروم رفتم سمت تابان و روی تخت با فاصله ازش خوابیدم.
همون لحظه تابان چرخی زد و رو به من خوابید.
لبخندی زدم و زل زدم به صورتش که توی خواب حسابی ناز شده بود البته توی بیداری هم ناز بود ولی!
الان انقدر ناز و مظلوم شده بود که به سختی میتونستم جلوی خودم رو بگیرم.
چشمام رو محکم بهم فشار دادم و سعی کردم بخوابم.
من کم پیش میومد به همین راحتی بخوابم ولی در کمال تعجب بعد از چند دقیقه خوابم برد.
با نوازش دستی روی موهام، غلطی زدم چشم باز کردم.
با دیدن تابان که با لبخند بالای سرم نشسته بود کامل چشمام باز شد و خوابم پرید.
شیطون ابرویی بالا انداختم و گفتم
_داشتی چیکار میکردی؟
شونه ای بالا انداخت و خواست فاصله بگیره که سریع دست انداختم دور کمرش
با خنده گفتم
_کار خوبی نیست که به یه پسر موقع خواب تعرض کنیا.
زشته اینکارا نکن...
با چشمای گشاد شده نگام کرد و گفت
_من کی تعرض کردم؟
اصلا مگه داریم؟ مگه میشه دختر به پسر تعرض کنه؟
چیزی موقع خواب به سرت نخورده؟
نوچی گفتم و سرم رو داخل موهاش فرو کردم
بین نفس کشیدنم برای حس کردن عطر موهاش کنار گوشش پچ زدم
_خودم دیدم داشتی موهامو نوازش میکردی نگو نه اینکارو نکردم چون بیدار بودم.
با صدای لرزونی که سعی میکرد کنترلش کنه گفت
_آترین میشه بلند شی باید برم.
سر بلند کردم و سوالی گفتم
_کجا بری؟ مگه قرار بود جایی بری؟
کلافه چشمی چرخوند و زد تخت سینم.
کمی ازش فاصله گرفتم اونم با حرص گفت
_میخوام برم دستشویی اگه اجازه بدید چون هنوز نرفتم.
با این حرفش اهانی گفتم و از روش بلند شدم به شوخی گفتم . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
من مسئول آن چیزی هستم
که میگویم
نه آن چیزی که تو
برداشت میکنی!!
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
ما ميتوانيم خيلی چيزها
به آدمای اطرافمون هديه كنيم
مثل عشق ، لذات و محبت...
اما
لياقت داشتن اينها رو
ما نميتونيم بهشون بديم...!
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
الهـے صـبـح امـروزت زِ غـم دور
دلتازحسرتهر بیش و کم دور
خـدا یـارت، نگهدارت، به هر جا
از اقبالت دو چشـم پر زِ نَم دور
نصیبتحالخوش،شادیولبخند
لبـت از نـاله هـای دم بـه دم دور
سـلام دوستان...امروزتون بخیر و شادی😍
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 #مــاه_تــابــانــم_بــاش #پارت_173 رفتم سمت در و بستمش. آروم رفتم سمت تابان
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
🌸
#مــاه_تــابــانــم_بــاش
#پارت_174
_اووووه... بدو بدو تا نریخته.
اگر بریزه اینجا کثیف میشه خودت مجبوری بشوریاااا...
چشم غره ای بهم رفت و سریع بلند شد و دویید سمت دستشویی.
منم با لبخند از جام بلند شدم و از اتاقش زدم بیرون.
رفتم پایین و گوشیم رو برداشتم به برایان پیام دادم.
_یه روز بیا اینجا با تابان برید گیتار بخرید.
بعد از تایپ کردن ارسالش کردم.
به ثانیه نکشید جواب داد. انگار روی گوشیش خوابیده بود.
با خوندن پیامش لبخندی زدم. میدونستم شوخه برای همین به دل نمیگرفتم.
البته نمیتونمم چیزی بروز بدم چون لو میرم و فعلا نمیخوام کسی بفهمه.
با صدا زدن های اسمم توسط تابان چرخیدم و بلند طوری که بشنوه گفتم
_بیا من پایینم
با این حرفم سریع اومد پایین. بی حرف وارد آشپزخونه شدم و میز صبحانه رو خواستم آماده کنم که تابان اومد و با کمک هم میز چیدیم.
تابان پشت میز نشست که گفتم
_برایان فردا صبح میاد که باهم برید گیتار بخرید کاری که نداری اون موقع؟
کمی فکر کرد و بعد از چند لحظه نه ای گفت.
خوبه ای گفتم و دستگاه قهوه ساز رو روشن کردم.
تکیه دادم به کابینت زل زدم به تابان.
بیچاره انگار نتونست نگاهم رو تاب بیاره چون سرش رو انداخت پایین.
ابرویی بالا انداختم.
بچه خجالت کشید؟ چه جالب!
اون موقع که روش خیمه زدم و سرم رو توی موهاش فرو کردم چیزیش نشد الان با یه نگاهم خجالت کشید؟
وقتی قهوه حاضر شد یکی برای خودم و یکی هم برای تابان ریختم.
همین که خواستم پشت میز بشینم صدای زنگ در به صدا اومد.
با تعجب رفتم سمت آیفون و با دیدن تصویر مری پوفی کشیدم.
در رو بی حرف براش زدم.
دلیل اومدنش به خونه اون هم سر صبح نمیتونستم درک کنم . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
مولانامیگوید
عزیزانم را
نه درقلبم دوست میدارم
نه درذهنم
چون ممکن است
قلبم ازحرکت بیفتد
وذهنم دچار
فراموشی شود
دوستانم راباروحم
دوست میدارم چون نه
فراموش میکندونه ازحرکت میافتد
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️