eitaa logo
•°•°ره‍‌ رو ع‍‌ش‍‌ق‍‌°•°•
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
عضویت؟کانالمون‌باوجودت‌قشنگتره.. کپی‌ازرمان‌خیربه‌هیچ‌وجه ازفعالیت‌ها‌حلال‌به‌جزکپی‌ممنوع‌ها🚫 ناشناس‌زیرنظرمدیر https://harfeto.timefriend.net/17276325110658 تبلیغاتمون https://eitaa.com/joinchat/2576352270C8ef1741385 زاپاس‌کانال @romanmfm
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بنت الحسین
¹ (۶ساعت بعد جلوی اتاق عمل) فرهاد: شش ساعت گذشته خبری نیست همسر فرمانده رو بردن اورژانس بیمارستان بستری کردن خودش فقط گریه و دستش روی ❤️ ‌قلبش آقا محمد برده بودن و بخش حالش بهتر شده بود فقط دنبال رسول بود دیگه حرف کم آورده بودیم برای نیومدن رسول پیشش رسول: دکتر چی شد دخترم ؟ دکتر: ضربه زیادی رو تحمل کرده مخصوصا قفسه سینه اش چون هنوز بچه هست بازیگوشی رو داره باید مراقبش باشید چون نباید فشار بیاد بهش و اینکه متاسفانه با این تصادف قلبش ضعیف تر خون رسانی کم تر کرده باعث شده زمان بهبودی کمتر کرده پیوند قلبی که باید انجام بده رو به تاخیر انداخته رسول: واییییییییی نههههههههه مانیااااااااااا دخترممممممممم مهدیه: رسول مانیا من چه بلایی سرش اومده مانیا من کجاست🥺😭 رسول: مهدیه آروم باش زندگیم آروم مانیا خوبه فقط تا چند وقتی نباید بازیگوشی کنه خوب تا حالش خوب‌ بشه مهدیه: نمیشه رسول مانیا دیگه مانیا سابق نمیشه 😭 رسول: می‌دونم قفسه سینه اش یه کوچولو ترک برداشته تا جوش بخوره باشه مهدیه : باش رسول: تو خودم ریخته بودم امید الکی داده بودم اگه مانیام خوب نشه چی 😭💔 کسی از دل من خبر نداره داغونم یکی از درون چاقو بهم زده مانیا آوردن بیرون مهدیه باهاش رفت منم رفتم صورتم آب بزنم با صدای اسمس گوشیم از تو جیبم درش آوردم متن پیام (تازه اولش هست کم کم بهم می‌رسیم ) لعنتییییییییییییی اههههههههههه .................................................... پ.ن: تا پارت بعد💔
هدایت شده از بنت الحسین
¹ رسول وقتی اون پیام خوندم فرو ریختم خدا میدونه دیگه باید چه بلایی سر ی عزیز دیگم بیارن🥀😖 از تو داغون بودم ولی محکوم بودم به💔 مقاومت این پرونده پر خطره و ممکن این اتفاق واسه هر کدوم از بچه ها بیو فته 😔توی افکارم درگیر بودم که با صدا کردن فرهاد به خود اومدم -جانم فرهاد فرهاد: اگه میشه برید پیشه آقا محمد همش دارن بهونه شمارو و ماهم دیگه حرفیشون نمیشیم -باشه بریم🙃 با فرهاد به سمت اتاق محمد رفتم همین که وارد شدم بچه ها رفتن بیرون و من رو با محمد تنها گذاشتن -سلام بر داداش بزرگه خودم احوال شما محمد:علیک سلام آقا رسول هیچ معلوم هست کجایی -شرمنده داداش ی کاری پیش اومد مجبور شدم برم جایی😞 محمد:ولی چشمات چیزی دیگه ای میگن مطمئنی اتفاقی پیش نیومده😟 -چیزی نشد چرا فکر میکنی چیزی شده محمد:شاید بتونی به هرکسی دروغ بگی ولی به من نمی تونی حالا بگو ببینم چی شده من سر تا پا گوشم 😊 دیگه نتونستم مقاومت کنم هیچ وقت نمی تونستم ازش چیزی رو مخفی کنم همیشه من از خودمم بیشتر می‌شناخت‌ رفتم پیش داداشم‌ کنارش رو تخت نشستم -داداش میدونم تو کار ما خستگی معنا نداره منم خسته نیستم فقط نگران عزيزانم هستم اگه اتفاقی بیو فته که نشه جبرانش کرد چی من توانش رو ندارم کسی رو از دست بدم دوست دارم اگه قرار کسی توی این بازی لعنتی چیزیش بشه اون من باشم نه خانوادم نه عزیزام‌ نه داداشام‌ دیگه اشکام دست خودم نبود خوب شد که بچها اینجا نیستن که شکستنمو‌ ببینن محمد وقتی حالم رو دید من به آغوش کشید دستش روی موهام مکیشد محمد: چی شده که داداش کوچکه ای من اینجوری دلش پرشده بهم بگو تا بشم محرم قلب بی قرارت چی شده قربونت برم با اینکه دوست نداشتم از بغلش بیرون بیام ولی خودم رو از بغل آرامش بخشش بیرون کشیدم و شروع کردم به تعریف کردن قضیه -داداش محمد مانیا دختر کوچولوم حالش خوب نیست اون نامردا به بچم زدن در رفتن❤️‍🩹😞 داداش دکتر میگه باید پیوند قلبشو به عقب بندازن حالا من به مهدیه چی بگم ها وقتی حرفم تموم شد به چشمای پر ابهت و آرامش بخش بزرگ ترم نگاه کردم چشمای اونم شبه من بارونی بود محمد:چی‌ داری میگی رسول ای وای مانیا دختره توه پس قوی اون میدونه چشم مادر و پدرش پیششه‌ پس مقاومت میکنه😊🥀 تو هم برو یکی از نیروی های سازمان رو بیار بزار جلو اتاق مانیا تا ۲۴ ساعته مراقبش باشه دیگه گریه هم نکن چون تو پشت پناه مهدیه‌ هستی راستی داری میری به دکترهم بگو بیاد منو مرخص کنه من حالم خوبه -یعنی چی محمد تازه از icu به بخش منتقل شدی نمیشه محمد:آقای دکتر اگه توصیه های گران بها‌تون‌ تموم شد برو دکترو خبر کن بیاد -محمد میدنی‌ ی ضرب المثل قدیمی هست که میگه نرود میخ آهنین در سنگ‌ من اون میخم‌ تو هم اون سنگه هر چی سعی می کنم برم توی تو نمیشه نمیدونم چرا محمد:خوب خودت میدونی باز اینجا وایسادی داری با من بحث میکنی تا سه میشمارم باید بری سه سوت دکترو واداری بیاری -حله الان من میرم دکترو خبر میکنم ولی هر چی شد با خودت ها🥲 محمد: وای خدا من از دست شما چی کار کنم داوود کم بود توهم اضافه شدی از جلو چشما دور شو تا سالم بری پیشه دخترت -باشه رفتم احتیاجی به خشونت نیست🥵🤓
https://harfeto.timefriend.net/17276324759063 لینک ناشناس رمان دلداده فصل اول 🔆 منتظر نظر های قشنگ شما هستم @Gomnam_labbeyk_ya_hussenin آیدی بنده 🔆
دو پارت تقدیم به نگاه پرمهرتون
متولدین ماهای سال بر حسب غذا 😋 فروردین (قرمه سبزی🍛) : زرنگ و فعال و بچه خووب😍 اردیبهشت(پیتزا🍕) : شیک و تودل برو کمی با نمک😍 خرداد (فسنجون🍲) : میمیری واسش ولی خیلی خودشونو میگیرن😍 تیر(کباب ترش🥓) : خوش رو با جذبه ولی زود رنج هستن😍 مرداد(کوبیدن 🍡) : مهربون و شیک پوش، با اینا بحث نکنین کم میارین😍 شهریور(چلو کباب🍘) : همه عاشقشونن گرم و صمیمی، بی زبون ولی شجاع هستن😍 مهر(کباب برگ🍢) : باجذبه، دوستداشتنی، خوشگل و باکلاس😍 آبان(آش رشته🍜) : دوست نیمه راه ولی باحالو پایه، خیلی هم پر حرف😍 آذر(قیمه🍛) : همیشه در دسترس همیشه تک و عالی😍 دی(مرغ پلو🍗) : پایه و دوس داشتنی اما کمی دروغ گو😍 بهمن(لازانیا🍝) : خوشگل و مهربون تو دل برو و خوش اخلاق😍 اسفند(کباب بره🍖) : همه دوسشون دارن، اینا خیلی خاصن😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تو‌خوب‌باش، آنکس‌که‌فهمید‌قدر‌می‌داند. و‌آنکس‌که‌نفهمید، روزی‌دلش‌برای‌تمامِ‌خوبی‌هایَت‌ تنگ‌می‌شود🌼⚡️🌜:)'
عاشق خـבا باش، کـہ هیچ عشقی مونـבگارتر از عشق اوט نیست..!🖤
ولی من دلتنگ روزاییم که پیشم بودی🥲
17.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر باب الحوائج ؛ برادر سفره داره من هر باری میام تو این حرم بارون میباره... 🖤
10.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خداقوت ای لشکر باغیرت، تکیه به خدا یعنی نیروی اَبر قدرت سرود جدید نجم‌الثاقبی‌ها با نام «فریاد انتقام» https://eitaa.com/romanFms