eitaa logo
•°•°ره‍‌ رو ع‍‌ش‍‌ق‍‌°•°•
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
14 فایل
عضویت؟کانالمون‌باوجودت‌قشنگتره.. کپی‌ازرمان‌خیربه‌هیچ‌وجه ازفعالیت‌ها‌حلال‌به‌جزکپی‌ممنوع‌ها🚫 ناشناس‌زیرنظرمدیر https://harfeto.timefriend.net/17276325110658 تبلیغاتمون https://eitaa.com/joinchat/2576352270C8ef1741385 زاپاس‌کانال @romanmfm
مشاهده در ایتا
دانلود
بریم سراغ فصل دوم دلداده
مانیا: مریحا مامان زود باش گیسو رفته خونه مامان جون بیا زود تر حاضر شو بریم بدو دخترم دیر شد ها مریحا: الان میام مامان من خوشگل شدم مانیا: دورت بگردم من شدی ماه شب چهارده بدو بابا منتظرمونه پایین بدو مریحا یه بوس بده به من اخیشششش چه خوش مزه بود مریحا: بریم اخ جوون بابا رسول مانیا: چه عجب یاد بابا رسول افتادی همه‌اش گیسو دایی مانی مریحا: نه دیگه خوش حالیش فرق می‌کنه مانیا: هیچی بعد از اونجا خدا به داد من برسه که تو رو لوس می‌کنند من باید توانش بدم وروجک مریحا: حق دارن یدونه مریحا باشه همینه بایدم لوس بشه مانیا: کاملآ سوار ماشین شدیم تو راه سپهر و مریحا فقط آهنگ میخوندن مرحیا دلبری میکرد سپهر از خدا خواسته تموم لوس بازیش پایه بود بعد از چند دقیقه رسیدیم جلو در خونه مریحا رو پیاده کردیم رفت تو منم از سپهر خداحافظی کردم رفت شرکت من رفتم پیش فاطمه که با هم بریم خرید فاطمه راه افتاد سمت پاساژ فاطمه: کجایی بودی گیسو کچلم کرد از بس گفت مریحا مانیا: کجا میخواستم باشم تو راه خانم با باباش داشتن دلبری می‌کردن فاطمه: نگووو که تو هم حسودی میکردی ؟ مانیا: خودت چی فکر کردی 😂 ؟ فاطمه: پس معلوم شد داریم به جاهای خوب میرسیم که این حس خانواده گی ارثی هست مانیم این طوریه😂 مانیا: پس منو تو غمت شریک بدار یکم تجربه کنی میفهمی چی میگم 😂 ..............(ساعت ۵بعداظهر).................. فاطمه: همه ی کار هارو انجام دادیم ریسه هارو وصل کردیم آخخخ مانی بیا برات آشی پختم یه وجب روغن روش تولدت چه شود 😂 روی مبل افتادم از خستگی یکدفعه یکی پارچ آب ریخت روی صورتم اخخخخخخخخخ گیسو چه کار میکنی گیسو : هیچی می‌خوام 🥺 خسته نشی خنکت کردم فاطمه: کسی خسته هست آب خنک میریزن روی سرش ؟ گیسو : آله(ترجمه :اره) تو همیشه بابا خسته میشه آب خنک بهش میدی منم گفتم یکم عوضش تنم (ترجمه:کنم) فاطمه: ای شیطون تو دست بابات از پشت بستی از شیطونی وایسا بگیرمت رسول: یواش تر چه خبره همسایه ها رو خبر کردین 😂 گرفتمت شیطون بیا بغلم آخ خوشگل من فاطمه: بابا رسول گیسو رو گرفت بغلش بالا و پایین پرت میکرد گیسو که از خدا خواسته می‌خندید رسول: صبر کن قلقلکت بودم گیسو: بابا لسول نکن ایییییییی دلدم میاد. (ترجمه: دردم _رسول) مانیا: گیسو زن دایی بدو بیا توهم آماده کنم الان بابا میاد هنوز آماده نشدی بیا زندگیم گیسو : بابا لسول ولم تن می‌خوام بلم پیش سن دایی (ترجمه: رسول _ولم کن_برم_زن) رسول: بیا برو دردونه فاطمه: قرار شد زنگ بزنم مانی یه جوری بیارمیش خونه همه دورم جمع شده بودن ببین چطوری می‌خوام مانی خبر کنم یه فکر زد به سرم یافتم راه حل پیدا کردم محمد: چی پیدا کردی مارکو 😂 فاطمه: صبر کنید تا زنگ بزنم نگاه کنید یکم صدام ترسیده و غصه دار کردم شماره مانی گرفتم بعد از چند تا بوق برداشت مانی: جانم فاطمه جان فاطمه: مانی 🥺 زود خودتو برسون خونه بابا رسول ترو خدا زود تر مانی: یا حسین چی شده فاطمه داری میترسونی منو؟ اتفاقی برای بابا افتاده گیسو خوبه ؟ +مانی 😭 فاطمه حالش بد شده نفس نمی‌کشه بچم از دست داره میره مانی: الان خودمو میرسونم آروم باش چند دقیقه دیگه اونجام فاطمه: گوشی قطع کردم همه دستشون جلو دهنشون گرفته بودن تلفن قطع شد همه شروع کردن خندیدن محمد: فاطمه بابا بیچاره رو سکته دادی رسول: فاطمه عمو بابات ول کن قبلاً بازیگر بودی خوب اشک هات درومد 😂 فاطمه: عمووووووو گیسو: من که توبم سما چرا بابا تفتی من نفس نمیتشم ؟ محمد: وروجک تا حالا اینجا بودی گوش میکردی ؟ گیسو: اله محمد: میخواستیم سرعت عمل بابات امتحان کنیم باباجون ببینیم کی میاد گیسو: سلعت عمل چیه؟ مانیا: بزرگ شدی بهت میگم باشه الان زوده عجب کنجکاوی هست 😂 صدا موتور میاد بدوییییییییییید کیک اول حاضر کنید برق ها خاموش کنید آماده باشید مانی: هر چی زنگ میزدم جواب نمی‌دادن کلید از تو جیبم. برداشتم در خونه رو باز کردم با باز شدن در چراغ ها خاموش بود دست بردم برق روشن که کردم چیزی افتاد تو صورتم نرم بود کنارش زدم برق روشن شد همه داشتن نگاهم میکردن میخندیدن با پلی شدن آهنگ (تولدت مبارک) یه نگاه به فاطمه کردم خنده ها شیطانی میزد معلوم شد این همه اذییت کاری کار ایشون بود خداروشکر حال گیسو خوب بود ........................(آخر شب تو راه )............................. مانی: تو ماشین رانندگی میکردم گیسو بغل فاطمه خواب بود دستم بردم سمت دست فاطمه گرفتمش ممنون به خاطر همه چی فاطمه: خواهش می کنم کاری نکردم مانی: تو همه کاری کردی تو بهترین کادو بهم دادی این که قلبت دادی گیسو آوردی دنیا الان شدین تمام دار ندارم شدین آرامش زندگیم ................................................... پ.ن1: آرامش زندگی پ.ن2: حسودی مانیا 😂 پ.ن: دلبری گیسو و مریحا............
شخصیت های رمان دلداده فصل دوم
🍃(محسن )🍃 فرمانده دوم سایت
🍃(میلاد)🍃 پسر محسن که ایشون هم مأمور هست
🍃(امیر)🍃 داشجو مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف برادر نرگس
🍃(گیسو)🍃 دختر فاطمه و مانی نوه محمد و رسول ۳سالش هست
🍃(ناشناس )🍃 ایشون همونی که رئیس دستور به شلیک داد که خورد داخل مغزش
🍃(نیهاد)🍃 فامیل دور عطیه از خانواده پدریش
🍃(خونه الیزابت که از سفارت فرانسه)🍃 داده معاون موساد و خواهر شارلوت والر