هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
❌تاحالا بیش از 100هـزار نفر تونستن
استعداد و علاقـهی خودشون رو به
صورت رایگان کشف کنن👇😲
eitaa.com/mostafaee_com/2156
🔥اگه بیکاری یا از شغلت خسته شدی
اینجا رایگان به #استعداد شغلیت
میرسی و پرانرژی میشی👇🤩
https://eitaa.com/joinchat/4130668764C3e616b3fba
🚷آخ آخ دستم خورد😱
زودی برید تا لینک رو پاک نکردم🏃♂👇
https://eitaa.com/joinchat/4130668764C3e616b3fba
پاتوق آدمای با استعداد و موفق😌🌿
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام علی علیه السلام: با مداومت بر ياد خداست كه غفلت، زدوده مى شود
📚غررالحكم حدیث4269
امروز شنبه
۱۱ اسفند ماه
۳۰ شعبان ۱۴۴۶
۲۹ فوریه ۲۰۲۵
هدایت شده از تبلیغات
من ژینام #نوهی_خان روستا عزیز دردونهی پدرم تو بچگی مادرمو از دست دادم و پدرم چون عاشق مادرم بود حاظر به ازدواج مجدد نشد و منو تنهایی بزرگ کرد چون پدرم پسر بزرگ خان هست و جز من بچهی دیگهی نداره پدربزرگم از ترس اینکه تاج و تختش بدون وارث بمونه منو از همون بچگی نشون کردهی پسر عموی دیلاق و خاله زنکم کرد. ولی من از پسر عموم متنفر بودم...پسر عموم ی زن خونه نشین میخواست که از صبح تا غروب فقط به قرو فرش برسه ولی من اینجوری نبودم از صبح سوار بر اسبم از خونه بیرون میزدم، میزدم به دل کوه تمرین اسب سواری، تیراندازی و ششمیر زنی میکردم. تو یکی از همین روزا که پسرعموم و زن عموم تمام تلاششون رو میکردن که منو جلو پدرم بدنام کنن و منو خونه نشین کنن یروز که تو دل کوه تک و تنها داخل مخفیگاهم بودم صدایی شنیدم برگشتم یمرد هیکلی و سیاهپوش رو دیدم که بطرفم میومد تا به خودم جنبیدم.....
https://eitaa.com/joinchat/1293484316Ccf6eed62c3
دل غافل که نمیدونستن این دختر ی دختر معمولی نیست😄
┄┅┄┅┄┅༺💚༻┅┄┅┄┅┄
#پارت_260📗⃟🍀
#اعتیادبهعشقِتو
#به_قلم_ثمین
- بمونید برای هم...
- میمونیم...
لبخندی زد که گفتم:
- من میتونم بخوابم؟ خیلی خستهام.
- آره، برو استراحت کن.
- میشه تو هم بیای؟ جدیداً از تنهایی میترسم. یک ساعت طول میکشه تا خوابم ببره؛ ولی تو باشی خوابم میبره.
خندید و گفت:
- الحق که مثل بچههایی!
خندیدم و باهم بلند شدیم.
به سمت اتاق حرکت کردیم.
سریع زیر پتو جا گرفتم و چشمام و بستم.
- تیام چراغ و خاموش نکنیا، میترسم.
با خنده سری تکون داد که سعی کردم بخوابم.
مدام فکرم درگیر میشد.
درگیرِ شیرینیِ اون روزی که سپری کرده بودیم.
حس میکردم یه سری چیزا برام قشنگی داره، حس میکردم حتی زندگیم داره قشنگتر میشه؛ ولی من از راه خارج شدم و حماقتی که کردم زندگیم و به باد داد...
┄┅┄┅┄┅༺┄💚༻┅┄┅┄┅
🌼آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
انسانی که نان خشکی او را سیر می کند، و یا با سبزی و ماست و پنیر می تواند زندگی کند، این همه حرص و طمع به دنیا و مال دنیا برای چه؟!
علمای سابق که آن همه در علم و عمل موفق بودند و عمر با برکت داشتند و از انحراف فکری سالم بودند، در اثر خوردن #غذای_حلال و #سالم و #اجتناب_از_غذاهای_شبهه_ناک بوده است.
هدایت شده از تبلیغات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسمم الین، 16 سالم نشده بود که پدر و مادرم و از دست دادم و بی کس تنها شدم💔
از تنهایی و فقر مجبور شدم صیغه یه پیرمرد پولدار بشم!😪
وقتی ک داخل خونه باهاش تنها شده بودم😭
یه نفر سرزده وارد خونه شد و پیرمرد نامرد برای حفظ آبروش از پنجره ساختمون پرتم کرد پایین...داشتم از درد میمردم که یهو سرم و تو آغوش مردی دیدم که سالها پیش...
👇😭🔥😱
https://eitaa.com/joinchat/2805924589C5429167b83
❌مردی که ناجی من شد صیغه رو باطل کرد❌
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
اگه دنبال کانالی میگردی که بتونی با خواص حرز شرف الشمس آشنا بشی و نگین اصل و تضمینی سفارش بدی
خودشه😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2411397120C4b0cca46c3
✅ نگین زرد یمنی
✅ حکاکی با رعایت تمام آداب
✅ امکان سفارش رکاب
✅ ارسال رایگان و ضمانت مرجوعی
💫با تخفیف ویژه آغاز ماه مبارک رمضان🌙
https://eitaa.com/joinchat/2411397120C4b0cca46c3
حاجت روا باشید🙏
به عشق امیرالمومنین
🌸 رمان بهشت 🌸
اگه دنبال کانالی میگردی که بتونی با خواص حرز شرف الشمس آشنا بشی و نگین اصل و تضمینی سفارش بدی خودشه😍
🛑🛑🛑🛑
شرف الشمس نخرید
قبلش به این کانال حتما یه سری بزنید
هدایت شده از تبلیغات
من ژینام یه #دختر_خوشگل روستایی نوهی خان روستامون و نشون کردهی پسر عموم و عزیز دردونهی پدرم،مادرمو تو بچگی از دست دادم از بخت بدم یروز داخل عروسیه دختر عموم برادر نامزدم با یکی از پسرهای خان روستای بغلی دعواش شد و با چاقو اونو کشت همون لحظه ادمهای شهباز خان پسرعمومو گرفتن و داخل انبار زندانی کردن گفتن فقط قصاص میخوایم ولی چون همهی خانهای روستاهای اطراف میدونستن که اگر قصاص انجام بشه خون و خونریزی میشه پا درمیانی کردن و به رسم طایفه شهباز خان قبول کرد از خانوادهی ما خونبست بگیره وقتی خبر رسید زن عموم زجه میزد که دخترشو خونبست نمیده و دختر عموم زجه میزد که خونست نمیره یدفعه وسط مجلس خبر رسید که شهباز خان فقط ژینا رو به خونبست میخواد باورم نمیشد چرا من؟! قبول نکردم ولی تصمیم گرفته شده بود. به نامزدم پناه بردم گفتم من نامزدتم قبول نکن جلو اینکارو بگیر ولی خودشو کنار کشید و پشت خواهر و مادرش دراومد. همهی درها به روم بسته شده بود و به اجبار سر سفرهی عقد نشستم. #شب_عروسی زیر چارقدم داشتم گریه میکردم با داماد که تنها شدم میخواستم فرار کنم اما داماد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو انتخاب شدی" بهت زده بودم. جذابیتش عجیب بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست....😰😱👇
https://eitaa.com/joinchat/1293484316Ccf6eed62c3