eitaa logo
رمان کده.PDF_ROMAN
4.9هزار دنبال‌کننده
314 عکس
238 ویدیو
51 فایل
@Sepideh222 ایدی من درصورت ضرورت #رمان_کده https://eitaa.com/roman_kadeh @roman_kadeh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞
مشاهده در ایتا
دانلود
نهال بود که با غیض داشت نگاهم‌میکرد.یعنی شنیده بود حرفامونو؟!مامانم با دیدن‌نرگس‌پسم‌زد:_(خدا ازت نگذره نرگس همیشه منو‌ چزوندی!همیشه!)بی توجه به گریه هاش نگاه از‌نگاه سنگین نهال گرفتم.کیفم‌رو برداشتم.لباس پوشیدم و از اون خونه اومدم‌بیرون.نهال تمام‌مدت زل زل نگاهم‌میکرد.من‌اما انگار که‌گناه کار باشم‌نگاه از نگاهش‌میگرفتم.انگار که من خطا کرده باشم.انگار که من‌خیانت کرده باشم... برگشتم‌خونه ی مهری خانوم.باز خودم‌رو حبس کردم توی اتاق نهال‌.دلم پر‌میکشید برم‌تو اتاق‌پارسا و روی تختش بخوابم ولی اون صحنه از جلوی چشمام‌کنار‌نمیرفت.بعد از ساعتی که خودم‌رو حبس کردم توی اتاق مهری خانوم‌اومد پیشم.از تخت اومدم‌پایین و به احترامش ایستادم.بی توجه به بلند شدنم‌ نشست روی تخت و بی مقدمه گفت:_(خب؟!)منم‌نشستم و با تعجب‌پرسیدم:_(چی خب مهری خانوم؟!)خیلی جدی پرسید:_(بگو ببینم‌چی شده بین تو و پسرم؟!پسر من آدمی نیست این همه روز به بهونه ی‌ماموریت بره و برنگرده!)حقیقتا لال شدم.چی باید میگفتم.چی داشتم که بگم؟!مهری خانومم‌فهمیده بود ما مشکلی داریم.حتما از بیرون خیلی ضایع بود!آره ضایع بود!چرا نباشه؟!پارسا روزها بود زنشو ول کرده بود رفته بود.بهش زنگ نمیزد.ازش خبر‌نمیگرفت.از کسی سراغشو نمیگرفت.شاید تا الان پروانه هم فهمیده باشه.همه‌فهمیده بودن و من‌عین‌کبک سرم رو کرده بودم زیر برف و فکرمیکردم‌کسی‌نمیفهمه.مهری خانوم‌سکوتم‌رو که شروع کرد به حرف زدن.باز شده بود همون زنِ بد اخلاق و بد طینتی که روزای اول بود.شده بود همونی که با نیش زبونش تا جیگرم‌رو آتیش میزد:_(من بهت گفته بودم‌نرگس این‌زندگی واسه شما زندگی نمیشه!من بهت‌گفته بودم‌قبول‌نکن!ببین!هم‌زندگی رو واسه پسر من جهنم کردی هم واسه خودت!هرروز زنگ‌میزنم بی حاله.از صداش معلومه حالش خوب نیست.تو با زندگی خودت و‌پارسا نه که با زندگی دو تا خانواده بازی کردی نرگس!)نفهمیدم‌چی شد که‌زدم‌زیر‌گریه.هنوز عادت قدیمم‌رو داشتم.ولی این‌بار این‌گریه بخاطر‌بغضی بود که‌تمام این‌روزها تو گلوم‌بود و با حرفای مهری خانوم سرباز کرد.این حرفا درد داشت.خیلی درد داشت...واسه منی که متوجه عشق بین‌نهال و شوهرم شده‌بودم درد داشت.