eitaa logo
رمان کده.PDF_ROMAN
4.3هزار دنبال‌کننده
314 عکس
238 ویدیو
51 فایل
@Sepideh222 ایدی من درصورت ضرورت #رمان_کده https://eitaa.com/roman_kadeh @roman_kadeh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ _ الان خبر رسید ماه مانجان رسیده به اول ابادی... با شنیدن اسمش هیاهویی افتاد تو مطبخ که نگو و نپرس!!! ماه جانجان مادر ارباب بود .هر چند سال یکبار میومد و ۶ ماه از سال و میموند عمارت... ترس نشست به دلم ... گل نسا ضربه ای زد به گونه اش _ ناهار نخورده با این حساب ...پاشین...پاشین بجنبین نشینین... چه بیخبر! قدسی که نفسش اومده بود سر جاش گفت + چی بگم گل نسا بانو...الان خبر دار شدم ... گل نسا سری تکون داد _ گلبانو مرغا رو کباب بزنین هر چقدر شده کباب کنین تا شب فکری میکنیم... به هر کسی کاری میگفت و همه ریخته بودن تو هم... دستامو خشک کردم و رفتم کمک مامان... فرخ لقا رو ایوون نشسته بود و داشت قلیون میکشید..حلیمه و ربابه هم کنارش بودن .خبرچیناش که حتی یک اتفاق کوچیک تو این عمارت از زیر دستشون رد نمیشد! ناریه خاتون کنارش نشسته بود و قلیونی هم رو به روش بود.. مامان ضربه ای به پشتم زد _حواست کجاست؟ + خبر دارن ماه جانجان داره میاد؟! _ به نظرت اگه خبر داشتن انقدر اسوده بودن؟ سری تکون دادم . + خبر دار میشن الان قدسی کل عمارت و پر میکنه تو سرت به کار خودت باشه... امشب ضیافته گلاب! اومد طرفم و صداشو برد پایین تر _از فرصت استفاده کن امشب عمارت شلوغه و سگ صاحبشو پیدا نمیکنه .تا میتونی دلبری کن از البرز دختر حتی اگه ازش یک توله بیاری میدونی... با صدای گل نسا مامان سریع حرفشو عوض کرد _ بزارشون رو اتیش ... مشغول کار شدم و زیر چشمی به گل نسا که مشکوک به مامان نگاه میکرد نگاه کردم ... پسر اوردن از البرز؟ مثل کابووس بود... البرز پسر دوم ارباب بود.بی عرضه و بی لیاقت حیف این عمارت که قرار بود بعد ارباب برسه به البرز .دقیقا بر خلاف الوند پسر اولش .تکیه گاه خان الوند بود ... پسر با عرضه و جنم دار ارباب .اسمش تو ۷ ابادی سر زبونا بود و اسمش که میاوردن مردم از ترس خودشونو خیس میکردن میگفتن تو شهر برای خودش برو بیایی داره اما با این حال ارباب و تنها نمیذاشت و مرتب بهش سرمیزد . حرف افتاده بود که چون الوند میره شهر و نمیاد ابادی عمارت بعد ارباب میرسه به البرز! مامانم حریص تر شده بود که من و زن البرز کنه و بشم خانم این عمارت و مامانم از کار معاف بشه .فکر میکرد اگه از البرز بچه بیارم خصوصا پسر الان جای اونم کنار فرخ لقا و ناریه بود! ناریه زن دوم خان بود .الگوی مامان تو زندگیش... خودشو به خان نزدیک کرده بود و ص*غه اش شده بود و ازش بچه اورده بود، بچه اولش پسر بود و بعد اون خان عقدش کرد، اما بچه اش تو ۶ ماهگی به طرز مشکوکی مرد و بعد اون فقط دوتا دختر اورد!!.. @roman_kadeh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞