•
فاصلہمونباخداچقدرهرفیق...؟!
+خیلیخوبمیشہهرچندوقتیہباراین
سوالروازخودمونبپرسیم...
بعدشمبشینیمبهجوابشفکرکنیم :)!
#فرصتروغنیمتبدون♥️🙂
-------•|📱|•-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی آروم✨
به امید تجلی روزی مملو از
انوار الهی براتون آرزومندیم...✨🙏
✨ #شبتون_نورانی✨
-------------------
.
•
چـادرۍبرسـرمدارم،
کهعاقلانهانتخابشکردم
وعاشقانهعاشقـششدم..🌧☔️
مناینعاشقانههاۍ
عاقلانهراعاشقم . !♥🖐🏿
- #چادرانه . !🌱
.
•
#قسمت_پنجاهودوم
#باغ_بے_برگے
#الهہ_رحیم_پور
{ نازنینا ما بہ نازِ تو جوانے دادہ ایم ...}
نگاهم روے موزاییڪ هاے ڪف حیاط میخڪوب شدہ بود ... این حجم از بُهت و حیرت را نمیتوانستم هضم ڪنم ... هادے ، قصہ وار ، تمام ماجراهاے گذشتہ اش را برایم گفت... اما ڪاش میشد براے دل شڪستہ اش مرهمے یافت... ڪاش میشد قلب مجروح آدمها را مداوا ڪرد بہ چیزے قابل دسترس...
من شرمندہ بودم ڪہ در میان قصهے پرفراز و نشیبِ هادے حتے نمیتوانستم لحظہ اے با او همدلے ڪنم...
بہ قول خودش ، خواستِ خداوند بودہ ڪہ تڪہ هاے پازل زندگے ما اینطور چیدہ شود و سوگند عاشقِ ڪسے شود ڪہ در گذشتہ خواهانِ خواهرش بودہ...
شاید در تمام بالاو پایین این قصہ ، یڪے از قربانے هاے بے دفاع ، عماد باشد...
Sapp.ir/roman_mazhabi
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
روے تخت دراز ڪشیدہ بودم و چشمانم را بستہ بودم... سرم پر از حرف بود و ذهنم پر از سوال...
از ماجراے عجیب سال۶۷ ڪہ سوالے بزرگ در ذهنم بود تا آن عبارتِ ناآشنا و بعد هم قصهے هادے ....
احساس میڪردم زیربار اینهمہ دغدغہ تاب نمے آورم...
من زندگے با آرامش را میخواستم نہ زندگے اے سرشار از رازهاے ڪشف نشدہ و نبش قبرهاے بیهودہ...
آنقدربا خودم و افڪارم درگیر بودم ڪہ گذر ساعت را نفهمیدم ...
صداے بازوبستہ شدن در ڪہ آمد فهمیدم میثاق بہ خانہ آمدہ ... نمیخواستم با این حال و روز مرا ببیندو سوال پیچم ڪند ... خداراشڪر از تصمیم رفتن بہ خانهے خالہ مهین هم خبر نداشت و نیاز نبود دروغ بگویم ...
هضم حرفهاے هادے آنقدر سخت بود ڪہ چند صباحے را بیخیالِ یافتن معماے آن عڪس و آن عبارت شوم ...
لحظہ اے ڪہ گذشت صداے میثاق از هال بہ گوشم رسید:
- ثمرجان... ثمر...خونہ اے ؟
از روے تخت بلند شدم و با صدایے ڪہ گرفتہ بود گفتم:
- جانم ...اومدم ...
با قدمهایے آرام و سست از اتاق بیرون آمدم ... با میثاق سلام و علیڪے ڪردم و بہ آشپزخانہ رفتم تا شام را حاضر ڪنم ...
حالا دغدغہ اصلے من این بود ڪہ چطور سوگند را اقناع ڪنم تا رازِ سربہ مهر هادے هم افشا نشود ...
✍🏻نویسنده:الههرحیمپور
شعر: استاد شهریار
اینستاگرام:e.lahe_rahimpoor
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━┓
📚Sapp.ir/roman_mazhabi
┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
❤کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی کانال مجاز است❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به عشق سید علی در انتخابات شرکت می کنیم و به اصلح ترین رای می دهیم. #سیدابراهیمرئیسی
#قسمت_پنجاهوسوم
#باغ_بے_برگے
#الهہ_رحیم_پور
چند روزے از دیدارم با هادے در خانهشان گذشت ...
میدانستم ڪہ سوگند از روز گذشتہ مجددا بہ دفتر بازگشتہ و ڪارش را از سر گرفتہ...
از میثاق بعید میدانستم ڪہ مجددا اجازہ برگشت سوگند را بدهد ولے اینبار شاید دلش بہ حال سوگند سوختہ یا از هادے و نظرش مطمئن بودہ ....
میدانستم میثاق بیشتر از هادے طرفدار عماد است... عماد سالهاے سال در ڪنار میثاق قد ڪشیدہ و اورا بزرگتر خود میداند و ڪم پیش مے آید ڪہ میثاق چیزے را بخواهد و عماد اطاعت نڪند... و یقینا سڪوت آن روزهایش و گذشتنش از سوگند هم درخواست میثاق از او در خَفا بودہ....
خلاصہ ... هادے و حرفهاے تلمبار شدہ اش ...بغض فروخوردہ ے سالهایش ... دردِ بے مداواے قلبش و زخمِ عمیق روحش ؛ از ذهنم بیرون نمیرفت...
دلم میخواست میشد ذهن آدمها را از گذشتههاے تلخشان پاڪ ڪرد و قلبشان را براے ورود آدمهاے جدید آمادہ ساخت... اما حیف و صد حیف ڪہ آدمیزاد حتے چیزهایے ڪہ ادعا میڪند فراموش ڪردہ را هم از یاد نبردہ ...چرا ڪہ اگر از یاد بردہ بود نمیدانست بایددر مورد چہ چیزے ادعا ڪند ....
Sapp.ir/roman_mazhabi
🌱🌱🌱🌱
روزها از پے هم رفت و دیگر خبرے از نشانہ ها و پیغام هاے مرموزانہ نبود ...
اواسط اسفند ماہ بود و نزدیڪ سالگرد فوت بابا جابر.
هرسال ؛ براے سالگرد مامان مرضے آش رشتہ میپخت و پخش میڪرد... رسمے ڪہ قریبِ ۵_۶ سال در خانوادہ ما اجرا شدہ بود... آن سال اما ڪمے متفاوت تر... چراڪہ اینبار از رو در رو شدن با هادے پسرِ خالہ مهین، ترس داشتم... احساس میڪردم نمیتوانم زیر سقفے نفس بڪشم ڪہ هادے و میثاق هردو حضور دارند... رقبایے ڪہ سالها رفاقت داشتند ...
آن سال همهے اتفاقاتش متفاوت بود و عجیب ...روز سالگرد هم عجیب تر از عجیب...
✍🏻نویسنده:الهہ رحیم پور
اینستاگرام:e.lahe_rahimpoor
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━┓
📚Sapp.ir/roman_mazhabi
┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
❤کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی کانال مجاز است❤
هدایت شده از 📚رمان عاشــ❤ــقانه مَذهَـبـیٖ💕
هنوزنمیفهمیمکیروازدستدادیم ...!
خبرشهادتسردارحجازی
صهیونیستهاروخیلیخوشحالکرد
همیشهازایشونبهعنوان
مغزمتفکرموشکهایحزبالله
ودستیابیحزباللهبهموشکهاینقطهزن
یادمیکردن !!
وقتیجانشیننیروشد ؛
وحشتناكترینخبربرایصهیونیستهابود
وحالا ....💔
#سردار_حجازی
🌸 #حاجقاسم:
🌿 والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد.
#تلنگرانہ❗️
ــــــــــــ
یہمنتظرواقعے . .
قرائتزیارتعاشورایےکہ:مولاش
بھشسفارشمؤکدداشتہرو ؛
هرگزترکنمیکنھ ′′!
+حداقلروزییکبآر :)!