eitaa logo
رمان‌ صوتی ولایت
82 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
کانال مداحی‌ولایت رمان‌های اینجارو تایید، تضمین و توصیه میکنه!😎 بهترین رمان‌های مفهومی و شنیدنی و جذاب رو براتون گلچین کردیم!🧐 با خیال آسوده و راحت نوجووناتونم‌ دعوت کنید🤗🤭 ما اینجا حرف داریم واسه گفتن. اینجوریاس☺️🤞
مشاهده در ایتا
دانلود
☺️🎧' : رمان‌ولایت(:' ، دختری مسیحی با تمایلات معنوی‌ست که در سال‌های جنگ تحمیلی در حین ماجرای داستان، درگیر زندان و تنهایی می‌شود. در تنهایی ترسناک خود به تنها کتابی که در دسترسش بود پناه می‌برد.. با لیلیت و داستانش همراه بشیم..! 𝄞⃟♥︎🔰 https://eitaa.com/roman_velayat_ir/8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144160268657135112.mp3
15.22M
☺️🎧' 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ توی قسمت قبلی لیلیت جادوی صلوات رو تجربه کرد .. هلن و شهلا و آندره بستنی خوران اومدن دنبالش، لیلیت داشت براشون از شیرینکاریاش میگفت که صدای آژیر وبعدش انفجار شادیشونوشو درجا خشکوند.. با لیلیت و داستان قشنگ زندگیش همراه بشیم.. 𝄞⃟♥︎🔰 https://eitaa.com/roman_velayat_ir
2_144171263840496252.mp3
18.33M
☺️🎧' 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ توی قسمت قبلی شنیدیم که دم دمای محرم بود. مامان لیلیت به کارای مسلمونا ایراد میگرفت وهیات‌ها رو یه جورایی مسخره میکرد، ولی درعوض لیلیت تمام آرامششو مدیون صحیفه سجادیه‌ی مسلمونا بود. اونروزا منافقا همینجوری به هربهانه ای آدما رو ترور میکردن و لیلیت باخودش می‌اندیشید یه روزی نوبت اونا میشه تا خونه شونو منفجر کنن.. .. حالا باهم ادامه داستان رو بشنویم.. 𝄞⃟♥︎🔰 https://eitaa.com/roman_velayat_ir
رمان‌ صوتی ولایت
☺️🎧' #رمان‌توتکرار‌نمی‌شوی #قسمت‌اول 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ #لیلیت ، دختری مسیحی با تمایلات معنوی‌ست که در س
- سلام. از اولش بشنویم! سه قسمت دیگه هنوز مونده که روزای آینده براتون میذارم. دوستاتونم بیارید دور هم بیشتر خوش میگذره!😉👇 @roman_velayat_ir
2_144176761437331932.mp3
16.29M
☺️🎧' 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ توی قسمت ششم شنیدیم که: لیلیت بانگرانی و سراسیمه درخونه رو باز کرد و پیرمرد نالانی رو دید که تلوتلو میخورد و به ماشین آندره برخورد کرد.. وای خدای من😱 اون چاقو خورده بود.. لیلیت باخودش گفت یعنی این خودش منافقه؟ یا منافقا چاقو بهش زدن؟؟ چرا خونریزی نکرده؟ ...خلاصه لیلیت هرچی اصرار کرد کسی به پیرمرد کمک نکرد لیلیت گفت من پرستارم و باید کمکش کنم تا جواد رفت که کمک بیاره لیلیت ژاکت پیرمرد رو پاره کرد و .. ... بیایید باهم قسمت ۷ رو گوش بدیم‌.. 𝄞⃟♥︎🔰 https://eitaa.com/roman_velayat_ir
سلام دوستان ! ظهر آدینه بخیر و نیکی! امروز سه قسمت پایانی رمان رو براتون میذارم. ممنون که کانال را به دوستانتون معرفی میکنید😉✌️ https://eitaa.com/roman_velayat_ir
2_144176761437598955.mp3
16.7M
☺️🎧' 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ خلاصه قسمت هفتم رو یزره بگم برات: ..یهو زنگ زده شد قلب لیلیت به تپش افتاد لیلیت مورد بازپرسی قرار گرفت 😨 به چه جرمی آخه؟؟؟😱 دختر نعمتی کلی سین جینش کرد. دل توی دل لیلیت نبود. بارون شدیدتر میشد و خونها شسته میشد انگارنه انگار جسدی اینجا افتاده بود.. خدایا ادامه ش چی میشه ؟؟ بیایید باهم قسمت ۸ رو گوش بدیم 🎧حالا باهم ادامه داستان رو بشنویم.. 𝄞⃟♥︎🔰 https://eitaa.com/roman_velayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144176761497758423.mp3
18.37M
☺️🎧' 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ خلاصه‌ی قسمت هشتم : مامور شهربانی به دست لیلیت دستبند زد و به سمت ماشین برد لیلیت دستگیرشد به جرم قتل.. 🔪😱 ماشین میرفت ومادر بیحال شد. دقایق بعد داشت بازجویی میشد مدام حرفهاشو تکرار کرد: من کاریش نکردم، من کمکش کردم.. اما کسی بیگناهی اونو باور نمیکرد واون فقط گریه میکرد من اونو نکشتم لعنت به من که بهش دست زدم .. 😭 موافقین با هم قسمت ۹ رو گوش بدیم ببینیم سر لیلیت چی میاد؟ 𝄞⃟♥︎🔰 https://eitaa.com/roman_velayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144176761500554352.mp3
21.9M
☺️🎧' 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ آره توی قسمت قبلی دیدیم که لیلیت دختر نازدونه‌ی تیموری‌ها افتاد گوشه زندون واز همه بدتر، دختر هم بندش از اون میترسید حال لیلیت بد بود بیماریش برگشته بود قرصاشم فایده نکرد مامورا همه رو بازجویی کردن و فکر کردن خونواده اونا چون درخودفرورفته‌ن خونه تیمی هستن .. لیلیت با گریه هرچی اصرار میکرد کسی به حرفاش توجه نمیکرد 😭 مادربیچاره ش داشت ذره ذره آب میشد توی جلسه دادگاه دختر نعمتی بدترین نیش وکنایه هارو نثارش کرد و .. خدایا ادامه ش چی میشه ؟ مگه میشه بیگناه سرش بالای دار بره ؟ ولی انگار داره میره یادخواب مسیح افتاد و .. 🍃بیایید باهم قسمت ۱۰ رو گوش بدیم.. 𝄞⃟♥︎🔰 https://eitaa.com/roman_velayat_ir