eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
462 دنبال‌کننده
175 عکس
231 ویدیو
4 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ : : حرفی بینمان ردوبدل نشد که مادر مشغول پوست کندن میوه ها شد. نگاهم پرت آروین شد خودش را سرگرم رسیدگی به گیاهان کرده بود. + رها جان مامان یه سوال میخوام بپرسم قول بده جواب بدی باشه؟ راستش و بگی خوب _ قول نمیدم ولی دروغم نمیگم حالا سوالتون چیه؟ + قول بده جان مامان جواب بدی راستش هم بگی خوب؟ حس کنجکاوی ام بدجور جریحه دار شده بود نمی خواستم وا بدهم اما چاره ای جز این نداشتم. _ باشه مامان جان قسم نده. قبوله ولی هرچی شد میمونه بین خودمون + من یه مادرم میفهمم درد بچم چیه، میفهمم دلش کجا گیره، میفهمم این نگاه ها و رفتار هایی که بین تو و آروین در تلاطمِ برای چیه. اما مادر میخوام از زبون خودت بشنوم، میخوام یه کلام بگی تو آروین رو دوست داری؟ اگر قبلا بود خودم جوابش رو میدونستم اما الان چندسال گذشته نمیخواد فکر کنی به اینکه چی میشه فقط بگو آره یا نه! شوک عجیبی بهم وارد شده بود دودل بودم منتظر هرچیزی بودم الی همین یک مورد که از قضا سرم آمد. چه باید جواب می دادم؟، بغض درگلویم هرلحظه بزرگ و بزرگ تر می شد. زیر چشمی نگاهی به آروین کردم که مشغول و سرگرم بود. دستم با گرمای دست مادرم گرم شد. _ نه یعنی اونجوری که فکر میکنی نیست برمیگرده به گذشته که... +خوب بگو بدونم. اگر نه، پس چرا وقتی تو فرودگاه دیدیش رنگ به رنگ شدی؟ پس چرا تو رستوران وقتی رفتن دمغ شدی؟ چرا تا موقعی که قرار بود بیایم اینجا هیج جوره نمی خواستی باهاش چشم تو چشم بشی؟ الانم که.. رها چته دردت چیه اون غم تو صدات برای چیه؟ اون بغضی که کردی، بگو مامان جان که وقتی تو ناراحتی منم دلم آروم و قرار نداره _دروغه بگم دوسش ندارم دارم ولی چندسال گذشته خیلی چیزها فرق کرده. میگم مامان خودت یادته چندسال پیش هم من دلم گیر آروین بود مامان بخدا که نمیشه نمیتونم هرکار میکنم نه فکرش از ذهنم میره نه عشقش از قلبم بریدم به خدا تودوراهی عجیبی گیر کردم. از طرفی از ایمانم میترسم از خدا خواستم خودش تکلیفم و روشن کنه خودش هرچی مصلحته رقم بزنه