eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
724 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌱آقا جان! بـه روسیاهی ما نگاه نکن و بـه دست های مــا که خالـی و گنهکارند،🌱🌼 ♥️🌱قلبمان را ببین که هر روز صبح و شام تو را می‌ خوانند🌱♥️ 🌼🌱فقیر گوشه نشین محبتت هستم ، بساز با دل آنکه فقط تو را دارد🌱♥️ ♥️🌱اَللّهُـمَّ عَجِّل لِـوَلیِّکَ الفَـرَج🌱♥️ ✋سلام مهربانم♥️ ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی 📚 @romankademazhabi ♥️
🌍(تقویم همسران)🌎 (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی) ✴️ چهارشنبه 👈11 تیر 99 9 ذی القعده 1441👈1 ژوئیه 2020 🏛 مناسبت های دینی اسلامی. ⛔️صدقه اول صبح ضروری است و رفع نحوست میکند. 🎆امور اسلامی و دینی. 🌓 قمر در برج عقرب است. 👶نوزادی که امروز به دنیا بیاید زندگی موفقی دارد.ان شاءالله. 🚘مسافرت مکروه است اگر ضروری باشدحتما حتما با صدقه همراه باشد. 🔭حکام نجوم ✅ این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است. ✳️التیام زخم دوا گذاشتن بر زخم و دمل. ✳️حمام رفتن. ✳️جراحی چشم و معالجه ان. ✳️کندن چاه و قنات و ابراه. ✳️امور ابیاری و ابرسانی. ✳️استعمال دارو. ✳️امور کشاورزی و بذر افشانی. ✳️حمله به دشمن. 💑احکام مباشرت و انعقاد نطفه. 💉💉حجامت خون دادن فصد باعث درد در اعضاء است. 💇‍♂💇اصلاح سر و صورت درد و بیماری در پی دارد. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که شب پنجشنبه دیده شود تعبیرش از قران ایه 10 سوره مبارکه یونس علیه السلام.... دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام... و مفهوم ان این است که از خواب بیننده عمل صالحی صادر شود که در دنیا و اخرت به او نفی رساند. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در هر باب قیاس کنید. ✂️ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث خارش میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.نقل مطلب بدون لینک ممنوع و شرعا حرام و مدیون هستید 📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸 ┄┅┅✿✒️🥀🗞🥀🖋✿┅┅┄ @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱 🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞 💞🌱💞🌱💞🌱💞 🌱💞🌱💞 🌱هوالمحبوب💖 📙#رمان_روزگار_من💞 📑🖌به قلم: #انارگل🌸 🌱 #قسمت
💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱 🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞 💞🌱💞🌱💞🌱💞 🌱💞🌱💞 🌱هوالمحبوب💖 📙💞 📑🖌به قلم: 🌸 🌱 گلدون بردمو گذاشتمش رو میزم موقع انجام درسام همش چشمم به گل بود حواسم میرفت سمت بهنام اصلا از درس خوندن افتاده بودم دلم میخواست فقط بشینمو به گل نگاه کنم ساعت ها همین جور میگذشت و من با حواس پرتی هام هنوز درسمو تموم نکرده بودم فردا هم امتحان داشتیم خلاصه که فردا رسیدو سرکلاس مشغول امتحان دادن شدیم 📝📝📝📝📝 واااای این سواله چی بود جوابش 😰😰 اصلا هیچی یادم نمیاد چم شده من با نامیدی سوالارو پشت سرهم رد میکردم و بی جواب شاید فقط یه چندتاشو تونستم بنویسم اما اکثرن بی جواب موند 😔😔 زینب ازم پرسید فرزانه چطور بود امتحان ؟؟؟ با ناراحتی گفتم والا چی بگم زینب اگه بگم خوب بود دروغ گفتم واقعا افتضاح بود عه چراااا اخه فرزانه تو که درست عالیه جز شاگردای زرنگ کلاسی نگوو که باورم نمیشه خب دیگه این بارو باور کن زینب - فرزانه میخوام باهات حرف بزنم وقت داری اره بگوو میشنوم در مورد چی ؟؟؟ تا زینب اومد دهنشو باز کنه و حرف بزنه سحر مثل اجل و معلق پیداش شد و پرید وسط حرفامون بخاطر تنفری که از زینب داشت دلش نمیخواست من با زینب گرم بگیرم و سعی میکرد به هر بهونه ای ما رو از هم دور کنه سحر- فرزانه بیا بریم کارت دارت دارم اما سحر ،زینب میخواد باهام حرف بزنه!! اخه من کارم خیلی واجبه فرزانه پاشوو ... از جام بلند شدمو از زینب عذر خواهی کردم زینب جان شرمنده اشکال نداره بعدن باهم حرف بزنیم نه عزیزم چه اشکالی برو به کارت برس با سحر رفتیم تو حیاط خب سحر چی شده ؟؟ هیچی فقط خوشم نمیاد با اون دختره تنها باشی فرزانه چرا با اون میگردی ؟؟ خب مگه چشه خیلی دختر خوب و آرومیه خب بسته دیگه نمیخواد پیشه من ازش تعریف کنی خیلی خوشم میاد 😒😒😒 زینب میدونست که هرگز سحر اجازه نمیده که با فرزانه صحبت کنه تصمیم گرفت بره پیش خانم شرافتی که دبیر پرورشی و مشاور مدرسه بود. زینب با دیدن جریان دیروز خیلی نگران فرزانه شده بود و میترسید که بیشتر گمراه بشه زینب داخل اتاقه مشاوره شد سلام خانم سلام زینب جان خانم میخواستم باهاتون حرف بزنم بفرما عزیزم من گوش میکنم 😊😊😊😊 خانم راستشو بخواین ... نمیدونم از کجا شروع کنم 😥 یه دفعه زینب از جاش بلند شدو گفت خانم ببخشید مزاحمتون شدم چیزی نیست ... زینب جان راحت باش دخترم بهم اطمینان کن حرفت و بزن نه خانم چیزی نیست اینو گفت و از اتاق سریع خارج شد خانم شرافتی- زینب ...زینب زینب- اخ ... اخ ... دختر دیوونه چرا حرفتو نزدی خب شاید خانم شرافتی میتونست جلو کارای فرزانه رو بگیره اخه چرا حرفمو نزدم 😩😩😩 زینب همینجور با خودش کلنجار میرفت .. 🔖 &ادامه دارد.... 💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞 🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞 💞🌱💞🌱💞🌱💞 🌱💞🌱💞 🌱هوالمحبوب💖 📙💞 📑🖌به قلم: 🌸 🌱 زینب بعد کلی کلنجار رفتن🤔 با خودش بازم تصمیم گرفت که بره پیش خانم شرافتی فقط از یه چیز میترسید 😰😰😰 اینکه نکنه یه وقت فرزانه دلخور بشه ازش از طرفیم نمیتونست شاهده نابود شدن دوستش بشه زینب درو باز کرد اما دبیر پرورشی تو اتاق نبود رفت جلو در 🚪دفتر دید خانم شرافتی اونجا نشسته همش با استرسی که داشت ، به خانم خیره شده بود خانم شرافتی توجهش به سمت زینب و حال اشفتش رفت، تا از جاش بلند شد بازم زینب رفت ولی این بار دیگه بدجوی مشاوره مدرسه رو به فکر انداخت زنگ اخر بود که در کلاس🚪 به صدا در اومد در باز شد و دانش اموزی وارد کلاس شد و از دبیرمون خواست که برای چند لحظه زینب به اتاق مشاوره مراجعه کنه معلم با اشاره👈 از زینب خواست که بره زینب همین جور که از پله ها پایین میرفت هی خود خوری میکرد که چرا این کارو کردم حالا چی بهش بگم ... خدایا خودت کمکم کن🤲 وارد شدمو بعد سلام و جواب سلام گرفتن گفتم : خانم با من کاری داشتین ؟؟!😢 اره درو ببندو بشین ... زینب انگار تو با من کاری داری و میخوای چیزی بهم بگی ولی همش از گفتنش فرار میکنی ببین عزیزم من کارم مشاوره ست و امین و راز داره بچه هام و وظیفم میدونم که در حد توانم کمکشون کنم حالا خیلی راحت یه نفس عمیق بکشو حرفت و بهم بزن زینب - سرمو انداختم پایین🙇‍♀ و انگشتامو بهم فشار میدادم بعد گفتم خانم یه کمکی ازتون میخوام راستشو بخواین یکی از دوستام که تو همین مدرسه هست و همکلاسیمه🤦‍♀ داره دچار گمراهی میشه و منم میخوام مانع این کار بشم 😢😢 مشاور- واضح تر بگوو چه جور گمراهیی دخترم ؟ پس جریان و از اول برای خانم تعریف کردم حتی قرارشون با پسرارو🤷‍♀ بعد تموم شدن حرفام خانم در حالی که عینکشو👓 پاک میکرد گفت این قضیه خیلی مهمه باید از همین حالا جلوشو بگیریم اکثر دخترای همسن شماها دچار چنین مشکلاتی میشن افرین👏 به تو که تا این حد نگران دوستتی من باهاشون صحبت میکنم خانم فقط نفهمن که من گفتم بهتون 😰😰😰😰 خیالت راحت😊 ... 🔖 &ادامه دارد.... 💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞🌱💞 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🍃 ♥️🍃يَا مَنْ يَسْمَعُ أَنِینَ الْوَاهِنِینَ اى آنكه ناله خسته دلان را مي شنوى .. از دل❤️... واسْمَعْ نِدائی یا الله 🍃♥️ بشنو صدایم را واسْمَعْ دُعایی یا الله 🍃♥️ بشنو دعایم را 💐 🍃•°♥️ 🍃•°♥️ 🍃•°♥️ ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی 📚 @romankademazhabi ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
52.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 (ع) 💐هیشکی بجز تو سلطان ما نیست 💐هیچ جا شبیه حرم امام رضا نیست 🎤 👏 👌فوق زیبا ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی 📚 @romankademazhabi ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا