📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌹اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌹: #قسمت_دویست_و_چهارم_رمان 😍 #برای_
🌹اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌹:
#قسمت_دویست_و_پنجم_رمان 😍
#برای_من_بخون_برای_من_بمون ❤️
ياد اونروزي افتادم که براي شيدا ي اس نوشتم که " ديگه اون صداي خوشگل فقط براي يه نفره ... ازدواج کرد... " و کي فکرشو ميکرد که اون يه نفري که مي گفتم خودم باشم؟ باز هم محکم دستشو فشار دادم تا با تمام وجود حسش کنم. اصلا نگاهم نميکرد . نگاهشو همش ازم مي دزديد و لبخند ميزد. نشستيم تو جايگاه مخصوصمون . همه اومده بودن . همه دوستام .چه سر و صدايي راه انداخته بودن . از ته دلم لبخند ميزدم . چه سوت و کفي ميزدن ... -: باز بيا نقره بکوب طلا بريز پولک بپاش ...زهره نور و غزل به گل نشسته خنده هاش ... پدر خاک به آسمون سپرده دلشو... صداي بال فرشته ها مياد يواش يواش ...قنوت بسته آسمون ...به قامت ستاره ...رو بوم کعبه ربنا ... نفس نفس ميباره ...محمد-: اين دوستاتم از جنس خودتنا ... شلووووغ...خنديدم . بچه ها با اهنگ همراهي ميکردن . همراه خواننده بلند ميخوندن ودست ميزدن -: اگه که سبزه فدک ...اگه ميچرخه فلک ...اگه خدا نسيمشو ... سپرده به قاصدک ... بهونه تمومشون مهر علي و زهراست ... ترانه ها ترانه اول عشق همين جاست ...بهونه تمومشون مهر علي و زهراست ...ترانه ها ترانه اخر عشق همين جاست ...لبخند بزرگي روي لبهامون بود... همه دونه مي اومدن و بهمون تبريک ميگفتن . از دوستام هم کلي تشکر کردم که اينهمه راهو اومدن . خب خودمم بودم و عروسي يه خوانده معروف دعوت ميشدم از دستش نميدادم و مخ مامام و بابامو ميخوردم تا بريم. محمد يکم نشست و بعد بلند شد بره تو مجلس اقايون .همراهش رفتم تا راهش بندازم . شيدا هم دوربين به دست دنبالمون مي اومد. تا ورودي باهاش رفتم .مامانا نشسته بودن نزديکاي در تا مهمونايي که ميان رو راهنمايي کنن . محمدبا يه ژست قشنگي برام دست تکون داد و رفت .هوش از سرم ميبرداین پسر ... کت و شلوارشم محشر بود... چون تو تن محمد بود محشر بود ...شيدا -: اي نمیری تو رو عاطفه ... چيکار کردي با اين طفلک؟ دلمون خوش بود يه عاقل داريم تو جمعمون اونم معلوم نيست تو چه بلایي سرش اوردي؟ براش زبون دراوردمو شکلک خنده دار . سريع دوربين رو گرفت مقابل صورتم و با خنده مشغول حرف زدن شد . شيدا -: تصويري که هم اکنون مشاهده ميکند متعلق به يک عروس مجنون است که جلوي شوهرش معقول رفتار ميکند... شوهرش هم دلخوش به اين است که زني سالم به چنگ اورده است ... اما اشتباه نکن اقا محمد ... اقا محمد صدامو داري؟ اين چهره واقعيه خانوم شماستا ...منم کم نمي اوردمو هي شکلکهاي خنده دار از خودم در مي اوردم . شيدا مرده بود از خنده. شيدا-: اقا محمد ميدونم الان که اين تصويرو ميبيني از زندگي سير شدي ... اما قوي باش ...قوييييي ...زديم زير خنده . مامانا اومدن نزديک . مامان محمد که سرخ شده بود از خنده . مادرم-: زشته دختر اين چه کاريه تو مثلا عروسي ها ...باز زديم زير خنده.شيده-:يا حسين دختر سنگين رنگين باش ... بيا برو بشين سر جات عروس خانوم ... بازار عکس گرفتن گرم شد و مشغول شديم . همه راحت حجاب هاشون رو برداشتن . کلي گفتيم و خنديديم. هنوز عکس گرفتنمون تموم نشده بود که صداي علي تو کل تالار پيچيد . سلام کرد و کلي جو داد .
علي -: ۱۲۳...۳۲۱...با عرض سلام و تبريک ... با اجازه اقا محمد بايد عرض کنم که مخلص ابجي کوچيکه هم هستم ... الان ديد ندارم ولي از همينجا بهش تبريک ميگم ... يا علي ... محمد غلط کردم... غلط کردم پس ميگيرم تبريکمو ...همه زدن زير خنده . ميدونستيم داره شوخي ميکنه . يکمم صحبت کرد و بعد از مداح دعوت کرد که شروع کنه . مداح ميکروفون رو گرفت . يه بسم الله گفت و شروع کرد به خوندن مولودي . صداي سوت و جيغ و کف کل تالار رو لرزوند . خيلي خوب خوند . پشت سر هم مولودي ميخوند و الحق که از بچه تا پيرزن همه همراهيش ميکردن و دست ميزدن . واقعا رويايي بود . يه عروسي رويايي . هيچ وقت فکر نميکردم يه عروسي مولودي همه روراضي کنه ولي واقعا عالي بود و راضي بودن. چون انصافا مداح سنگ تموم گذاشت و فوق العاده خوند . همش رو مديون محمدم بودم. اونقدر عالي بود و خوش گذشت که متوجه گذر زمان نميشدم. تا به خودم اومدم وقت شام بود.خدا رو شکر کردم که فيلم بردار نداريم که بخواييم مسخره بازي در بياريم و غذا دهن هم بذاريم .يکي از دوستاي متاهلم که چند وقت پيش عروسيش بود ما رو برد يه گوشه خلوت از تالار و يه سري ژست ها بهمون گفت تا برامون عکس يادگاري بمونه . چون ميدونست اتليه هم نرفتيم . من يکم خجالت ميکشيدم ولي محمد راحت هر چي دوستم ميگفت رو انجام ميداد . شيدا فيلم ميگرفت و شيده عکس . ازش کلي تشکر کرديم...
#نویسنده :هاوین_امیریان
#کپی_ممنوع⛔️
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای با پیام سنجاق شده در کانال مراجعه کنید👇👇👇
@repelay