هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
🔴 این کانال نظر شما را نسبت به جهان هستی عوض میکند🚷
مطالب جنجالي از اسرار و عجايب جهان كه خواب از سرت ميپرونه😨
حتما عضو عجایب جهان #بدون_سانسور بشید😨 👇
http://eitaa.com/joinchat/2206531608C36a13ad6d6
http://eitaa.com/joinchat/2206531608C36a13ad6d6
جراتشو نداری نیا☝️
❌❌🙈🔞🔞🔞🔞🔞
هدایت شده از 🔭🔍 بصیرت عمار
#جدیدترین_خبر_😳😳
🎥 #ببینید😱❌❌❌👇👇👇
وحشتناکترین قبرستان در ایران😳😳
#قبرستان_جنیان 🔞🔞 با سنگ های بزرگ و گریه های و مویه های شبانه جنیان در ایران پیدا شد 😱😱😱
جایی وحشتناک که هر کسی جرات رفتن ندارد ☠☠☠
👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4024041476Cd9ea1840b4
http://eitaa.com/joinchat/4024041476Cd9ea1840b4
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
📚#محکمترین_بهانه 📝نویسنده#زفاطمی(تبسم) ♥️#پارت_یازدهم وقتی وارد آشپزخانه شدم ,پویا را دیدم که
📚 #محکمترین_بهانه
📝 نویسنده#زفاطمی(تبسم)
♥️ #پارت_دوازدهم
وقتی حرف زدن پریا با عمو تمام شد ,گفت :
- بابا گفت نمیشه دوتا دختر تو خونه تنها بمونن
-یعنی عمو موافقت نکرد؟
- بابا گفت اگه پویا هم اینجا بمونه ایرادی نداره ,داداش میشه شب اینجا بمونی ؟خواهش؟
پویا گفت :
-قیافتو شبیه گربه شرک نکن می مونم .منم بدم نمیاد اینجوری صبح زود میتونم شخصا جوابمو بگیرم.
-پس شما میتونید از اتاق سهیل استفاده کنید . پریا هم تو اتاق من میخوابه .حالا بفرمایید شام.
پریا گفت :
- هرچه باشه سخن شام خوش تر است ,من که دارم میمیرم از گشنگی
هنگامی که پریا وارد آشپزخانه شد و چشمش به میز افتاد گفت :
- ثمین جان الان صبحه یا شبه ؟
-معلومه دیگه شبه
-پس میتونم بپرسم چرا صبحانه آماده کردی؟ پنیر تخم مرغ و...
-پریا جان نکنه انتظارداشتی برات فسنجون این موقع شب بپزم ,در ضمن من بجز نیمرو غذای دیگه ای بلد نیستم .
پویا گفت :
-این از سرمون هم زیاده ,چقدر غر میزنی
-تسلیم من دیگه حرفی نمیزنم ,من زنداداش میخوام نه آشپز واسه داداشم ,مهم خانم خونه است بقیه مهم نیست .
پریا نگاهی به من و پویا کرد و گفت :
-چرا مثل آفتاب پرستا رنگ عوض میکنید و سرخ و سفید میشید ؟وااای خدا مرگ دشمنمو بده نکنه خجالت میکشید ؟بیاین عزیزانم بیاین صبحانه بخورید رنگ و روتون باز بشه
پویا در حالی که اخم کمرنگی کرده بود گفت :
-بسه دیگه .ممکنه ثمین خانم ناراحت بشن ؟
سریع گفتم :
-نه,چرا باید ناراحت بشم ,پریاجون چقدر با نمک شدی؟مگه سرشبی تو آب نمک خوابیده بودی؟
-مگه آدم مزاحمی مثل تو میزاره آدم درست و حسابی تو آب نمک بخوابه .البته ناگفته نمونه اگه میزاشتی تا الان شور شده بودم .
من که از حرفهای پریا واقعا خندم گرفته بود به زور جلوی خودم را گرفتم و گفتم :
-هه هه هه خندیدم
-بهتره غذامو بخورم تا اینکه تو مسخره ام کنی
-پریا ناراحت شدی ؟ فقط داشتم باهات شوخی میکردم .همین
-چرا باید ناراحت بشم ,بشینید شام بخوریم خیلی گشنمه
-چشم قربان
بعد شام به پویا گفتم :
-منو پریا میریم تو اتاقم ,شما هم هرموقع خواستید میتونید برید تو اتاق سهیل بخوابید.شبتون بخیر.
_شب شماهم بخیر
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
#کپی_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
دانلود بازی GTA V برای اندروید🌈
بالاخره بعد از چندین سال انتظار برای اندروید انتشار یافت😻🙀
جهت دریافت بازی کلیک کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/4176805918Ce0d832cf34
#پیشنهاد مدیر کانال😍👆
هدایت شده از 🔭🔍 بصیرت عمار
🔴 #خبرفورری🔴بمب خبری اینترنت⁉️
🔴اینترنت همراه در ۷ استان دیگر در حال اتصال است‼️
🔴لیست استانهایی که تاکنون به اینترنت بینالملل متصل شده است‼️
🔴جزئیات در لینک زیر👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/244711455C8f3480a26a
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
📚 #محکمترین_بهانه 📝 نویسنده#زفاطمی(تبسم) ♥️ #پارت_دوازدهم وقتی حرف زدن پریا با عمو تمام شد ,گفت :
📚 #محکمترین_بهانه
📝 نویسنده#زفاطمی(تبسم)
♥️ #پارت_سیزدهم
صبح وقتی خورشید با انوار لطیفش گونه هایم را نوازش می کرداز خواب بیدارشدم صبح زیبا و دل انگیزی بود .پریا غرق خواب بود ,من آهسته و پاورچین از اتاق بیرون آمدم تا مبادا او از خواب بیدار شود .دست و صورتم را شستم و سپس وارد حیاط شدم .کنار گلهای رز ایستادم و از هوای پاک و خوب صبح استشمام کردم .احساس کودکی را داشتم که سبک بال در حال دویدن است.احساس شادی تمام وجودم را فرا گرفته بود ,دلم هوای پریدن داشت .بر روی لبه های استخر شروع کردم به قدم زدن ,در همان حین که قدم میزدم چشمم به پویا افتاد که کنار درخت سرو ایستاده بود و مرا تماشا میکرد .چادرم را مرتب کردم و گفتم :
-سلام .صبحتون بخیر .نکنه من باعث شدم از خواب بیدار بشید
-سلام ,نه,من همیشه صبح زود برای قدم زدن بیدار میشم .,الان هم قصد پیاده روی داشتم که متوجه شما شدم.ثمین خانم حالا دیگه صبح شده ,نمیخوایین جواب درخواستم رو بدید.من تمام شب به شما فکرمیکردم و نتونستم لحظه ای از فکرشما غافل بشم به امید شنیدن جواب شما شب رو به صبح رسوندم .حالا لطفا بگید نظرتون چیه ؟
-آقا پویا راستش من فکرامو کردم و دیدم که ..... ببینید امیدوارم از دست من ناراحت نشید اما جواب من م....
پویا پرید وسط حرفم و گفت :
-دیگه نمیخوام بشنوم .
حتی لحظه ای به من نگاه نکرد و فقط از کنارم گذشت ,بلند گفتم:
-من هنوز جواب درخواستتون رو ندادم
-من تحمل شنیدن جواب منفی رو ندارم
-اما جواب من مثبته
پویا سرجایش ایستاد و سپس دو زانو روی زمین نشست به سمتش رفتم و گفتم :
-آقا پویا حالتون خوبه ؟
-ثمین خانم میخوام چیزی بهتون بگم .قول بدید نخندید ؟
-باشه قول میدم
-چندلحظه پیش که فکر کردم جوابتون منفیه ,احساس کردم قلبم داره از کار میفته .احساس کردم روحم داره از جسمم خارج میشه .تمام غمهای عالم ریخت تو دلم اما وقتی گفتید جوابتون مثبته قلبم شروع کرد به تپیدن از اینکه جوابتون مثبته خیلی ممنونم
-من فقط یک شرط دارم
-بگید هرچی باشه قبوله؟
-اول از همه باید خانواده هامون در جریان قراربگیرند.
-بله حتما .
پریا وارد حیاط شد و گفت :
به به مرغ و خروسای عاشق ,میبینم سحر خیز شدید .ثمین جون بالاخره جواب مثبت رو دادی به داداش من .
پویا :به کوری چشم دشمنان بعله.
پریا :کور شه همه دشمناتون داداش گلم .راستی ثمین .مامانت الان رو گوشی پیغام گذاشت که تا اخر هفته بر میگردند.
-ممنونم پریا واقعا از شنیدن این خبر خوشحالم .
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
#کپی_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
📚 #محکمترین_بهانه 📝 نویسنده#زفاطمی(تبسم) ♥️ #پارت_سیزدهم صبح وقتی خورشید با انوار لطیفش گونه هایم
📚 #محکمترین_بهانه
📝 نویسنده#زفاطمی(تبسم)
♥️ #پارت_چهاردهم
فصل سوم.
عصر شده بود و من از تنهایی خسته شده بودم و بی حوصله بودم .تصمیم گرفتم به دنبال پریا بروم تا باهم به خرید برویم که ناگهان صدای بازشدن در حیاط مرا به سمت در ورودی کشاند .پدرم در را باز کرد ,خانواده ام از سفر برگشته بودند از خوشحالی دیدار انها به سمتشان دویدم و پدرم را در آغوش گرفتم و به آنها گفتم :
-سلااااام خوش اومدید .خیلی منتظرتون بودم خوش گذشت ؟
-دخترم یه فرصتی هم به خودت بده تا فکت آروم بگیره ,ماشاءالله یک ریز حرف میزنی
-وای ببخشید باباجون از خوشحالیه
نگاهی به مادرم کردم و گفتم :
-مامان جون از وقتی رفتی خونه خواهرجونتون خوب جوون شدینا!!!
-بسه بسه انقدر مزه نپرون .سلامت کو خانم خانما؟چه خبره از وقتی مارفتیم زیادی بانمک و خوش خنده شدی ؟
-ببخشید سلام .مامان خوشگلم .
بابا گفت :حرف ها رو بزارید واسه داخل خونه ,دارم از خستگی بی هوش میشم
همگی باهم به داخل خانه رفتیم .
به آشپزخانه رفتم و برای همه چایی ریختم تا خستگیشان را با نوشیدن یک فنجان چای رفع کنند.مادرم که با دیدن رفتارمن متعجب شده بود گفت :
-ثمین جان تو این مدت که ما نبودیم واست اتفاقی افتاده ؟قبلا هیچ علاقه ای به چای دم کردن و چای آوردن نداشتی ,حالا چه اتفاقی افتاده؟
-مامان خانم ببین چقدر شما واسم عزیزید که براتون چایی آوردم
پدرم که به حرفهای ما میخندید گفت :
-بگو ببینم خونه عمو احمد خوش گذشت .احساس تنهایی که نمیکردی؟
-خانواده خیلی مهربون و دوستداشتنی هستندمخصوصا پریا و خاله محیا البته ناگفته نمونه عمو احمد و اقا پویا هم خیلی محترم بودند.
-خب خداروشکر که بهت اونجا سخت نگذشته .قضیه دزد چی بود پای تلفن خوب متوجه نشدم ؟
-اون شب تو خونه تنها بودم .متوجه شدم یکی اومد تو خونه .منم به پریا زنگ زدم .اون هم با داداشش اومد و دزد رو گرفتن.حالا اگه گفتید کی بود ؟
-از کجباید ببدونیم.کی بود؟؟
-رضا پسر آقا غلامعلی باغبونمون .راست یا دروغ میگفت با پدرش دعواش شده و چون جایی نداشته که بره و فکرمیکرده هیچ کس خونمون نیست اومده اینجا.الانم زندان تشریف دارند.رضایت ندادم تا شما بیاید و تصمیم بگیرید.
همش که من حرف زدم شما بگید خاله اینا خوب بودن .مامان فکرکنم خاله حنانه حسابی بهتون رسیده و تحویلتون گرفته ها
-اره عزیزم خیلی خوش گذشت فقط جای تو خالی بود .رامین همش سراغت میگرفت و میگفت چرا تو رو باخودمون نبردیم خلاصه اینکه همه فامیل دلشون برات تنگ شده و سراغت رو میگرفتن .من برم یکم استراحت کنم تا سهیل خوابه از فرصت استفاده کنم .بیدار بشه خونه رو میزاره رو سرش وروجک .
-الهی من فداش بشم دلم براش یک ذره شده بود .مامان جون اگه با من کاری ندارید من میرم بیرون با پریا قراردارم .
-برو عزیزم .سلام منو هم به پریا برسون .
.
.
.
ادامه دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
#کپی_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
هدایت شده از کانال دانشجو 🎓
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آگاه_باشیم
8⃣ _ 🎓 🎥 بعضی چیزها خیلی سخت به دست میاد ...
📛 اما ممکنه خیلی آسون از دست بره
⭕️ قدرشو بدونیم
💥پیشنهاد ویژه دانلود💥
#امنیت_اتفاقی_نیست
کانال دانشجو🎓
🆔 @Official_Daneshjou