#آینده_روشن
#پارت73
وحید:باش ببخش ی د نزن مارو حاال
...........دی دم رفت و منمممم
رو یجا نشستم د ی دم ی ه دختره اومد سمتم اونم یجورایی مخ کالس بود اسمشم هدی ه بود
هدی ه:سالم آقا ماهان
ماهان:سالم
هدی ه:م ی شه بشینم کارتون دارم؟
ماهان:بله بفرما یی ن
هدی ه:درباره ی ای ن درس م ی شه توضی ح بدی ن
منم بهش توضیح دادمو ی ه تشکر کرد و بلند شد و رفت و زود کالس دومون شروع شد که
برنامه سازی پ ی شرفته داری م وارد کالس شدی م و کارایی که استاد گفت رو انجام دادی م و ی ه
تحق ی ق ازما خواست که بای د م ی رفتی م و من با همون دختره تو ی ه گروه افتادی م و بای د برای
۱ماه دی گه اماده م ی کرد یم و کالسمون تمم شده بود منم رفتم ب یرون منتظر عسل عسلم اومد
.....داشت ی م م ی رفتی م که
.......دختره اومد سمتمون
هدی ه:سالم خوب هستی ن
ماهان:مرسی
هدی ه:برای تحق ی قی که گروه شدی م مزاحم شدم
ماهان:بله بفرما یی ن
هدی ه:شمارتون میخواستم
عسل:م ی خوای ن شماره منو داشته باشی ن چون داداشم همش پ ی شمه
هدی ه:بس ی ار عالی ای نجور ی منم راحتم
عسل:بله
هدیه:شمارتون بگین پس اگه میشه
عسل:09125607854
https://eitaa.com/romanmahi