eitaa logo
Roman♡mahi
494 دنبال‌کننده
5 عکس
5 ویدیو
3 فایل
بهترین رمانهای ایتا در این کانال مشاهده کنید آیدی جهت ارتباط✌🧑‍💻 @Ad_tab_mahi تولد:1402/08/29 کانال تلگرام https://t.me/+ieZuWfBz8wFmY2Rk
مشاهده در ایتا
دانلود
خاله:خخخخ اره خسته شدم ماهان:سالم خاله جونم خاله:به به سالم خاله جون خوب ی ماهان:اره مرسی خاله یکم استرس دارم خاله:استرس چی ؟ ماهان:فردا عمل دارم خوب م ی ترسم خاله:عه نگو استرس بده هی چ ی نمی شه ماهان:خداکنه خوب شم زود .....عسل:م ی شی داداشی جونم باالخره ناهار خوردیمو بازی کرد ی م ی هو سارا گفت بی ا بر ی م سی نما ماهانم گفت بر ی م منم گفتم اره چون خی لی خوبه سینما بری م خالم قبول کرد با ماشی ن من که ماهان یواشکی به نامم کرده بود و من فکر کردم ماشی ن دومشو برای زن ایندش خری ده ولی اشتباه م ی کردم با اون رفت ی م س ی نما منم ذوق داشتم رفت ی م داخل ....سی نما ی ه فی لم انتخاب کرد ی مو بلی ت خر ی دی م رفت ی م داخل وارد شدی م نشست ی م چ یپس و تخمه میخوردی م فی لمو نگاه م ی کرد ی م عجب فی لمی بود خ ی ل ی خوب بود هم خنده دار هم حساس باالخره فی لم تمم شد ما رفت ی م سمت خونه که دی د ی م تصادف شده یهو ی اد تصادف ماهان افتادم دی دم همه مردن دورش جمع شدن تو ای ن فکر بودم چرا من پ یش داداشم نبودم ای ن موقع پوف توهم ی ن فکرا بودم ی هو صدای اهنگ زی اد شد آهنگ شاد بود سارا تو ماشی ن می رقصید منم میخندی دم دست می زدم خالم دست میزد متن رقصی دم..خ ی لی شاد بود ی م یهو ماهان گفت امشب شام همه مهمون م ی ری م رستوران ی هو من جی غ زدمو با سارا شادی کردی م خندم گرفته بود باالخره .....رسی دی م رستوران وارد شدی م دی د ی م همه نشست یم ......ی ک ی اومد طرفمون و گفت آقا:بفرمایی ن چ ی میل داری ن خاله:من که ی ه زرشک پلو با مرغ عسل:من جوجه https://eitaa.com/romanmahi