eitaa logo
رمان خوب
122 دنبال‌کننده
48 عکس
13 ویدیو
35 فایل
🌼سلام، خیلی خوش آمدین 🌼 https://eitaa.com/joinchat/438960164Ca80a517da3
مشاهده در ایتا
دانلود
👈امانت‏دارى و پاكدامنى موسى عليه ‏السلام‏ 🌴دختران نزد پدر پير خود كه حضرت شعيب عليه ‏السلام (پيامبر) بود،بازگشتند و ماجرا را تعريف كردند، شعيب يكى از دخترانش (به نام صفورا) را نزد موسى عليه‏ السلام فرستاد و گفت: برو او را به خانه ما دعوت كن، تا مزد كارش را بدهم. 🌴صفورا در حالى كه با نهايت حيا گام بر ميداشت نزد موسى عليه‏ السلام آمد و دعوت پدر را به او ابلاغ نمود، موسى عليه ‏السلام به سوى خانه شعيب عليه ‏السلام حركت كرد، در مسير راه، دختر كه براى راهنمايى، جلوتر حركت مى ‏كرد، در برابر باد قرار گرفت، باد لباسش را به بالا و پايين حركت مى ‏داد، موسى عليه ‏السلام به او گفت: تو پشت سر من بيا، هرگاه از مسير راه منحرف شدم، با انداختن سنگ، راه را به من نشان بده. زيرا ما پسران يعقوب به پشت سر زنان نگاه نمى ‏كنيم. 🌴صفورا پشت سر موسى عليه‏ السلام آمد و به راه خود ادامه دادند تا نزد شعيب عليه‏ السلام رسيدند. ادامه دارد....
👈ملاقات موسى عليه‏ السلام با شعيب عليه ‏السلام و مهمان‏ نوازى شعيب عليه السلام 🌴شعيب عليه ‏السلام از موسى عليه‏ السلام استقبال گرمى كرد موسى عليه ‏السلام ماجراى خود را براى شعيب تعريف كرد. 🌴شعيب عليه‏ السلام او را دلدارى داد و به او گفت: نگران نباش از گزند ستمگران رهايى يافته‏ اى، اينجا شهرى است كه از قلمرو حكومت ستمگران فرعونى، خارج است.از غربت و تنهايى رنج مبر، همه چيز به لطف خدا حل مى ‏شود. 🌴موسى عليه ‏السلام دريافت كه در كنار استاد بزرگى قرار گرفته كه چشمه ‏هاى علم و معرفت از وجودش مى‏ جوشد، شعيب نيز احساس كرد كه با شاگرد لايق و پاكى روبرو گشته است. 🌴جالب اين كه: نقل شده هنگامى كه موسى عليه ‏السلام بر شعيب وارد شد، شعيب در كنار سفره غذا نشسته بود و غذايى مى ‏خورد، وقتى كه نگاهش به موسى (آن جوان غريب و ناشناس) افتاد، گفت: بنشين از اين غذا بخور. 🌴موسى گفت: اعُوذُ بِاللهِ؛ پناه مى ‏برم به خدا. 🌴شعيب: چرا اين جمله را گفتى، مگر گرسنه نيستى؟ 🌴موسى: چرا گرسنه هستم، ولى از آن نگرانم كه اين غذا را مزد من در برابر كمكى كه به دخترانت در آب كشى از چاه كردم قرار دهى، ولى ما از خاندانى هستيم كه عمل آخرت را با هيچ چيزى از دنيا، گرچه پر از طلا باشد، عوض نمى‏ كنيم. 🌴شعيب گفت: نه، ما نيز چنين كارى نكرديم، بلكه عادت ما، احترام به مهمان است. آنگاه موسى عليه‏ السلام كنار سفره نشست، و غذا خورد.(بحار، ج 13،ص58) در اين ميان يكى از دختران شعيب عليه ‏السلام گفت: 🍃يا اَبَتِ استَأجِرهُ اءنّ خَيرَ مَن استأجَرتَ القَوِىُّ الأَمينُ🍃 ✨اى پدر! او (موسى) را استخدام كن، چرا كه بهترين كسى را كه مى ‏توانى استخدام كنى همان كسى است كه نيرومند و امين باشد.(سوره قصص/آیه 26)✨ 🌴شعيب گفت: نيرومندى او از اين جهت است كه او به تنهايى سنگ بزرگ را از سر چاه برداشت و يا دلو بزرگ آب را كشيد، ولى امين بودن او را از كجا فهميدى؟ 🌴دختر جواب داد: در مسير راه به من گفت: پشت سر من بيا تا باد لباس تو را بالا نزند، و اين دليل عفت و پاكى و امين بودن او است.(بحار، ج 13،ص 58 و 59) ادامه دارد....