#وای_وای_پسرمون_چه_غیرتیه_🤭
#ببین_چه_چیز_هایی_به_دختره_میگه🤐
بغضم شکست و با هق هق گفتم :
_ مامانم #نگران میشه ببینه خونه نیستم . بزار برم... همین الانشم دیر شده !
پوزخندی زد و گفت :
_ عه !! با #شوهرت باشی نگرانت میشه با اون #مرتیکه ی حرومزاده دوهزاری بری سینما نگران نمیشه ؟
_ چرا چرت میگی ؟ #شوهر کجا بود ... من ...
بین حرفم پرید و گفت :
_ چه بخوای چه نخوای من #شوهرتم این رو تو گوش کرت فرو کن #دختر_خانم!!! آتیشت میزنم بخوای تا وقتی تو #زندگیتم با یکی دیگه بپری ! آتیشت میزنم آیلی ....
ماشین رو زد بغل و مشت هاش رو روی #فرمون کوبید .
با استرس خودم رو جلو کشیدم و تو آغوشش جای گرفتم .
نمیدونم چی شد که آروم شد .
چند دقیقه ای تو #بغلش بودم که سرم رو بالا آوردم و زل زدم تو #چشمای سیاهش .
با آرامش زمزمه کرد :
_ چشمات دریاس !
گنگ نگاهش کردم که #نوازش_وار دستش رو داخل موهام برد و گفت :
_ منم دریا ندیده !
لبخندم کش اومد :
_ با یه #موج غرق میشم .
بهم نزدیک شد و ....🤫
انتظار نداری که کل پارت همینجا بگم ؟
#جوین شو ببین پسره چه مجنونیه.🤤
❥------🌸------❥
https://eitaa.com/joinchat/2363687019C38baf3f5b2
#فول_عاشقانه 🔥
#ظرفیت_محدوده_بدو_جا_نمونی🏃♀
هدایت شده از Tab Rahi
#پارت_آینده‼️
_ #سحر خانم شمایید؟
_ببخشید به جا نیاوردم.
_ #عرشیام. تازه اومدم.
_ ببخشید ولی منم سحرم، الانم از بیرون اومدم.
پسره سرش رو بالا گرفت و #قهقهه ای زد که با هر ِهندل خنده #قلب من، هری پایین می ریخت.
_ فکر کنم سوتفاهم شده؛ من عرشیا پسر علی آقا و مریم خانمم و تازه اومدم #ایران.
وای خدای من!
چرا باید جلوی این #سوتی می دادم؟
این همون پسر آرومی بود، که من همیشه کوچیک که بودم، می گفتم این #شوهرمه
خب اولا اون موقع #بچه بودم بعدشم من از دوران #طفولیت آیندنگر بودم؛ می دونستم بعدا #بیشوهری بی داد می کنه.
_ ببخشید به جا نیاوردم. شما خوبید؟ #خارج خوب بودند؟
چشم هاش گرد شد.
تازه فهمیدم دوباره چه #سوتی گنده ای دادم...
قیافه اش شیطون شد و #چشمای آبیاش درخشید و گفت:
_ بله خوبن، تازه #سلام هم می رسونند.
https://eitaa.com/joinchat/2560426094Caa340de9e9 🔥💯
رمانی که یک شبه در ایتا غوغا کرد‼️