🌹پارت29#یاسمین🌹
منم دوستش دارم . براي همين هم ازش گذشتم . من تو اين چند روزه تازه اختلاف طبقاتي رو فهميدم . فهميدم كه تو اين دنيا جاي آدم بي پول توي مستراح تو خيابون ، هم نيست . اونجام از آدم پول مي خوان ! شما پولدارها وقتي ابرها رو نگاه مي كنين ياد گل و شمع و پروانه و اين جور چيزها مي افتين و اين شكل ها رو مي بينين اما ما فقرا ياد برف و بارون و سرما مي افتيم و بي نفتي .
كاوه – تو هم چند وقته ديگه كه درست تموم شد ، پولدار مي شي .
-حالا كو تا اون موقع . ول كن ديگه كنه !!
سرش داد كشيدم . يه خرده من رو نگاه كرد بعد گفت :
-اين چيزها كه ژاله برام از فرنوش تعريف كرد ، فكر نكنم جز تو كسي رو بخواد و تو رو فراموش كنه .
-تو همين دو سه روزه اينقدر عاشق من شده ؟ تب تند زود عرق مي كنه .
نترس ، اونم فراموش مي كنه . همين كه به جوون پولدار خوشتيپ جلو بياد ، همه چيز رو فراموش مي كنه .اين ماها هستيم كه هيچي يادمون نمي ره . تو هم اينقدر خودت رو نخود هر آش نكن . ديگه م حرف اون رو پيش من نزن .
كاوه – بابا بيا اصلاً اين كليه تو بگير ما بريم !
-مرده شور تو و اون كليه و كليه خودم و اين زندگي و اين اتاق و اين درس و اين دنيا رو ببره كه ديگه حالم از همه چيز بهم مي خوره .
كاوه – اينا همه بخاطر عزت نفسي يه كه داري .
-مرده شور اين عزت نفس رو هم ببره .
كاوه- دكتر ! امروز حالت هاي شيزوفرني پيدا كرديد . سگ هارتون گرفته ! چخه بد مسب صاحاب !
خودم هارم امروز ، احتياج به سگ هار نيست .
كاوه – همش ماله اينه كه امروز بهت پوزبند نزدن .
-واقعاً اسم گاوه بهت بيشتر مي آد تا كاوه .
كاوه – ميرم ديگه نمي آم ها .
-به درك ، تو هم برو . والله به پير به پيغمبر هيچكس به من مديون نيست . هري ! خوش اومدي .
هر دو سكوت كرديم . خودم رو با دم كردن چايي مشغول كردم . ده دقيقه اي هر دو نشسته بودم و چيزي نمي گفتيم . چائي كه دم كشيد ، دو تا ريختم و يكي شو جلوي كاوه گذاشتم .
كاوه – نمي خورم با اون چايي هاي آب زيپوي بيست و پنج زاري . مرتيكه بد اخلاق !
-راه رو كه بلدي ! تريا سر كوچه س.
كاوه – اين چايي رو مي خورم بعد ميرم چون بابام بهم گفته پسرم هيچوقت چيز مفت رو از دست نده .
بعد چايي رو كشيد جلو و شروع كرد به خوردن .
نگاهش كردم و هر دو زديم زير خنده . بلند شدم و سيب و شيريني اي رو كه اونروز براي فرنوش خريده بودم آوردم .
-اينا رو براي فرنوش خريده بودم ، يادم رفت بيارم بخوره . هر چند اون اينقدر تو خونه شون از اين چيزها و صد برابر بهتر از اينها هست كه اين چيزها بنظرش نمي آد . اما من اينا رو با عشق و علاقه براش گرفته بودم . چيزي نيست ، يك كيلو سيب و نيم كيلو شيريني ! اما سيب ها رو دونه دونه خودم سوا كردم و تميز شستم . خب هر چي بود حد و توان خودم بود . قسمت فرنوش نبود بخوره . بيا تو بخور . بخور كه تو هم برام عزيزي .
اشك تو چشمام جمع شد و صورتم رو برگردوندم كه كاوه نفهمه ولي انگار فهميد و گفت :
- من لب به اينا نمي زنم . تو اينا رو به نيت فرنوش گرفتي ، من بخورم ، مي ترسم راضي نباشي حناق بگيرم
گم شو ، بخور . نوش جونت . هر كسي سهم خودش رو از اين دنيا مي گيره .
كاوه – مي شه خواهش كنم اسم فرنوش رو ديگه نبري
خندم گرفت .
كاوه – مي توني يه ضرب المثل بگي كه از كلمات : دست و پيش و پا و پس استفاده شده باشه ! تازه يه مثل ديگه هم هست كه مي گه : كرم از خود درخته .
-چيكار كنم ؟ فكرش مدام تو كله مه . اسمش همه ش روي زبونمه . تو چي فكر كردي ؟ فكركردي كه من آدم نيستم
كاوه – نه بر پدر و مادرش صلوات كه بگه تو آدمي . حالا پاشو بريم بيرون يه غلطي بكنيم . دلم گرفت تو اين سالن پونصد متري ! ماشاءلله هزارماشاءلله اتاق كه نيست ، سالن پذيرائي از مهونهاي خارجيه
دو روز از اين جريان گذشت . تو اين دو روز كه براي من دو سال بود ، به خيلي چيزها فكر كردم . به فاصله ها ، اختلاف ها ، دفترچه هاي حساب بانكي ، خونه ها ، اتاقهاي اجاره اي ، خلاصه همه چيز .
فكر مي كردم با گذشت زمان ، بوي عطر فرنوش از اتاقم ميره . اما هر بار كه از بيرون وارد اتاق مي شدم ، اولين چيزي كه بسراغم مي اومد ، بوي عطر فرنوش بود كه انگار اونجا موندگار شده بود
عصري بود كه كاوه اومد . مثل هميشه شلوغ و پر جنب و ج كاوه – سلام بر ارسطوي عصر ما . سلام بر پاستور بزرگ . سلام بر زائر بروخ كبير. سلام بر
سلام و زهر مار ! باز ديونه شدي
كاوه سلام بر دورافتاده ترين جزيره اقيانوس غم سلام بر تنها گل شكفته در كوير . سلام بر آخرين ستاره شب.
بابا چرا داد ميزني الان هر كي از اينجا رد بشه فكر مي كنه تئاتر داريم نشون مي ديم . بيا تو سر و صدا نكن
كاوه سلام بر درياي محبت سل
https://eitaa.com/roomannkadeh
🌹پارت 30#یاسمین🌹
عقده هاي دل غمگين گشاده شود . تا يك جاي بعضي ها بسوزد ! يعني دل بعضي ها بسوزد . پايان خبر ديروز .
انگار يكي چنگ انداخت و دلم رو از جا كند . هيچي نگفتم . ساكت جلوم رو نگاه كردم .
كاوه – چشمت كور ، دندت نرم . ناز و نوز كردن اين چيزهارو هم داره ديگه .
-منكه چيزي نگفتم .
كاوه – رنگ رخساره خبر مي دهد از سر درون .
-آرزو مي كنم هر جا كه هست ، خوشبخت باشه و خوشحال .
كاوه – ميگن تنها چيزي كه حدي نداره ، خريته .
- عاشق نيستي بفهمي من چي ميگم .
كاوه – ببخشيد جناب مجنون . حالا خيالت راحته كه ليلي سفر كرده ؟ اگه چند وقت ديگه با رقيب اونو ببيني ، سرت به سامون مي آد و دلت قرار مي گيره ؟
-نه ، نه اون كه توم فكر مي كني برام ذره ذره مردنه . اما يار خوش باشه ، گور پدر دل ما .
كاوه – صيد با پاي خودش اومده بود تو دام . صياد ما چرتي بود . حوصله صيد سر رفت ، راهش رو كشيد و رفت .
-بگو هر چه مي خواهد دل تنگت بگو .
كاوه – باور كن بهزاد ، هر بار كه از دستت عصباني مي شم ، ميرم خونه و هي محكم مي زنم به كليه م و بهش فحش ميدم .
-مي بينم گاهي كليه ام درد مي گيره ، نگو مشت ميزني رو اون يكي !
كاوه – پسر تو براي من مثل برادري . براي پدر و مادرم مثل پسر دومشون . چرا لجبازي مي كني ؟
-بازم شروع كردي؟ تو مثل برادر متي ، عاليه . پدر و مادرت هم دور از جون مثل پدر مادر خودم . اين هم عاليه . اما ديگه از اون حرفا نزن .
در همين موقع به خونه كاوه كه يه خونه بسيار بزرگ با حياطي كه مثل باغ بود رسيديم .
كاوه – هر وقت پا توي اين خونه ميذارم حرص مي خورم . توي اين خونه به اين بزرگي سه نفر با دو تا كارگر زندگي مي كنيم . ده تا اتاق توش خاليه . اون وقت تو بايد ...
-كاوه دست بردار . منو آوردي مهموني يا آوردي بچزوني ؟
كاوه – آهني را كه موريانه بخورد نتوان برد از آن به صيقل زنگ
بر سيه دل چه سود خواندن وعظ نرود ميخ آهنين در سنگ
-بلاخره من نفهميدم سيه دلم ؟پاك دلم ؟چي م؟
كاوه – چارپايي بر او كتابي چند . برادر من قهرمان بازي رو بذار كنار . تو اين روز و روزگار بازار نداره .
-من هيچوقت بازاري كار نكردم .
كاوه نگاهي به من كرد و مستأصل گفت :
-بفرماييد ، پياده شيد انسان پاك .
پياده شديم و دو تايي رفتيم توي خونه آقاي برومند . پدر كاوه جلو اومد و من رو بغل كرد و بوسيد . چشمهاي مادر كاوه كه به من افتاد اشك توش جمع شد .
پدر كاوه – خوش اومدي پسرم ، چه عجب؟ چرا از ما دوري مي كني ؟ مگه بين تو و كاوه براي ما فرقي هست ؟ ازت دلگيرم .
كاوه آروم گفت : دور از جون من ! خدا اون روز رو نياره كه من مثل اين باشم .
-شرمنده مي فرماييد جناب برومند من هر جا هستم زير سايه شمام .
مادر كاوه – بيا تو عزيزم . هوا سرده . اشك هاشو پاك كرد و رفت تو خونه .
كاوره آروم در گوش من گفت : دلم مي خواد اون گيس هاتو ، دونه دونه بكنم !
وارد خونه شديم و توي سالن بزرگ نشستيم .مثل دريا بود .
پدر كاوه – چشمم روشن شد . هر بار كه تو رو مي بينم روحم تازه مي شه . بهزاد ، پسرم . نمي خوام ناراحتت كنم . كاوه گفته از اين حرفها ناراحت مي شي ، اما تا نگم دلم راحت نمي شه
ببين بابا جون . مگه تو چي لازم داري؟ غير از يه آپارتمان و يه ماشين و كمي خرت و پرت ! كل اينا مگه چقدر ميشه
من الان يه ساختمون ده طبقه ، دو تا كوچه پايين تر حاضر و آماده دارم .
نوساز . تازه از زير دست بنا در اومده . يكيش مال تو . يه كلمه بگو تا فردا به نامت كنم
تو اين خونه سه تا ماشين افتاده ، چه فرقي داره ، دست تو باشه يا دست كاوه ؟ بخدا قسم جفت تون برام يكي هستين . اگه چند سال پيش تو نبودي ، با تمام ثروتم الان كاوه م رو نداشتم . من كه نمي تونم چشم خودم رو كور ببينم . مي دونم ناراحت مي شي . باشه ديگه نمي گم . اما يادت باشه چي گفتم . هر وقت خواستي فقط يه اشاره كن .
با چشماني كه اشك توش حلقه زده بود بلند شد و رفت .
كاوه – حالا هي چشم سفيدي كن
-خب حالا كه اصرار مي كنين ، اگه لطف كنين و همين خونه رو پدرت به نامم كنه ، ممنون ميشم ! ديگه اصرار بيش از اين نميشه
كاوه – بر دروغگو لعنت . بگو باشه
مادر كاوه با يه سيني چايي اومد جلو و بعد از تعارف ، كنار من نشست .
مادر كاوه خيلي خوش اومدي پسرم . چطوري ؟ خوبي
خيلي ممنون . شكر خدا بد نيستم . شما چ
https://eitaa.com/roomannkadeh
آگهی سرشماری عمومی در مجلهی بامشاد در آبان ۱۳۴۵، در نتیجهی این سرشماری مشخص شد که جمعیت ایران حدود ۲۵ میلیون نفر است که از این تعداد ۹ میلیون و ۳۰۰هزار نفر جمعیت شهری و ۱۵ میلیون و پانصد هزار نفر جمعیت روستایی هستند
رمان کده مجموعه ای از بهترین رمانهای مشهور ایرانی ،📚📒📗📘📙📚📘📖📝
https://eitaa.com/roomannkadeh
@ارسال نظرات انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان
وهمچنیین ارسال عکسهای نوستالژیک شمادوستان من اینجام 👇👇👇👇👇👇👇
@shiporamoolma
#نوستالژی
4_5816724636183837914.mp3
4.49M
.
🎺خواننده: #عارف
#آهنگ نوستالژی بهترین بهانه
رمان کده مجموعه ای از بهترین رمانهای مشهور ایرانی ،📚📒📗📘📙📚📘📖📝
https://eitaa.com/roomannkadeh
@ارسال نظرات انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان
وهمچنیین ارسال عکسهای نوستالژیک شمادوستان من اینجام 👇👇👇👇👇👇👇
@shiporamoolma
#نوستالژی
🐾 فال تاروت روزانه
📯 پنجشنبه ۳ آبان ۱۴۰۳
🎋 #فروردین نماد :زنی مهربان
سکوت و وقار شما موجب آرامش اطرافیان است./ اطرافیان بیاختیار مسایل خود را با شما در میان میگذارند و از حس روشن بینی و بینش ژرف شما تاثیر می پذیرند./ همچنین بانوی جام میتواند نماینده ی الهام و آرامش از جانب شخصی باشد که نیازهای احساسی شما را درک و تقویت می کند./ در حالات افراطی بانوی جام به شما هشدار میدهد تا به تبادلات احساسی و عاطفی خود با افراد غیر از خانواده، توازن بخشید و از ساختن تصورات ایده آلی از شخصیت افراد پرهیز کنید. در غیر اینصورت احساس ناامیدی کرده و یا مورد سوءاستفاده احساسی قرار میگیرید!
🌲 #اردیبهشت نماد :شکست
از مشاجرات غیرضروری اجتناب ورزید، در غیر اینصورت ضرر و زیان متوجه شما خواهد شد./ پنج شمشیر نمایانگر نفاق و تفرقه در شرایطی دشوار است. / بحث و اختلاف در رابطه با اینکه کارها چگونه میبایست صورت پذیرد و درگیری مابین دو یا چند نفر موجب افزایش بحران میگردد. در این مرحله ارتباط واقعی مابین افراد وجود ندارد. هیچ یک از طرفین حاضر به شنیدن سخنان دیگری نیست./ در زمینه کاری احتمال ترک کار و یا تغییر شغل وجود دارد. با وجود پیروزی در این مبارزه ضررهای فراوانی ایجاد میگردد که موقعیتی را جهت یادگیری و رشد معنوی فراهم میسازد.
🍄 #خرداد نماد :جدایی
سه شمشیر آموزگاری سختگیر برای ارائه درس آگاهی و خرد میباشد. / این کارت نمایانگر قلبی شکسته و احساسات جریحهدار شده است. / در این مرحله میبایست آنچه را که در قلب شما بصورت احساسی دردآور انباشته شده، پیش از آنکه تبدیل به کینه و غصه گردد ابراز نمایید./ با اشخاص یا شخص دخیل در بحران عاطفی خود حتیالامکان بطور کامل و به وضوح سخن بگویید. /اگر نهایتاً چنین ارتباطی برایتان میسر نشد با دوست، مشاور یا افراد صمیمی سفره دلتان را باز کنید./ ارتباط برقرار نمودن برای یک قلب شکسته مرحمی فوقالعاده موثر است. / آگاه باشید که پذیرش صادقانه و درک این مرحله از واقعیت زندگی امری مهم و ضروری است. / خردمندانه آن است که با احساسات منفی و درد خود با شجاعت روبرو شوید. به خاطر داشته باشید که این اندوه نیز گذرا خواهد بود.
🌴 #تیر نماد:جوان عاشق
هم اکنون تحت تأثیر یک پیشنهاد جدید هستید که این پیشنهاد میتواند در رابطه با یک موضوع کاری و یا احساسی باشد که موجبات پیشرفت و خلاقیت شما را فراهم میسازد. / پیامی را بزودی دریافت میکنید و مرحله جدیدی از یک ارتباط را تجربه خواهید کرد. / از یک اتفاق غیرمنتظره شاد و مسرور خواهید شد!
🎍 #مرداد نماد :حمایت
هم اکنون برای طرح و اجرای تعهدات و نقشه های طولانی مدت، لحظه ی مساعد و خوش یمنی است./ برای یک تغییر یا یک حرکت جدید به نیروی خود اعتماد کنید و با افکار بزرگ پیش بروید./ با رهبری خردمندانه، کنترل وضعیت کنونی را بعهده گرفته و برای پیشرفت خود و دلبندانتان بهترین امکانات را فراهم سازید.
🌾 #شهریور نماد : ایمان
غمها و غصههای شما همچون ابرهای آسمان پراکنده گشته و ستاره شما ظهور خواهد کرد. / نماد ستاره به شما هدیهای پر از مهر تقدیم میکند اما به خاطر داشته باشید که هدایای ستاره همیشه مادی نیستند. / ستاره دریای آرام پس از طوفان است.
https://eitaa.com/roomannkadeh
🐾 فال تاروت روزانه
📯 پنجشنبه ۳ آبان ۱۴۰۳
🍁 #مهر نماد :رسیدن به آرزوها
نگاه کن، همه چیز از نو متولد شده است. / صحنه برای شروع جدید یا دوره مطلوبی تنظیم شده است./ گشایشی در وضع شما ظاهر میگردد که نویدبخش اطمینان، آسودگی و نیل به مقصود است. / با اشتیاق گامهای اجرایی را طی کنید. / شما می توانید مشکلات را به فرصت های مناسب تبدیل نموده و طرح های خود را به واقعیت پیوند دهید.
🍂 #آبان نماد :موقعیت عالی
شما برای رسیدن به اهداف خود به سختی تلاش میکنید و نسبت به وظایف خود جدی هستید./ دلاور سکه نمایانگر مسئولیتپذیری و بردباری است و به شما پیشنهاد میکند برای دریافت نتیجه و حصول اهدافتان خود را با شرایط طولانی مدت هماهنگ سازید و انتظارات خود را به تعویق بیاندازید. / برای به حداقل رساندن مشکلات و خطرات، استوار و با احتیاط گام بردارید. / جهت پیگیری اقدامات خود از روشهای نو و ابتکاری یا تصمیمات عجولانه چشمپوشی کرده و در عوض به روشهای شناخت شده و آزموده متکی باشید. اگر برای مشاوره وضعیت خود این کارت را کشیدهاید لازم است از انرژی مثبت این شخصیت در جهت صبر و بردباری و اندیشهگری بهرهبرداری نمایید. در صورت تلاش پیگیر و مداوم پاداش سرشاری نصیبتان خواهد شد.
🎍 #آذر نماد :تلاش در باز کردن گره ها
برای کنترل وضعیت فعلی، باید مسئولیت های خاصی را به عهده بگیرید. / تلاشتان را بیشتر کنید و به تواناییهای خود اعتماد داشته باشید./انعطاف پذیر باشید. / به زودی بر شرایط دشوار خود مسلط شده و اوضاع بهبود می یابد. / دو یا چند موضوعات جداگانه انرژی و توجه شما را به خود جلب خواهند کرد.
❄️ #دی نماد:وابستگی
آیا وابستگی شما به پول و مادیات بیش از حد لزوم است؟ یا شاید خود را به نوعی درگیر حس مالکیت یا نوعی حسادت کرده باشید؟ / میل به کنترل کردن و تصاحب کردن نشان چهار سکه است./ اگر احساس میکنید نسبت به شخص خاصی یا محیط و شرایطی بیش از اندازه وابسته هستید و میل دارید آن را در چهارچوب مالکیت خود درآورید، در این صورت ارزش های حقیقی خود را به مخاطره انداخته اید. اغلب به اشتباه به محیط، شرایط و یا اشخاصی میچسبیم، که برای ما آشنا هستند، حتی اگر بدانیم که دیگر برای ما مفید نیستند. باید بدانید که دیگران نیز نیاز دارند آزاد باشند و چگونگی زندگانی خود را تعیین کنند.
⛄️ #بهمن نماد :فائق شدن بر موانع
نیروهایی برخلاف اندیشه و نقشههای شما عمل میکنند. / مبارزهای که جریان دارد امری اجتنابناپذیر است و مشکلاتی با خود به همراه خواهد داشت./ اکنون زمان واگذاری نیست. از ارزش ها و باورهای خود در تمام مراحل دفاع کنید. به ویژه اگر زمان و انرژی زیادی در آن وقف نمودهاید.
☃️ #اسفند نماد :بهم خوردن نقشهها
شما در شُرُف یک جریان تبدیلی نیرومند و قریبالوقوع هستید. آنچه را که قصد دارید به آن بیاویزید، با این قدرت دگرگون کننده، ویران خواهد شد. ویرانی وضعیتهای فرسودهای که مانع رشد واقعی شما میگردد یک جریان شفادهنده را در سراسر ارگانیسم بدن شما آغاز می کند. با سرزنش دیگران، کاری از پیش نمیبرید. با پذیرش مسئولیتی جدید، خواهید توانست دوباره اقتدار خود را در دست بگیرید.
https://eitaa.com/roomannkadeh
💕✨آدینه عالی و بینظیر
🍁✨آرزو میکنم
🌼✨امروز و هر روزتون
💕✨قلبتون پر باشـد
🍁✨از مهـر و محبت
💕✨تنتـون سلامت
🍁✨روحتون سرشار از آرامش
🌼✨و روزی و برکتتون روز افزون
💕✨روزتـون زیبـا و در پنـاه خـدا
〰〰🌸
رمان کده مجموعه ای از بهترین رمانهای مشهور ایرانی ،📚📒📗📘📙📚📘📖📝
https://eitaa.com/roomannkadeh
@ارسال نظرات انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان
وهمچنیین ارسال عکسهای نوستالژیک شمادوستان من اینجام 👇👇👇👇👇👇👇
@shiporamoolma🌞 🌸〰
〰〰🌸 🌝
. 👇تقویم نجومی اسلامی 👇
✴️جمعه 👈4 آبان/ عقرب 1403
👈21 ربیع الثانی 1446👈 25 اکتبر 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛مناسب هیچ کار مهمی نیست.
🚘مسافرت: مسافرت خوف حادثه دارد و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶مناسب زایمان نیست.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور گردد و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️عهد و پیمان بستن با رقیب.
✳️خرید احشام و چارپایان.
✳️فصد و خون دادن.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️کندن چاه و جوی.
✳️و جابجایی و نقل و انتقال نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب شنبه: سندی مبنی بر کراهت یا استحباب وارد نشده است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث دولت می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث روشنی دل می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 22 سوره مبارکه " حج" است.
کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده پیش امدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هر چه سعی کند از آن خلاص نگردد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
رمان کده مجموعه ای از بهترین رمانهای مشهور ایرانی ،📚📒📗📘📙📚📘📖📝
https://eitaa.com/roomannkadeh
@ارسال نظرات انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان
وهمچنیین ارسال عکسهای نوستالژیک شمادوستان من اینجام 👇👇👇👇👇👇👇
@shiporamoolma
🌹پارت 31#یاسمین#🌹
طوريد ؟
مادر كاوه – وقتي اين جريان رو شنيدم ، هم خوشحال شدم ، هم ناراحت .
با تعجب به كاوه نگاه كردم .
مادر كاوه – فرنوش دختر بسيار خانم و خوبيه . انشاءلله خودم ميرم خواسنگاري . از هيچ بابت هم نگران نباش . ما كه نمرديم تو تنها باشي .
اينها رو گفت و رفت . وقتي با كاوه تنها شديم بهش گفتم :
-ديگه كي ها اين ماجرا رو مي دونن ؟
كاوه – والله غير از من و مامان و بابا و ژاله و ثريا خانم و كبري خانم و همسايه دست راست و همسايه دست چپي و اهل محل و بچه هاي دانشكده و عمله هاي سر ساختمون بابام ديگه كسي چيزي نمي دونه .
--خواجه حافظ چي ؟
كاوه – نه ، به اون چيزي نگفتم !
-پسر تو خجالت نمي كشي ؟آخه يه چيز تو دهن تو بند نمي شه ؟ نتونستي خودت رو نگه داري ؟ دهن لق!
كاوه – مگه من گفتم ؟ ژاله به مامانش گفته ، خاله ام كه مامان ژاله باشه به مادرم گفته . تو انگشت تو دماغت مي كني تمام تهران خبردار مي شن .
- بي تربيت ! مگه اين ژاله خانم رو نبينم !
كاوه – چائي تو بخور يخ نكنه . تازه خبر نداري مامانم داره نقشه مي كشه براي تو و من يه جا عروسي بگيره !
من با تعجب پرسيدم :
- من و تو ؟ يه جا عروسي كنيم ؟
كاوه – يه مادر و دختر رو ديده . مي خواد دختره رو براي من بگيره و مادره رو براي تو ! منم گفتم باشه . مونده فقط تو رضايت بدي .
-بابا به اينا يه چيزي بگو . آخه چيزي نبوده كه اينقدر شلوغش كردين ! اسم دختر مردم رو هم سر زبون ها مي اندازين . حالا هم كه فرنوش رفته خارج ديگه تموم .
كاوه – پاشو چائي تو وردار بريم تو حياط . چائي تو هواي سرد مي چسبه .
دوتايي بلند شديم و چايي هامون رو برداشتيم و رفتيم توي حياط و كنار استخر خالي كه پر از برف شده بود ، روي صندلي نشستيم .
كاوه – صندلي ها خيسن . شلوارمون تر ميشه همه فكر مي كنن چيز شده ! بهمون ميگن شاشوها .
-خب پاشو قدم بزنيم .
دوتايي شروع كرديم دور استخر قدم زدن .
-كاوه ، رابطه تو و اين ژاله خانم چطوريه ؟
كاوه – از بچگي با هم بزرگ شديم . مثل خواهر كوچيكترم مي مونه . چطور مگه ؟
-فكركردم كه نامزدي ، چيزي هستين .
كاوه –اگه بود كه قبلاً بهت مي گفتم .
-كاوه ، يه خواهشي ازت دارم . مي خوام قول بدي كه نه بهم نگي .
كاوه- بگو ، قول مي دم .
-اجازه نده پدر و مادرت كاري بكنن . يعني در مورد من يا فرنوش نمي خوام . نمي خوام حرف ازدواج و اين حرفها زده بشه . من با بدبختي اين تصميم رو گرفتم . حالا هم كه همه چيز تموم شده . چه دليلي داره دوباره همه چيزهاي قديمي ، تازه بشن . به دختر خاله ات هم بگو ديگه حرف و حديث رو تموم كنه ، باشه ؟
كاوه –باشه . هر جور تو راحتي . از اين لحظه ديگه نمي ذارم اونا دخالتي بكنن .
-ممنون . حالا اگه دوتا چايي داغ ديگه برامون بياري ، دعا مي كنم كه يه دختر زشت بد قيافه براي ازدواج نصيبت بشه !
كاوه – زبونت لال بشه . به حرف گربه كوره بارون نمي آد . اين ثريا و كبري خانم ، كارگر هامون رو مي گم . بنظر من هر دو براي تو ايده الن . ثريا خانم جاافتاده س. كارش هم آشپزيه . جون ميده واسه تو ! ديگه از تخم مرغ خوردن راحت مي شي . امروز هم كه اومدي ، داشت با نظر خريدار بهت نگاه مي كرد يه شوهر قبلاً كرده . هم تخصص داره هم تجرب . ماهي 70 هزار تومان هم حقوقشه . در واقع يه اوكازيونه . دست دست كني بردنش كبري خانم هم هست . اين يكي شوهر نكرده . به چهار زبان زنده دنيا حر ف مي زنه . تركي و فارسي و زرگري و سوسكي ! خنده از روي لبهاش نمي افته . جون مي ده واسه آدم بد عنقي مثل تو . از در هم كه وارد شديم ، تو رو ديد ، يه برق شيطاني تو چشماش درخشيدگ قبلاً هم به من گفته بود كه يه زن كولي براش فال گرفته و بهش گفته شوهر نكن كه بخت تو ، يه شوهر دكتره . اينه كه الان 38 ساله به انتظار نشسته . نيم ساعت پيش اومديم از من با يه حالتي كه انگار قسمتش رسيده باشه ، در مورد تو سوال مي كرد كه چه وقت درست تموم مي شه و دكتري تو مي گيري ؟ اين رو كه پرسيد تمام بدنم به ارتعاش در اومد . ياد فالش افتادم . قسمت رو هم كه نميشه عوض كرد . خدا رو چه ديدي ؟ شايد بخت تو هم توي اين خونه باز بشه -نشستي اينجا مردم رو مسخره مي كني كاوه – آرواره هام خشك بشه اگه مردم رو مسخره كنم ! پسر تو اگه دست اين كبري خانم بيفتي ها ، يه ساله ده تا تخصص مي گيري
تو كه ميدوني من پدر و مادر ندارم . يه بچه يتيم هستم . از قديم هم گفتن آه يتيم زود مي گي
https://eitaa.com/roomannkadeh