#جای_خدا_نباشیم_در_مجازات
روزی در نماز جماعت موبایل یه نفـر زنگ خـورد زنگ موبایل آن مـرد ترانه ای بــود . بعد از نمــاز همه او را سرزنش کردنـد و او دیگر آنجا به نماز نرفت
همان مـرد به #کافه ای رفــت و ناگهان قلیان از دستش افتاد شکســت . کافه چی باخــوشرویی گفــت اشکال نداره ، فدای ســرت . او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد.
حکایت ماســت ، جای خدا #مجـازات میکنیم و جای خدا میبخشیم ، جای خدا...
خدایی که ما میشناسیـم اگه بنـده اش اشتباهی بکنه ، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه . مـا جای #خدا نیستیم این رو هیچوقت یادمون نره
چقــدر خــوبه میشه اگه کسی اشتباهی میکنه با خوشرویـی باهاش برخــورد کنیــم نه ایــن که با خشم تحقیرش کنیم و باعث ترک #اعمال خوب بشیم...
❄ لطفا مطالب را با لینک کانال منتشر کنید
❄ #پیشنهـاد_عضویتــ در نکته های ناب⇙
@rooshanfekr
━━━━━━━━━━━━
#کرونا ❗️
#گناه
#توبه
شخصی به نام #معتب که در خانه ی #امام_صادق علیه السلام خدمت
می کرد می گوید :
روزی یکی از فرزندان حضرت که #اسماعیل نام داشت ، #تب شدیدی کرد و #بیمار شد .
هنگامی که امام صادق علیه السلام از تب و بیماری اسماعیل خبردار شد به من فرمود : به نزد اسماعیل برو و از او بپرس :
« ... فسله أيّ شيء عملت اليوم من سوء فجعل الله عليك العقوبة؟ ... »
امروز چه #گناهی از تو سر زده است که خداوند متعال اینگونه تو را مجازات کرده است؟! »
معتّب می گوید : به نزد اسماعیل رفتم در حالی که او از شدّت تب و بیماری به خود می پیچید . از او درباره ی این موضوع سؤال کردم.
او در جواب سکوت کرده و پاسخی به سؤال من نداد .
من در این باره از اهل خانه سؤال کردم .
آنها به من گفتند :
اسماعیل امروز دختر #زلفا را با دست خود #کتک زد و آن دختر بر اثر ضربه به چارچوب در برخورد کرد و صورتش خراش برداشت.
معتّب می گوید : بعد از آگاهی از این قضیه ، خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و جریان را برای حضرت بازگو نمودم.
حضرت فرمود :
الحمدلله که خدای متعال در #مجازات فرزندان ما تعجیل می نماید و آن را در همین دنیا قرار می دهد .
سپس امام صادق علیهالسلام آن دختر را به نزد خود طلبید و به او فرمود :
اسماعیل را بخاطر اینکه تو را کتک زده است #ببخش و از او درگذر .
آن دختر در جواب گفت : من او را حلال کرده و او را بخشیدم.
در این هنگام امام #هدیه_ای به آن دختر عطا فرمود . سپس به من فرمودذ:
به نزد اسماعیل برو و از حال او جویا شو .
معتّب می گوید : در این هنگام به نزد اسماعیل رفته و دیدم که او بهبود یافته و تب او قطع شده است .
🗂✏️📒📚منبع :
التمحیص ابن همام اسکافی ، ص ۳۷
رياض الأبرار ، ج ۲ ، ۲۱۶
بحارالانوار ، ج ۶۷ ، ص ۲۶۸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹