eitaa logo
خـواهــران بهشتـے🦋
7.7هزار دنبال‌کننده
228 عکس
67 ویدیو
1 فایل
♡بِـــسمِ رَب اَلشـُـهَدا وَ صِدیقیــن....♡ خاطـراتـے از جنسـ بـهـشتـ... خاطـراتـے مُنتَهی بــہ شــهادتـ... و خاطـراتـے مُنتَهی بــہ بهشـتـ... کپی؟خیر خاطراتمون با ارزشه ‌‌‌... اگه سوالی درباره ی ریحانه سادات داشتید👇 https://daigo.ir/secret/41530507702
مشاهده در ایتا
دانلود
فرشته ی زیبایم ؛ریحانه جان در روز ولادت حضرت زینب سلام ما را به خانم جانمان زینب برسان‌ و بگو دلتنگیم دلتنگ 💔💔
ریحانه یک جا کتابی داشت پر از کتاب و همه ی کتاب ها رو با جون و دل میخوند.انقدر کتاب میخوند تا مثل مادرش اطلاعاتش تو همه ی زمینه ها بالا بره تا بتونه به دوستاش کمک کنه.و بتونه با اطلاعات کافی دیگران رو راهنمایی کنه. و ما هم هر وقت خونشون میرفتیم کتاب هدیه میداد تا بخونیم و دوباره به کتابخونش برگردونیم.یکی از این کتاب ها ناقوس ها به صدا در می آیند..کتابی بود که به ما داد تا بخونیم.. ولی این کتاب الان تو کتابخونه ی ما هست تا به ریحانه جان برگردونیم😔
آرمان ِعزیز ما .. آرمانی که هیچوقت نخواهد مُرد حتی اگر هفتاد نفر بر سر یک پسر بریزند حتی اگه یک موشک بر سر یک خانواده بیاندازند آرمان های ما هرگز نخواهد مـُرد ریحانه ها آرمان ها را زنده نگه میدارند
خـواهــران بهشتـے🦋
امروز سالگرد شهادت طلبه بسیجی شهید آرمان علیوردی عزیز بود ❤️‍🩹! ایشون رفیق شهید ریحانه سادات بودن : )
ولی حالا ،، این تویی ، تویی که ازت میخوایم ما رو بشنوی بهمون گوش بدی ،،، کمکمون کنی و حالمون رو خوب کنی:)❤️‍🩹
خداحافظی امشب من با شما خواهران بهشتی ام؛ریحانه ی عزیزم .فاطمه سادات قشنگم.سیدعلی زیبایم،؛. دوباره ما رو به منزلتون دعوت کنید. 💔ولی ایکاش مثل همیشه میامدین تا دم در و با ما خداحافظی میکردین ..دوباره مثل همیشه به ما میگفتین بیاین خونمون.💔
وقتی میبینی عکس رفیقتو توی مدارس زدن و خیلیا به عنوان الگو انتخابش کردن❤️🙃 ریحانه‌سادات‌من،فکر میکردی روزی بشی الگو خیلیا...
هدایت شده از ♡ Fairy Tales ♡🇮🇷
دیروز وقتی از مدرسه برگشتم و میخواستم برم خونه وقتی که دم خونه رسیدم دیدم مامانم خونه نیست... طبیعی بود خیلی وقتا براش کاری پیش میومد و میرفت یادمه قبلا که اینجوری میشد مستقیم میرفتم دم خونه ریحانه سادات اینا و سید علی در رو باز میکرد و فاطمه بلند میگفت ،ریحانهههه اسرا اومده بعدشم ریحانه با ذوق میومد که من به مامانم زنگ بزنم و برم اونجا تا مامانم میاد؛ دیروزم همین اتفاق افتاد، اما اصلا یادم نبود که‌... بدو بدو تا دم آسانسور ساختمون شون رفتم ؛ یه دفعه یادم اومد که نه سید علی در رو برام باز میکنه، نه فاطمه ریحانه رو صدا میزنه و نه خاله فهیمه ازم پذیرایی میکنه... اونموقع بود که متوجه شدم چقد تنهام وقتی که هیچی نبود بهش زنگ بزنم انگار یه سیلی زده بودن تو گوشم یا یه پارچه آب یخ ریخته بودن روم ریحانه سادات جونم خیلی بیشتر از قبل دلم برات تنگ شده برای تو، برای صدای قشنگ فاطمه ، برای سید علی که همیشه میومد و جیغ می‌زد که مهمون اومده خونشون ،یادش بخیر داد میزد اسرااا منم محکم بغلش میکردم دلم برای وقتایی تنگ شده که وقتی میخواستم از خونه تون برم ،خاله فهیمه دم آشپزخونه میومد و میگفت اسرا میشه نری ... بمون پیشمون با ریحانه سادات حرف بزنید ، کاراتونو انجام بدید ولی الان.... 💔❤️‍🩹 #A
وچقدر دردناک است مقایسه این دو قاب😭کاش آبان پارسال بود -دختر شهیده عزیزی
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه است و یاد شهدا. خواهر عزیزم ما رو نزد ارباب از یاد مبر 😭 -خواهر شهیده