هدایت شده از •فهیمـه فهیم•
کارشناسی مهندسی صنایع از دانشگاه شریف داشت
و برای ارشد رشته الهیات دانشگاه تهران رو انتخاب کرد.
رشته ی تحصیلیش رو تغییر داد چون دغدغه جوان ها و نوجوان ها رو داشت ؛دوست داشت قدمی برای اونها برداره تا اون هارو با خداو معنویات بیشتر آشناکنه💔
نگران بودم.... خیلی نگران.....
همش با خودم میگفتم فاطمه سادات از من راضیه؟؟؟؟
همش میگفتم آیا حقی بر گردنم داره؟؟ حلالم کرده؟؟؟....
خلاصه ... همش دغدغه ی راضی بودن فاطمه سادات از خودم رو داشتم.
که ی شب اومد تو خوابم.. و جواب مثبت رو بهم داد. خیلی خیالم راحت شد خیلی...
پ.ن: شهدا همیشه حرفهای ما رو میشنوند و جوابمونو میدن.
در هیئت نشسته بودیم...
مادربزرگ بزرگوار ریحانه سادات آنجا بود...
یکی از بچه ها سوالی پرسید ،که من هرگز نمیتوانستم حتی به آن فکر کنم ،فکر به آن خیلی برایم سخت بود...
آن دختر بلند شد و پرسید: حاج خانوم ،وضعیت پیکرها چجوری بود؟!
مادربزگ استوار و با قدرت جواب میداد
اما من و دوستام بی اختیار گریه میکردیم و دستهایمان میلرزید...
مادربزرگ گفتند: اگر بچهها قوی باشن میگم، اگر گریه نکنن میگم...
اشک هایم را پاک کردم ،اما لرزش دستان....
گفتم :ببخشید مادرجان،بفرمایین..!!
مادربزرگ گفتن: فاطمه سادات و سیدعلی و فهیمه جانم پیش هم در هال بودند احتمالا داشتند باهم بازی میکردند
ریحانه سادات هم در کنجی برای امتحان فردایش درس میخواند که همام موقع ها گوشی هم دستش بوده...
آقا مصطفی هم طبقه بالا بود
اما اسرائیل موشک را به قلب خانه زد
به هال زد ...
به همین خاطر از سید علی م چیزی نماند،از فاطمه سادات ،دست مطهرش پیدا شد،از فهیمه جانم ،پای مطهرش پیدا شد
اما ریحانه سادات از خانه به بیرون پرت شده بود
ولی پیکرش سالم بود...
این را که از مادربزرگ شنیدم، انگار پارچ آب یخی بر رویم ریختند، با خودم گفتم....ریحانه! ریحانه ی من؟؟
کاش هیچوقت نمیشنیدم
بعد از آن روز هر وقت به آن لحظه فکر میکنم نه تنها دستانم بلکه کل جانم میلرزد... و گریه هایم مانند مذاب روی صورتم میریزد...
از دلتنگی هایم بگویم نیز همین است، اما کاش فقط گریه بود کاش فقط لرزش دستانم بود... هرچه باشد از جای خالی شان بهتر است ، از تن هایی که حسرت یک بغل دیگرشان را دارند بهتر است
و از بغض هایی که گاهی شکسته نمیشوند بهتر است...
و چقدر دلم برای بوی ریحانه ام تنگ شده است ، اما ریحانه سادات تنها امیدم برای رسیدن به لبخند مولا است...
#A
هدایت شده از کانال حسین دارابی
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت 1400، شهادت 1404
شهید نونهال جنگ ۱۲ روزه
شهید سادات ارمکی
هر پنج نفر خانواده شهید سادات ارمکی بهمراه مادربزرگ و پدربزرگ به شهادت رسیدند
السلام علیک یا اباعبدالله
#شب_جمعه شب زیارتی ارباب
20.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه است و یاد شهدا.
دختری نوجوان آنچنان بر سر مزار ریحانه سادات گریه میکرد که بی شک پیش خودم گمان کردم حتما از دوستان قدیمی و بسیار صمیمی ریحانه جانم بوده،ولی وقتی با هم همصحبت شدیم،متوجه شدم بعد از شهادت با ایشان آشنا شده و آنچنان رابطه عمیق عاطفی برقرار کرده.....
عزیز خاله ما را نزد سید الشهدا ع یاد بفرما🤲😭🖤
-خاله شهیده ریحانه ساداتی
هدایت شده از جدال احسن
28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅️ برای شهید شدن باید شهیدانه زندگی کرد
✅️ صحبتهای پدر بزرگوار شهید دکتر مصطفی ساداتی دانشمند جوان هسته ای در خصوص خانواده فرزند شهیدشان که بدست دژخیمان صهیونیست به همراه خانواده همسر و جمعی از همسایگان به شهادت رسیدند.
▶️ مشاهده و دریافت با کیفیت FULL HD
aparat.com/v/rqfbjif
📡 @jdale_ahsan
📡 @hasanabbasi_ir
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از دلایلی که باعث شد وارد اموزش پرورش وتدریس بشود،این بودکه میگفت: تدریس برای جوانان و نزدیکتر کردن آنها به خدا و امام زمان ؛ نوعی جهاد است