eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19.3هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
13.5هزار ویدیو
71 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 در را که پشت سرش بست صدای مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. 💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. 💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از برای حیدر ضعف می‌رفت. 💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید. 💠 چند روز از شروع می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. 💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند. شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟» 💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم! انگار صدایم هم از در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید. 💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!» احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم. 💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!» از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!» 💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود. جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد. 💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم را روی صورتم حس کردم. از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او بدهم. 💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه است که از جراحت جانم جاری شده است. عصر، حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته جانم شده بود. 💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه شده است... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
🔶 #فرانسوی ها #چالش_لیس راه انداختن که بگن از #کرونا نمیترسیم!! خدا عقلتون بده! اما خب! اینا رو #بی_بی_سی و #منوتو و #ایران_اینترنشنال و #صدای_آمریکا و بقیه بلندگوهاشون نشون نمیدن! فقط #ضریح_لیسی اون بی عقل باید پخش بشه فقط #ایران باید #تحقیر بشه #ضریح #حرم #لیس #چالش #طنز #اسکول 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از  محمد عبدالهی
🔴عراق باید تصمیم بگیرد 🔰حملات دیشب به نقاطی در گرچه دستاورد نظامی برای های آمریکایی محسوب نمی شود، اما با توجه به اهداف مورد حمله یعنی فرودگاه در دست احداث ، یک بخش درمانی و چند پایگاه نظامی، باید گفت آمریکایی ها مردم عراق را نشانه رفته اند؛ با این هدف که عراق بداند حرکت برخلافِ خواست آمریکا تداوم و تهدید است. 🔰عراق زمان زیادی از دست داده و باید تصمیم بگیرد می خواهد همچنان به آمریکایی ها و هایشان بها دهد تا کشور را به سمت و تداوم ناامنی ببرند یا می خواهد با انسجام و بردن کشور به سمت ثبات سیاسی، عامل را از ریشه بکند؛ 🔰بهترین مسیری که می توان در انتهایش چشم انداز روشنی برای عراق دید چیست؟ 🔺رفتن به سمت گزینه ؟ 🔺اجرای قاطع مصوبه پارلمان در اخراج آمریکایی ها و پایان دادن به منشأ فتنه؟ 🔺بها و اقتدار دادن به نیروی های بسیج مردمی برای تهدید تروریست ها؟ یا 🔻تولید برای عدم تشکیل دولت یا شکل گیری دولتی ضعیف و مهلت دهی به آمریکا برای اقلیم سنی؟ 🔰اکنون تجربه دهها کشوری که مسیر را در تاریخشان ثبت کرده اند پیش روی عراق است. واقعیت تلخ آنست که هیچکدامشان از این اعتماد جز منابع ملی ، استثمار کشور و بدعهدی ثمری ندیده اند. ☑️ @abdollahy_moh
🔴 #عراق باید تصمیم بگیرد.. کدام راه را برود؟ #اخراج #آمریکا از کشورش و اقتدار نیروهای نظامی خودش یا #اعتماد به آمریکا و ادامه #چپاول کشورش👆 #نفوذی #عراقی #تجزیه #اقلیم_سنی #دولت_ضعیف #مصر #بحرین #افغانستان #لیبی #عربستان #امارات #محمد_عبدالهی #گاو_شیرده #نفت #سلطه #تجاوز #استقلال #حشدالشعبی #مقتدی_صدر #برهم_صالح ☑️ @abdollahy_moh
⭕️🔴 براي عبور از موج ويروس ،طبع بدن خود را گرم نگهداريد!! 🔴ازخوردن سرديها بشدت پرهيز نماييد!!!! 🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹 1- قورمه سبزی : گرم ۲- قیمه : گرم ۳- فسنجان : گرم ۴- بادمجان : گرم ۵- کدو : سرد ۶- آلو اسفناج : سرد ۷- کرفس : گرم ۸- بامیه : سرد ۹- ریواس : سرد ۱۰- مرغ ترش : سرد ۱۱- کته : معتدل روبه سرد ۱۲- پلو : معندل روبه سرد ۱۳- سبزی پلو : گرم ۱۴- باقلا پلو : سرد ۱۵- زرشک پلو : سرد ۱۶- آلبالو پلو : سرد ۱۷- لوبیا پلو : سرد ۱۸- کلم پلو : سرد ۱۹- رشته پلو : سرد ۲۰- دم پختک : گرم ۲۱- نخود اب :گرم ۲۲- عدس پلو : سرد ۲۳- مرصع پلو : گرم ۲۴- شیرین پلو : گرم ۲۵- ماش پلو : سرد ۲۶- استانبولی :سرد ۲۷- ته چین :معتدل ۲۸- کوفته تبریزی : معتدل ۲۹- کوفته ریزه : گرم ۳۰- کوفته برنجی : سرد ۳۱- تاس کباب : گرم ۳۲- کوکو سبزی : گرم ۳۳- کوکو سیب زمینی : سرد ۳۴- کتلت : سرد ۳۵- شامی :گرم ۳۶- آش رشته : معتدل ۳۷- آش ساده : سرد ۳۸- آش دوغ : سرد ۳۹- آش شعله قلم کار : گرم ۴۰- اشکنه : گرم ۴۱- کله جوش :معتدل به گرم ۴۲- آبگوشت : گرم ۴۳- سوپ جو :سرد ۴۴- سوپ رشته فرنگی : سرد ۴۵- شیر برنج : سرد ۴۶- فرنی : معتدل ۴۷- شله زرد : معتدل ۴۸- آش شلغم : معتدال ۴۹- سوپ شیر : سرد ۵۰- نرگسی : معتدل ۵۱- عدسی :سرد ۵۲- آش اوماج :سرد ۵۳- سمنو : گرم ۵۴- کاچی : گرم ۵۵- کباب کوبیده : گرم ۵۶- کباب ترکی : سرد ۵۷- ژامبون گوشت : سرد ۵۸- رامبون مرغ : سرد ۵۹- سوسیس کالباس : سرد ۶۰- جوجه کباب : سرد ۶۱- کباب برگ : گرم ۶۲- بریانی : گرم ۶۳- همبرگر : سرد ۶۴- فلافل ذرت : سرد ۶۵- فلافل نخود : گرم ۶۶- چیپس : سرد ۶۷- کشک بادنجان(کشک زیاد): سرد ۶۸- حلیم گندم : گرم ۶۹- حلیم بادنجان : سرد ۷۰- میرزا قاسمی : سرد ۷۱- الویه : سرد ۷۲- ماکارونی : سرد ۷۳- لازانیا : سرد ۷۴- املت با گوجه : سرد ۷۵- دلمه برگ مو : معتدل ۷۶- دلمه،فلفل،گوجه : سرد ۷۷- دلمه بادنجان : گرم ۷۸- خوراک لوبیا سبز : سرد ۷۹- خوراک لوبیا قرمز ۸۰- املت با فلفل سبزو فارچ : سرد ۸۱- بورانی : سرد ۸۲- جغورب غور : معتدل ۸۳- بافلا قاتق : سرد ۸۴- حلوا : گرم ۸۵- خرمالو : گرم ۸۶- لبو : گرم ۸۷- بستنی سنتی : معتدل روبه گرم ۸۹- بستنی میوه ای : معتدل روبه سرد ۹۰- فالوده : سرد ۹۱- ماءالشعیر ساده : سرد ۹۲- ماءشعیر میوه ای : سرد ۹۳- نوشابه های گازدار : سرد ۹۴- سالاد کاهو خیار گوجه : سرد ۹۵- سوهان : گرم ۹۶- ارده باشیره انگور : گرم ۹۷- ارده با عسل : گرم ۹۸- نیمروی پیاز تخم مرغ : گرم ۹۹- فسنجان بادام : گرم ۱۰۰- خورش به : گرم ۱۰۱- قلیه ماهی : گرم ۱۰۲- خوراک قارچ : سرد ۱۰۳- رنگیینک : گرم ۱۰۴- زیره پلو : معتدل ۱۰۵- آب دوغ خیار : سرد ۱۰۶- کله جوش:معتدل روبه گرم وخشک ۱۰۷- خوراک کنگر : گرم وخشک ۱۰۸- خوراک کدوحلوائی : گرم ۱۰۹- ژله : سرد ۱۱۰- نسکافه : سرد ۱۱۱- پشمک : معتل روبه گرم ۱۱۲- باقلوا : گرم ۱۱۳- گز : گرم ۱۱۴- قطاب : گرم 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صف بی پایان مردم برای خرید اقلام اما خب از نظر و و و فقط تو کمبود کالا هست، اونجا گل و بلبله😐 بدتر و وحشی تر از هستن 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از  محمد عبدالهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰چه خوب گفت که «میزان فرصتی که در ها هست، در خود ها نیست.» 🔰 یک بحران زیستی است که در خیلی کشورها از جمله کشور ما می تواند تبدیل به و حتی شود. 🔰اما وقتی می بینیم در کنار این همه سختی و بحران، پژوهشگران و دانشگاهیان از فرصت استفاده کرده و دست به تولید زده اند و به فناوری اقلامی که تا به حال فقط در انحصار چند کشور بود، دست پیدا کرده اند و به خاطر نیاز فوری کشور، صنایع تولیدی سریع پای کار تولید انبوه آنان می آیند (چیزی که در شرایط عادی مدت ها زمان می برد یا حتی گاه کلا نادیده گرفته می شود) و کشور را در همان اقلام دچار کمبود شده، به خودکفایی می رسانند، انسان تبدیل تهدید به فرصت را با چشم خود مشاهده می کند. 🔰البته شرطش به قول سردار، نترسیدن و نترساندن است و همچنین چشم بریدن از وابستگی به غیر. ☑️ @abdollahy_moh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی این فیلم نماینده داره میگه هزینه تست در ۱۳۳۱ دلار است. اگر قرار باشد کسی شود هزینه آن ۴۰۰۰ است و۳۳ درصد از مردم آمریکا به دکتر مراجعه نمی‌کنند چون پول هزینه دکتر را ندارند اینجا قبله‌ی آمالِ ها و هاست.. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترین و قانونمندترین مردم دنیا 😐 در حال خرید👆 تنها یک ساعت بعد از اعلام عمومی این چنین به فروشگاه ها حمله ور شدند! و این در حالی رخ داد که دولت به مردم در مورد عدم کمبود غذا و دارو و خدمات آنلاین فروشگاه ها در تمام مدت قرنطینه اطمینان داده بود! چه جالب چقدر نایسن (برسه دست کسانی که دچار هستن و از این کشورا برای ما گل و بلبل و و نمایش میدن) 👉 @roshangarii 🚩
🔴 شایعه🔴 مژده مژده رهبر معظم و معزز مسلمین آیت الله العظمی خامنه ای(مده) فردا به حرم امام رضا علیه السّلام شرفیاب خواهند شد. حجت الاسلام رحیمی مدیر دفتر بیت حضرت آقا فرمودند ایشان برای توسل به ائمه اطهار و وساطت این بزرگواران برای ریشه کن کردن ویروس کرونا قصد عزیمت به مشهد مقدس را دارند. به نقل از حجت الاسلام رحیمی آیت الله العظمی خامنه ای (مده) شب گذشته حضرت فاطمه اطهر (س) را خواب دیده اند که مژده داده در روز 17 رجب نزد فرزندشان ثامن الائمه امام رضا(ع) رفته و با دعا و تضرع به ائمه متوسل شوند. ایان درخواب از سیده زنان عالم شنیده که این نیرنگ یهودیان در روز فتح خیبر به دست مولایمان امام علی (ع) کاملا از کشور ایران ریشه کن خواهد شد. (24 رجب یا 29 اسفند) ادامه دارد... ✅ پاسخ : 🔺این متن دروغ و کذب است. 19 اسفند ماه، دفتر انقلاب رسما اعلام کرد، حتی مراسم سخنرانی آیت‌الله علی‌ خامنه‌ای که همه ساله در روز اول سال نو در برگزار می‌شود، به دلیل ویروس لغو شد. https://tn.ai/2220087 🔺لغو ، خانگی و ماندن در ، راه حل اصلی ریشه کن کردن ست که هر نوع پیامی در تقابل با آنها، خیانت به جان هزاران انسان است. لطفا به هیچ وجه پیامهای بدون منبع، فلانی خواب دیده، با سواستفاده از عقاید مذهبی مردم و برای تخریب آن را منتشر نکنیم. 👉 @roshangarii 🚩
🔺 #شایعه رفتن #رهبر انقلاب به #مشهد دروغ و کذب است. 19 اسفند ماه، دفتر #رهبر انقلاب رسما اعلام کرد، حتی مراسم سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای که همه ساله در روز اول سال نو در #مشهد برگزار می‌شود، به دلیل شیوع #کرونا لغو شد. https://tn.ai/2220087 🔺لغو #سفر، #قرنطینه خانگی و ماندن در #خانه، راه حل اصلی ریشه کن کردن #کرونا ست که هر نوع پیامی در تقابل با آنها، خیانت به جان هزاران انسان است. لطفا به هیچ وجه پیامهای بدون منبع، فلانی خواب دیده، با سواستفاده از عقاید مذهبی مردم و برای تخریب آن را منتشر نکنیم. #شایعات_کرونایی #اخبار_کرونا 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 نوجوان ها و جوان های شهر با زبان و اومدن تشکر کنن از و و از اونور هم ضدانقلاب داره یه سری نوجوان خام رو تحریک میکنه، برن های سیار که زن و کودک و مرد بیمار ، پدر و مادرها و بچه های خود ما، دارن توش درمان میشن، به آتش بکشن.. فقط تفاوت و بی فرهنگی نیست، تفاوت و هم هست، تفاوت و هم هست.. تفاوت حلال زادگی و حرام.. ماشاالله عزیزان .. 👉 @roshangarii 🚩
🔴عین جملات بوریس #جانسون است، نخست وزیر #انگلستان! آقای #بی_بی_سی، #لندن را هم #آخوند ها نمیذارن #قرنطینه بشه؟ 😐 آقای #سلبریتی، برای #مدیریت درمانده غربی ها نطقی نداری؟! #مدیریت_بحران #کرونا #مدیریت_ناتوان #انگلیس #رامبد_جوان #بازیگران #وزارت_بهداشت #نیروهای_مسلح #رهبر #تهران #قم #اروپا #گیلان #قرارگاه_بهداشتی_درمانی #مدرسه #تعطیلی #منوتو #ایران_اینترنشنال #BBC 👉 @roshangarii 🚩
🔵 چوب خدا صدا ندارد؟ کی گفته؟🤔 #کرونا #ایران #بی_بی_سی #منوتو #ایران_اینترنشنال #جنگ_روانی #ماسک #مواد_ضدعفونی #سلبریتی #بازیگران #هنرمندان #آمریکا #اروپا #بیمه #آخوند #قم #ترامپ #برانداز #برعنداز #ترامپ #طنز 👉 @roshangarii 🚩
✍️ 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیس سابق سازمان عمومی : تو بیمارستان‌ها مجبورند به هم استفاده شده قرض بدهند!! اما همچنان برعندازهای جیره‌خور معتقدند که اوضاع ایران از کل جهان بدتره! 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از  محمد عبدالهی
همان هایی که وامصیبتا سر می دادند که چون قرنطینه نشد گسترش پیداکرد، امروز شروع به ترساندن مردم از دستور مقرارت محدودیت رفت و آمد قرارگاه بهداشتی نیروهای مسلح کرده اند. ☑️ @abdollahy_moh
🔴 #محمود_صادقی: #دروغ گفتم #کرونا دارم! از روز اول نگفتیم داره دروغ میگه.. ایشون معروف هست به #محمود_دروغگو! جالبه با همون ژست "کرونا گرفتم" برای سران فتنه توییت میزد.. این جماعت حتی برای مقاصد سیاسی کثیفشون حتی از #تمارض هم نمیگذرن.. نصف رای حرامی که از ملت گرفتن بخاطر #مظلوم_نمایی. نصفش بخاطر #ترس انداختن از رقبا و جنگ و دیوارکشی و .. نصفش هم بخاطر سواستفاده از #شهوت ! #دروغگو #نماینده_مجلس #اصلاحات #اصلاحطلب #سرطان_اصلاحات 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمبود رول در و به یک بحران تبدیل شده. خیلیها خریدن و انبار کردن. همزمان شایع شده کارخانه های تولید دستمال توالت، آلوده به هستن. اگه همینطور پیش بره، احتمالا غربیها باید به رسم و رسوم قدیمیشون برگردن: استفاده از دستمال مشترک. سرچ کنید : Toilet_Paper 👉 @roshangarii 🚩
🔶 توصیه خانم #مرضیه_هاشمی عزیز به پدر مادرا: این روزا #بچه ها مرتب از ما این کلمه رو میشنون: #کرونا خوب میفهمن چیز بدیه. ولی برا اینکه بدونن چقدر باید #نگران باشن به ما نگاه میکنن.🙄 خودمونو باختیم؟ خدا رو فراموش کردیم؟ یا اینکه تو رفتارمون #آرامش داریم؟ اما #بازی_تعطیل_نیست. سرگرم شون کنید. نگذارید #استرس بگیرن. بچه ها نباید فکر کنن ما درمونده شدیم شاید اشتباهی فکر کنین آدم مهمی نیستین. 😊 ولی واسه بچه هاتون یه الگو هستین. یه #قهرمان که از هیچی نمیترسه😊🥰 🔺واقعا چرا #سلبریتی های پرمدعای #ایرانی که فقط دارن #انرژی_منفی میدن، بلد نیستن انقدر زیبا به ملت آرامش بدن؟ میدونید چرا؟ چون خودشون روحشون آرامش نداره.. خودشون خدایی نیستن. و انرژی ها و #شادی هاشون کاذب و دروغینه✅ #عزیزدل #کودک #تربیت_کودک #بازی #تفریح_خانگی #قرنطینه #عید #تفریح #زندگی #زیبا #کودکان #سلبریتی #مجری #پرس_تیوی #صداوسیما #رامبد_جوان #انرژی_مثبت #مسلمان 👉 @roshangarii 🚩
⛔️ ضدعفونی کننده‌ای که قربانی می‌گیرد! ▪️این روزها عده‌ای سودجو را بجای برای ضدعفونی کردن سطوح می‌فروشند. اما تفاوت این دو مایع در چیست؟ 👉 @roshangarii 🚩
از زمان تخصیص 100 #گیگ_رایگان، #پیام_رسان های داخلی بخصوص ‎#ایتا به دلیل کثرت استقبال بخصوص مدارس، دچار کندی شدید و از ظهر امروز کامل قطع شده، ولی در عوض سرعت #تلگرام افزایش پیدا کرده، بهترنیست بجای این نگاه به خارج کمی به فکر تقویت #سرور های پیامرسانهای داخلی باشید آقای #آذری_جهرمی؟!! #ایتا #سروش #پیام_رسان_داخلی #آذری_جهرمی #وزیر_ارتباطات #وزیر_جوان #وزیر_ضعیف #حمایت #اینترنت #اینترنت_رایگان #اینترنت_ملی #شبکه_ملی_اطلاعات 👉 @roshangarii 🚩
🔴 را دریابید.... آهای نامسئولین آهای نامسئولین کشور آهای نامسئولین فلان نهاد انقلابی آهای نامسئولین قرارگاه های دچار اختلال پرمدعا آهای نامسئولین اشغال کننده مسئولیت های کلیدی و راهبردی کشور سالهاست ما درگیر یک تمام عیار هستیم . سالهاست در حصر رسانه ای دشمن قرار داریم و بخاطر سوءمدیریت و امثال شماها انقلاب اسلامی ضربات سنگینی خورده است .... گفتن با شماها فایده ای ندارد چون کر و کور و لال شده اید البته لال که نه چون همیشه زبانتان برای ادعاهای واهی دراز است .... پیام رسان ایرانی ایتا را مردم انتخاب کرده اند . دوستش دارند قابلیتهای فوق العاده ای دارد👌. مرد باشید و شرف داشته باشید یک هزارم حمایتهایی که از شبکه های مانند و از بودجه جمهوری اسلامی کرده اید از این پیام رسان ایرانی هم بکنید پیام رسان ایرانی ایتا فقط مشکل سخت افزاری دارد . کمبود دارد و نیاز به حمایت حکومتی دارد. ۲۰۰ تا از آن سرورهای دپو کرده در انبارهایتان را به ایتا بدهید . وسط جنگ رسانه ای هستیم .... فردا منافقانه در رسانه ها نگویید که پیام رسان نمیتواند جوابگوی نیاز مردم باشد....البته که ایتا با ۱۰۰ تا سرور نمیتواند با تلگرامی که بخاطر کمک امثال شماها رشد کرد و ۳هزار سرور دارد رقابت کند.... فردای قیامت شهادت میدهیم که میتوانستید پیام رسان ایرانی را کمک کنید و تقویت کنید اما وسط معرکه جنگ رسانه ای با دشمنان خیانت کردید و کمک نکردید و بخاطر این خیانت ول کن شماها نخواهیم بود منظورمان فقط مسئولان دولتی نیست . بلکه همه دستگاه ها و نهادهایی است که در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند و میتوانند کاری بکنند و منفعل و تماشاگر شده اند.... 👉 @roshangarii 🚩
✍️ 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمینه نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe