❤️ امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند:
🍀 محبوب ترین مومن نزد خداوند، کسی است که مومن فقیری را، در تنگدستی دنیا وگذران زندگی یاری رساند.
📚 تحف العقول، صفحه 376
┈┈┈┈✨┈┈┈┈
#حدیث_روز
✅ @Roshangeran
توییت دکتر رحیم پور ازغدی:
🔺حسن روحانی را جلوی این خواهر خوزستانی بنشانید، اگر طلبکار نشد؟
#وقاحت
#پرویی_نجومی
✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شکر نعمت #غدیر این است که در کاروان امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشريف قرار بگیریم و در چارچوب طرح امام زمان حرکت کنیم و در مقابل طرح آن حضرت، طرح دیگری مطرح نکنیم.
👤 #سید_محمدمهدی_میرباقری
✅ @Roshangeran
▪️قم شهر عجیبیه. مجموعه اتفاقاتی توش میافته که اگه یه موردش هر جای دنیا باشه به همه نشونش میدن تا ذوق کنیم!
امشب دریل نیاز داشتم، بهم آدرس اینجا رو دادن. ابزار فروشی که تعداد زیادی از وسایلش رو گذاشته که رایگان کار مردم راه بیافته.
مثل این تک و توک همه جا هست اما تو قم شایعه
✅ @Roshangeran
✖️⚠️مصی پولینژاد نبیند!⚠️✖️
▪️قضاوت داور زن ایرانی در المپیک 2020 توکیو
🔺داور المپیکی تنیس روی میز ایران در اولین گام از بازیهای المپیک برای کشور میزبان قضاوت خواهد کرد/ایسنا
✅ @Roshangeran
براۍجهادلازمنیستفقطشمشیــر
برداریم. مواجهه با این شبهـــــات
#بزرگترینجهاد است.
🌹حضࢪٺآقا🌹
✅ @Roshangeran
#اولیک_کالانعام_بل_هم_اضل
#پرسش
اگر#توهین به مقدسات کاردرست وعقلایی نیست پس چراخداونددرقران میفرماید اولیک کالانعام بل هم اضل چراکه این توهین به بزرگان دیگران است.
✅پاسخ
حاج اقای #قرائتی در یکی از کتبشان پاسخ سوال شما را چنین می دهند:
" با نگاهی به منافع #حیوانات وعملکرد بعضی انسان ها تشبیه اولئک کالانعام بل هم اضل را حق و منطقی می یابیم
❗️گران ترین لباس انسان، ابریشم از حیوانات است
❗️ مهم ترین غذای انسان شیر وعسل و گوشت وماست از حیوانات است
❗️حیوانات وسیله بارکشی و شخم زدن و منبع در امد و اشتغال هستند
❗️تمام کارخانه های پشم ریسی ، چرم سازی لبنیاتی و مرغداری و دامداری کارشان به حیوانات وابسته است
❗️حیوانات بعضی معلم بشر هستند کلاغ دفن مرده را به فرزند ادم ونسل او اموخت
❗️بعضی گزارشگر انبیا می شوند هدهد گزارش انحراف مردم سبا را نزد سلیمان اورد
❗️بعضی محافظ انبیا می شوند تار عنکبوت پیامبر اسلام را در غار حفظ کرد
❗️حیوانات قابل تربیت و اموزش هستند و لذا شکار سگی که اموزش دیده حلال است
❗️حتی حیوانات ازار دهنده مثل مار تنها کسانی را می گزند که به انها نزدیک شده باشند
❗️با توجه به مطالب فوق ایا انسان هایی که از دور مردم ازاری می کنند و مناطق دوردست را بمباران و موشک باران می کنند از مار بدتر نیستند؟
افرادی که شبانه روز برای مردم حیله و خدعه می کنند و بخاطر رسیدن به هوس های بی انتهای خود نسل انسان را به تباهی می کشند از حیوانات بدتر نیستند
ادم هایی که یک تنه صدها جرم وجنایت دارند از درنده ترین حیوانات پست تر نیستند؟
📚 پرسش های مهم ، قرائتی ، ص 20
❗️ ایت الله مکارم چنین می اورد:
" بارها در قران غافلان بی خبر به چهار پایان وحیوانات بی شعور دیگر تشبیه شده اند ولی نکته تشبیه انها به چهار پایان شاید این باشد که انها تنها به خواب وخور وشهوت می پردازند درست همانند چهار پایان در حالی که چهار پایان دارای استعداد ها و امکانات انسان ها نیستن ولی انسان های غافل با داشتن عقل سالم و چشم بینا و گوش شنوا که امکان همه گونه ترقی و تکامل را دارتد اما بر اثر هوا پرستی و گرایش به پستی ها این استعداد ها را بلا استفاده می گذارند
📚تفسیر نمونه ج7 ص21
❗️ روشن شد که این سخن قران مطلبی خلاف واقع و توهین نیست بلکه یک تشبیه حقیقی بین حیوانات و انسان های منحرف است
#پرسمان_اعتقادی
✅ @Roshangeran
✴️سجده بر چفیه
✴️چفیه دور گردنت موقع دریافت مدال🏅
✴️حتی اونی که جلوی چشمش رو میگیره از چفیه درست کرده😂
#جواد_فروغی
#المپیک
✅ @Roshangeran
روشنگران
#ابوحلما💔 #قسمت_بیست_و_ششم: چشم های بیدار -صبرکن سردار! حالا که به اینجا رسید بذار یه چیزی بهت بگم
#ابوحلما💔
#قسمت_بیست_و_هفتم: نفس
محمد همانطور که روبه روی عباس ایستاده بود پرسید:
-نگفتی چی شوه عمو؟
+این روزا حواست به میلاد هست؟
-چی؟
+برادر زنت!
-خب آره...چیزی شده!
+هنوز نه ولی...چیکارمیکنه این روزا؟
-همش میره هییت و مسجد و جمعای مذهبیه البته با این هییت که میره مشکل دارم راستش درمورد حرفای اون پسره دوستش درمورد قمه زدن و توهین به رهبر باهاش بحث داشتم ولی این دوستش خیلی روش اثر داره...
+صادق شیبازی؟
-آره! شما از کجا میدونی؟
+باید هرجور میتونی جلو دوستی و ارتباطش با این مزدورو بگیری ولی نباید دلیل اصلیشو بدونه
-دلیل اصلیش چیه؟
+به احتمال زیاد صادق شیبازی عضو سازمان مجاهدین خلقه
-منافقه!؟ اصلا به ظاهرش نمی اومد. حالا...
+نباید میلاد بفهمه وگرنه حتما سرتیمشون مخفی میشه
-یعنی میخوان اغتشاش کنن؟
+فعلا در مرحله تحقیقیم چندجا پیگیر شدم خودم مستقیما رو این پرونده کار میکنم امروز برای دومین بار تو این مدت از فتنه بعدی شنیدم
-فتنه!... امروز از کی شنیدی؟
+از یه مفسد اقتصادی که تو فتنه ۸۸ حمایت مالی از اغتشاشگرای ادم کش کرد و سرپرستی یه تیم جعل فیلم و کلیپ داشت که برعلیه حافظای امنیت کشور ، فیلم سازی کنن... ولی دم به تله نداد مستقیما!
-پس...بار اول از کی شنیدی؟
+از یه جانباز دفاع مقدس، از یه رفیق قدیمی...از بابات!
ناگاه موبایل محمد زنگ خورد محمد با دیدن شماره بلافاصله جواب داد:
الو...سلام...بله...وای خدایاشکرت...باشه حتما...همین الان راه میفتم.
بعد درحالی که به طرف در میرفت دست عباس را گرفت و گفت: بابا به هوش اومده!
وقتی محمد و عباس به بیمارستان رسیدند و سراغ حسین را گرفتند، دکتر نگاهی به عباس انداخت و با جدیت گفت: این یکی از جالبترین پرونده های پزشکیه که دیدم! بیمار شما بلافاصله بعد از کما در هوشیاری کامله حتی از دوساعت پیش که به هوش اومده چندین بار درخواست دیدن شما رو داشته...
عباس دیگر منتظر ادامه حرف های دکتر نماند به طرف اتاق مراقبت های ویژه رفت.
حسین به مقابل خیره شده بود، به محض اینکه عباس را دید، دستش را دراز کرد. عباس دست کم جان حسین را در دستهایش محکم گرفت و گفت:
+سلام مرد مومن تو که ما رو کشتی...
حسین با دست چپش آرام ماسک اکسیژن را از روی صورتش برداشت. نفس سردی به سختی از میان خس خس سینه اش بالا آمد که به سرفه ای منتهی شد. بوی خون تازه نگاه عباس را به طرف باندهای روی سر حسین چرخاند. اما
پیش از آنکه چیزی بگوید حسین پرسید:
-پرونده شهدای هسته ای به کجا رسید؟
+تروریستاییی که دستگیر شدن اعتراف کردن تو اسراییل اموزش بمب گذاری و ترور دیدن...
-دانشمندا رو چطوری پیدا کردن؟
+لیست اسامی دانشمندا رو که دولت داده به سازمان ملل...رییس سازمان ملل داده به موساد اوناهم به منافقو دادن که...
-بی شرفا...
+آروم حسین اگه اینبار حالت بد بشه تا وقتی اینجایی دیگه دکتر نمیذاره بیام ببینمت
-من فردا از بیمارستان میام بیرون
+چی میگی حاج حسین! دکتر میگفت لااقل...
-دکتر شکر خورد با تو من پرونده مهم...
+چی شد حسین...حسین...
-شلوغش نکن الان باز پرستارا میریزن اینجا یه دستمال بده فقط
عباس میخواست با دستمال خون های روی سر و صورت حسین را پاک کند اما خونریزی قطع نمی شد به ناچار دوید بیرون صدا زد: خانم پرستار!
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم:سین کاف غفاری
#رمان
✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #میلاد_امام_هادی(ع)
💐مژده بدید شب شادی شد
💐ابن الرضا اَبَالهادی شد
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #نماهنگ
👌فوق زیبا
✅ @Roshangeran
⭕️ هنوز 24 ساعت از برخورد و انتقاد تند شیوخ عشیره های عرب #خوزستان با جهانگیری نمیگذشت، که سردار #سلامی با استقبال گرم اهالی تو جفیر روبرو شد
مردم فرق #خادم و کسی فقط حرف میزنه خوب میدانند
✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 #بزرگترین_عید
📹 ببینید | رهبر انقلاب: عید غدیر از همه اعیاد بالاتر است
✅ @Roshangeran
به کجا رسیدیم که #ترکیه برای ما شده آمریکا و ما برای ترکیه مکزیک؟!!! 😳😳
✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فکر بکر متخصصان دانشبنیان ایرانی در دوران کم آبی؛ طراحی و ساخت دستگاه تبدیل هوای مرطوب به آب آشامیدنی ...
دانش ساخت این دستگاه در ایران بومی شد و قیمت نمونه وطنی آن الآن معادل یک سوم مشابه خارجی است.
#خوزستان
✅ @Roshangeran
روشنگران
#ابوحلما💔 #قسمت_بیست_و_هفتم: نفس محمد همانطور که روبه روی عباس ایستاده بود پرسید: -نگفتی چی شوه عمو
ابوحلما💔
#قسمت_بیست_و_هشتم: نامه
محمد موبایلش را از گوشش فاصله داد و به طرف اتاق دوید اما پرستارها مانع شدند، عباس شانه های محمد را گرفت و او را به طرف سالن انتطار برد و گفت:
+نگران نباش بابات کاملا هوشیاره دکترهم الان بالاسرشه
-بابام چی گفت؟ نذاشتن ببیننش
+میگم بعد بهت...به حاج خانم گفتی حسین به هوش اومده؟
-آره الان داشتم با حلما حرف میزدم پیش مامانمه اصرار داشت با مامانم بیاد ولی مامانم نمیذاشت ترسیده...تورو خدا عمو عباس بابام واقعا خوبه؟
+پاشو بروخانم و مادرتو بیار اینقدرم نگران نباش توکل به خدا
محمد یاعلی(ع) گفت و بلند شد.
وقتی محمد به خانه پدری اش رسید زنگ زد اما کسی در را باز نکرد. لحظاتی انگشتان بلند و پهنش را در جیب هایش چرخاند تا کلید را پیدا کرد. به سرعت در را باز کرد. پله های ایوان را پشت سر گذاشت وقتی در هیچ کدام از اتاق ها مادر و همسرش را ندید، درحالی که آیت الکرسی میخواند سراسیمه به طرف حیاط برگشت که ناگاه صدای هق هق آرامی او را به طرف باغچه کشاند. گوشه دامن حلما را کنار درخت انار دید. سرش را کج کرد. حلما روی زمین نشسته بود و چشم های ملتهبش خیس اشک بود. محمد آمد جلوی حلما روی دو زانو نشست و پرسید: چی شده؟ مامان کجاست؟
حلما کبوترِ کم حالِ نگاهش را به سمت محمد پرواز داد و بی صدا لب هایش را برهم کوبید. بعد کاغذی را که در دستش مچاله کرده بود، در دست محمد گذاشت. محمد به محض اینکه کاغذ را باز کرد دست خط پدرش را شناخت:
"بسم الله الرحمن الرحیم
سلام معصومه جان! باورم نمی شد بعد از این همه وقت دوباره دست به قلم شوم و برایت بنویسم. آخرین نامه ام به تو روزهای پایان جنگ تحمیلی بود وقتی کنار کانال زانوهایم را به هم نزدیک کردم و برایت از خودم نوشتم. اما حالا دیگر خطم خوب نیست. یادت می آید وقتی فرصتی میشد و خطاطی میکردم، همینکه صدای کشیده شدن قلم نی را روی کاغذ لیز و نباتی رنگ، می شنیدی سریع می آمدی بالای سرم. سایه ات که روی دفترم می افتاد لبخندی میزدم و همانطور که سرم پایین بود می خواندم: دل میشکند دیر بیایی بانو!
تو کنارم می نشستی و می گفتی: دو چیز وقتی می کشند قشنگتر میشود، یکی خط و دیگری دل!
چطور نامت را بنویسم که دلم آرام شود؟
تو خوب میدانی که چقدر دوستت دارم و بیشتر میدانی که برای این آب و خاک جقدر بی قرارم! دلم میخواهد دوباره توان به قدم ها و بازوانم برگردد تا مثل گذشته برای حفظ مردمم، کشورم ، دینم، با تمام توان بجنگم اما دیدن خیانت مزدورانِ بیگانه و دشمنان این ملت، جانم را آتش زده! جگرم پاره پاره می شود وقتی غربت رهبر را می بینم. ای کاش صدها جان داشتم تا همه را فدای امام خامنه ای کنم. آقایمان که دیروز همسنگرمان بود برای دفاع از کشور و حالا هم در سنگر دفاع از این مردم و اب و خاک تنش آماج تیر و ترکش های نادیدنی دشمنان این اب و خاک است! اگر رفتنم به سوریه ممکن بشود و برای دفاع از این آب و خاک دفاع از دین و به اقتدای رهبر تمام آزادگان جهان بشریت، امام حسین(ع) برای کمک به مظلوم بتوانم حرکتی بکنم، به چیزی دست یافته ام واری هر سعادت و خوشبختی!
حلالم کن اگر رفیق نیمه راه شدم
حسین رسولی ۱۵ /۱۱/ ۱۳۹۰"
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم:سین کاف غفاری
#رمان
✅ @Roshangeran
✨﷽✨
🔴 تلنگر
✍ مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را بفروشد، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند. دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحبخانه خواند.
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع، کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار.
صاحب خانه گفت دوباره بخوان! مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت: این خانه فروشی نیست!!! در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم.
خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودن با آنها عادت کرده ایم ، مثل سلامتی، مثل نفس کشیدن، مثل دوست داشتن، مثل پدر، مادر، خواهر و برادر، فرزند، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم.
💥 قدر داشته های خود را بدانیم
┈┈┈┈🌺┈┈┈┈
#تلنگر
✅ @Roshangeran
📌کاری با مزخرفاتشون ندارم
شما فقط تسلط اسرائیل به زبان فارسی رو ببینید، اینقدر که اون ها رو ما دقت دارن ما روی اونا نداریم متاسفانه‼️
✅ @Roshangeran
📌 یکی از معانی بیهودهای که نویسندههای یهودی کمپانی مارول برای کودک و نوجوان ما فراوان ساختند و در تلویزیون اکثر کشورها نیز پخش شده، خلق چنین کاراکترهایی هست.
📝 مثلاً «DareDevil» که در ترجمهٔ فارسی معنی عجیب «جسور و بیباک» میدهد. قهرمان نابینایی را به تصویر میکشد که شیطان درونش را آزاد میکند و دنبال عدالت است.
[شیطان به دنبال اجرای عدالت!!!!!!]
✅ @Roshangeran