eitaa logo
روشنگران
114 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
31 فایل
✨🎇 کانال روشنــگران 🎇✨ 🛑پاسخِ شایعات‌ و شبهات 🛑مطالب روشنگرانه در موضوعات مختلفِ 🛑فرهنگے، اعتقادے ، سیاسی واجتماعی ...
مشاهده در ایتا
دانلود
براۍجهادلازم‌نیست‌فقط‌شمشیــر برداریم. مواجهه با این شبهـــــات است. 🌹حضࢪٺ‌آقا🌹 ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر به مقدسات کاردرست وعقلایی نیست پس چراخداونددرقران میفرماید اولیک کالانعام بل هم اضل چراکه این توهین به بزرگان دیگران است. ✅پاسخ حاج اقای در یکی از کتبشان پاسخ سوال شما را چنین می دهند: " با نگاهی به منافع وعملکرد بعضی انسان ها تشبیه اولئک کالانعام بل هم اضل را حق و منطقی می یابیم ❗️گران ترین لباس انسان، ابریشم از حیوانات است ❗️ مهم ترین غذای انسان شیر وعسل و گوشت وماست از حیوانات است ❗️حیوانات وسیله بارکشی و شخم زدن و منبع در امد و اشتغال هستند ❗️تمام کارخانه های پشم ریسی ، چرم سازی لبنیاتی و مرغداری و دامداری کارشان به حیوانات وابسته است ❗️حیوانات بعضی معلم بشر هستند کلاغ دفن مرده را به فرزند ادم ونسل او اموخت ❗️بعضی گزارشگر انبیا می شوند هدهد گزارش انحراف مردم سبا را نزد سلیمان اورد ❗️بعضی محافظ انبیا می شوند تار عنکبوت پیامبر اسلام را در غار حفظ کرد ❗️حیوانات قابل تربیت و اموزش هستند و لذا شکار سگی که اموزش دیده حلال است ❗️حتی حیوانات ازار دهنده مثل مار تنها کسانی را می گزند که به انها نزدیک شده باشند ❗️با توجه به مطالب فوق ایا انسان هایی که از دور مردم ازاری می کنند و مناطق دوردست را بمباران و موشک باران می کنند از مار بدتر نیستند؟ افرادی که شبانه روز برای مردم حیله و خدعه می کنند و بخاطر رسیدن به هوس های بی انتهای خود نسل انسان را به تباهی می کشند از حیوانات بدتر نیستند ادم هایی که یک تنه صدها جرم وجنایت دارند از درنده ترین حیوانات پست تر نیستند؟ 📚 پرسش های مهم ، قرائتی ، ص 20 ❗️ ایت الله مکارم چنین می اورد: " بارها در قران غافلان بی خبر به چهار پایان وحیوانات بی شعور دیگر تشبیه شده اند ولی نکته تشبیه انها به چهار پایان شاید این باشد که انها تنها به خواب وخور وشهوت می پردازند درست همانند چهار پایان در حالی که چهار پایان دارای استعداد ها و امکانات انسان ها نیستن ولی انسان های غافل با داشتن عقل سالم و چشم بینا و گوش شنوا که امکان همه گونه ترقی و تکامل را دارتد اما بر اثر هوا پرستی و گرایش به پستی ها این استعداد ها را بلا استفاده می گذارند 📚تفسیر نمونه ج7 ص21 ❗️ روشن شد که این سخن قران مطلبی خلاف واقع و توهین نیست بلکه یک تشبیه حقیقی بین حیوانات و انسان های منحرف است @Roshangeran
✴️سجده بر چفیه ✴️چفیه دور گردنت موقع دریافت مدال🏅 ✴️حتی اونی که جلوی چشمش رو میگیره از چفیه درست کرده😂 @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 : نفس محمد همانطور که روبه روی عباس ایستاده بود پرسید: -نگفتی چی شوه عمو؟ +این روزا حواست به میلاد  هست؟ -چی؟ +برادر زنت! -خب آره...چیزی شده! +هنوز نه ولی...چیکارمیکنه این روزا؟ -همش میره هییت و مسجد و جمعای مذهبیه البته با این هییت که میره مشکل دارم راستش درمورد حرفای اون پسره دوستش درمورد   قمه زدن و توهین به رهبر باهاش بحث داشتم ولی این دوستش خیلی روش اثر داره... +صادق شیبازی؟ -آره! شما از کجا میدونی؟ +باید هرجور میتونی جلو دوستی و ارتباطش با این مزدورو بگیری ولی نباید دلیل اصلیشو بدونه -دلیل اصلیش چیه؟ +به احتمال زیاد صادق شیبازی عضو سازمان مجاهدین خلقه -منافقه!؟ اصلا به ظاهرش نمی اومد. حالا... +نباید میلاد بفهمه وگرنه حتما سرتیمشون مخفی میشه -یعنی میخوان اغتشاش کنن؟ +فعلا در مرحله تحقیقیم چندجا پیگیر شدم خودم مستقیما رو این پرونده کار میکنم امروز برای دومین بار تو این مدت از فتنه بعدی شنیدم -فتنه!... امروز از کی شنیدی؟ +از یه مفسد اقتصادی که تو فتنه ۸۸ حمایت مالی از اغتشاشگرای ادم کش کرد و سرپرستی یه تیم جعل فیلم و کلیپ داشت که برعلیه حافظای امنیت کشور ، فیلم سازی کنن... ولی دم به تله نداد مستقیما! -پس...بار اول از کی شنیدی؟ +از یه جانباز دفاع مقدس، از یه رفیق قدیمی...از بابات! ناگاه موبایل محمد زنگ خورد محمد با دیدن شماره بلافاصله جواب داد: الو...سلام...بله...وای خدایاشکرت...باشه حتما...همین الان راه میفتم. بعد درحالی که به طرف در میرفت دست عباس را گرفت و گفت: بابا به هوش اومده!  وقتی محمد و عباس به بیمارستان رسیدند و سراغ حسین را گرفتند، دکتر نگاهی به عباس انداخت و با جدیت گفت: این یکی از جالبترین پرونده های پزشکیه که دیدم! بیمار شما بلافاصله بعد از کما در هوشیاری کامله حتی از دوساعت پیش که به هوش اومده چندین بار درخواست دیدن شما رو داشته... عباس دیگر منتظر ادامه حرف های دکتر نماند به طرف اتاق مراقبت های ویژه رفت. حسین به مقابل خیره شده بود، به محض اینکه عباس را دید، دستش را دراز کرد. عباس دست کم جان حسین را در دستهایش محکم گرفت و گفت: +سلام مرد مومن تو که ما رو کشتی... حسین با دست چپش آرام ماسک اکسیژن را از روی صورتش برداشت. نفس سردی به سختی از میان خس خس سینه اش بالا آمد که به سرفه ای منتهی شد. بوی خون تازه نگاه عباس را به طرف باندهای روی سر حسین چرخاند. اما پیش از آنکه چیزی بگوید حسین پرسید: -پرونده شهدای هسته ای به کجا رسید؟ +تروریستاییی که دستگیر شدن اعتراف کردن تو اسراییل اموزش بمب گذاری و ترور دیدن... -دانشمندا رو چطوری پیدا کردن؟ +لیست اسامی دانشمندا رو که دولت داده به سازمان ملل...رییس سازمان ملل داده به موساد اوناهم به منافقو دادن که... -بی شرفا... +آروم حسین اگه اینبار حالت بد بشه تا وقتی اینجایی دیگه دکتر نمیذاره بیام ببینمت -من فردا از بیمارستان میام بیرون +چی میگی حاج حسین! دکتر میگفت لااقل... -دکتر شکر خورد با تو من پرونده مهم... +چی شد حسین...حسین... -شلوغش نکن الان باز پرستارا میریزن اینجا یه دستمال بده فقط عباس میخواست با دستمال خون های روی سر و صورت حسین را پاک کند اما خونریزی قطع نمی شد به ناچار دوید بیرون صدا زد: خانم پرستار! ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم:سین کاف غفاری @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ هنوز 24 ساعت از برخورد و انتقاد تند شیوخ عشیره های عرب با جهانگیری نمیگذشت، که سردار با استقبال گرم اهالی تو جفیر روبرو شد مردم فرق و کسی فقط حرف میزنه خوب میدانند ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 📹 ببینید | رهبر انقلاب: عید غدیر از همه اعیاد بالاتر است ✅ @Roshangeran
به کجا رسیدیم که برای ما شده آمریکا و ما برای ترکیه مکزیک؟!!! 😳😳 ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فکر بکر متخصصان دانش‌بنیان ایرانی در دوران کم آبی؛ طراحی و ساخت دستگاه تبدیل هوای مرطوب به آب آشامیدنی ... دانش ساخت این دستگاه در ایران بومی شد و قیمت نمونه وطنی آن الآن معادل یک سوم مشابه خارجی است. @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوحلما💔 : نامه محمد موبایلش را از گوشش فاصله داد و به طرف اتاق دوید اما پرستارها مانع شدند، عباس شانه های محمد را گرفت و او را به طرف سالن انتطار برد و گفت: +نگران نباش بابات کاملا هوشیاره دکترهم الان بالاسرشه -بابام چی گفت؟ نذاشتن ببیننش +میگم بعد بهت...به حاج خانم گفتی حسین به هوش اومده؟ -آره الان داشتم با حلما حرف میزدم پیش مامانمه اصرار داشت با مامانم بیاد ولی مامانم نمیذاشت ترسیده...تورو خدا عمو عباس بابام واقعا خوبه؟ +پاشو بروخانم و مادرتو بیار اینقدرم نگران نباش توکل به خدا محمد یاعلی(ع) گفت و بلند شد. وقتی محمد به خانه پدری اش رسید  زنگ زد اما کسی در را باز نکرد. لحظاتی انگشتان بلند و پهنش را در جیب هایش چرخاند تا کلید را پیدا کرد. به سرعت  در را باز کرد.  پله های ایوان را پشت سر گذاشت وقتی در هیچ کدام از اتاق ها مادر و همسرش را ندید، درحالی که آیت الکرسی میخواند سراسیمه به طرف حیاط برگشت که ناگاه صدای هق هق آرامی او را به طرف باغچه کشاند. گوشه  دامن حلما را کنار درخت انار دید. سرش را کج کرد. حلما روی زمین نشسته بود و چشم های ملتهبش خیس اشک بود. محمد آمد جلوی حلما روی دو زانو نشست و پرسید: چی شده؟ مامان کجاست؟ حلما کبوترِ کم حالِ نگاهش را به سمت محمد پرواز داد و بی صدا لب هایش را برهم کوبید. بعد کاغذی را که در دستش مچاله کرده بود، در دست محمد گذاشت. محمد به محض اینکه کاغذ را باز کرد دست خط پدرش را شناخت: "بسم الله الرحمن الرحیم سلام معصومه جان! باورم نمی شد بعد از این همه وقت دوباره دست به قلم شوم و برایت بنویسم. آخرین نامه ام به تو روزهای پایان جنگ تحمیلی بود وقتی کنار کانال زانوهایم را به هم نزدیک کردم و برایت از خودم نوشتم. اما حالا دیگر خطم خوب نیست. یادت می آید وقتی فرصتی میشد و خطاطی میکردم، همینکه صدای کشیده شدن قلم نی را روی کاغذ لیز و نباتی رنگ، می شنیدی سریع می آمدی بالای سرم. سایه ات که روی دفترم می افتاد لبخندی میزدم و همانطور که سرم پایین بود می خواندم: دل میشکند دیر بیایی بانو! تو کنارم می نشستی و می گفتی: دو چیز وقتی می کشند قشنگتر میشود، یکی خط و دیگری دل! چطور نامت را بنویسم که دلم آرام شود؟ تو خوب میدانی که چقدر دوستت دارم و بیشتر میدانی که برای این آب و خاک جقدر بی قرارم! دلم میخواهد دوباره توان به قدم ها و بازوانم برگردد تا مثل گذشته برای حفظ مردمم، کشورم ، دینم، با تمام توان بجنگم اما دیدن خیانت مزدورانِ بیگانه و دشمنان این ملت، جانم را آتش زده! جگرم پاره پاره می شود وقتی غربت رهبر را می بینم. ای کاش صدها جان داشتم تا همه را فدای امام خامنه ای کنم. آقایمان که دیروز همسنگرمان بود برای دفاع از کشور و حالا هم در سنگر دفاع از این مردم و اب و خاک تنش آماج تیر و ترکش های نادیدنی دشمنان این اب و خاک است!  اگر رفتنم به سوریه ممکن بشود و برای دفاع از این آب و خاک دفاع از دین و به اقتدای رهبر تمام آزادگان جهان بشریت، امام حسین(ع) برای  کمک به مظلوم بتوانم حرکتی بکنم، به چیزی دست یافته ام واری هر سعادت و خوشبختی! حلالم کن اگر رفیق نیمه راه شدم  حسین رسولی  ۱۵ /۱۱/ ۱۳۹۰" ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم:سین کاف غفاری @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌✨﷽✨ 🔴 تلنگر ✍ مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را بفروشد، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند. دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحبخانه خواند. خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع، کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار. صاحب خانه گفت دوباره بخوان! مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت: این خانه فروشی نیست!!! در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم. خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودن با آنها عادت کرده ایم ، مثل سلامتی، مثل نفس کشیدن، مثل دوست داشتن، مثل پدر، مادر، خواهر و برادر، فرزند، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم. 💥 قدر داشته های خود را بدانیم ┈┈┈┈🌺┈┈┈┈ @Roshangeran
📌کاری با مزخرفاتشون ندارم شما فقط تسلط اسرائیل به زبان فارسی رو ببینید، اینقدر که اون ها رو ما دقت دارن ما روی اونا نداریم متاسفانه‼️ ✅ @Roshangeran
📌 یکی از معانی بیهوده‌ای که نویسنده‌های یهودی کمپانی مارول برای کودک و نوجوان ما فراوان ساختند و در تلویزیون اکثر کشورها نیز پخش شده، خلق چنین کاراکترهایی هست. 📝 مثلاً «DareDevil» که در ترجمهٔ فارسی معنی عجیب «جسور و بی‌باک» می‌دهد. قهرمان نابینایی را به تصویر می‌کشد که شیطان درونش را آزاد می‌کند و دنبال عدالت است. [شیطان به دنبال اجرای عدالت!!!!!!] ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 آیه ای از قرآن که در قرن بیستم به اثبات رسید! 🔺اشاره به یک مطلب علمی که دانشمندان در قرن بیستم توسط ابزارها و امکانات مشاهده کردند!! 💠 آیه ۴۷ سوره ذاریات @Roshangeran
🌹 رهبرانقلاب: مسئله‌ی غدیر نشان‌دهنده‌ی جامعیت اسلام و نگاه به آینده است. ۱۳۸۵/۱۰/۱۸ ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوحلما💔 : بهار محمد غبار اشک را از  آیینه چشمانش پاک کرد و همانطور که کاغذ را در جیب بلوزش می  گذاشت گفت: دو ماه پیش که فکر میکرد با رفتنش به سوریه موافقت میشه وصیت نامه شو نوشته.  بعد لبخندی زد و رو به حلما، گفت: -بابا به هوش اومده اومدم دنبالت بریم پیشش... +واقعی؟ -به جان خودم چه دروغی دارم آخه + مامان که نذاشت باهاش برم بیمارستان  فکر کردم...آخه وصیت نامه بابا رو هم لای قرآن دیدم...بعد -ول کن این حرفارو بیا دستتو بده دخترمو اینقدر اذیت نکن... +از کجا میدونی دخترن؟ مامان بهت چیزی گفت؟ -دخترن؟؟؟یعنی... +آخرش میدونی یا نمیدونی؟ -من به حساب اینکه  دختر دوست دارم گفتم...گفتی چندتان؟ +دوتا -دوقلو دختر؟ وای خدایا...خدایا...خدایا +یواش تر همسایه ها هم... -خدایا شکرت! بذار همه بفهمن، ای خدا جونم دوقلو یعنی...پاشو دیگه دست خانم بچه هارو باید بگیرم چهارنفری بریم عیادت بابا +الان حاضر میشم -الان حاضر میشم شما  به وقت ما میشه دقیقا یه ساعت  دیگه +اِ خوبه من همیشه،حالا اکثرا،اغلب زودتر از تو آماده میشم بعد شاخه خشکی را که کنارش روی زمین بود آرام روی شانه  محمد کوبید محمد دستهایش را بالابرد و گفت: انصاف داشته باش آخه چندنفربه یه نفر.   لطافت خنده های حلما با صدای خنده های مردانه محمد، موسیقی خوش آوای طراوت را در خانه منعکس کرد. وقتی به بیمارستان رسیدند دکتر گفت: به لطف خدا خطر رفع شده ولی الان وقت ملاقات تموم شده و بیمار باید استراحت کنه.  حلما به طرف محمد چرخید و گفت : +بیا به سرسلامتی بابا یه گوسفند قربونی کنیم بعد بدیمش پرورشگاه... -چشم قربان +چشمات سلامت آقا -میگم حلما +جانم -زنگ بزن مادر بگو امشب میریم خونه شون +خیرباشه...راستش من اصلا نفهمیدم کی عید شد اینقدر که غصه و استرس داشتم...برا عید دیدنی دیگه؟ -دردوبلات بخوره تو سر م... +باز همه چی رو تو سر کچ شوهرم نزن -آخ که این شوهر کچلت چاکرته....حلما جانم +جان -میخوام با میلاد حرف بزنم +یه چی نگی بدتر لج کنه! -نه خیالت راحت مدتیه  بهش فکر میکنم که چطور کمکش کنیم ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم:سین کاف غفاری @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا