eitaa logo
روشنگران
114 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
31 فایل
✨🎇 کانال روشنــگران 🎇✨ 🛑پاسخِ شایعات‌ و شبهات 🛑مطالب روشنگرانه در موضوعات مختلفِ 🛑فرهنگے، اعتقادے ، سیاسی واجتماعی ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 همرزمان حسین علیه‌السلام | امام حسن عسکری و برادران امام... 🔻 آیت‌الله خامنه‌ای: «امام حسن عسکری(علیه‌السلام) حزب طرف‌دار خود را نزدیک خودش میداند و میفرماید که میان ما و شما خویشاوندی نزدیک است. یعنی قوم‌وخویش درجه‌ی یک هستیم، مثل پدر و فرزند، مثل برادر؛ و مؤمن برادر مؤمن است! یعنی ارتباط میان دو مؤمن، پیوند برادریِ پدر و مادری است، نه برادریِ ناتنی. مراد از مؤمن کیست؟ آن کس که دنبال راه امام عسکری(علیه‌السلام) است، این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش.» 🔻بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات هیات انصارالحسین علیه‌السلام تهران در سال ۱۳۵۱؛ کتاب همرزمان حسین علیه‌السلام 🔻پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام، پوستر «امام حسن عسکری و برادران امام...» را منتشر می‌کند. 💻 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | از امام حسن عسکری علیه‌السلام چه می‌دانیم؟ 🔹این امام با همه‌ی ائمه فرق دارد... 🔺حجت‌الاسلام دكتر @roshangeran
🌷 امیرتوکل کامبوزیا اندیشمند شهید ضدیهود 🎯دستگیری و آزادی 1⃣ به دنبال تصویب قانون و اعتراض (ره) به آن که در نهایت به تبعید ایشان به ترکیه منجر گردید (آبان 1343) که در صدد روشن نمودن افکار مردم و آشنا نمودن آنان با اقدام رهبرش بود، در اداره رادیو سعی در تبلیغ فعالیت‌ها و مواضع حضرت امام در ارتباط با کاپیتولاسیون نمود: 📻 واقعا ما مردم خیلی بدبخت هستیم، همه چیزمان را گرفته‌اند، شرف‌مان را، ثروت‌مان را، همه چیزمان را، اگر یک سرباز آمریکایی در خیابان در انظار مردم به خواهرمان، به زنمان دست درازی کند، قدرت اعتراض نداریم. اینها مصونیت دارند، برای آن‌که ارباب ما هستند، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید بالای چشمتان ابروست… 2⃣ در پی این سخنان، استاد کامبوزیا را به اتهام «طرفداری از روحانیون افراطی» تحت نظر قرار می‌دهد. ساواک پس از مدتی وی را از اداره رادیو اخراج، صلاحیتش را در شورای داوری شهرستان زاهدان رد و از تدریس او در دانشسرای عالی تربیت معلم زاهدان جلوگیری می‌کند. 3⃣ این اقدامات نتوانست در روحیه‌ی فولادین این اسلام‌شناس مجاهد خللی ایجاد کند و کماکان به فعالیت‌های خود علیه رژیم در قالب روشن نمودن افکار عمومی و توزیع و پخش سخنرانی‌های حضرت امام ادامه داد. استمرار این اقدامات در نهایت منجر به احضار مجدد وی به ساواک گردید. 4⃣ مرحوم کامبوزیا با بی‌توجهی به تذکرات و هشدارهای ساواک به فعالیت‌های خود علیه رژیم ادامه و حتی آن را افزایش داد. در این راستا، مأمور ساواک در نظریه کارشناسی خود با ناامید شدن از کنترل و هدایت وی نوشت: ✍ … مزرعه‌ی او کانون افراد ناراضی و ناراحت و مخالف وضع موجود شده است… هر قدر ستاد عملیات از راه پند و اندرز و نصیحت راه مماشات را بپیماید، بر جسارت و گستاخی او افزوده و دال بر ضعف قوای دولتی خواهد نمود و جری‌تر خواهد شد. 5⃣ با توجه به استمرار فعالیت‌های کامبوزیا علیه نظام ستمشاهی، ساواک اقدام به دستگیری وی نمود و در گزارش خود نوشت: ✍ پس از اخذ نمایندگی دادستانی در تاریخ 27/8/ 49 منزل امیرتوکل کامبوزیا را بازرسی و مدارک و اسنادی حاکی از فعالیت‌های نامبرده علیه امنیت و مصالح کشور و همچنین اهانت به مقام شامخ سلطنت بدست آمد. لذا مشارالیه بلافاصله بازداشت، تقاضای صدور قرار تامین از بازپرسی دادسرای نظامی دادگاه عادی 16 کرمان گردید… 6⃣ ایشان سه هفته در بازداشت بوده و ساواک در همان روز دستگیری به تفتیش منزل ایشان پرداخته و یادداشت‌های زیادی از ایشان را که در مورد بوده است را توقیف می‌کند. پس از دستگیری، داماد مرحوم کامبوزیا با آقای (نایب رییس انجمن فرهنگستان نژادشناسی فرانسه) تماس می‌گیرد و حادثه را ذکر می‌کند. بالزان با دربار ایران تماس گرفته و عنوان می‌کند که یک آدم حسابی در ایران است و او را هم دستگیر کرده‌اید! پس از این جریان مرحوم کامبوزیا از زندان آزاد می‌شود. 7⃣ مرحوم کامبوزیا در مورد یادداشت‌های ضبط شده خود توسط ساواک همان موقع گفته بودند که این یادداشت‌ها در ایران نمی‌ماند و توسط ساواک به و یا امریکا فرستاده می‌شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جستجو در ساواک برخی از یادداشت‌های ایشان پیدا شد اما یادداشت‌های زیادی که راجع به از ایشان در سال 1349 ضبط شده بود، هرگز یافت نشد. 👉 @roshangeran
⭕️ امر رهبر انقلاب: از نیروهای داوطلبِ مخلص و جوانان مؤمن و صالح میخواهم بار دیگر وارد میدان شوند. 👌👌حی علی الجهاد 👌👌 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ واکنش کویت به هتک حرمت پیامبر: تحریم کالاهای فرانسوی و تهدید شرکت پژو و سیتروئن ⭕️واکنش ترکیه: تمسخر و تذکر به مکرون ⭕️واکنش ایران: ........ ✅و اینجا یمن است، کشوری که سال‌ها زیر آتش سنگین جنگ و در محاصره کامل به‌اصطلاح خادم مسجد الحرام و مسجد النبی ص است و اینچنین برای دفاع از ساحت پیامبر اسلام ص به خروش آمده‌اند. ما مدعیان اسلام ناب محمدی باید یاد بگیریم @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | سندروم جینوسی ‌‌‌ 🔹چرا کسی احساس وظیفه نمی‌کند؟ 🌹 به یاد شهید احیای حیا، 🚫❌کلیپ ویژه❌🚫 👉 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🌪در این روزهای ملتهب و آشفته زمین، برای یاریِ "عج در رفع موانع ظهور، قدم اول که مهمتر از بقیه‌ی کارهاست، چیست؟ ویژه‌ی 🤝🌹🤝 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 ❔ من از هرجا که تحقیق کردم به این نتیجه رسیدم که حدیث رفع جعلیه چون راویانش مجهول و ضعیف هستن و دو اینکه اگه هم درست باشه با عقل شیعه جور در میاد که سه روز هرکاری که دوس دارن بکنن و هم واسشون نوشته نمیشه این مجالسی هم که میگیرن و میرقصن و فحش میدن از همین روایته ❕❕ 💠💠 👌در رابطه با سند حدیث مذکور بیان کردیم که روایت مذکور را علمای بزرگ در کتب معتبر خود آورده اند و تصریح به صحت آن کرده اند و دیگران از علما مانند صاحب ،و صاحب ( العروه مع تعلیقات ج1 ص371) تصریح به صحت و عمل به آن کرده اند و بر اساس آن داده اند ، شیعیان نیز همواره در گذر زمان به مضمون آن عمل کرده اند ، بنا براین تشکیک در صحت سند مذکور پسندیده نمی باشد ❕آنچه مورد اشکال شده است آن است که در فرازی از روایت آمده است که در روز نهم ربیع الاول قلم از برداشته می شود . 👌در روایت آمده است که خداوند می فرماید در روز نهم ربیع الاول ؛ « کرام الکاتبین را امر کرده ام که تا سه روز قلم را از تمام خلق بردارد ، و چیزی از خطاهایشان را ننویسد ، و این به خاطر تکریم تو ( پیامبر ) و وصی تو می باشد » 📚 بحار الانوار ج31 ص125 👌علی علیه السلام نیز از روز مذکور به عنوان روز رفع قلم یاد می کند ؛ 📚همان مدرک ص127 ❔آیا براستی قلم تکلیف از بندگان برداشته می شود و بندگان آزاد هستند که هر بکنند یا رفع قلم اشاره به مطلب دیگری است ❗️ 👌این که بگوییم قلم تکلیف از بندگان برداشته می شوند و آنان در گناه کردن آزاد هستند ، تفسیری است که هیچ از حدیث مذکور نمی کند زیرا خلاف صریح آیات و روایات است . ❔چگونه می توان چنین تفسیری را قبول کرد در حالی که در همان روایت ، از روز نهم ربیع الاول به عنوان روز و از گناهان کبیره و و و بازگشت به خدا و یاد شده است . 📚همان مدرک 🔶تفسیر بهتر آن است که بگوییم بر اساس روایات ، خداوند به مومنین و شیعیان لطف کرده است و در صورت گناه کردن ، گناه آنان را تا هفت ساعت در پرونده عمل آنان نمی کند ، تا اگر توبه کنند ، گناه آنان را بیامرزد بدون آنکه پرونده آنان سیاه شود ، اما اگر توبه نکنند ، پس از گذشته هفت ساعت گناه آنان را ثبت می کند . ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « بنده مومن زمانی که گناه می کند ، خداوند به او هفت ساعت فرصت می دهد ، اگر استغفار کند ، چیزی از گناه برای او نمی نویسد ، اما اگر ساعات مذکور بگذرد و استغفار نکند ، گناهش برایش می شود » 📚الکافی ج2 ص437 👌بر اساس این روایت ، قلم از مومنین گناهکار به مدت هفت ساعت برداشته می شود و چیزی از گناهان آنها نوشته نمی شود تا توبه کنند . ❕اما در روز نهم ربیع الاول به واسطه آن روز ، قلم تا سه روز از بندگان برداشته می شود و گناهان آنها نوشته نمی شود و آنان تا سه روز فرصت توبه و بازگشت دارند ، اگر توبه کردند ، چیزی در پرونده آنها ثبت نمی شود و اگر توبه نکردند ، گناهان آنها ثبت می شود . 🔰برداشته شدن قلم برای هفت ساعت اختصاص به مومنین دارد و مدت آن هم محدود به چند ساعت است ، اما برداشته شدن قلم به خاطر نهم ربیع برای همه بندگان است و مدت آن هم تا سه روز می باشد . ❕با این تفسیر ، فراز مذکور به هیچ عنوان نباید قرینه ای بر روایت تلقی شود ، البته چنان که مراجع فرموده اند ، این که شیعیان در روز مذکور به مقدسات اهل سنت اهانت کنند ، به هیچ عنوان قابل قبول نمی باشد و این عمل بر خلاف سخنان خود اهل بیت است که دستور داده اند باید با اهل سنت خوب رفتار شود و به مقدسات آنها اهانت نشود. @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*چرا برای ظهور امام زمان (عجّل‌اللّه فرجه الشّریف) دعا نمی‌کنید؟! 🎤آیت‌الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی «اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ، وَ الْعاٰفیَةَ وَ النَّصْر، وَاجْعَلُناٰ مِنْ خَیْرِ اَنْصاٰرِهٖ وَ اَعْواٰنِهٖ، وَ الْمُسْتَشهَدیٖنَ بَینَ یَدَیهْ»🤲 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان نیمه شبی در حلّه 《اثر مظفر سالاری》 🔹 (بخش دوم) .....ظرف انگور را کنار گذاشتم و ایستادم. حرف هایمان به جای حساسی رسیده بود. حدس زده بودم که این موضوع، از دید ابوراجح، مشکلی اساسی و جدی باشد. شاید مسرور ترجیح داده بود که در اتاقک بماند و از ماجرا سر در بیاورد. بعید نبود که از آخرین حرف ابوراجح، فکر کرده باشد در باره ریحانه صحبت می کنیم. به لبه سکو نزدیک شدم. چون صدا در فضای زیر گنبد می پیچید، آهسته گفتم: من از همان کودکی متوجه فاصله هایی که میان شیعیان و دیگر مسلمانان وجود دارد، شده ام. چرا وقتی همه مسلمانیم و خدا و پیامبر و کتابمان یکی است باز هم باید فاصله هایی بین ما باشد؟ ابوراجح برگشت، با لبخند به من نگاه کرد و گفت: سوال خیلی مهمی است. پس از چند لحظه ایستاد و آمد لبه سکو نشست. --- و مهم تر این است که جواب درستی برای این سوال پیدا کنی. کنارش نشستم. --- شما به کسی که محتاج کمک باشد یاری می کنید. به من هم کمک کنید تا بفهمم چرا این گونه است. --- البته فاصله هایی هست؛ اما نه آن گونه که تبلیغ می کنند. حکومت، شخص پلیدی مانند مرجان صغیر را حاکم این شهر قرار داده که ناصبی( دشمن ائمه اطهار-ع- و شیعیان) است. سیاهچال های دارالحکومه اش انباشته از شیعیان بی گناه است. قبل از این، همه با هم در صلح و صفا زندگی می کردیم؛ ولی اکنون می خواهند وضعیت را به گونه ای در آورند که تو فکر کنی من دشمن تو هستم. برخوردی که با ما دارند با یهودی و مسیحی ندارند. می بینی که ما از این فاصله انداختن ها بیشتر از شما رنج می بریم. --- در زمان پیامبر، این همه مذهب های متعدد نبود. حالا چرا باید باشد؟ شاید مرجان صغیر می خواهد کاری کند که همه دوباره یکی شویم. --- من خیلی دوست دارم در این باره حرف بزنم تا حقیقت آشکار شود؛ ولی شنیده ام که دارالحکومه مرا زیر نظر دارد و از ساده ترین حرفهایی هم که می زنم ناراضی است. به مسرور نگاه کردم. با قاشقی چوبی از توی دو کیسه، سدر و حنا بر می داشت و در کاسه هایی کوچک می ریخت. --- یعنی چه کسی خبر می برد؟ --- نمی دانم. ممکن است کسانی با ظاهر مشتری بیایند و بروند و به نقل از من حرف های نامربوطی بزنند. مشتری محترمی از صحن بیرون آمد. ابوراجح سه قطیفه گلدار و اعلا را به او داد تا دور کمر ببندد و روی شانه و سرش بیندازد. او سرش را تراشیده و ریش انبوهش را خضاب( حنا گذاشتن) کرده بود. ابوراجح شانه و بازوهای اورا مالش داد. در همین فاصله مسرور، ظرف انگور را مرتب کرد و جلوی آن مرد گذاشت و بعد کمک کرد تا لباس بپوشد. توجهم به مسرور جلب شد و فکری ناراحت کننده ، ذهنم را مشغول کرد. شاید ابوراجح قصد داشت ریحانه را به مسرور بدهد. لابد اگر مسرور ریحانه را خواستگاری می کرد، ابوراجح به او جواب رد نمی داد.از کودکی نزدش کار کرده بود و ابوراجح به او اطمینان داشت. بارها دیده بودم که مسرور، مانند شیعیان، با دست های افتاده نماز می خواند. با خود فکر کردم که بی گمان ابوراجح نیز ترجیح می دهد دخترش را به مسرور بدهد تا زمانی که ضعف و پیری او را از پا می اندازد، دامادش به اداره حمام بپردازد و سر انجام نوه هایش وارث حمام شوند. همه چیز علیه من بود؛ گویی زمین و آسمان دست به دست هم داده بودند تا ریحانه را از من دور کنند. آن مشتری محترم، موقع رفتن، مدتی به قوها نگاه کرد و انعام خوبی به مسرور داد. مسرور با خوشحالی کفش های او را جلوی پایش جفت کرد و چند قدمی هم او را همراهی کرد و باز گشت. از مسرور شنیده بودم که پدربزرگ زمینگیری دارد. ابوراجح هوای او را هم داشت و کمک هایی به او می کرد. گاهی هم در نبود مسرور، ریحانه و همسرش را به خانه شان می فرستاد تا آنجا را خوب تمیز کنند. یک بار هم شاهد بودم که ابوراجح نیمی از غذایی را که ریحانه آورده بود کنار گذاشت تا مسرور به خانه ببرد. بی تردید مسرور در انتظار روزی بود که ریحانه را بانوی خانه شان ببیند. مسرور ظرف انگور را دوباره آورد و کنار من گذاشت. سعی کرد لبخند بزند. از بازی روزگار شگفت زده شدم. روزی ریحانه هم بازی من بود و مسرور به من حسادت می کرد و اینک مسرور، ریحانه را در چنگ خود می دید و من به او رشک می بردم. ابوراجح آمد کنارم نشست و مسرور ظرف های سدر و حنا را روی طبقی چید تا در دسترس مشتری ها باشد. ابوراجح بوی مشک می داد. برای اولین بار از بوی آن بدم آمد و احساس کردم نمی توانم، مانند گذشته، ابوراجح را دوست داشته باشم. میخواستم از آنجا بروم. بوی حمام که همیشه برایم لذت بخش بود، سنگین و خفه کننده شده بود. شاید مسرور ریحانه را خواستگاری کرده و ابوراجح پذیرفته بود. با خود فکر کردم که باید همین طور باشد. آن گوشواره ها را هم لابد برای عروسی خریداری کردند. مسرور با دیدن گوشواره ها خوشحال می شد و ریحانه برایش زیباتر به نظر می رسید و هرگز
هم کسی نمی گفت که من آن را ساخته ام. شاید هم ریحانه ماجرای خرید آن را برای مسرور تعریف می کرد و مسرور به ریش من و پدربزرگ می خندید. قوها از هم فاصله گرفته بودند. یکی با نوکش پرهایش را مرتب می کرد و دیگری بی حرکت بود و موج آرامی که از ریزش فواره ایجاد می شد او را به کُندی به دور خودش می چرخاند. ابوراجح گوشه ی بینی ام را خاراند. به خودم آمدم و لبخند زدم. گفت: خودت را به امواج فکر و خیال نسپار‌. به خدا توکل کن و از او یاری بخواه.شاید همسری که در طالع توست همین است. شاید هم دیگری باشد. اگر همین است که به او خواهی رسید و اگر دیگری است، دعا می کنم صد برابر از این یکی بهتر باشد و در کنارش سعادتمتد شوی. کسی با موقعیت تو حتی می تواند دختر حاکم را خواستگاری کند. یکی از قوها به جفتش پشت کرده بود و به دانه های انگوری که در پاشویه بود نوک می زد. برای پس زدن عذابی که آزارم می داد. سعی کردم منطقی فکر کنم. من ثروتمند و زیبا بودم. چرا باید خودم را آن قدر کوچک و ضعیف نشان می دادم که دختر یک حمامی بتواند به آن راحتی مرا به بازی بگیرد؟ مسرور بیشتر از من به درد ابوراجح می خورد.اگر ریحانه دلش می خواست با مسرور زندگی کند. باید می پذیرفتم که لیاقت او همین است. با تلخی سعی کردم به خودم بقبولانم که ریحانه و مادرش تنها به این قصد به مغازه ما آمده بودند که تخفیف خوبی بگیرند. حدس آنها هم درست بود. با دادن دو دینار، هشت دینار تخفیف گرفته بودند. خودشان هم باور نمی کردند. دست در جیب بردم و دینارها را لمس کردم. دیگر تپشی در خود نداشتند. سرد و خشک بودند. دوست داشتم آنها را در حوض پرتاب کنم. آن وقت ابوراجح، با تعجب می پرسید که این کار چه معنایی دارد و من در حال رفتن، نگاهی به عقب می انداختم و می گفتم: بهتر است معنایش را از دخترت بپرسی. سکه ها را در مشت فشردم و برخاستم خودم را از آن محیط عذاب آور آزاد کنم. شاید اگر کنار فرات می رفتم و قدری شنا می کردم، حالم بهتر می شد. ابوراجح دستم را گرفت و گفت: باید فردا بیایی تا در اتاق کناری بنشینیم و صحبت کنیم. به چشم های مهربانش نگاه کردم. در یک لحظه از آن همه خیال های عجیب و غریبی که به دل راه داده بودم، خجالت کشیدم. چطور توانسته بودم در باره ریحانه آن گونه خیال بافی کنم؟ چهره ی نجیب و شرمگین او را به یاد آوردم که همچون فرشتگان، بی آلایش بود. ناگهان صدای گام هایی سنگین در راهرو حمام، که با عجله نزدیک می شد. رشته افکارم را پاره نمود. چند لحظه بعد مردی در لباس سربازان دارالحکومه، پرده ورودی را به یکباره کنار زد و گفت: جناب وزیر تشریف فرما می شوند. برای ادای احترام آماده باشید!........... پایان قسمت چهارم......... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فاجعه ی دیگری از آپارات انتظار نداشته باشید که چنین محتواهای سخیفی رو بسازید و با شعار «بی‌مسئولیتی پلتفرم» کسی هم بهتون از گل نازک‌تر نگه! شما با نشر این محتواها نه فقط مسیر رشد خودتون رو صعب‌العبور میکنید بلکه دست و بال کسایی که قصد حمایت از شما دارند رو هم می‌بندید! ۲۰۳۰ @roshangeran
امام فرمان داد خرمشهر باید آزاد شود؛ تمام اقشار مردم و مسئولین از جان مایه گذاشتن تا خرمشهر آزاد شد. آقا فرمان داد آقایی دلار رو بشکنید؛ دولت دلارها رو به اطرافیان داد، مردم دلار تو خونه ذخیره کردن! انقلاب همون انقلابه، ما عوض شدیم... 🇮🇷 @roshangeran