هدایت شده از مرکز خدمات حوزه
#ثبتنام_اردوهای_خانوادگی
به اطلاع طلاب محترم میرساند ثبتنام اردوهای خانوادگی معاونت معیشت و خانواده مرکز خدمات حوزههای علمیه در قالب اردوهای زیارتی و سیاحتی از تاریخ 1401.03.21 آغاز میگردد.
طلاب محترم میتوانند جهت ثبتنام به سامانه #سخا، پنل شخصی، بخش خدمات #فرهنگی / #اردوهای_خانوادگی مراجعه نمایند.
#نکته_مهم
با توجه به تفکیک و تعامل صورت گرفته در برنامههای مجتمع ولایت و معاونت معیشت و خانواده، تمامی ثبتنامهای قشر یک جهت بهرهمندی هر چه بیشتر از ظرفیتهای مجتمع ولایت طبق ضوابط توسط معاونت معیشت و خانواده از طریق سامانه سخا بخش اردوها انجام خواهد شد.
📢 کانال روابط عمومی مرکز خدمات حوزههای علمیه
Go2l.ir/CSIS_Eta 🆔 :ایتا
هدایت شده از مرکز خدمات حوزه
رونمایی از #سند_جامع حمایت از #فرزندآوری و #جوانی_جمعیت
سند جامع حمایت از فرزندآوری و جوانی جمعیت در حاشیه #همایش_مدیران مرکز خدمات حوزه در مشهد مقدس و با حضور آیت الله علم الهدی نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی رونمایی شد.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید جمال الدین میرمحمدی رئیس مرکز خدمات در این مراسم گفت: #فرزندآوری یکی از رهنمودها و فرامین مقام معظم رهبری (مدظله العالی) است و این سند در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، معیشتی، حمایتی، بهداشتی، درمانی و اجتماعی رهنمودهای رهبری را عملیاتی میکند.
📎 ادامه خبرhttps://b2n.ir/f50174
📢 کانال روابط عمومی مرکز خدمات حوزههای علمیه
Go2l.ir/CSIS_Eta 🆔 :ایتا
هدایت شده از مرکز خدمات حوزه
😡 در عصبانیت، تربیت ممکن نیست
یادگیری مهارت کنترل خشم برای موفقیت شما در تربیت فرزندان، ضروری است.
#مشاوره_رایگان 🔻
📲 ارتباط #تلفنی 02531200
⏰ ساعت #تماس 8 لغایت 18
📢 کانال روابط عمومی #مرکزخدمات حوزههای علمیه
Go2l.ir/CSIS_Eta 🆔 :ایتا
هدایت شده از مرکز خدمات حوزه
༻﷽༺
📣 فراخوان ثبتنام
طرح شهید بیاضیزاده 2️⃣
✨استعدادهای مدیریتی حوزههای علمیه
•••✾🍃❀🌺❀🍃✾•••
📝شرایط ثبتنام
🔹️اتمام سطح ۲ حوزه
🔹️دارا بودن پرونده فعال تحصیلی
🔹️دارا بودن سوابق مدیریتی
🔹️حداکثر سن ۴۰ سال
⚜مزایا
✅شرکت در دورههای توانمندسازی مدیریتی
✅راهیابی برگزیدگان به برنامههای ۱۴۰۲
✅اعطای گواهی فعالیت در طرح از طرف دفتر امور نخبگان و استعدادهای برتر حوزه
⏰مهلت ثبتنام
از ۸ تا ۲۰ خرداد ۱۴۰۱
📎جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام به نشانی www.bayazizade.ir و نشانی: @bayazizadeh در پیام رسان ایتا مراجعه نمائید.
---------------------------------------
🔰دفتر امور نخبگان و استعدادهای برتر مرکز مدیریت حوزههای علمیه
@daftarnokhbegan
هدایت شده از محمدطاها اسفندیاری
تهران؛ عادی و واقعی
🔻زهرا خانم حدودا نه ماهش شده. او را بغل گرفته ام و کنار خیابان منتظرم تا خانمم برگردد. شاید چند ساعتی باید معطل باشم. غذا و آبش را داده کلی همه توصیه کرده که با حواس جمع، مراقبش باشم.
اینجا یکی از خیابانهای شلوغ تهران است. از اون خیابونها که هر کس با سرعت حرکت میکند و همه مشغول کار خودشان هستند. هوایی آلوده، ماشینهایی که از تعدادشان دائم خیابان بند میآید. آدمهایی با قیافه های متفاوت و بسیار متنوع. کنار خیابانهای تهران ایستادن و اطراف را پاییدن به یک طلبه ملبس با بچه ای که بغل گرفته نمیآید. خصوصا اگر هزار موضوع برای فکر کردن داشته باشد. اما خوب قول داده ام حواسم به زهرا خانم جمع باشد.
🔻همینطور که ایستاده ام یک آقایی با اخمهای در هم و سیبیل ضخیم و کمی ته ریش و ابروهای کلفت نزدیک میشود. اعصابش خرد است و انگار صحبتش با موبایل تازه تمام میشود، نگاهش که به من میافتد یک لبخند بسیار مهربان میزند، نگاه میکنم میبینم حواسش به زهرا خانم است. چقدر لطیف و مهربان. بهش نمیامد. از این تغییر حالتش خنده ام میگیرد. کمی کنار پیاده رو راه میروم.
🔻یک دختر خانم جوان با پیر مردی کراواتی نزدیک میشوند. دختر بر میگردد رو به من میکند میگوید ای جانم. میکشمت شیطوون. وای فداش بشم. با زهرا خانم است من از خجالت سرم را پایین میاندازم. خنده ام میگیرد. انگار نه انگار یک آخوند ایستاده روبرویشان. پیرمرد کراواتی میاید جلو ، سلام میکنم جواب میدهد بعد میگوید ای جانم چه دختری خدا بهت ببخشد آخوند!. من هم با لبخند گفتم بزرگوارید. خدا عاقبتمان را به خیر کند. عبور میکنند.
🔻همین موقع مغازه دار خارج میشود. یک جوان موفرفری با شلوار لی و آستین کوتاه، سلام حاج آقا. سلام میکنم. حاج آقا بیاید داخل چایی با هم بخوریم. با لبخندی جواب میدهم ممنون از لطفتون. کمی اصرار میکند. آخر سر داخل مغازه میشوم. چند نفر نشسته اند هر کس مشغول کاری است من که داخل میشوم محترمانه تحویلم میگیرند. مینشینم و کمی به زهرا خانم غذا میدهم. یکی میپرسد اهل اینجایید میگویم بیست سالی هست که قم زندگی میکنم. چهار پنج سالی هم دانشگاه صنعتی اصفهان بودم. قبلش البته تهران زندگی میکردم. وقت اذان شده. راه مسجد را میپرسم. راهنماییم میکنند.
🔻از کنار پارکی عبور میکنم، پیرمردی که دستفروشی میکند با احترام سلام میکند. جواب میدهم. پسرکی با لباسهای مندرس سلامم میکند با محبت و احترام پاسخ میدهم. کنار پارکی، نگهبان پارک دعوتم میکند یک چایی کنارش در اتاقک پارک بخورم. با ادب تشکر میکنم میگویم به مسجد میروم راهنماییم میکند. به مسجد که میرسم خادم مسجد جلو میآید. سلام میکند. جواب میدهم و از او میپرسم کجا وضو بگیرم، راهنماییم میکند. میگوید دخترتان را بدهید نگه دارم تا وضو بگیرید. اسمش چیست؟ میگویم زهرا . میگوید جانم زهرا.
🔻وارد مسجد میشوم، یکی چایی میآورد، نماز گزارها با هم خوش و بش میکنند. یکی جلو میآید و اصرار میکند به خانه اش بروم استراحت کنم. طوری که ناراحت نشود عذرخواهی میکنم. نمازم را که میخوانم هر کسی سلام و التماس دعایی میگوید. جوانی جلو میآید میخواهد سلامش را به حضرت معصومه سلام الله علیها برسانم.
🔻از مسجد بر میگردم. حالم خوب است. برای زهرا خانم شعر میخوانم. حالم با این شهر و این مردم خوب است. احساس صمیمیت میکنم. در همین حال و هوا ناگهان جوانی جلو میآید، حاج آقا سوالی دارم. میگویم بفرمایید. حاج آقا خدا هر گناهی را میبخشد؟ هر گناهی را؟ میگویم بله همه را میبخشد. خوشحال عبور میکند. من و زهرا خانم کنار خیابانهای تهرانیم. و همینطور زیبایی است که میبینیم و آرامشی است که کسب میکنیم از این مردم.
همین
@ali_mahdiyan
هدایت شده از بر پا
تهران؛ عادی و واقعی
🔻زهرا خانم حدودا نه ماهش شده. او را بغل گرفته ام و کنار خیابان منتظرم تا خانمم برگردد. شاید چند ساعتی باید معطل باشم. غذا و آبش را داده کلی همه توصیه کرده که با حواس جمع، مراقبش باشم.
اینجا یکی از خیابانهای شلوغ تهران است. از اون خیابونها که هر کس با سرعت حرکت میکند و همه مشغول کار خودشان هستند. هوایی آلوده، ماشینهایی که از تعدادشان دائم خیابان بند میآید. آدمهایی با قیافه های متفاوت و بسیار متنوع. کنار خیابانهای تهران ایستادن و اطراف را پاییدن به یک طلبه ملبس با بچه ای که بغل گرفته نمیآید. خصوصا اگر هزار موضوع برای فکر کردن داشته باشد. اما خوب قول داده ام حواسم به زهرا خانم جمع باشد.
🔻همینطور که ایستاده ام یک آقایی با اخمهای در هم و سیبیل ضخیم و کمی ته ریش و ابروهای کلفت نزدیک میشود. اعصابش خرد است و انگار صحبتش با موبایل تازه تمام میشود، نگاهش که به من میافتد یک لبخند بسیار مهربان میزند، نگاه میکنم میبینم حواسش به زهرا خانم است. چقدر لطیف و مهربان. بهش نمیامد. از این تغییر حالتش خنده ام میگیرد. کمی کنار پیاده رو راه میروم.
🔻یک دختر خانم جوان با پیر مردی کراواتی نزدیک میشوند. دختر بر میگردد رو به من میکند میگوید ای جانم. میکشمت شیطوون. وای فداش بشم. با زهرا خانم است من از خجالت سرم را پایین میاندازم. خنده ام میگیرد. انگار نه انگار یک آخوند ایستاده روبرویشان. پیرمرد کراواتی میاید جلو ، سلام میکنم جواب میدهد بعد میگوید ای جانم چه دختری خدا بهت ببخشد آخوند!. من هم با لبخند گفتم بزرگوارید. خدا عاقبتمان را به خیر کند. عبور میکنند.
🔻همین موقع مغازه دار خارج میشود. یک جوان موفرفری با شلوار لی و آستین کوتاه، سلام حاج آقا. سلام میکنم. حاج آقا بیاید داخل چایی با هم بخوریم. با لبخندی جواب میدهم ممنون از لطفتون. کمی اصرار میکند. آخر سر داخل مغازه میشوم. چند نفر نشسته اند هر کس مشغول کاری است من که داخل میشوم محترمانه تحویلم میگیرند. مینشینم و کمی به زهرا خانم غذا میدهم. یکی میپرسد اهل اینجایید میگویم بیست سالی هست که قم زندگی میکنم. چهار پنج سالی هم دانشگاه صنعتی اصفهان بودم. قبلش البته تهران زندگی میکردم. وقت اذان شده. راه مسجد را میپرسم. راهنماییم میکنند.
🔻از کنار پارکی عبور میکنم، پیرمردی که دستفروشی میکند با احترام سلام میکند. جواب میدهم. پسرکی با لباسهای مندرس سلامم میکند با محبت و احترام پاسخ میدهم. کنار پارکی، نگهبان پارک دعوتم میکند یک چایی کنارش در اتاقک پارک بخورم. با ادب تشکر میکنم میگویم به مسجد میروم راهنماییم میکند. به مسجد که میرسم خادم مسجد جلو میآید. سلام میکند. جواب میدهم و از او میپرسم کجا وضو بگیرم، راهنماییم میکند. میگوید دخترتان را بدهید نگه دارم تا وضو بگیرید. اسمش چیست؟ میگویم زهرا . میگوید جانم زهرا.
🔻وارد مسجد میشوم، یکی چایی میآورد، نماز گزارها با هم خوش و بش میکنند. یکی جلو میآید و اصرار میکند به خانه اش بروم استراحت کنم. طوری که ناراحت نشود عذرخواهی میکنم. نمازم را که میخوانم هر کسی سلام و التماس دعایی میگوید. جوانی جلو میآید میخواهد سلامش را به حضرت معصومه سلام الله علیها برسانم.
🔻از مسجد بر میگردم. حالم خوب است. برای زهرا خانم شعر میخوانم. حالم با این شهر و این مردم خوب است. احساس صمیمیت میکنم. در همین حال و هوا ناگهان جوانی جلو میآید، حاج آقا سوالی دارم. میگویم بفرمایید. حاج آقا خدا هر گناهی را میبخشد؟ هر گناهی را؟ میگویم بله همه را میبخشد. خوشحال عبور میکند. من و زهرا خانم کنار خیابانهای تهرانیم. و همینطور زیبایی است که میبینیم و آرامشی است که کسب میکنیم از این مردم.
همین
@ali_mahdiyan
هدایت شده از اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه
💥دوره تابستانه #رویش_های_پیشران
👨🎓دانش آموزان #پسر ششم، هفتم و هشتم
📈ریاضی مکمل🕋آداب قرآنی🚀موشک نیتروژنی💠معرق⚽️ورزش و تفریح
🔻کاری از طلاب و اساتید
#مدرسه_علمیه_معصومیه 🕌💯
اطلاعات تکمیلی:
🌐 https://eitaa.com/rooyesh_pishrun
📞 ۰۹۰۳۴۵۳۰۳۸۳
هدایت شده از نسل مهدوی
راه انتقال اسرار.mp3
2.25M
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله میرباقری حفظه الله:
تنها در یک صورت است که مربی میتواند اسرار و تعلیمات را به متربی منتقل کند... رابطه محبتی دوطرفه
#سبک_زندگی
نسل مهدوی💚
💌 @manedigaremaa
هدایت شده از کتابهای من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شوخی رهبر انقلاب با جوانهایی که اهل کتاب نیستند!
⭕️ دلم میخواد شماها واقعاً کتاب بخوانید!
🆔 @sireh_agha
🚨 هشدار رهبر معظّم انقلاب :
سراغ اختلافات شیعه و سنی نروید/
☝🏼صدبار تکرار میکنیم باز یکی از آن طرف صدایش بلند میشود راجع به مسئلهی شیعه و سنی و اختلافات و شکافها حرف میزند .
🔻 رهبر معظم انقلاب صبح امروز در دیدار دستاندرکاران حج: حج مظهر اتحاد امت اسلامی است. سعی کنیم این اتحاد به هم نخورد سعی کنید. ائمه (علیهمالسلام) میرفتند در نماز جماعت پیشنمازی که در مسجدالحرام نماز میخواند شرکت میکردند، امام صادق میرفت شرکت میکرد. تعمّد داشت که شرکت کند. ببینند این برای چیست؟ ما این حرفها را چرا یادمان میرود؟ مدام صدبار تکرار میکنیم باز یکی از آن طرف صدایش بلند میشود راجع به مسئلهی شیعه و سنی و اختلافات و شکافها. چرا این کار را میکنند؟ چرا به سود دشمن کار میکنند؟ نمیدانند که انگلیسها هنرشان ایجاد اختلاف است و یکی از گسلها و شکافهایی که همیشه انگلیسها استفاده کردهاند شکاف بین شیعه و سنی بوده؟ حالا بتدریج دیگران هم یاد گرفتند و در این اندیشکدههای آمریکا، اندیشکدههای سیاسی و... ملاحظه میکنید که میگویند بله فلان افراد شیعهاند، فلان جاها شیعهاند فلان جاها سنّیاند. به آنها هم رسیده شیعه و سنی! نکنید، برادرانه باهم زندگی کنید. بله اختلافنظر هست، در اعتقادات هم اختلافنظر هست در عقاید هم هست. اما اشتراک نظر هم هست. ما این همه مشترکات داریم این همه موارد اشتراک داریم. اینها را به کلی ندیده بگیریم برویم سراغ اختلافات؟ نگذارید، نگذارید. امام (رضواناللّهعلیه) ممنوع کردند نماز جماعت را در داخل کاروانها و آن وقت گفتند نکنید، بروید در مسجد نماز بخوانید. این برای همان اتحاد است. این اتحاد را هرچه میتوانید بیشتر کنید. ۱۴۰۱/۰۳/۱۸