نظریه آشوب و لوازم فلسفی و الهیاتی آن (۱)
(بحث تخصصی)
نظریه آشوب (Chaos theory) یکی از نظریات مهم و تأثیرگذاری است که بحث از اصل نظریه و آثار و نتایج و لوازم آن در زمینهها و عرصههای مختلف از فیزیک و ریاضی گرفته تا اقتصاد و مدیریت و علوم تربیتی و حتی مباحث موفقیت و سبک زندگی مطرح شده و در ادبیات و هنر و سینما نیز نفوذ پیدا کرده است. این نظریه با سیستم هایی سر و کار دارد که تغییرات بسیار بسیار جزئی در مقادیر اولیه آنها باعث تفاوتهای بسیار بزرگ در نتیجه خواهد گردید. این تاثیر و تغییر که زمینه ساز نظریه آشوب است در بستر سیستم های پیچیده ای (complex systems) مطرح می گردد که در آنها پیش بینی دقیق نتیجه ممکن نیست. از این رو چنین سیستمهایی به عنوان چالشی در برابر نظم مطرح گردیده است زیرا از یک طرف آشوب نقطه مقابل نظم است و در این نظریه بسیاری از نظامهای موجود در عالم مثل نظام کیهانی، نظام آب و هوایی و... به عنوان نظامها یا سیستم های آشوبناک معرفی می گردند حال آنکه ما عالم و اجزاء آن را منظم در نظر داشتیم و حتی از این طریق با استفاده از برهان برای آن ناظمی اثبات می نمودیم، از طرف دیگر قابل پیش بینی نبودن نیز خصوصیتی است که با منظم بودن یک سیستم مناسبت و توافق ندارد. وجود نظم و انضباط در یک سیستم نشان دهنده وجود معادلات و قوانین ثابت و تخلف ناپذیری است که رفتار آن سیستم را متعین و تخلف ناپذیر می نماید. حال صحبت از عدم امکان پیش بینی در سیستمهای مهمی که پیشتر سمبل و الگوی نظم به شمار می رفت این موقعیت را برای این سیستمها با چالش مواجه می نماید و باز هم صغرای برهان نظم وانگهی کلیت این برهان را با اشکال و چالش مواجه می نماید. یکی از اولین کسانی که متوجه موضوع آشوب شد، ادوارد لورنز (Edward Lorenz) است که نظریه او با نام اثر پروانه ای (butterfly effect) بسیار معروف است. لورنز به دنبال مسأله پیش بینی هوا بود و بدین منظور معادلاتی را با متغیرات سه گانه دمای هوا، فشار هوا و سرعت باد را بکار برد و در این جهت برای اولین بار از کامپیوتر یاری گرفت، کامپیوتر مقادیر را دریافت می نمود و نتیجه را اعلامی میکرد. با این حال هنگامی که لورنتز در دو نوبت هر بار مقادیر یکسانی به کامپیوتر داد در هر بار نتیجه کاملا متفاوتی دریافت نمود. لورنتز ابتدا تصور کرد که مشکل از کامپیوتر است که نسبت به مقادیر مساوی نتایج متفاوتی می دهد اما در نهایت متوجه شد که مشکل از کامپیوتر نبوده بله مقادیر داده شده در حقیقت کاملا مساوی نبوده اند بلکه تفاوت بسیار بسیار جزئی داشته اند که همین تفاوت هر چند ناچیز باعث ایجاد چنان اختلاف بزرگی در نتیجه گشته است. با توجه به تعیین کننده بودن کوچکترین مقادیر در رفتار و نتیجه سیستم، لورنتز این ایده را طی مقالهای به این صورت مطرح کرد که آیا بال زدن یک پروانه در نیوجرسی باعث ایجاد طوفانی در تگزاس می شود یا نه؟ مورد دیگر رفتار اجرام آسمانی مانند حرکت سیارگان در منظومه شمسی بود که بر اساس فیزیک نیوتونی که یک فیزیک جبری و تعینی است صد در صد قابل پیش بینی می باشد اما پوانکاره نشان داد که این ادعا تنها در جایی صحیح است که تنها دو جرم مانند خورشید و زمین داشته باشم اما اگر یک جرم دیگر به این مجموعه اضافه شد دیگر پیش بینی دقیق رفتار این مجموعه امکان پذیر نیست و این موضوع هم به عنوان مسأله «سه جسم» مشهور شد. حال آیا نظریه آشوب و سیستمهایی که ناظر به آنهاست واقعا چالشی برای نظم هستند و اثبات آشوبناکی برای نظام عالم در جهت مقابل اعتقاد به نظم و هماهنگی برای آن است؟ اینجاست که این نظریه یک وجه فلسفی و الهیاتی هم پیدا می کند. در قسمت بعد به پاسخ این سؤال خواهیم پرداخت.
سید روح الله موسوی
#نظریه_آشوب
#فلسفه_فیزیک
#الهیات_فیزیک
#اثر_پروانهای
رسانهٔ روحالله
https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
نظریهٔ آشوب و لوازم فلسفی و الهیاتی آن (۲)
(بحث تخصصی)
به نظر میرسد چالشهای برخاسته از نظریهٔ آشوب پیش از آنکه به نظم موجود در سیستمهای پیچده وارد باشد به محدودیت علمی و معرفتی انسان از سویی و ضعف عملی و فعلی او از سوی دیگر متوجه گردد. از طرفی سیستمهای آشوبناک پیچیده اند و تعدد عوامل دخیل و مؤثر در آنها از یک طرف و باز بودن این سیستمها و در نتیجه تأثیر پذیری از عوامل و أسباب خارجی کار تسلط و احاطه و معرفت به تمام عوامل مؤثر در نتیجه را دشوار می نماید و از طرف دیگر تحدید و اندازه گیری و معرفت به اندازه دقیق مقادیر اولیه مؤثر در سیستمهای پیچیده در مقیاسهای بسیار کوچک یا حتی ایجاد آنها عملا کاری غیر ممکن است این در حالی است که همانطور که در تعریف سیستمهای آشوبناک گذشت تفاوت مقادیر اولیه هرچند کوچک و ناچیز باشد حتی به اندازه یک اتم نتایج بسیار متفاوتی ایجاد خواهد نمود. به بیان فنی می توان گفت که چالش نظم در سیستمهای آشوبناک یک چالش آنتولوژیک و وجودی نیست بلکه یک چالش و مشکل اپیستمولوژیک و معرفت شناسانه است. بدین معنی که نظم به معنای هماهنگی اجزای سیستم در جهت تحصیل نتیجه وجود دارد و در واقع اجزاء لازم به اندازه دقیق لازم برای ایفای نتیجه مطلوب وجود دارد اما از لحاظ معرفتی ما به تمام این اجزاء مؤثر و به اندازه و مقدار آنها علم نداشته و عملا امکان اندازه گیری آنها را به طور کامل نداریم لذا با تمام ابزار دقیق محاسباتی و مدرنی که داریم اما باز هم دقت این ابزارها محدود است و لذا ضمن وجود قطعیت و تعین وجودی به خاطر قانون علیت اما سخن از قطعیت و تعین معرفتی در پیش بینی به علت عدم اطلاع و احاطه کامل بر تمامی اسباب و علل نتیجه سخنی گزاف است. کسانی که به موضوع آشوب اشاره نموده اند تصریح نموده اند که نوعی نظم در این آشوب و بی نظمی وجود دارد که باید بدانیم این سخن تناقض آمیز نیست زیرا منظور این است که آنچه ما در نگاه نزدیک و جزء نگر آن را بی نظمی یافته ایم در با نگاه از دور و نگرش کل نگرانه آن را منظم یافته ایم. در همین راستا است خصوصیتی که برای سیستمهای پیچیده آشوبی بر میشمرند و آن خصوصیت خودسامانگری آنهاست بدین معنا که خودسامانگر پدید آمده و خود سیستم بدون دخالت عامل نظام بخش خارجی خود را سامان می دهد که این نکته هم تأکیدی است بر نظاممند بودن چنین سیستمهایی. از طرف دیگر حتی برخی که از آشوب سخن می گویند به نظر می رسد با نگرش زیباشناسانه سخن می گویند که نظم را نفی میکنند زیرا الگوی آماری عمل آن سیستم با الگوی ذهنی آنها منطبق نیست این در حالی است که آن سیستم نیز خود دارای الگوی آماری خاص خود می باشد و دارای شکن (فراکتال) و یا نقطه جذب (جذبگرهای لورنز) مخصوص خود می باشند تا جایی که برخی از این الگوها از معیار زیباشناسی نیز برخوردار می باشند مثل همان الگوی هواشناسی که شبیه پروانه است و به زیبایی تداعی گر همان نظریه اثر پروانه ای است.
سید روح الله موسوی
#نظریه_آشوب
#فلسفه_فیزیک
#الهیات_فیزیک
#اثر_پروانهای
رسانهٔ روحالله
https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95