eitaa logo
رسانه روح الله ▶️
149 دنبال‌کننده
67 عکس
51 ویدیو
1 فایل
اگر حرفم دلنشین است غریبه نیستم من تو ام «سید روح الله موسوی» دانش آموخته حوزه علمیهٔ قم دکترای فلسفه دانشگاه تهران مدرس دانشگاه، محقق و مؤلف دین، فلسفه، هنر و رسانه ارتباط با مدیر: @Rahro_Kherad
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش این رؤیا کاذب بود...😔 ایامی که برادرم آقا سید مرتضی (ره) بستری بودند شب خواب دیدم با ایشان در حالی که روی ویلچر هستند در محل ورودی حرم امام رضا (ع)، ابتدای صحن پیامبر اعظم (ص) هستیم، در خواب احساس کردم که حال و هوای انتخابات است و مردم داخل حرم رأی می دهند. پیش از تشرف، من رفتم به نظرم تجدید وضویی بکنم اما وقتی برگشتم دیدم آقا سید مرتضی نیست و لذا من به تنهایی به حرم مشرّف شدم. این خواب مرا نگران کرد که معنی این که با برادرم زیارت نرفتم چه بود؟ و ثانیا برایم عجیب بود که در این میان معنی انتخابات چه بود؟!! زیرا در آن زمان حادثه شهادت آقای رئیسی (ره) هنوز اتفاق نیفتاده بود و اصلا نه موسم هیچ انتخاباتی بود و نه حرفی از آن در میان بود... تا این که بعد از ارتحال برادرم جلسهٔ ترحیمی از سوی بستگان در مشهد برگزار شد و ما هم برای جلسه ترحیم ایشان به مشهد رفتیم و اینجا بود که آن خواب به عیان تعبیر شد: من در حالی از ورودی صحن پیامبر اعظم وارد شدم که حال و هوای انتخابات و تبلیغات زودهنگام ریاست جمهوری به خاطر شهادت آقای رئیسی حکمفرما بود و من در حالی با چشمانی اشکبار مشرّف می‌شدم که سید مرتضی را از دست داده بودم. سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
🔺وقتی پزشک، آقا مرتضی را جواب کرد🔺 ✨(طرحی از معنای زندگی بر اساس منش مرحوم حجت‌السلام و المسلمین دکتر سید مرتضی موسوی (ره)) 🔅آقا سیدمرتضی می‌گفت: «وقتی پزشکم به من گفت بیماریت بدقلق شده و این آخرین داروی موجود است از او پرسیدم: اگر این دارو اثر نگذاشت چی؟ و او پاسخ داد: دیگر باید بروی دعا کنی!» اما متأسفانه آن دارو هم بی‌تأثیر بود و عضلات ایشان هر روز تحلیل می‌رفت و ضعف و تنگی نفس هر روز شدیدتر می‌شد... آیا می‌توانیم خودمان را لحظه‌ای جای سید مرتضی قرار دهیم؟ واقعا در این شرائط قرار بگیریم چه می‌کنیم و چه حالی خواهیم داشت؟ اینجاست که فلسفه‌ها و نحله‌ها، راه‌حل و داروی خود را برای این وضعیت بغرنج ارائه می‌دهند تا مگر به قول خودشان راهی به رهایی برند و رنج زندگی را بر انسان قابل تحمل سازند. در این میان فیلسوفان اگزیستانس بیش از هر مکتب فکری دیگری بر این موضوع تمرکز کرده و همین رنج و شرّ و مرگ و نحوهٔ رویارویی انسان با آن را نقطهٔ محوری فلسفهٔ خود قرار داده‌اند. اما آقا سید مرتضی خصوصا در این برهه جانکاه بر اساس چه فلسفه‌ای می‌زیست و بر رنج بیماری لبخند می‌زد؟ به نظرم فلسفه او برای زیستن چیز غریبی نبود اما سید مرتضی از اعماق جان به آن باور داشت و به آن عمل می‌کرد. فلسفهٔ او «بندگی و رضا» بود، این که انسان باید همواره بندگی خدا کند و ببیند که وظیفه‌اش در برابر او چیست اما نتیجه را به خداوند واگذار نماید و به آن راضی باشد و بداند که پروردگار مهربان در هر حال، خیر و صلاح و بهترین‌ها را برای بنده‌اش می‌خواهد، و این فلسفه‌ای بود که به گفتهٔ خود آقا سیدمرتضی به او آرامش می‌داد. در اوج بیماری به من می‌گفت گاهی با امام زمان (عج) مناجات می‌کنم و می‌گویم من تا کنون در مسیر کسب دانش دین به قصد خدمت به شما تا حد توان و استعدادم تلاش کرده‌ و اندوخته‌ای فراهم آورده‌ام ‌که در ادامه برای نقش‌آفرینی اگر صلاح می‌دانید در خدمتم و اگر صلاح نمی‌دانید، پذیرا هستم. فلسفه بندگی و وظیفه‌گرایی آقا سید مرتضی باعث شده بود در همان شرائط رنج‌خیز نیز بسیار پرتلاش و بانشاط باشد و لذا ضمن پی‌گیری مجدانه امر درمان و دعا و نیاز به درگاه الهی، در مسیر هدف و رسالت خود تا اندک توان و نایی در بدن داشت از کوشش و تلاش فروگذار نکرد. این اواخر اگرچه نمی‌توانست برای کار بیرون برود اما در منزلش بر روی تخت بیماری کارهای علمی و تبلیغی را به هر مشقتی که بود انجام می‌داد و وظیفه‌اش را ادا می‌کرد، به عنوان مثال تدریس درس «فلسفه اخلاق» برای دانشگاه مجازی را تا آخرین روزهای حضور در خانه در حالی انجام داد که به سختی صحبت می‌کرد و به علت عدم توانایی و ضعف شدید عضلانی، همسرش برایش گوشی را حین تدریس نگه می‌داشت. من دیدم ایشان حتی میان وسائلی که برای بیمارستان همراه داشت، کتاب درسی را هم برداشته بود تا مگر بتواند تدریسش را در بیمارستان هم ادامه دهد که به علت وخامت حال و بدحالی توفیق این کار را پیدا نکرد. اکنون که این مطلب را می‌نویسم موسم انتخابات است و بجاست یاد کنم از آخرین حضور سید مرتضی در انتخابات که همین وظیفه‌گرایی او باعث شد بعد از ناامیدی از آمدن واحد سیار به منزل، برای انجام این وظیفه اجتماعی خود با چنان وضعیت مشقت‌بار و متأثرکننده‌ای به شعبهٔ اخذ رأی مراجعه کند که مأمور انتظامی و رئیس شعبه را تحت تأثیر قرار داده بود تا آنجا که همان ورودی شعبه، رأی ایشان اخذ شد. کسانی که در انتخابات به جای وظیفه‌گرایی ایده‌آل‌گرا هستند اگر در تمام امور زندگی پیرو این فلسفه باشند بی‌گمان یک زندگی پر از رنج و تنش در انتظارشان است و روی خوشی و رهایی را نه فقط در شرائط محنت که روال معمول زندگی نخواهند دید. فلسفه عبودیت و بندگی بر خلاف فلسفه‌های دیگر علاوه بر واقع‌نمایی، هرگز تأثیر و کارکرد خود را از دست نمی‌دهد. دیشب یکی از دوستان آقا سید‌مرتضی به من می‌گفت: من ندیدم که لبخند لحظه‌ای از لبهای سید محو شود... آری، پشت این لبخند فلسفه‌ای نهفته بود... سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح‌الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
مشارکت کم در انتخابات؟ چرا؟ 🔺چرا میزان مشارکت مردم در انتخابات کم شده است؟ ‌غالبا این سؤال را به سادگی با عملکرد مسؤولان و نارضایتی توده مردم از وضعیت کنونی کشور پاسخ می‌دهند، حال آن که دقت و تأمل بیانگر آن است که این سؤال خود آبستن سؤالات دیگر می‌باشد که هر یک پاسخی در خور می‌طلبد. آیا این مسأله، معرفت‌شناسانه است یا جامعه‌شناسانه؟ آیا این کمبود مشارکت پدیده‌ای جهانی است یا محلی؟ آیا می‌تواند ناشی از کم شدن جذابیت جهانی دموکراسی در عصر جدید حتی در کشورهایی باشد که مهد دموکراسی نامیده می‌شوند؟ بی‌اعتنایی به ندای رسمی و نخبگانی در ادای مسؤولیت اجتماعی و پذیرش روایتهای عوامانه مختلف در بی اعتنایی به صندوق رأی چه توجیهی دارد؟ آیا برخاسته از نگرش پست‌مدرنیستی در اعتبار یافتن همۀ خرده‌روایتها و رنگ باختن فراروایتها (meta-narratives) است؟ آیا می‌تواند ناشی از تبلیغ چشم‌انداز هرمنوتیکی در همسان‌پنداری خوانش‌های غیر رسمی با قرائت رسمی باشد؟ با نگاهی جریان‌شناسانه و تیپولوژیک آیا می‌توان این پدیده را معلول رواج ضدجریانها یا آنومی‌ها در برابر جریان یا جریانهای فکری هنجار و سیاسی رسمی دانست؟ آیا می‌توان این موضوع را از دریچه علوم شناختی (cognitive-sciences) مورد بررسی قرار داد و از همگام‌سازی مغز انسان امروزی با زندگی سایبرنیتیکی و نیز مجازی‌سازی روزافزون فعالیتهای انسانی در عصر دیجیتال سخن گفت و از این راهگذر، تداوم شیوه آنالوگ وعدم بروزرسانی ساز و کار رأی‌گیری و عدم رقمی سازی این فرایند را سبب دانست؟ با نگاه استراتژیک و با اذعان به تلاش بوقهای تبلبیغاتچی دشمن در دلسرد نمودن ایرانیان نه تنها نسبت به انتخابات بلکه حتی نسبت به وطن خود، آیا می‌توان اين پدیده را یک دستاورد برای دشمن در جنگ شناختی و نرم به حساب آورد؟ از دیدگاه رسانه‌شناسانه، تداول رسانهٔ اجتماعی (social media) در کنار یا حتی به جای رسانهٔ جمعی (mass media) که انتقال مرجعیت فکری از محور متخصص‌ها به چهره‌ها شده است چه نقشی در این میان دارد. با نگرش پدیدارشناسانه و روانشناسی اجتماعی حس «رأی ندادن» برای شهروندانی که مشارکت نجسته‌اند در شرائط کنونی چگونه احساسی است؟ حس بی‌حسّی؟ حس دلخوری و اعتراض به وضع موجود؟ حس پُز اجتماعی؟ حس قدرت در عدم همراهی با قدرت؟ حس بی‌معنایی انتخابات؟ حال آنکه همین شرکت می‌بایست و می‌توانست برداشت و احساس کاملا متقابلی در شهروندان ایجاد نماید... آیا چینش نامزدهای انتخاباتی و حس ادعایی نبودن رقابت حقیقی بین نامزدها مسؤول مشارکت پایین است و آیا شورای نگهبان ضامن این بعد داستان نیز باید باشد که در کنار رویکرد حقوقی و حق مدارانه، رویکرد مصلحت جویانه را هم برای داغ کردن تنور انتخابات پی بگیرد؟ این پرسشها و موارد متعدد دیگری که ذکر آنها به درازا می‌کشد بیانگر پیچیدگی این مسأله و عدم نتیجه بخشی حل آن از طریق «جمع المسائل في مسألة واحدة» می‌باشد. اندیشمندان دغدغه‌مند، باید با تحلیل دقیق به پاتولوژی و آسیب‌شناسی این رفتار اجتماعی بپردازند و در جهت مشارکت پرشور، مقتضی‌ها را برای براورده ساختن و موانع را برای اجتناب کردن برای شهروندان و کارگزاران تبیین نمایند. بی گمان مشارکت بالای شهروندان در انتخابات، معیاری مهم و مقبول در تعیین سطح رشد فکری و نمایش طراز عقلانیت جمعی و بیانگر سرمایه بالای اجتماعی آن ملت در نقش آفرینی در زندگی جمعی و شناسنامه ای برای رشد شخصیت اجتماعی آحاد آن جامعه و نیز برخورداری نظام و حکومت آنها از پایگاه اجتماعی می‌باشد. تلاش برای شلوغی صندوقهای انتخاباتی و طویل شدن صفهای رأی‌گیری، در عین اهمیت این که کدام شخص یا چه جریانی زمام امور تقنینی یا اجرایی کشور را در دست بگیرد، باید مورد اهتمام مسؤولین و همچنین مردمی باشد که برای هویت اجتماعی وانگهی برای «خودشان» ارزش قائلند. مسؤولین از هر جناحی که هستند باید متوجه باشند میزان مشارکت مردم به عنوان سرمایه اجتماعی و پشتوانه این مناصب مهمترین عامل قدرت بلکه قوام بخش مسؤولیت است و هر گونه تضعیف انتخابات و تشکیک در سلامت آن در حقیقت شاخه از بن بریدن و یک انتحار سیاسی است. سید روح‌الله موسوی رسانه روح‌الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
خودت باش!... بگذار که بسیارِ تو را کم بشُمارند بگذار که دریای تو را نم بشُمارند بگذار که شور و شعف بزم دلت را افسرده دلان مجلس ماتم بشمارند گلزارِ دل افزای بهشت وطنت را اصلاً به جهنم که جهنم بشمارند وقتی که تو در خانهٔ خود شادترینی بگذار که شادی تو را غم بشمارند کار مگسان دیدن زیبایی گل نیست زخم است فقط آنچه دمادم بشمارند باید ز تَنَت جامهٔ آدم به در آری تا این که تو را داخل آدم بشمارند همواره‌خودت‌باش‌وببین‌از پسِ‌هر کار باید که تو را زیرِ چه پرچم بشمارند؟ عشّاق به صف در طلب یوسف میهن بشتاب! که تا رأی تو را هم بشمارند. سید روح الله موسوی (کاشمری) رسانۀ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
رأی من... رأی من مخفی است رأی من مخفی است فقط می‌گویم رأی من به کسی است که تلاش و غیرت هم نمی‌رسد به پایش... ... به پای جانبازش😉 سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح‌الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
آقا سید مرتضی! سلام ما را هم برسان... ✨همین اواخر که بیماری برادر عزیزم آقا سیدمرتضی موسوی شدت یافته بود می‌گفت: در حالتی بین خواب و بیداری، حضرت صدیقهٔ طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و کریمهٔ اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) را در برابر خود مشاهده نمودم و دیدم حضرت معصومه (س) مطلبی را آهسته به حضرت زهرا (س) فرمودند، آنگاه حضرت فاطمه (س) مهربانانه به من رو نمودند و لبخند زدند... اما نکته جالب این است که بعد از ارتحال آقا سید مرتضی از طرف یکی از اقوام معتمد و بزرگوار که در کسوت روحانیت هستند و در سفر حج بودند این پیام را از مکه مکرمه دریافت داشتیم: «بعد از إحرام در مسجد تنعیم و بجا آوردن عمره مفرده به نیابت از سید مرتضی، شب ایشان را در خواب دیدم، البته خیلی کوتاه، آقا سید مرتضی خیلی هم سرحال بودند، از ایشان سؤال کردم: موقع فوت و جان دادن اذیت نشدید آقا؟ ایشان گفتند: نه، اصلا، خیلی راحت بود، چندین مرتبه حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف آوردند». آقا مرتضی جان! خوشا به حالت! به مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها سلام برسان و بگو که هوای ما را هم داشته باشند‌. بگو که ما هم با همهٔ روسیاهی خیلی دوستشان داریم.😭 سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
🐍ماری که تسلیم شجاعت سیدمرتضی شد! ✨«پرتوی از ویژگی‌های اخلاقی وشخصیتی حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مرتضی موسوی (ره)»✨ 💥تابستان بود و به همراه برادرم مرحوم آقا سید مرتضی در باغ پدری مشغول جمع کردن علفهای هرز بودیم که ناگهان خشکم زد: ماری بزرگ، در فاصله ده-بیست سانتی متری از دست من بی حرکت زیر سایهٔ علفها کز کرده بود. از وحشت آب دهانم را قورت دادم و آرام از مار فاصله گرفتم و برادرم سید مرتضی را آهسته از موضوع با خبر کردم. برای کشتن مار نیاز به بیل داشتیم لذا آقا مرتضی رفت تا بیل همسایه باغ را بگیرد. در این حین با خودم فکر می کردم که چه طوری باید کار این مار را بسازیم؟ اگر به دسته بیل پیچید و بالا آمد چه؟ اگر پیش از ضربه ما به سمتمان جهید چه؟ اگر به سمتمان خیز برداشت و دنبالمان کرد چه؟ نگرانی‌ام دیری نپایید چون همسایه جا‌افتاده و با تجربه ما، بیل بر دوش از دور نمایان شد درحالی که آقا مرتضی هم دنبالش می آمد. با خودم گفتم: خوب! الحمدلله قاتل این مار خطرناک پیدا شد... اما همسایهٔ بزرگوار مار را که دید عوض آنکه جلو بیاید یک قدم عقب رفت. لحظاتی گذشت و همسایه این پا و آن پا می‌کرد و مار را می‌پایید، دیگر معلوم بود که آن جناب هم مرعوب هیبت مار شده است. سیدمرتضی که متوجه این وضعیت شده بود رو به همسایه کرد و گفت: حاج آقا! لطفا بیل را بدهید! همسایه بیل را داد و آقا مرتضی با این که نوجوانی بیش نبود بلافاصله و بی درنگ جلو رفت و بیل را بر مار کوبید. مار نگون بخت ناگهان شروع به جست و خیز کرد اما چیزی نگذشت که در مقابل چشمان بهت زدهٔ ما در برابر ضربه های پی در پی آقا مرتضی تسلیم و کارش ساخته شد. من در دلم شجاعت آقا مرتضی را تحسین کردم و به او آفرین گفتم. شجاعت آقا سید مرتضی در زمینه‌ها و عرصه‌ها و موقعیت‌ها مختلف به اشکال مختلف خود را نشان می‌داد. شجاعت در تصمیمهای سخت، شجاعت در نقد و نظر، شجاعت در پژوهش در عرصه‌های جدید، شجاعت در امر به معروف و نهی از منکر و... ایشان اگر یک گناه، ناهنجاری یا قصور و تقصیری می دید، بدون آنکه مرعوب اسم و رسم و مقام و منصب طرف قرار بگیرد البته با رعایت اخلاق و منطق تذکر می داد و فرقی بین شهروند و مسؤول نمی گذاشت و بارها در صحبتهایمان از تجربه های خودش نمونه می آورد که به فلان شهروند به خاطر ناهنجاری تذکر دادم، به فلان رسانه زنگ زدم و به خاطر فلان برنامه انتقاد کردم و فلان نکته را به فلان مسؤول گوشزد کردم و... این در حالی است که بسیاری از ما در از بین بردن مار گناه و ناهنجاری و شبهه این پا و آن پا و دل دل می کنیم تا فرصت از بین برود و روح و ایمان و ذهن افراد دچار گزش این مارها گردد. سید مرتضی برایم نقل می‌کرد که در اوائل طلبگی هنگامی که در بیمارستانی در مشهد بستری بود، پزشکی متخصص با جمعی از دانشجویان پزشکی وارد اتاق ایشان شدند. آن پزشک برای دانشجویان دربارهٔ یک موضوع پزشکی صحبت می‌کرد و در همین حین به دستاورد دانشمندان آمریکایی در آن موضوع اشاره نمود و سپس به طعنه گفت: حالا ما هی بگوییم «مرگ بر آمریکا»! سید مرتضی همانجا بی درنگ می‌گوید: آقای دکتر! ما که به علم آمریکا مرگ نمی گوییم، بلکه به ظلم آمریکا مرگ می‌گوییم... سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
شجاعت آقا سید مرتضی در زمینه‌ها و عرصه‌ها و موقعیت‌های مختلف به اشکال مختلف خود را نشان می‌داد. شجاعت در تصمیمهای سخت، شجاعت در نقد و نظر، شجاعت در پژوهش در عرصه‌های جدید، شجاعت در امر به معروف و نهی از منکر و... برشی از مقاله «🐍ماری که تسلیم شجاعت سید مرتضی شد». این مقاله را در رسانهٔ روح الله بخوانید. رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر «کوفه و سنگ» سروده سید روح الله موسوی اجرا در هیأت علمدار حسین (ع)، قم. محرم ۱۳۸۵ رسانه روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
چقدر این شعر قشنگه! جهان زیبا جهان زیبا جهان زیبا جهان زیباست جهان با حضرت زهرا جهان با حیدر کرار جهان پایان خوبی با حسین ابن علی دارد تو تنها گریه کن در روضه، باقی را به او بسپار سید حمیدرضا برقعی
این هم دیوانه کننده است! بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد سیدحمیدرضا برقعی
👇این شعر مداحی امسالم هست که سرودهٔ خودم می باشد، به این امید که قابل استفاده برای دیگران هم باشد اینجا تقدیم می‌شود:
باسم رب الحسین (سینه زنی) مولای من حسین است حسین نور عین است ----- عقل تمام عالم دیوانه حسین است دلهای می پرستان مستانهٔ حسین است ای دل تو از دل او دلدادگی بیاموز از رسم و از مرامش آزادگی بیاموز مولای من حسین است حسین نور عین است ------ آباد با حسین است گر دل شود خرابش در مکتبش شود زن خورشید در حجابش مانند ساقیش باش از کام تشنه سیراب با ماه کربلا باش تا پر شوی ز مهتاب مولای من حسین است حسین نور عین است ---- در کربلا چو مولا خط و مدار عشق است شاگرد مکتب او آموزگار عشق است اینجا کلاس درس است دامان گاهواره استاد گشته حتی آن طفل شیرخواره جان بذل کردن اینجا زیباترین عمل شد وقتی برای قاسم احلی من العسل شد مولای من حسین است حسین نور عین است (زنجیرزنی) حسین جان، دلم را تو هستی امیر دلم نوحه خوانت به عشقت اسیر میان محبان مرا هم ببین اگر رو سیاهم تو دستم بگیر حسين أميري ونعم الأمير به حالم گواهی به قلبم خبیر به عشقت جوانم به سوگ تو پیر گنه آسمان دلم کرده شب بیا روشنم کن تو ماه منیر حسين أميري و نعم الأمير أیا خَفقُ قلبی حبیبی حسین قُتِلتَ بطفٍ الا نورُ عین طلعتَ علی الرمحِ بالمشرقین لقد هام قلبی لک یا امیر اميري حسين ونعم الأمير رسانه روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
بعضی از عزیزان در خصوصی درخواست صوت و سبک این مداحی را داشتند، چشم، امتثال امر👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک مداحی «مولای من حسین است» و زنجیرزنی «حسین أمیري...» رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
زندگی (1) کاش ساده، بی بهانه زندگی کنم دل رها ز آب و دانه زندگی کنم از خدا نخواستم که در زمین مثل سنگ، جاودانه زندگی کنم خواستم فقط همین دو روزه را مثل «لاله» عارفانه زندگی کنم حیف نیست مثل شاخه‌های‌خشک بی شکوفه، بی جوانه زندگی کنم؟ اهل خاک نیستم، من آسمانی ام کاش صاف و بی کرانه زندگی کنم سید روح‌الله موسوی (کاشمری) رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
این بیت رو بعد از بیت سوم اختصاصی برای اعضای گروه عرض می‌کنم که: ذرّه ام؟ بلی! ولی به سوی نور نور؟ نه! چرا منافقانه زندگی کنم؟
🏴 سیدمرتضی و مجلس روضهٔ دو نفره ✨سوز و گداز حسینی مرحوم حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدمرتضی موسوی در آینهٔ خاطره‌ای زیبا از زبان خواهرزادهٔ ایشان 🖋 یادم می‌آید دانش آموز دبیرستانی بودم و منزل ما در مشهد کوی پلیس، دو طبقه بود. آن ایام دایی جان آقا سید مرتضی هم جوانی حدود شانزده هفده ساله و در مشهد طلبه بودند. یکی از روزهایی که به نظرم از روزهای محرم یا صفر بود، دایی جان طبقه بالا مشغول نماز شد و من هم رفتم پشت سرشان نمازم را به ایشان اقتدا کردم. بعد از پایان نماز و تعقیبات آن، دایی جان مشغول خواندن روضه و ذکر مصیبت اهل بیت (علیهم السلام) شدند و گریه می‌کردند که من هم تحت تاثیر گریه‌های ایشان برای روضه به گریه افتاده بودم، شده بود یک مجلس روضه دو نفره. آن دل آماده و با صفا، و خلوص نیت دایی جان مجلس‌مان را گرم و گیرا کرده بود. به نظرم تا آن روز در هیچ مجلس روضه‌ای آن گونه گریه نکرده بودم. این روزها خیلی اشک می‌ریزم و دایی جانم را یاد می کنم ولی هنوز باور نمی کنم که بین ما نیستند، هر چند باور دارم که جای خیلی خیلی خوبی هستند که شاید در تصور هیچ کدام از ما هم نگنجد. باور دارم که در جمع اهل بیت علیهم السلام هستند و در تمام روضه هایی که میروم این حضور را در گوشه‌ای از دلم حس می کنم. ✨با تشکر فراوان از سرکار خانم طاهره اسدی (خواهرزاده آقا سیدمرتضی (ره)) 🔺لطفا نکات و خاطرات خود را از این عزیز فقید برای استفاده دیگران به حساب کاربری ذیل در پیامرسان ایتا ارسال فرمایید: @S_Rouh رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
🔰حاج‌آقا سیدمرتضی و مرد سبیلو با شلوار کُردی😳 ✨«پرتوی از ویژگی‌های اخلاقی وشخصیتی حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مرتضی موسوی (ره)»✨ 🖋در سفری به قم مشرف شده بودیم. شب هنگام، همراه آقا سید مرتضی رفته بودیم مسجد جمکران. در صحن مسجد، مردی با سبیلی آنچنانی و شلوار کردی و ظاهری که اصلا انتظار نمی رفت با دین و طلبه کاری داشته باشد، آمد سمت آقا مرتضی. آنها به گفتگو در کناری نشستند و من هم کمی فاصله گرفتم که آن شخص سؤالش را راحت بپرسد. بعد از یک گفتگوی نسبتاً طولانی، آن مرد خداحافظی کرد و رفت. آقا مرتضی که آمد، پرسیدم:«سؤالش چه بود و چه‌کار داشت؟» آقا سید مرتضی گفتند: «بالاخره ما لباس پیامبر (ص) که بر تن داریم محل مراجعه و اعتماد مردم هستیم. آنها ما را امین خود می‌دانند و مسائل شخصی و خصوصی و اسرار خود را برای مشورت با ما در میان می‌گذارند». از این جواب ایشان متوجه شدم آن شخص اسرار زندگی خود را با ایشان مطرح کرده است، و ایشان با این پاسخ به طور کنایه و به صورت محترمانه می‌خواهد بیان کند که از بازگو کردن مسائل خصوصی آن فرد و نقل اسرار مردم معذور است. این در حالی بود که من اصلا آن فرد را نمی‌شناختم و اولین و آخرین باری بود که او را می دیدم، با این حال ایشان حاضر نشد کلمه ای بگوید و آن را خیانت در امانت می دانست. ایشان معنای « المجالس بالامانة» را بصورت عملی برایم پیاده کرد. ✨با تشکر فراوان از جناب آقای یاسر آرین‌نژاد 🔺لطفا نکات و خاطرات خود را از این عزیز فقید جهت نشر و استفاده دیگران به حساب کاربری ذیل در پیامرسان ایتا ارسال فرمایید: @S_Rouh رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95