eitaa logo
روضه نوشت
70 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
گریزهای جدید و ناب مناسبت های مذهبی آئینی
مشاهده در ایتا
دانلود
گریز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ۲: با وفات حضرت ابوطالب علیه السلام دل پیامبر خدا سوخت، داغدار شد، جسارت پیدا کردن دشمنان، جوری که تاریخ می گه تا حضرت ابوطالب زنده بود کسی جرأت نداشت پیامبر خدا رو اذیت کنه اما اونقدر بعد حضرت ابوطالب، پیامبر رو اذیت کردن و آزار دادن که پیامبر فرمود «ما نالت قریش منى شیئا اکرهه حتى مات ابوطالب؛ کفار قریش نتونستن با وجود عمو جانم ابوطالب کارهاى ناشایست نسبت به من انجام دهند، تا این که او وفات کرد»... می دونم کجا می ره دلم... یاد اون آقایی افتادم که تا بود کسی جرأت نداشت سمت خیمه های ابی عبدالله بیاد اما تا روی زمین افتاد تا با بدن قطعه قطعه و بی دست جان داد یه جمله ابی عبدالله فرمود: کمرم شکست... امیدم ناامید شد... اینجا آدمو می کشه... و شَمُتَ بی عدوی... اینجوری معنی کنم که داد بزنی یعنی تو که رفتی روشون به من وا شد... استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ۳: حضرت ابوطالب، شیخ قبیله بود و بزرگ مکه و بنی هاشم، سقایی حاجی هارو می کرد مقام "سقایة الحاج" داشت، همه این آقای بزرگوار رو احترام می کردن... اما فدای سقای کربلا که نتونست آب به لب حاجی های دشت بلا برسونه، برا یه مشک آب شرمنده ی رباب و بچه ها شد، شرمنده ی سکینه شد... تا فهمیدن می خواد آب برا حرم ببره همه ی توانشون رو گذاشتن که این سقا به خیمه نرسه... یه کاری کردن که با قطره قطره ی آبی که از مشک تیر خورده رُوی زمین ریخت بدن ابالفضل العباس آب بشه، تیر چهار هزار تا تیر انداز از یه طرف، سه شعبه ی حرمله از یه طرف، شمشیر بی هوای حکیم بن طفیل از یه طرف که دستارو جدا کرد... عمود از یه طرف... آه که چه به سقا کردن... حالا همه شیر شدن، بگم قطعه قطعه، پاره پاره کمه برا این بدن.... استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه ۱: بعد از خبر هلاکت معاویه، یزید نامه فرستاد به حاکم مدینه ولید بن عقبه که هر جور شده از حسین بن علی علیه السلام برا من بیعت بگیر اگر بیعت نکرد سرش را با جواب نامه برام بفرست... شبانه دنبال ابی عبدالله فرستاد... آقامون حدود جمعی از بنی هاشم رو خبر کرد دنبالش آمدند تا دارالاماره ولید و فرمود من می رم داخل اگر صداتون زدم سریع بیاید داخل دارالاماره... آخ بمیرم جوونا پشت در منتظر بودن حضرت رفتن داخل و بعد از مدتی برگشتن و راهی خانه شدند می دونی یاد چی افتادم اینجا تو مدینه صداشون نزد ولی دلش خوش بود جوونا هستن... کربلا ولی چند جا صدا جوونا زد... اولیش وقتی اومد کنار بدن علی اکبرش صدا جوونا زد... وقتی بدنای شهدا رو می آورد خیمه ی دارالحرب... اما براش بمیرم یه جا صداشون زد جوابشو ندادن کجا بود وقتی تکیه به نیزه غریبی زد... هر چی صدا زد جوابی نیامد ولی نوشتن یه وقت دیدن بدنای شهدا داره می لرزه یعنی لبیک یا غریب... جواب امامشون رو حتی بی جان و افتاده رو خاک اینجوری دادن... یه ساعتی هم زینب آمد قتلگاه هر چی صدا داداش زد جوابی نیامد تا خواست بره از گودال یه وقت رگ های بریده لرزید... اُخَیَّ اِلَیَّ... خواهر بیا... بیا حسینت اینجاس... نرو خواهرم استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه ۲: موقع حرکت کاروان و وداع با قبر پیامبر و مادرش حضرت زهرا و برادرش امام حسن علیهم السلام زنان بنی هاشم جمع شدند و شروع کردن گریه و زاری و نوحه سرایی، ابی عبدالله فرمود اینجور بلند بلند گریه نکنید نذارید صداتون رو بشنون... یه شبم باباش فرمود بلند بلند گریه نکنید مردم بیدار می شن بذارید کار غسل مادر تموم بشه.... تا ابی عبدالله فرمود بلند بلند گریه نکنید، زنان بنی هاشم صدا زدن آخه پس برای کی اشکامون رو نگه داریم و نوحه کنیم... انگار مثل روزیه که رسول خدا از دنیا رفتند داریم می شنویم که آسمون و زمین دارند برا شما نوحه و گریه می کنند... آخ براش بمیرم نمی خواست اشک زن ها رو ببینه... شب عاشورا هم فرمود زینبم گریه نکن موقع وداع هم فرمود گریه نکنید دشمن شاد نشیم... یه جمله فرمود زینبم گریه ها در پیش دارید... یعنی این همه داغ گریه نداره پس کجا گریه داره، بیقراری داره.... بگم یا نه؟... چند جا دیدن از گوشه ی چشم سر بریده ی رو نیزه ها اشک جاریه... یکی دروازه ی ساعات، یکی بازار برده فروشا، یکی محله ی یهودیا... یکی مجلس شراب... حق داشت می گفت گریه نکنید گریه ها در پیش دارید... ای حسین استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه ۳: شب آخر اومد کنار قبر پیامبر خدا برا وداع... شروع کرد گریه کردن و درد دل کردن و شکایت این امت رو به رسول خدا کردن... تا نزدیک صبح شد، سرش رو گذاشت روی قبر باباش رسول الله و خوابش برد... رسول خدا رو دید که با جمعی از فرشته ها اومدن و تا نزدیک شد ابی عبدالله رو تُو آغوشش گرفت و بوسید و فرمود: پسرم حسین دارم می بینم که خیلی زود تُو سرزمین کربلا سر از تنت جدا می کنن و تُو خون دست و پا می زنی و با یارانت تشنه لب شهید می شی... پدر و مادر و داداشت مشتاق دیدن تو هستن... حسینم بهشت مشتاق توئه... از خواب بیدار شد و اومد خواب رو برا خونوادش تعریف کرد نمی دونم زینب شنید یا نه؟... اما نوشتن خاندان پیغمبر همه گریان و غصه دار شدن... شنیدن این خبر سخت بود یا وقتی زینب نگاه کرد دید الانِ که زمین و آسمون زیر و رو بشه دید شمر بی حیا رو عرش الرحمان نشسته، نفس حسینش بالا نمیاد... بدن رو با لگدش برگردوند رو صورت افتاد حسین... با دوازده ضربه از پشت سر، سر مبارک پسر فاطمه رو از تن جدا کرد... اینجا صدای زینب بلند شد: وا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ، هذا حُسَینٌ بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعٌ الاَعضاءِ، وا ثُکلاه! وبَناتُکَ سَبایا، الَی اللّه ِ المُشتَکی... استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه ۴: قافله آماده حرکت شد به قصد بیت الله الحرام مکه مکرمه، بنی هاشم آمدند برا بدرقه حضرت ام البنین سلام الله علیها اومده برا آخرین بار صدا پسراش زد چهارتا پسر رشید و شجاع برای بار چندم سفارش کرد که تا زنده اید حامی و یاور مولایم حسین علیه السلام باشید. چشم و دل او باشید و گوش به فرمان امر امام زمانتون باشید... صدا زد عباسم با حسین می روی بدون حسین برنگردی، آبروی مادر رو بخرید، من قول داده ام به امیرالمومنین که فرزندان من خادم فرزندان حضرت زهرا هستند. مادره ولی ملیکه ی ادبه نگاه کرد دید ابی عبدالله داره تماشا می کنه پسراشو بغل نکرد آخه حسین مادر نداره نکنه غم به دلش بنشینه... ادب کرد یه جا هم مادر سادات جبران کرد کجا؟ تا پسرش ابالفضل علیه السلام روی زمین افتاد دید یه خانوم مجلله اومد کنار بدنش هی صدا می زنه پسرم عباس... خانوم مادرم مدینه است شما صدام می زنی پسرم... تا گفت تو صدا پسرم حسین زدی تو بلاگردون حسینم شدی مرحبا... فهمید که حضرت زهرا آمده برا استقبالش... ای حسین... استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز میلاد امام حسین علیه السلام۱ برای نمک مجلس: پیغمبر خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: وقتی پسرم حسین علیه السلام به دنیا اومد، به «رضوان» موکّل بهشت، وحی کرد که امشب به یُمن قدوم فرزند محمّد صلّی‌الله‌علیه‌وآله، بهشت را آذین‌بندی و عطرافشانی کند و به حور العین های بهشتی وحی فرمود که امشب به تکريم مولود محمّد صلّی‌الله‌علیه‌وآله، بر زيور خود بيفزايند و خويشتن را آراسته‏‌تر کنند، و فرشتگان را فرمود تا به پاس اين مولود خجسته، صف در صف به تسبيح و تحمید و تمجيد و تکبير خودش مشغول شوند. خدای تعالی به «مالک» موکّل جهنّم، وحی فرمود که امشب به برکت ولادت فرزند محمّد صلّی‌الله‌علیه‌وآله، آتش جهنّم را بر اهلش خاموش کند... خیمه ی کسی که خودش قدماش آتیش جهنم رو خاموش می کنه رو که آتیش نمی زنن. استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز میلاد امام حسین علیه السلام۲ برای نمک مجلس: قندانه ی حسین فاطمه رو ملائک برا زیارت از گهوارش بردند به عرش و آسمونا و بعد مدتی آوردن... یکی از ملائک مقرب الهی جلو اومد و به مادرش فاطمه سلام الله علیها عرضه داشت:خانم جان پیراهن به تنش اذیت بود، حریر بهشتی تن حسین جان کردیم... کجا بودی عصر عاشورا، مادر پیراهنش رو بردن، عریان رو خاک کربلا سوزان افتاد... استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام ۱ برای نمک مجلس: تو تذکره الشهدا نقل شده که امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: من روز عاشورا به مریضی شديدی گرفتار بودم، یه وقت حس کردم يكی آهسته آهسته دست و پای مرا می بوسه، نگاه کردم ديدم برادرم علی اكبر عليه‌السلامه، كه در كمال ادب روی پايم افتاده و صورت خود را به كف پاي من می کشه... با اینکه ۵ سال بزرگتر از امام سجاد بود ولی در اوج ادب و معرفت نسبت به برادر کوچکترش امام سجاد اینگونه بود... می گه گفتم: داداش چیکار می کنی فدات بشم چرا گریونی؟ صدا زد داداش بابا تنها مونده و عده ای از یاران کشته شدن، می خوام برم میدون این آخرین دیدار من و توئه ... بمیرم براش آره رفت میدون دل حرم رو دنبال خودش برد... یه وقتی هم صداش بلند شد یا استاد علیک منی السلام... با منم رفتم.. استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام ۲ برای نمک مجلس: تو کتاب ثمره الاعواد نقلی اومده که روزی یه مرد مسیحی وارد مسجد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شد. مردم که او را در مسجد دیدند به او گفتند: تو مسیحی هستی! از مسجد خارج شو! مرد مسیحی به اونا گفت: شب گذشته در خواب، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و حضرت عیسی علیه‌السلام را دیدم. حضرت عیسی علیه‌السلام به من فرمودند: به دستان مبارک خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله اسلام بیار که به درستی پیامبر این امت است. من به دست او اسلام آوردم و اکنون آمده‌ام تا اسلام خود را با مردی از اهل بیتش تجدید کنم! پس او را به محضر امام حسین علیه‌السلام آوردند. همین که به محضر حضرت رسید، خودشو به پای امام علیه‌السلام انداخت و شروع به بوسیدن پاهای آن حضرت کرد. بعد خوابی را که شب گذشته دیده بود، برای آن حضرت تعریف کرد. یه وقت سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: أ تُحِبُّ اَنْ آتیکَ بِشَبیهِهِ؟ قالَ: بَلیٰ سَیّدی!آیا دوست داری کسی که شبیه به رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است را ببینی؟ گفت: بله، ای آقای من! فَدَعَی الحُسَینُ علیه‌السلام بِوَلَدِه عَلِیّ الاکبَر و کان اِذ ذاکَ طِفلٌ صَغیرٌ و قَد وَضَعَ عَلی وَجهِهِ البُرقَع فَجیء به الی اَبیه، پس امام حسین علیه‌السلام فرزندش علی اکبر را صدا زد؛ در آن زمان او کودکی بود و در حالی که بر صورتش نقاب زده بود، اومد خدمت بابا. فَلَمّا رَفَعَ الحسین علیه‌السلام البُرقَعَ مِن وَجهِهِ وَ رَآهُ ذلکَ الرَجُلُ وَقَعَ مُغمیٰ عَلَیه. تا سیدالشهداء علیه‌السلام نقاب را از روی صورت علی اکبر علیه‌السلام برداشتند و آن مرد او را دید، از هوش رفت. حضرت فرمودند: آب به صورت او بپاشید! زمانی که به هوش اومد سیدالشهداء علیه‌السلام به اون مرد فرمودند: ای مرد! آیا این پسر من، شبیه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است؟ مرد گفت: به خدا قسم آره. امام حسین علیه‌السلام به او فرمودند: اگر تو چنین فرزندی داشتی و خاری به پای او می‌رفت، چه می‌کردی؟ مرد جواب داد: «می‌مُردم!»؛ در این‌جا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام به او فرمودند: اُخبِرُکَ أنّی أریٰ وَلَدی هٰذا بِعَیني مُقَطَّعاً بِالسُیُوفِ إرباً إرباً فرمود یه روزی میاد که این پسر را با چشمان خودم می‌بینم در حالی که با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کرده‌اند... استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام ۳ برای نمک مجلس: نقل‌ از کتاب معالی السبطین هست که: وكانَ الحُسینُ عَلَيْهِ‌السَّلَام يُحِبُّهُ حُبّاً شَديداً بِحيثُ إذَا رَآهُ فَرِحَ بِهِ وَ سَرَّ سُروراً عَظيماً. امام حسین علیه‌السلام، بسیار بسیار حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام را دوست داشت، یه جوری که هر وقت او رو می دید خوشحالی و شور و شعف زیادی به امام علیه‌السلام دست می‌داد. وَ إذَا سَألَهُ حاجَةً لَا يَرُدُّهُ أبَداً وَ لَو عَلَى سَبيلِ الإِعجازِ و هر موقع حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام، نیازی داشت، امام علیه‌السلام هرگز اونو رد نمی‌کرد و به هر نحو -ولو با معجزه- اونو برآورده می‌کرد. روزی حضرت علی اکبر علیه‌السلام تُو غیر فصل میوه ی انگور، از باباش امام حسین علیه‌السلام انگور خواست. فَضَربَ بِيدِه سارِيةَ المَسجِد، فَأَخرَجَ لَه عِنَباً و مَوزاً، فأَطعَمَه فقال: دیدند امام حسین علیه‌السلام با دستان مبارکش به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد‌؛ پس به فرزندش داد و فرمود: ما عِندَ اللَّهِ لِأولِيائهِ أكثَرُ از آنچه نزد خدای متعال است به اولیائش بیشتر می‌رسد. اینجا یه چیزی خواست اجابت کرد ابی عبدالله، اما بمیرم نمی دونم حکمتش چی بود که وقتی رفت میدان و برگشت روز عاشورا، صدا زد بابا تشنمه... اباعبدالله الحسین علیه السلام فرمود برو بابا که چیزی نمونده از دست بابام رسول الله سیراب بشی... سیرابش کردن چجوری... اونقدر زدنش... فقطعوه بسیوفهم اربا اربا... استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht
گریز میلاد حضرت صاحب الزمان عج ۱ برای نمک مجلس: صاحب کتاب شریف مکیال‌المکارم می‌فرماید: یکی از دوستان صالحم، برایم نقل کرد که مولایمان حضرت حجت ارواحنافداه را در خواب دیدار کرده بود و حضرتش سخنی فرموده بود که مضمونش این است: «انی لادعوا لمؤمن یذکر مصیبة جدی الشهید، ثم یدعو لی بتعجیل الفرج و التایید» همانا من برای هر شیعه‌ای که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و سپس برای تعجیل فرج من دعا کند، من برای او دعا خواهم کرد... فدای اون آقایی که منتظر گریه ی گریه کنای جد غریبشه تا براش دعا کنن... یه اشاره کنم... تو رو به اون لبایی که مثله دو تا چوب خشک از تشنگی به هم می خورد... آقا تشنگی عشقتو در ما بیشتر کن... اللهم عجل لولیک الفرج استفاده از مطالب با ذکر منبع در کانال ها بلامانع است و در غیر این صورت مورد رضایت نمی باشد. @rovzenevesht