پشت پرده های مکتوم ماجرای کتابسوزی #تبریزیان
تمام حقیقت جریان آتش زدن کتاب که برخی نمی خواهند دیده شود!
#یادداشت_وارده
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹نمی خواهم از این کار دفاع کنم اما...
✔️اولا این اتفاق مربوط به قبل بوده است
✔️دوما این عمل حاج آقای تبریزیان در جواب پاراسلس سوئیسی بوده است در واقع یک عمل نمادین بوده در مقابل دانشمندان غربی ضد دین (بعد از اینکه کتابی نوشتن که پاسخگوی غالب نیازهای پزشکی امروزی بوده است)
✔️سوما پخش این فیلم در این روزها احتمالا با انگیزه های سیاسی بوده است.
🔹ماجرای آتش زدن کتاب #قانون #بوعلی توسط #پارسلس_سوییسی چه بود؟!
🔻توضیح آنکه در آن زمان اروپا تشنه انقلاب بود و اوضاع سیاسى اروپا ایجاب می کرد در هر رشته از علوم، انقلابى بزرگ ظاهر شود و ملل اروپایى را از زیر یوغ فرهنگ و تمدن اسلامى، که مدت چند قرن مردم آن قاره را مسخر و اسیر خود کرده بود، رهایى و نجات بخشد. هرکس شجاعتى بیشتر نشان می داد و تیشه هاى محکمتر به ریشه علوم اسلامى می زد شهرتى بیشتر می یافت.
🔻در چنین اوضاع و احوال عجیب، پاراسلس که تندخویى و حدت مزاج طبیعى آمیخته با اختلال مشاعرش از یکسو ناشى از الکلیسم مزمن (زیرا دائم الخمر بود) و از سویى دیگر بر اثر مجاورت دائم با تف و حرارت آتش کوره کارگاه کیمیاگرى و تنفس بخارهاى زهرآگین، غلیان و طغیان یافته بود دست بدست یکدیگر داده و با فضاحت و وقاحت که معمولا دست آویز و سلاح دوم کم مایه ها و فرومایگان براى پوشاندن عیب و نقص آنان است در روز افتتاح کرسى استادى خود، کتاب قانون ابن سینا را در آتش افکند و سوزاند و با غرورى جنون آمیز و در حضور دانش پژوهان و گروهى زیاد از مردم فریاد کشید:
«با کمال بی باکى به شما می گویم که موهاى پشت گردن من بیش از کلیه دانشمندان شما معلومات دارد. تکمه هاى کفش من از ابن سینا خردمندتر است و ریش من از آکادمى شما تجربه بیشتر دارد ...»
منبع: مصطفوى کاشانى، سید جلال، دارو، مسئله پزشکى قرن، 1جلد، مؤسسه کیهان - تهران، چاپ: اول، 1367 ه.ش.
#پارسلس_سوییسی
#آتش_زدن_کتاب_طب_بوعلی_سینا
#توهین_به_دانشمندان_اسلامی
#مقابل_به_مثل
#آتش_زدن_کتاب_طب_هاریسون
#بازی_سیاسی
#دولت
#جنگ_رسانه
#منحرف_کردن_اذهان
#انتخابات_مجلس
#ثورة_العشرین_ثانی_2020
#سردار_دلها
#طب_اسلامی
#طب_الرسول_المصطفی
🔶تذکار و حاشیه روزنه
عملکرد جناب آقای تبریزیان هرگز قابل دفاع نیست و در یادداشت های آتی پیرامون آن به تفصیل سخن خواهیم گفت اما سوال اساسی آن است که کدام لشکر سایبری و تیم جنگ روانی داخلی، این اتفاق خاص را در این شرایط حساس داخلی و منطقهای از آرشیوهای فراموش شده بیرون می کشد و با چه انگیزهای آن را به خبر نخست کشور تبدیل میکند؟!
تجربه نشان داده که #برجامیان هرگاه در تدارک #مذاکرات_یواشکی هستند یا در یک بن بست سیاسی گیر افتاده اند یا در معرض شکست قرار گرفتهاند، پادوهای رسانهای مفلوک و مزدور شان را به خط می کنند برای گم کردن خط!
راز نه چندان سر به مهر این واقعه نیز در روزها یا ماههای آتی برملا خواهد شد اما تا آن هنگام همه دلسوزان جبهه انقلاب، خصوصا فضلای ارجمند باید در نظر داشته باشند که نباید همگام با جوسازی رسانهای یک مشت کدخداپرست، به طور کاملا منفعلانه وارد میدان شوند و موضوعات فرعی را جایگزین مسائل اصلی جهان اسلام و تشیع و ایران اسلامی قرار دهند و در روزگاری که همه آزادمردان جهان و منطقه به پشتیبانی از ایران در تدارک #انتقام_سخت از #شیطان_بزرگ هستند، اقدام نادرست یک طبیب معمم در مواجهه با منابع طبی جدید را کانون توجهات و اظهارنظرها قرار دهند؛ چنان که کدخدا و کدخداپرستان مصون از حمله و هجمه انقلابیون پابرجای بمانند و یک جریان نه چندان بزرگ و اثرگذار داخلی، سیبل ابراز تنفر و انزجار قرار گیرد.
@rozaneebefarda
آن شب که حاجی رفت...
#روایت_وارده/۱
حاج قاسم به روایت مخاطبان روزنه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
آن شب را خوب به یاد دارم، یعنی باید همه خوب به یاد داشته باشند با همه جزئیات...
در آخر الزمان که خیر و شر هر دو به نقطه صفر نزدیک میشوند، تأثیرپذیری زاده آدم از لشکریان خیر و شر بیشتر میشود...
خیلی های مان از سر شب دلشوره داشتیم... بیخود و بی دلیل... اما بی دلیل نبود بلکه دلیلش را نمیدانستیم....
دلشوره ای غریب مثل دلشوره غروب ۱۳ خرداد سال ۶۸.... با این تفاوت که آن دلشوره دلیلش روشن بود و .... چه شب سختی بود آن شب....
چند دقیق زودتر از وقت سخنرانی رسید.... بی دبدبه و کبکبه.... آرام و با وقار و متین.... محکم و استوار قدم برمیداشت.... بالاخره نگاهمان در هم گره خورد و برق چشمانش من را هم گرفت.... همه وجودم را گرفت، مثل ده ها و صدها هزار نفری که با نگاهی مسحور وی شده بودند.... و گره نگاهمان با صدای آرامشبخش خود ایشان باز شد که "سلام علیکم آقای فلانی..." دست در دست هم شدیم.... تا درب سالن دستم را رها نکرد و مشغول احوالپرسی و... هنوز گرمای دستش را حس میکنم... همان دستی که... همان دستی که عکسش هم روضه مجسم ما شد... و چقدر روضه دست بریده سنگین بود و هست...
کاش هیچگاه دستم را رها نمیکرد... کاش هیچگاه دستم را رها نکند...
این آخرین باری بود که دیدمش...
آن شب سرد و سخت، میهمان منزل اقوام بودیم... دلشوره بود و من هم نادیده میگرفتمش... حتی خواب هم مانع این دلشوره نشد و پر شد از تصاویر کابوس گونه و درهم تنیده ای که نمیفهمیدمشان ولی آزارم میدادند... آن صبح زود، مثل هر اول صبح دیگری، نمیخواستم ذهنم را درگیر گوشی همراه کنم و نکردم... اینترنت را روشن نکردم... اذان صبح و نماز گذشت... خواستم دوباره بخوابم که برای دیدن ساعت، صفحه گوشی را روشن کردم، چند پیامک و تماس!؟ این وقت صبح جمعه!؟
خوش به حال دوستانی که اول خبر غیر رسمی را دیده بودند و پرس و جو کرده بودند و... بالاخره کم کم به یقین رسیده بودند... اما من اولین پیامی که دیدم پیام تسلیت آقا بود... یک دفعه ویران شدم... یک دفعه همه دنیا بر سرم آوار شد...
با دوستانی که تماس گرفته بودند تماس گرفتم... فقط بوق آزاد شنیده میشد... با دوستان دیگر تماس گرفتم هیچکس حال حرف زدن و شنیدن نداشت...
در ایوان منزل میزبانم، راه میرفتم و سوز سرما را روی گونه های خیسم حس میکردم...
با دوست قدیمی و عزیزی تماس گرفتم، پاسخ داد... بالاخره یک نفر پاسخ داد... چقدر خوشحال شدم... صحبت مان یک دقیقه بیشتر طول نکشید... گریه نه، ضجه به هر دوی ما امان نداد...
شما را نمیدانم اما من، از آن شب، گرفتار سوالی هستم که سعی میکنم هیچگاه فراموشش نکنم... و آن این که
حاجی و سردار محبوب ما، بارها در معرض ترور قرار گرفته بود... حتی در اسناد آمده است که در زمان بوش در معرض ترور آمریکایی ها قرار میگیرد ولی در استعلام ماموران مربوطه، کاخ منحوس سفید آمریکا از ترور وی منع میکند...
چه کرده بودیم ما که دشمن این جرات را به خود داد؟!
من این سوال را در ذهن خود زنده نگه داشته و خواهم داشت...
چه کرده بودیم!؟
شاید شما هم با دیدن چهره کریه ترامپ و دیگر دست اندر کاران آن شبیخون، حس انتقام و کینه در وجودتان شعله میکشد اما من بیش از آن و پیش از آن شعله ور شدم و میشوم آن زمانی که مشتی رجاله پست نه تنها تسلیتی نگفتند که حتی در کانال های اجتماعی خود ابتدا حتی از به کار بردن لفظ شهید برای حاج قاسم ابا و امتناع کردند... آن زمان که ابتدا تحلیلهای انحرافی برای شهادتش و البته در توجیه اقدام خصمانه دولت منحوس آمریکا نوشتند... آن زمان که پس از سیل خروش مردم در تشییع، سیاست تحریف شهید عزیزمان را کلید زدند... آن زمان که علیرغم گشایشی که تدبیرهای حاج قاسم ایجاد کرده بود، آن مسئول بلندپایه اما دون مایه با صراحت و پررویی وی را مانع تحقق فلان و بهمان اهداف اعلام میکرد...
آری! بیش و پیش از مباشرین آمریکایی، این تفکر منحوس و شیطانی برخی سست عنصران، عامل ترور آن #سردار_دلها ، آن #جان_فدا بود...
و این تفکر منحوس، چونان غده ای سرطانی همچنان وجود دارد و چون اسب سرکش در میدان سیاست داخلی میتازد...
و در میدان مواجهه با این جماعت وطنفروخته غربگدا، راهی به #جهاد_تبیین وجود ندارد....
@rozaneebefarda