آری! قرآن مجوز نقض عهد میدهد!
نقدی بر سروش محلاتی
اختصاصی|| سعید احمدیفرد شربیانی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[ص۱ از ۲]
▫️در یادداشت آقای سروش محلاتی، استناد به آیه «فانبذ إلیهم سواء» مورد مناقشه قرار گرفته و در نهایت به این نتیجه رسیده که «نه برای لزوم ماندن در برجام می توان به قرآن استناد کرد و نه برای خروج از آن».
بر اساس مدعای نویسنده، آیه بیانگر هیچ دستوری نیست واز آن نمی توان تکلیفی را به دست آورد، چرا که آیه در مقام توهم حظر امر به نبذ کرده و چنین امری تنها بر اباحه دلالت می کند و اینگونه موارد در محدوده منطقه الفراغ است.
اولین نکته درباره یادداشت مزبور آنست که گفته اند: «در علم اصول ثابت شده است که امر در چنین موقعیتی به معنی وجوب نیست» و منظور نویسنده از «چنین موقعیتی»، مقام دفع توهم حظر است.
یکی از پیش فرضهای استدلالِ نویسنده وجود توهمی است که براساس آن پیامبر و اصحاب ایشان گمان می کردند که باید نسبت به عهد با مشرکین همچنان پای بند باشند و آیه در این مقام، با لسان امر آنان را از این توهم بازداشته است.
آنچه باید به طور جدی مورد توجه نویسنده قرار می گرفت اثبات این مقدمه بود که رکن استدلال ایشان نیز همین است. در حالی که با ارسال مسلمات، از اثبات این مقدمه غفلت کرده وقبول آن را نزد خود و خواننده مفروض دانسته است. به دیگر سخن، توهم حظر چیزی نیست که امروز و به خواست ما در مورد امر آیه ادعا شود و بعد به راحتی هر امری حمل بر اباحه شود. گویا نویسنده توجه نداشته که با این روش، عملا چیزی به عنوان الزام در آیات قرآن باقی نخواهد ماند وهر کسی با قرینه قرار دادن توهمات خود می تواند اوامر قرآنی را حمل بر اباحه کند.
نویسنده تنها برای غرابت زدایی از کلام خود به مواردی از آیات قرآن اشاره می کند که در آن امر به معنای اباحه به کار رفته است. اینکه در مواردی امر به معنای اباحه است جای بحث نیست لکن بر نویسنده لازم است تا در آیه مورد بحث قرائنی ارائه دهد تا بتواند مقدمات ادعای خود را اثبات کند.
در تمامی موارد مذکور در یادداشت، قرینه ای جدی بر توهم حظر وجود دارد. برای نمونه وقتی می گوییم امر در آیه «فانتشروا فی الارض و ابتغوا» دلالت بر اباحه میکند، از آن روست که در پیشتر با فقره «ذروا البیع» از بیع نهی کرده است، یا وقتی گفته می شود امر در آیه «اذا حللتم فاصطادوا» دلالت بر اباحه می کند، چون در آیه دیگر فرموده «لا تقتلوا الصید وانتم حرم» ویا اگر گفته می شود که آیه «فاذا تطهرن فأتوهن» دلالت بر اباحه می کند، از آن روست که سابقا فرموده است: «فاعتزلوا النساء فی المحیض».
کوتاه سخن آنکه باید به جای ادعای «توهم حظر» قرینه ای جدی همچون حظر سابق ارائه کرد. از همین رو بوده که برخی دانشوران اصول، به دقت از در مباحث اصولی خود از عبارت «امر عقیب الحظر» استفاده کرده اند.
حال درباره آیه مورد بحث باید پرسید کدام نهی از نقض عهد مشرکان در قرآن وجود داشته که اکنون برای دفع توهم، از اسلوب امر استفاده شده است؟
اصولا چه جای توهم است وقتی طرف مقابل نقض عهد کرده، پیامبر و اصحاب همچنان بر عهد خود پایبند باشند؟
ظاهرا آنچه بیشتر برای مسلمانان جای توهم دارد اینست که معاهده با مشرکان جایز نیست و یا پاییندی به آن لازم نیست!
مضاف بر آنکه سیره عقلا بلکه به تعبیر قدمایی قضیه العقل و العدل نیز این است که پای بندی در ازای پای بندی! حال چگونه می توان تصور کرد پیامبر و اصحاب او توهم کردند که باید نسبت به معاهده ای که نقض شده است همچنان پای بند باشند؟
همچنین باید افزود که تعبیر به کار رفته در آیه با بیان اباحه سازگار نیست. «فانبذ الیهم» در آیه به معنای آنست که «پیمان را به سویشان پرتاب کن». به کارگیری ماده «نبذ» که به معنای افکندن و پرتاب کردن است، متضمن شدت عمل و بی احترامی نسبت به طرف مقابل است(العین،ج8،ص191) که با اباحه صرف مناسب نیست.
نکته دوم درباره استشهاد نویسنده به کلمات تنی چند از فقیهان شیعه است. اینکه شیخ طوسی در مبسوط خود با استدلال به آیه حکم به جواز نقض عهد توسط امام داده است، بدین معنا نیست که از نظر شیخ طوسی معنای آیه جواز نقض است ونه بیشتر.
می توان برای اثبات جواز نقض از نظر فقهی به این آیه استشهاد کرد اما برای اینکه نظر شیخ طوسی درباره معنای آیه را بدانیم باید به تفسیر ایشان مراجعه کنیم. ایشان در ذیل آیه می فرماید: «أمر الله تعالى نبيّه أنه متى خاف- ممن بينه و بينه عهد- خيانة أن ينبذ اليه عهده على سواء»(التبيان، ج5،ص145)
شیخ طوسی در تفسیر این آیه از عبارت امر استفاده کرده است وظاهر ماده امر همان الزام است.
درباره عبارت صاحب جواهر نیز باید گفت که ایشان در تفاوت میان عهد مهادنه و عهد ذمه اولی را تابع مصلحت و دومی را حق اهل کتاب دانسته است. از عبارت صاحب جواهر بر نمی آید که نقض عهد با کسانی که نقض عهد کردند تابع مصلحت است.
@rozaneebefarda
آری! قرآن مجوز نقض عهد میدهد!
[ص ۲ از ۲]
اما در مقابل برخی از فقها نیز استناد کرده که از این آیه الزام را فهمیده اند چنانکه مرحوم آقای منتظری بعد از استشهاد به آیه گفته اند:
فعلى حاكم المسلمين حينئذ إعلامهم بقطع العلاقات احتياطا للإسلام و الأمّة.(دراسات في ولاية الفقيه، ج2، ص737)
نکته سوم درباره تقابلی است که از نظر نویسنده میان حق و تکلیف برقرار است. در این باره به طور مختصر باید گفت اگر چه مفهوماً حق غیر از تکلیف است، لکن می توان مصداقاً این دو را در یک جا جمع کرد. برای نمونه اگر چه از حضانت به عنوان حقی برای پدر یاد می کنند، لکن حضانت فرزند در حقیقت تکلیف پدر نیز هست.
نکته چهارم که لازم به ذکر است این است که کسانی که از منطقه الفراغ سخن گفتند، اباحه را دو نوع می دانند:
اباحه بالمعنی الاخص و اباحه بالمعنی الاعم. اباحه بالمعنی الاخص اباحه ایست که توسط شارع جعل شده و بیان شده و کسی حق ندارد بر خلاف آن عمل کند. در این نوع از اباحه، ملاک جعل موجود است و از این جهت آن را اباحه اقتضائی نامیدند. در مقابل، اباحه بالمعنی الاعم است که در آن ملاکی برای جعل وجود ندارد، این نوع را اباحه لا اقتضائی می نامند. آنچه منطقه الفراغ نامیده می شود در محدوده این نوع از اباحه است.
اگر طبق مبنای نویسنده، بپذیریم این آیه دلالت بر اباحه می کند، پس اباحه جعل و پس از آن بیان شده است و ملاک موجود است. این جا قلمرو منطقه الفراغ نیست.
نکته پنجم درباره نوع استدلال آقای #محلاتی در دو یادداشت اخیر است. ایشان در یادداشت اول تلاش می کند تا با انصراف هیئت امر از معنای ظاهری، امر را به معنای اباحه تفسیر کند و بدون ارائه هیچ قرینه ای الزام ظاهر در هیئت امر را انکار کند. اما در یادداشت دوم به دنبال انصراف ماده به کار رفته در آیه از ظاهر آنست. اینکه شیخ طوسی ماده نبذ را در تفسیر خود چنان معنا کرده است اگر چه نقل صحیحی است، اما قابل استناد نیست. چرا که شیخ طوسی نه لغوی است و نه عرب اصیل است تا بگوییم فهم او از لغت عرب برای ما حجت است. خصوصا که آنچه شیخ طوسی در تفسیر خود بیان کرده بر خلاف آن چیزی است که کارشناسان علم لغت و مفسران ادیب گفته اند. در این باره علاوه بر صاحب العین که پیشتر کلامش ذکر شد می تون از زمخشری یاد کرد که در کشاف می نویسد: «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ، فاطرح إليهم العهد»(الكشاف، ج2،ص231)
همین عبارت را فخر رازی نیز به کار برده است. (التفسيرالكبير، ج15،ص497)
راغب درباره آیه گفته است: فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواء فمعناه: ألق إليهم السّلم.(مفردات، ص788)
مراجعه به کتب لغت نشان می دهد که تفسیر شیخ طوسی از ماده نبذ در این آیه تا چه حد بر خلاف گزارش ها و تحلیل های لغوی است و این معنا تا چه حد مورد تامل و سوال است.
▫️جناب آقای سروش در دفاع از تفسیر شیخ طوسی به کلامی از صاحب تفسیر المیزان استشهاد کرده اند که در آن ذیل آیه موید تفسیر شیخ طوسی دانسته شده است.
باید دانست که وقتی بتوان ذیل یاد شده را با تفسیر مطابق با ظواهر لغت معنا کرد، وجه تاییدی نیز در میان نخواهد بود.
به دیگر سخن این ذیل، تعلیل «فانبذ الیهم» به همان معنای ظاهر که مشهور میان مفسرین و اهل لغت است. خدای متعال در مقام تعلیل امر خود به نبذ می فرماید: علت این امر آنست که خدا خیانت کاران را دوست ندارد.
این معنا با صدر آیه مطابق تر است؛ چرا که صدر می فرماید اگر از ناحیه آنان #احساس_خیانت کردی عهدشان را به سوی خودشان پرت کن چرا که خدا خیانت کاران را دوست ندارد. با این تفسیر، این آیه در معنا شبیه آیه 107 نساء است «ولا تجادل عن الذین یختانون أنفسهم إن الله لا یحب من کان خوانا أثیما».
نکته ششم درباره نوع بیان ایشان از نظری است که با آن مخالف است. روایت ایشان از نظر مخالف بدین شکل است:
«ولی آیا این آیه حق و اختیاری را برای پیامبر اثبات می کند تا با توجه به شرایط، مصلحت جامعه اسلامی را تشخیص داده و بر مبنای آن تصمیم گیری کند و یا آیه شریفه وظیفه ای بر عهده او می گذارد تا تعبدا و بدون در نظر گرفتن مصلحت آن را اجرا کند؟»
قطع نظر از میزان اخلاقی بودن اینگونه روایت، پاسخ دوگانه مصنوعی یاد شده (مصلحت - تعبد) روشن است.
خدای متعال مصلحت را در آن دیده که پیامبر خود را ملزم به نبذ کند.
نکته هفتم مربوط به فقرات آغازین نوشتار آقای سروش محلاتی است. ایشان در ابتدا با استناد به خبرگزاریها نقلی از کلام رهبری را ذکر کردند، و بعد به نقل از سایت رهبری نص کلام ایشان را آورده اند و آنگاه یکی از عکس العملهایی در فضای رسانه ای نسبت به کلام رهبری بوده را ذکر کردهاند. متاسفانه نویسنده مشخص نکرده است که نوشته خود را در قبال کدامیک از این سه، نوشته است.
نکته هشتم آنکه باید مراقب بود تا با مراعات #خوشایند_دیگران، عرصه #تفسیر_قرآن و #استنباط_شریعت_محمدی را #لوث نسازیم.
@rozaneebefarda
جهالت یا تجاهل؛ مسأله این است!
نقدی بر اظهارات تحریفآمیز اخیر #حسن_روحانی پیرامون #نقض_عهد_کفار
حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا جباری
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
بازتأملی در مفهوم (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) مورد استناد جناب حسن روحانی!
🔹در خصوص آيه 55 و 56 سوره مبارکه انفال (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ) که هر از گاهی مورد استناد آقای روحانی برای توجیه اصرارشان بر #تکرار_مذاکره با #دشمن_نقض_کننده_پیمانها قرار می گیرد چند نکته شایان ذکر است:
1. این آیه در سوره انفال است که پس از غزوه بدر در رمضان سال دوم هجری نازل شد. تاریخ نزول این سوره و این آیه مهمترین دلیل بر ابطال استفادهای است که جناب روحانی تلاش دارد از این آیه بنماید
توضیح آن که، مفسران، این آیات را ناظر به پیمان رسول خدا ص با قبائل سه گانه یهود در مدینه می دانند؛ یعنی قبائل بني قينقاع و بي نضير و بنی قریظه. و در هنگام نزول این آیات، هنوز نقض عهدی از جانب این سه قبیله صورت نگرفته بود؛ و اولین نقض عهد، توسط یهود بنی قینقاع و پس از غزوه بدر و نزول این آیات صورت گرفت که منجر به مجازات و اخراج آنان از مدینه شد و نه تجدید پیمان.
2. با توضیحی که گذشت، روشن شد که مراد از جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) آن است که شان و دأب كفار، نقض عهد است؛ نه آن که آنها نقض عهد کردهاند و رسول خدا ص مجددا با آنان تجدید عهد کرده است. این معنا نه از آیه قابل استفاده است و نه از #تفاسیر و نه از #تاریخ.
3. جالب آن که مفسران بزرگی همچون شیخ طوسی و شیخ طبرسی به نکتهای که عرض شد تصريح کرده و فرمودهاند: جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ ) عطف مستقبل بر ماضی است تا این معنا را برساند که شان و بنای کفار، نقض عهد در آینده است پس از هر پیمانی که ببندند: (وقوله تعالی " ثم ينقضون " عطف المستقبل على الماضي ، لأن الغرض أن من شانهم نقض العهد مرة بعد أخرى في مستقبل أوقاتهم بعد العهد إليهم؛ التبيان في تفسير القرآن، شیخ طوسی، ج5 ص143/ التفسير مجمع البيان ، شیخ طبرسی، ج4 ص 483). نتيجه آن که این آیه، به هیچ وجه دلالت بر آن ندارد که کفار مجال آن را یافتهاند که هر بار نقض پیمان کنند و رسول خدا ص نیز مجددا با آنان پیمان بسته باشد.
4. نکته شایان توجه دیگر آن که آيات بعد به روشنی، مفهومی که گذشت را تایید میکند. در آیه 58 می فرماید: (وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ). در این آیه نمی فرماید اگر کفار خیانت کردند پیمان را به سویشان بیفکن، بلکه میفرماید: حتی اگر خوف و احتمال عقلائی از نقض پیمانشان داشتی این کار را بکن.
▫️حال، جناب روحانی باید پاسخ دهد که؛
🔻با توجه به نزول این آیات در سال دوم و در زمانی که هنوز نقضی صورت نگرفته، بنابر تفسیر ایشان از این آیات، نعود بالله رسول خدا ص دستور آیه 58 را نه یک بار بلکه مکرراً زیر پا نهاده، زیرا نه تنها با خوف از خیانت کفار، پیمان را به سویشان نیفکنده، بلکه صبر کرده تا آیا مکررا نقض کنند و رسول خدا ص نیز مکررا تجدید پیمان کند!!!
5. آخرین نکته آن که از توضیحات یاد شده روشن شد که دیدگاه نقل شده از برخی مفسران همچون مجاهد(التبیان، ج 5 ص 143)، مبنی بر این که مراد از آیه 56 يهود بني قريظه هستند که با وجود پیمان با رسول خدا ص ، آن را در سال پنجم و در غزوه خندق نقض کردند، ناصواب است؛ چرا که آیه در سال دوم نازل شده است و نه در سال پنجم.
🔹و اما دیدگاه برخی دیگر مبنی بر آن که مراد از آیه، نقض پیمان توسط یهود بني قريظه در یاری رساندن به مشركان در غزوه بدر است نیز کاملا مردود است، چرا که غزوه بدر به طور ضربتی اتفاق افتاد و مشرکان مکه بلافاصله با شنیدن خبر در خطر بودن کاروان تجاری، به سوی بدر حرکت کردند و هیچ گونه تماسی بین آنان و یهود بني قريظه در مدينه گزارش نشده است.
6. و در پایان، گفتنی است هرگونه تلاش برای #تحمیل #مفهوم_مدنظر_جناب_روحانی بر این آیه، تلاشی است بی حاصل؛ چرا که، آنچه که تاریخ از عملکرد و سيره رسول خدا(ص) گزارش کرده، شدت و غلظت بر كفار، و اجرای حکم مجازات پس از نقض پیمان است و #حتی_یک_نمونه نیز در تاریخ رسول خدا(ص) گزارش نشده که تأییدی بر دیدگاه جناب روحانی باشد.
لذا ایشان را به قرائت آيات پس از آیه 56 انفال و نیز مطالعه دقیق تاریخ اسلام لاسيما غزوات بنیقینقاع و بنینضیر و بنیقریظه و فتح مکه #سفارش_أكيد_میکنم.
و #امید آن که #اصرارشان بر #تحميل مفهوم مدنظرشان بر آیه، از سر #جهل باشد و نه #تجاهل!!!
@rozaneebefarda
وقتی سرپرست جدید مؤسسه تنظیم و نشر به حوزه قم درس انقلابیگری میدهد!
▫️جناب آقای کمساری، که در دیماه۹۹ بعنوان جایگزین انصاری انتخاب شده، بعد از دیدار با مدیر حوزه قم و ریاست جامعه مدرسین، چنین نوشته است:👇
⭕️امروز و در نهمین روز از اسفند ۹۹،به اتفاق جمعی از معاونین و مدیران موسسه،به قم آمدیم و با هدف برقراری تعاملات کاری با نهادهای حوزوی، جلساتی با مدیر محترم حوزههای علمیه آیتالله اعرافی و رئیس محترم جامعه مدرسین قم آیتالله الله حسینی بوشهری داشتیم.
در این جلسات بر لزوم انجام کارهای علمی و فرهنگی جهت #تعمیق و #ترویج اندیشه های امام خمینی ره در #سطح_حوزههای_علمیه تاکید و زمینه #اقدامات_مشترک بررسی شد.
بی شک حوزه های علمیه بخصوص #طلاب_جوان، تنها زمانی می توانند از خطر #سکولاریزم مصون بمانند که به آراء و اندیشه های امام #ملتزم باشند.
#حوزه_انقلابی، حوزه تراز اندیشه امام است وگرنه با #غوغا_سالاری نمیتوان مدعی #انقلابیگری بود!
🔶حاشیه روزنه
حوزه علمیه قم، در گام نخست انقلاب اسلامی، وفاداری خود را به امام و انقلاب اسلامی اثبات کرده و در گام دوم، پرچم مبارزه با #سکولاریسم_در_حوزه، با هدایتگری بزرگان و مجاهدتهای طلاب جوان، برافراشته تر از هر زمان دیگری است.
آقای کمساری بجای آنکه به قم درس انقلابیگری و وفاداری به امام بدهد، بهتر است نگاهی به کارنامه مخدوش مجموعه تحت مدیریتش بیندازد!
شاید فقط مرور #حریم_امام برای قضاوت در مورد میزان وفاداری این جماعت به امام کافی باشد!
فعلا که #ستایشگران_آمریکا و #رضاخان و #منتظری، بالانشین مؤسسه نشر آثار امام شدهاند!
@rozaneebefarda
💥به همت موسسه حضرت صاحب الامر (عج) نشست دوم از ویژه برنامه سالگرد صدور بیانیه گام دوم با موضوع:
"بازخوانی تطبیقی منشور روحانیت و بیانیه گام دوم"
با ارائه اساتید معزز حجج اسلام: سلامی، توسلی و مرادپور برگزار شد.
▫️فایلهای مرتبط را در کانال مناط ببینید:
@manaatt
@rozaneebefarda
سوره مظلوم انفال!
نقدی بر یادداشتهای اخیر سروش محلاتی
علی مهدیان
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹مدتی قبل جناب روحانی آیه ۵۶ انفال را اینطور تفسیر کرد که ثم ینقضون عهدهم فی کل مره... یعنی دائم دشمن عهد میشکسته و پیامبر دوباره عهد میبسته چون صلح طلب بوده. صلح طلب بودن یعنی با نقض کننده پیمان دوباره عهد ببندیم!؟
این که نه شاهد تاریخی دارد نه از متن آیه استنباط میشود. پیامبر در جبهه های مختلف با دشمنان متفاوت عهد میبسته و هر بار هم آنها بودند که نقض میکردند. معنای فی کل مره این است نه آنچه ایشان استنباط کردند. علت یابی چنین خطایی در فهم آیه قرآن و سیره پیامبر اکرم البته بحث مستقلی لازم دارد.
🔹اما دوباره چندی پیش جناب سروش محلاتی تفسیری از آیه ۵۸ سوره انفال ارائه دادند آیه این بود که
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ
ایشان معتقد بودند از باب «امر عقیب حظر»، فعل «فانبذ» دلالت بر وجوب ندارد بلکه دلالت بر جواز دارد و حق را ثابت میکند نه تکلیف. به این معنا که اگر دشمن نقض عهد کرد تو میتوانی نقض عهد کنی نه اینکه باید چنین کنی.حالا اینکه از حکم جواز به حق برسیم بحثی دیگر است که میگذرم.
🔹اما آیه اساسا درباره وظیفه و تکلیف دستگاه حاکمیت و ولایت است. تعبیر تخافن هم نشان میدهد نقض عهد توسط دشمن نشده بلکه نشانه هایی معقول در نقض عهد دشمن محقق شده. «نبذ عهد» هم غیر از «نقض عهد» است. نبذ عهد یعنی اعلام به دشمن که این عهدنامه بی ارزش و ملغی است. و نقض یعنی عمل نکردن به مفاد آن. باید توجه کرد بین اصل معاهده و عمل به آن باید فرق گذاشت. اصل معاهده یک قرار دوطرفه است عمل به آن اجرای مفاد آن توسط طرفین است.
🔹جناب سروش محلاتی دو اظهار نظر دارند؛
در اظهار نظر اولی تفاوت نبذ و نقض را توجه نکرده و استنباط کرده که اگر فقها گفته اند نقض عمل عهد جواز دارد از باب امر عقیب حظر است. اولا اینکه امر بعد از حظر دلالت بر اباحه کند محل اشکال است؛چراکه حداکثر حظر ما قبل امر شک در قرینیت موجود ایجاد میکند و کلام را مجمل میکند. اجمال کلام هم یعنی نمیدانیم الزام هست یا نه و این یعنی نیاز به قرائن بیشتری وجود دارد و الا اصل عملی حاکم است.
🔹مثلا از جمله قرائن این است که نگاه کنیم در کلام متکلم وقتی امر انجام میشود بیشتر دلایل و علل بر عدم موضوعیت متعلق نهی و حظر ارائه شده یا در مفید بود متعلق امر؟ اگر اولی باشد ظهور در جواز و اباحه رخ میدهد و نفی حظر.اما اگر دومی باشد ظهور در الزام بیشتر است.اگر هم قرائن کافی نبود بیان مجمل میماند. در این آیه قران قرائن در لزوم نبذ وجود دارد از جمله اینکه لسان آیه نوعی توبیخ رفتار دشمن و مقابله به مثل در مقابل دشمن عهد شکن است بعلاوه که در انتهای آیه هم بحث از این است که بنا است عدم محبوبیت خائنین نزد خداوند با این حکم ظهور و بروز پیدا کند. لذا برداشتن حظر موضوعیت ندارد بلکه تحقق نبذ است که مورد توجه شارع است.
▫️اینکه «نقض عملی» وجوب ندارد بلکه جواز دارد، نیز از باب امر بعد از حظر نیست. بلکه لازمه نبذ این است که حق نقض عملی وجود داشته باشد. اگر اظهار نظر دوم جناب سروش محلاتی را ببینیم ایشان متوجه تفاوت نقض و نبذ شده و آنجا میگوید وجوب نبذ داریم نه نقض. آن وقت سوال این است که پس با آن استدلال امر عقیب حظر چرا اینجا حکم به ترخیص نمیکند؟
🔹البته تطبیق اما تخافن در مورد برجام میشود شواهد و قرائن دوران اوباما و الا در زمان ترامپ که اساسا رسما نقض عهد توسط او اعلام شده بود. که به طریق اولی باید نبذ انجام میشد.
▫️اما یک نکته مهم دیگر اینکه این امر آیا امتثالش فوریت دارد یعنی واجب فوری است؟ به نظر میرسد که چنین نیست بلکه زمان امتثال آن دائر مدار مصلحت جبهه حق است که دستگاه حاکمه تشخیص میدهد. پیش از این هم رهبری گفت آتش زدن برجام بعد از آنکه دشمن آن را پاره کرد، لازم است اما زمانی این واجب را انجام میدهیم که به مصلحت باشد.
▫️ظاهر بیان رهبری در دیدار با مجلس خبرگان نشان میداد که در زمان امتثال «نبذ عهد» بین رهبری و دولت تفاوت نظر وجود دارد ولو او با تصمیم دولت همراهی کرده ولی به لحاظ زمانی موافق این میزان تاخیر نبوده. پیش از این نیز درباره اصل قرار داد برجام ایشان دستگاه دیپلماسی دولت را متهم به عجله و تسرع در قرارداد کردند. یعنی با دولتی مواجهیم که به عقیده رهبری در بستن قرار داد عجله کرده و در نبذ قرار داد در مقابل دشمن تاخیر دارد. برای رهبری یک صدا بودن کل دستگاه تصمیم گیری کشور در مقابل دشمن یک مصلحت مهم است، لذا مدارای با سستی و تاخیر مسوولین میتواند ریشه در این نکته داشته باشد.
🔹به هر حال تفسیرهای عجیب و غریب آیات سوره انفال توسط دستگاه حوزوی جریان غربگرا قصه پرغصه ای ست که باید در جای خود به آن رسیدگی کرد.
@rozaneebefarda
تصمیم پیرامون #لوایح_پالرمو در مجمع به جای حساسی رسیده است.
اظهارنظر بزرگان و نخبگان پیرامون تبعات تصویب آن، قطعا و حتماً مؤثر است.
@rozaneebefarda
فرافکنی و فرار از پاسخگویی در یادداشت سوم سروش محلاتی!
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
تعهدات پس از نقض!
✍️محمد سروش محلاتی
❓سخن درباره تعهدات پس از نقض عهد بود و اینکه پس از آن، نقض متقابل واجب است یا جایز؟ حق است یا تکلیف؟
حالا با نگاه سومی به سراغ مسئله میرویم: وقتی دشمن نقض عهد کرد و پیمانی را رها نمود، تعهد ما در قبال آن عهد و قرارداد پایان میپذیرد ولی آیا نقض عهد آنان، پایان وظایف اخلاقی و شرعی ماست؟ و آیا دیگر هیچ تعهد و تکلیفی در برابر پیمان شکنان نداریم؟
شاید پاسخ انقلابینمایان در این باره مثبت باشد ولی خردمندان (یا همان اولوا الالباب) پاسخ دیگری دارند!
در اینجا برای روشن شدن پاسخ، یک نمونه قرآنی و یک نمونه فقهی ذکر میشود:
✅مهلت به پیمان شکنان
قران میفرماید: پس از نقض عهد دشمنان باید به آنها فرصت دهید تا در زمان و مجال مناسب فکر و تصمیم گیری کنند. آنها هرچند در نقض پیمان مقصّرند ولی شما نباید همه چیز را خاتمه یافته تلقی کنید، دست نگهدارید و به آنها مهلت دهید: آغاز سوره برائت با همین اعلام مهلت چهار ماهه به مشرکانِ پیمان شکن است «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» علامه طباطبائی در ذیل آن میگوید: خداوند به برائت اکتفا نکرده بلکه تا چهار ماه، فرصت تحقیق و بررسی به آنها داده تا از "آزادی فکر" برخوردار باشند و در این مدت "امنیت" آنها تامین میشود(المیزان، ج۹، ۱۸۸و۱۴۸) شگفتآور است که گروهی مشرک باشند و سابقه قتل و جنایت در کارنامه خود داشته باشد و پیمان خود را هم با خیانت نقض کرده باشد، باز هم چند ماه برای فکر کردن و تصمیم گیری آزادی کامل در جامعه داشته و هر کجا بخواهد برود و کسی متعرض او نگردد!! «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ»، فرصتی که در بسیاری از نظامها حتی برای شهروندان متخلف و یا معترض وجود ندارد!!
آیا از خصمِ پیمان شکن، جواب سریع و اقدام مثبت فوری خواستن و با ضرب الاجل کوتاه، از همان حداقل فرصت مشرکان هم برای فکر و مطالعه دریغ داشتن، منطبق با منطق قرانی و حکمت فرقانی است؟
✅امنیت سفیران پیمان شکن
فقه اسلامی میگوید: اگر نمایندگان و سفیران دولت بیگانه نقض عهد کرده و مرتکب جرائم سیاسی شوند مثلا در کشور اسلامی اقدام به جمع آوری اسناد و مدارک محرمانه کنند و با به جاسوسی بپردازند و یا به جاسوسان پناه دهند و با این کارها قرارداد هدنه و همکاری را نقض کنند، مورد تعقیب و مجازات قرار نمیگیرند و به سلامت در اختیار دولت متبوع خود قرار میگیرد!! نه میتوان به محل آنها هجوم آورد و نه میتوان آنها را در حصر و حبس قرار داد و نه ....
این فتوای شیخ طوسی است: «اذا زال عقد الهدنة لخوف الامام نظر فیما زال به فان لم یتضمن وجوب حق علیه مثل أن آوی لهم عینا رده الی مأمنه و لا شیء علیه»(المبسوط، ج۲، ص۵۹) علامه حلی هم همین فتوی را با ذکر مثالهای بیشتر مورد تایید قرار داده است(منتهی المطلب، ج۱۵، ص۳۷۹) این نظر، نه از سوی یک عالم متجدد و به منظور همراهی با کنوانسیونهای بین المللی بلکه فتوایی از سوی بزرگترین فقهای امامیه مثل شیخ طوسی و علامه حلی است. آیا این نظرات برای ما باورکردنی است و یا بدنبال فقهی هستیم که همه این ارزشها را بدور افکند؟!
پس نقض عهد بیگانگان، پایان همه مسئولیتهای ما نیست و اگر یک وظیفه در ابقای آن عهد به پایان میرسد ولی چه بسا وظایف دیگری همچنان پایدار و برقرار است.
در قرآن و در فقه، خواندنیهای زیادی وجود دارد که برایمان نمیخوانند ولی ما باید بخوانیم.
@rozaneebefarda