eitaa logo
روضه دفتری
16.5هزار دنبال‌کننده
155 عکس
10 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سید الشهدا اباعبدالله الحسین😭😭😭 گودال 🔸نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت 🔸كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت 🔹ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاري بود 🔹كه زخم ِ تازه اگر بود بي اثر ميگشت 🔸در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند 🔸شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر ميگشت 🔹ميان حلقه ي نامحرمان خودم ديدم 🔹كه شمر با سرت از قتلگاه بر ميگشت 🔸غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود 🔸هنوز بين ِ مزاري پي ِ پسر ميگشت 🔰... آه 🔰...آه 🔰...آه 😭😭😭😭😭😭😭😭 💢يكي با نيزه اش از پشت ميزد 💢يكي با چكمه و با مُشت ميزد 💢خودم ديدم سنانِ دائمُ الخَمر 💢حسينم را به قصد كشت ميزد 😭😭😭😭😭😭😭😭 😭😭😭😭😭😭 🌱ای دار و ندارقلبم 🌱ای پشت و پناه زینب 🌱از آه تو میسوزم 🌱ای گرمیه آه زینب ♻️بیا و راحت از غمم کن ♻️ نظاره ای به ماتمم کن ♻️که جان من به لب رسیده 💠به گیسوی سپید زینب 💠نظر به قامت خمم کن 💠که جان من به لب رسیده .... 🌐کُن تماشا،بین نامحرم اسیرم 🌐طعنه و دشنام و خنده،کرده پیرم ❤️‍🔥بی تو ای عشقم،الهی من بمیرم #
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه سیدالشهدا روضه گودال حاج عباس طهماسب پور
🕊﷽🕊 💥 🎋 🍂برخُلق خوشُ خوی محمد صلوات 🍂بر عطر گُل روی محمد صلوات 🍂در گلشن سرسبز رسالت گویند 🍂بر چهره گل بوی محمد صلوات ▪️در روی زمین و آسمانها و کُرّات ▪️در بین مناجات و تمام کلمات ▪️زیباتر ازاین دعاندیده است کسی ▪️بر خاتم الانبیا محمد صلوات @roze_daftari اناتوجهنا. 🔘 ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید‌ 🔘شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید 🔘مُهر غم، نقش به بال و پرتان می‌گردد 🔘مرگ دور سر پیغمبرتان می‌گردد 🔘کاروان اجل از جانب صحرا آید 🔘نگذارید در ِ خانه ی زهرا‌ آید 🔘قاصد مرگ کجا، کعبه یت مقصود کجا 🔘ملک الموت کجا، خانه معبود کجا ◀️صدا زد بابا یه جوونی هست چند بار در زده اجازه ورود خواسته ندادم ...فرمود:فاطمه جان... اون جوونی كه دیدی از  هیچ كسی اجازه نمیگیره....،بی اجازه واردمیشه...،اون ملك الموت عزرائیله فقط در خونه ی تو رو در زده اجازه گرفته...هیچ کجا اجازه نمیگیره...زهرا جان اجازه بده بیاد تو..... امان امان.... ⏪دل بده با هم بریم مدینه... بیاد اون پیغمبری که تو بستر بود... الهی هیچ دختری لحظه جون دادن بابا،،کنار بستر بابا نباشه... آخ بمیرم..تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد 💔بابای خوب و مهربون 💔حرفامو از چشام بخون 💔من التماست میکنم 💔یه شب دیگه پیشم بمون کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد... بابا بابا میگفت... امیرالمومنین هم ایستاده... یه مرتبه صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا... صدای گریه فاطمه بلند شد... فاطمه جان گریه نکن بابا... ناله نکن بابا....به فراق من مبتلا میشید...دومرتبه صدازد فاطمه جان جلوتر بیا بابا....وقتی بی‌بی جلو اومد صدازد فاطمه جان اولین کسی که به منه پیغمبر ملحق میشه تویی بابا... ▪️بنشین دمی کنارم ▪️ای دختر حزینم ▪️تا خوب وقت رفتن ▪️روی تو را ببینم ▪️من میروم از اینجا ▪️با حال خسته بابا ▪️اما در انتظارت ▪️آنجا نشسته بابا ⬅️آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود...اومدن دسته های هیزم آوردند....در خانه زهراشو آتش زدند 🍁شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود 🍁اولین اجر رسالت زدن فاطمه بود ⬅️ رسمه هر کی میخواد از دنیا بره....دکمه های پیراهنشو باز میکنند...میگن رو سینه اش سنگین نباشه.... آخ لحظات آخر عمر پیغمبر... حسنین خودشون انداختند رو سینه پیغمبر... امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت... امام حسین رو سینه پیغمبر.... یه وقت امیرالمومنین اومد بچه هارو از سینه پیغمبر برداره... که پیغمبر با آرامش جون بده... تا اومد بچه ها رو برداره... پیغمبر فرمود:علی جان رهاشون کن....حسین باید رو سینه ام باشه..حسنم باید باشه.... پیغمبر نگذاشت امیرالمومنین بچه هارو برداره... 🎋🎋اما اما اما 🔘75یا 95 روز نگذشت که نیمه شبی این قضیه تکرار شد... امیرالمومنین بدن زهرا رو کفن کرد... نگاه کرد دید بچه ها دارند بال بال میزنند .... صدا زد بچه ها بیایین از مادرتون توشه بردارید.... آخ حسنین رو سینه مادر افتادند... امام حسن رو سینه مادر... امام حسین صورت کف پای مادر گذاشت...آخ مادر من حسینتم مادر اگه بلند نشی دق میکنم مادر... ⏪اینجا امیرالمومنین بچه هارو بلند نکرد... یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان بچه هارو از روی مادر بلند کن...عرش خدا از ناله بهم ریخته.... (بچه هارو از سینه مادر بردار..عرش خدا به لرزه در آمده...) امیرالمومنین یتیم های زهرا رو با احترام بلند کرد... 🎋🎋(حق بچه یتیمه نوازشش کنند آرومش کنند ) ✔️اما آی حسینیا ....آی ناله دارا....آی کربلائیا....میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا.... من یه جای دیگه سراغ دارم... بچه رو بدن پاره پارهٔ بی سر بابا افتاد....چجور بلندش کردند...آیا کسی نوازشش کرد نه به والله ... آیا کسی آرامش کرد نه به والله.... با کعب نی و تازیانه آمدند.... 🖤یا ابتا اُنظُر الی عمتی المضروبه.... 🔳الا که غرق به خون اوفتاده پیکر تو 🔳بباید از که بگیرم نشانى سر تو؟ 🔳ز بس که بر بدنت ریخته است بارش تیر 🔳بسان غنچه دهن باز کرده پیکر تو ناله داری به ناله های دل خانم فاطمه زهرا کنار بدن. باباش پیغمبر حاجتت رو مد نظر بگیر 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حســـــــــین ❣ای جهان ماتم سرایت یا حسین ❣کعبه جان کربلایت یا حسین ❣کائنات اندر عزایت یا حسین ❣جان به قربان صفایت یا حسین 💥هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)💥 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ ‍ ❣﷽❣ 🌾 🌾 ▪️ای بهشت مدینه شهر رسول ▪️باغ سر سبز لاله های بتول ▪️تو بهشتی ولی بهارت کو ▪️ای قرار همه قرارت کو ▪️شِکوه بر درگه خدا داری ▪️ناله وامحمّدا داری *رسول خدا خیلی در بین ما غریبه...* ▪️شهر احمد، کجاست احمدِ تو ▪️از چه خاموش شد محمّد تو ▪️ای جهانِ وجود، هستت رفت ▪️خاتم الانبیا زدستت رفت ▪️گرد غم بر فلک نشست، نشست ▪️پشت شیر خدا شکست، شکست ▪️گرد غربت مدینه را به سر است ▪️از مدینه،علی غریب تر است ▪️او که بار بلای امّت برد ▪️او که پا بر نجات خلق فشرد *پیغمبر چقدر برای ما زحمت کشید...* ▪️جگرش را زطعنه چنگ زدند ▪️به جبینش زکینه سنگ زدند *یه روزیم به پیشانی پسرش سنگ زدند...* ▪️بارها امّت ستم گستر ▪️بر سرش ریختند خاکستر ▪️بر قدم هاش خار افشاندند ▪️کاذبش گفته ساحرش خواندند ▪️چون پدر با عدو تکلّم کرد ▪️با لب غرق خون تبسّم کرد ▪️بارها جان خویش داد زدست ▪️تا که گردد بشر خدای پرست ▪️وقت رفتن نخواست از امّت اجر، الاّ مودّت عترت * "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی..." آقا خوب حقت رو ادا کردن...امشب برای پیغمبر گریه کن؛روز قیامت جلو حضرت زهرا شرمنده نشیما! بگیم دورامون رو زدیم همه جا رفتیم برای پیغمبری که اینقدر برای ما زحمت کشید هیچ کاری نکردیم. ▪️بعد عمری خون دل حقت ادا شد یا محمد ▪️آیه های کوثرت از هم جدا شد... چطور حقش رو ادا کردند؟ابن سعد در طبقات الکبری نوشته:راوی میگه ابن عباس رو دیدم گریه میکرد؛گفتم چرا گریه میکنی؟خودم بودم پیغمبر فرمود:"ایتونی بالکتف و الدوات"بیاید براتون وصیت کنم"اَکتُب لکم کتابا لا تضلوا بعدی"بعداز من گمراه نمیشید؛چی گفتن؟"انما یهجر رسول الله" ▪️ان الرجل لیهجر جز کفر محض نیست ▪️این جنگ با کتاب خدای پیمبر است "و ما ینطق عن الهوی؛ان هو الا وحی یوحی" گفتند پیغمبر داره هذیون میگه. ▪️آن کس که داد نسبت هذیان به مصطفی ▪️از کینه اش به صورت زهرا نشانه بود ▪️با آن همه سفارش پیغمبر خدا ▪️پاداش دوستی علی تازیانه است ▪️یارب مغیره مادر ما را چگونه زد؟! ▪️کز جای تازیانه ی او خون روانه بود در مجلس معاویه ی ملعون امام حسن بود،دونه دونه اینا رو مورد خطاب قرار داد؛رو کرد به مغیره بن شعبه فرمود:"اما انت یا مغیرة بن شعبه انت ضربتَ فاطمةَ"تو مگر فاطمه رو نزدی"حتی اَدمَیتَها"تا اینکه بدنش خون آلود شد...* ▪️روح پاکش زتن چو گشت رها ▪️باز گردید دست توطئه ها ▪️بود روی زمین جنازه ی او ▪️که شکستند عهد تازه ی او ▪️منکر آیه ی شریفه ی شدند ▪️بانی فتنه ی سقیفه شدند ▪️از جحیم سقیفه خصم شریر ▪️آتش افروخت در بهشت غدیر ▪️چیره شد دست ظلم بر مظلوم ▪️غصب شد حق چهاره معصوم ▪️تا به جای صمد صنم شد نصب ▪️گشت حق کتاب و عترت غصب ▪️گر چه در نظم، قدرتم دادند ▪️چه کنم حکم وحدتم دادند ▪️ورنه پیوسته می زدم فریاد ▪️که کجا فاطمه زپا افتاد ▪️روز غصب خلافت علوی ▪️گشت پامال، حرمت نبوی ▪️در سقیفه ستم به مولا رفت ▪️آتش از بیت وحی بالا رفت ▪️شعله افروختند بر در وحی ▪️آیه ای شد جدا زکوثر وحی ▪️زخم شمشیر بر سر حیدر ▪️گشت اجر رسالت دیگر ▪️حمله بر حجّت خدا کردند ▪️فرق او را زهم دو تا کردند *دو سه جمله هم بریم در خونه ی امام حسن...* ▪️بعد قتل علی امام حسن ▪️گشت همچون پدر غریب وطن ▪️ریخت یک آسمان بلا به سرش ▪️خون شد از غیر و آشنا جگرش ▪️زهر کین زد شراره بر دل او ▪️عاقبت جعده گشت قاتل او ▪️آسمان بس که خون به جامش ریخت ▪️جگرش خون شد و ز کامش ریخت ▪️روز تشییع، در برِ یاران ▪️پیکرش شد زتیر، گلباران *بدن مطهرش رو سوراخ سوراخ کردند...* ▪️بارش تیر و جسم یار کجا؟ ▪️یاس زهرا و نیش خار کجا ▪️آل هاشم اگر چه خون جگرید ▪️این خبر را به خواهرش نبرید ▪️سوز زخم درون بس است بر او ▪️دیدن طشت خون بس است بر او ▪️یوسف فاطمه،حسین عزیز ▪️اینقدر اشک از دو دیده نریز ▪️مجتبی هم به غربت تو گریست ▪️هیچ روزی بسان روز تو نیست ▪️در حسن زخمِ چند چوبه ی تیر ▪️در تو زخم هزاراها شمشیر شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار ** ▪️کربلا سنگ بر جبینت خورد ▪️تیر بر حلق نازنینت خورد *امشب مادرت عزاداره دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد...* "السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخرالعهد منی لزیارتکم.السلام علی الحسین،وعلی علی بن الحسین،و علی اولادالحسین،و علی اصحاب الحسین" ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈@roze_daftari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر اکرم ( ص) # مطیعی @roze_daftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن روضه 1 ای اهل حرم میرو علمدار نیامد یا ابوالفضل العباس ای اهل حرم میرو علمدار نیامد سقای حرم سید و سالار نیامد یاابوالفضل العباس باب الحوائج... اقا جان.... امشب اومدیم در خونه شما اقای من... آقا امشب کلیمی ها... امشب مسیحی ها میان در خونتون... دست خالی ردشون نمیکنی آقا... من که یه عمره گدای در خونه شمام.... میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا.... خدا ميدونه ... اینها همشون عاشق شما هستند... امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا... به یه امیدی اومدند آقا... خیلی ها مریض دارند... گرفتارند...حاجت دارند... سقای حرم میر و علمدار نیامد روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد... ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر... صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده... دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم... ‌ اجازه میدان بده ... ابی عبدالله فرمودند.. برادرم... يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی .‌.. تو پرچمدار منی .. عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری... تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم... این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند... هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند... فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم... صدا زد سمعا و طاعتا مولای... عباس علمدار مشک و گرفت... حرکت کرد... اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده... هی بچها میگن االعطش العطش... خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس... رفت به سمت شریعه ی فرات... دیدن مشک رو پر از آب کرد ... دست برد زیر آب... میخواد آب بنوشه اما... ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین... یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله... آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند... صداشون به ناله بلنده... هی میگن العطش... برگشت به سمت خیمه ها... یه نانجیبی خدا لعنتش کنه... دست راست حضرت رو قطع کرد... صدا زد... وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم... یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد... (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه... ای مشک تو لااقل وفاداری کن من دست ندارم تو مرا یاری کن من وعده آب تو به اصغر دادم یک جرعه برای او نگهداری کن چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد... آب روی زمین ریخت..‌. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا... فَوَقَف متحیرا متحیر ایستاد... دیگه دست دربدن نداره... آب هم نداره... با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها... در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک.... ای وای... ای وای... هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد... سر رو خم‌ کرد... ‌‌ نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد... صدای ناله اش بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا... هر کسی از بلندی بر زمین میخوره... اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه... عباس که دست در بدن نداشت... بمیرم باصورت به زمین افتاد... تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید... خودش رو سریع رساند کنار برادر... خدایا چکار کردن با برادرم... اومد کنار بدن عباسش نشست... صدا زد... گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم... بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم... بگید عموجانمون عباس برگرده... قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده... بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش... دید دستهای برادر رو قطع کردن... تیر به چشم عباسش زدند... عمود آهنین به فرقش زدند... بدن رو قطعه قطعه کردند... طاقت نیاورد... دستهاش رو گذاشت روی کمر... صدا زد... اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند... بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده... تا تو بودی خیمه ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی خیمه ها پاینده بود اصغر ششماهه ی من زنده بود تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند دستها آماده سیلی شدند
روضه بسیار جانسوز و زیبای اربعین نازنین یار،مرا باز ندیدی، باشد به گمانم دل ازمن تو بریدی، باشد بود همواره گمانم كه مرا می بینی من همانم كه نشستم به امیدی، باشد ... بعضی ها خداحافظی كردند كه برند كربلا اما نتونستند برن كربلا،بازم توی روضه ارباب نشستند،عیبی نداره،یه روز ماهم میریم كربلا،عیبی نداره ... بین بازار غلامان نظر انداخته ای جنس مرغوب نبودم نخریدی،باشد دست عشاق گرفتی و حرم بردی طبق معمول ز من دست كشیدی،باشد این همه داد زدم،زار زدم،كرب و بلا این حرم گفتن من را نشنیدی باشد مهربانی ِ تو مال دگران است چرا باز ای یار به دادم نرسیدی،باشد نوبتم نبوده،اربابی و صاحب خونه ای،اختیار خونه ات رو داری كی بیاد كی نیآد،خوشبحال اونایی كه اومدن و بدا به حال اونایی كه مثل من قرعه ی نیومدن به فالشون خورد. حسین..... این شب و روزها خیلی زائر داره كربلا،اما بمیرم برا اون خانمی كه،خیلی ها اقتدا می كنند بهش، یه جورای خاصی میرن سمت حرم،اما كاروان تا رسید صورت ها قبر از دور پیدا شد،راوی میگه:دیدم این زن و بچه مثل برگ خزان از روی مركب ها خودشون رو روی خاك می اندازند،همه ناله ی واحسینا دارند،اومدند تا رسیدند به قبله ی عشقشون،خانم حضرت زینب اومد قبر ابی عبدالله رو بغل گرفت. اما نه بذار از شام شروع كنم،همه سوار بر مركب ها شدند،آقا زین العابدین فرمود عمه جان زینب،یه سرشماری كن كسی جا نمونه،زینب با اشك چشم،سرشماری كرد،متوجه شد سكینه نیست،تا برگشتند تو خرابه رو نگاه كردند،دیدن قبر رقیه رو بغل گرفته،خواهر پاشو دیگه كسی مارو نمی زنه،خواهر پاشو داریم می ریم پیش بابا،پاشو دیگه كسی دست هامون رو نمی بنده،زن های شام اومدند خدمت بی بی جان زینب،گفتند:خانم ما نشناختیم، اگر سنگی زدیم نشناختیم، اگر هلهله كردیم نشناختیم،اگه خاك و خاكستر رو سرتون ریختیم نشناختیم، خانم فرمود:از ما كه گذشت ما داریم از شهرتون میریم، اما آی زن های شام یه شیرین زبون،كنج خرابتون جا گذاشتیم، گاهی بیایید بهش سر بزنید،تنهاش نگذارید. آمدم اینجا دوباره،لشكرت یادش بخیر قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر اولین باری كه اینجا آمدم یادت كه هست شد ركابم ساقی ِ آب آورت یادش بخیر اولین باری كه اینجا پهن شد سجاده ام با اذان دل رُبای اكبرت یادش بخیر حال من برگشتم اما نه مثل بار قبل قامت مانند سرو خواهرت یادش بخیر از امانت داری ام دارم خجالت می كشم بچه های من فدای دخترت یادش بخیر روضه ی دیروز ما این بود با بی بی رباب ای عروس مادر من اصغرت یادش خیر من خودم اینجا به جسمت پیروهن پوشانده ام دست باف یادگار ِ مادرت یادش خیر رفتی و با اشك هایم بدرقه كردم تو را ای برادر این وداع آخرت یادش بخیر ساربان در پیش چشمان خودم حراج كرد گوشواره ها نه،انگشترت یادش بخیر   *** من زینب ِ سر گشته ام از شهر غم برگشته ام دنبال یك گم گشته ام كه نور عین ِ با قلب پر آه آمدم با درد جانكاه آمدم زیارت ِ شاه آمدم شاهم حسین ِ از وقتی كه بوسیدمش،یك اربعین گذشته من كه چشام نمی بینه،قبرش كجای ِ دشته حالا كه بهت رسیدم می خوام درد و دل كنم داداش،این حرفارو زینبت داره می زنه داداش وقتی سرت به نیزه شد تموم چشم ها هرزه شد چیزی كه بی اندازه شد مشت و لگد بود غریب نوازی شون باسنگ یتیم نوازی شون با جنگ مهمون نوازی شون چه ننگ یا حرف بد بود دیگه نماز خوندن برام سخته حتی نشسته داغ رقیه ات بدجوری كمرم رو شكسته رد رَسَن بر گردنم نشون ِ شلاق رو تنم والله با جون كندنم،اینجا رسیدم دورم همه مردای مست حرمت ِ زینبت شكست ببین شدم عصا به دست دیگه بریدم از بس تو صورتم زدند،چشام سیاهی میره داداش تو هم دعا بكن،كه زینبت بمیره عشقت نذاشت، نه همسری نه مادری بفهمم تو هم دعا كن بمیرم،تا برسم به سهمم حسین غریب مادر،حسین غریب مادر همه ی این صحنه ها جلوی این زن و بچه زنده شد،هر وقت به گودال نگاه می كردند،آه از نهادشون بلند می شد،رباب اومده پشت آثار خیمه ها،اون گودال كوچلو و پر از خون رو داره نگاه میكنه،هر كی یه حالی داره ،یه وقت زینب دید دوباره سكینه نیست،تا از دور نگاه كردن دیدن اومده دم علقمه،یه ظرف آب دستش گرفته،عمو پاشو،عمو پاشو خجالت ِ سكینه رو ببین،عمو ببین سیراب برگشتم،عمو ببین برات ظرف آب آوردم،هر جا نشستی ناله بزن حسین....... @roze_daftari
(ص) @roze_daftari به مناسب ایام سوگواری رحلت پیامبر اسلام (ص) 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 باز دوباره ام سفر سوی مدینه آرزوست تا که ز کام دل زنم بوسه به خاک پای دوست کی ها تا حالا نرفته اند مدینه... از سراپای مدینه گِل غم می ریزد اشک از دیده غم بار حرم می ریزد از نگاه نگران غم به دلم می ریزد خوب پیداست که باران ستم می ریزد آه آرامش زهراست به هم می ریزد ... ای امان امان ... آه دیگه غمهای فاطمه(س) شروع شد... گریه های شبانه فاطمه(س) کم کم شروع میشه... روزهای خوش فاطمه(س) دیگه تموم شد... فاطمیه کم کم شروع میشه... سایه خنده از این گلکده کم کم برود یا قرار است که پیغمبر اکرم برود نور از خنده لبهای تَرَش می بارید از گرفتاری امت به جزا می ترسید پیغمبر رحمة للعالمین چقدر  به فکر امتش بود ... با اینکه فرمود بیشترین آزار و اذیت در میان همه پیمبران به من رسید اما حتی یک بار هم نفرین نکرد... در حالی که پیمبران سلف نفرین کردند... با این حال فرمود در مقابل این زحمت و رنج پیامبری  چیزی از شما نمی خواهم ... «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» اما بعد از پیغمبر چه کردند... در به در  در پی ارشاد بشر می گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید اما حال فاطمه زهرا(س) این شبها چگونه است... در دلم شور عجیبی است نمی دانم چیست در گلو بغض غریبی است نمی دانم چیست دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست بعد تو واسطه وحی خدا با ما کیست؟... دخترت زار به سر می زند ای وای دلم در دلم غصه شرر می زند ای وای دلم پدرم حرف سفر می زند ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم یک نفر آمده در می زند ای وای دلم... ای وای... فاطمه زهرا(س) با دیدن حال پیغمبر خیلی بی تابی می کرد گریه می کرد... دختر علاقه عجیبی به پدر داره... بخصوص فاطمه زهرا(س) که از سه سالگی مادرش رو از داده و همه زندگیش پیغمبره ... اما اون لحظه ای که خیلی ناآرامی می کرد پیغمبر فاطمه(س) رو صدا کرد... دخترم بیا... یه چیزی در گوش فاطمه(س) گفت، دیدند حال فاطمه زهرا(س) تغیر کرد... گریه اش تمام شد... چهره خوشحال... بعدا که سوال کردند... فرمود پدرم به من گفت؛ اولین کسی که از اهل بیت من به من ملحق میشه تویی دخترم... آه بمیرم... پدرم حرف سفر می زند ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم یک نفر آمده در می زند ای وای دلم... خوب گوش بده... یک جوانی آمده در می زنه... این جوان کیست که از دیدن رویش در دل  غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل جوان رعنا و زیبا رویی پشت در بود... «فاطمه زهرا(س) صدا زد کیستی... گفت با رسول خدا کار دارم... حضرت فاطمه(س) فرمود؛ حال پیغمبر مساعد نیست برو بعدا... (روایت میگه چند بار قضیه تکرار شد) پیغمبر فرمود فاطمه جان در را باز کن ... برادرم عزرائیل است» حضرت قابض الارواحِ ... در را باز کرد... آمد کنار پیغمبر نشست... عزرائیل درب این خانه رو در میزنه بی اذن وارد نمیشه... «ملک الموت» این جوان کیست که از دیدن رویش در دل غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل آه یا رب، شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از چهره پوشیده خود یک سو زد مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است      ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی هم برسان روز خطر نزدیک است وقت آتش زدن یاس، تبر نزدیک است پدر آماده رفتن به سماوات ولی نگران است برای غم فردای علی تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه افلاک برآمد هیهات به علی فاطمه را باز امانت می داد داشت اما خبر از قصه زهرا ای داد این همه بی کسی ای وای ای وای... او زفردای حسین و حسنش داشت خبر از  خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر  از غم حیدر خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی سر او داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه او بر سر زد ادامه روضه: درب خانه وحی .. خانه رسول خدا... فرشته های خدا حضرت عزرائیلل بدون اجازه وارد نمی شدند «این خونه خیلی حرمت داشت» اما هنوز امام علی (ع) مشغول کفن و دفن پیغمبر بود که عده ای بی دین آمدند به قول خودشون خلیفه مسلمین رو تعین کردند... هنوز کفن پیغمبر  خشک نشده بود که آمدند درب همون خونه، هیزم آوردند، آتش زدند... درب نیم سوخته شد . اون نامرد با لگد چنان به در زد که در شکست و به پهلوی فاطمه خورد پهلوی دختر پیغمبر رو شکستند... محسن شش ماهش شهید شد... میخ در به سینه فاطمه وارد شد... علی رو کشان کشان برای بیعت به مسجد بردند. @roze_daftari 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام 😢😢😢😢😢😢 به جون مادرم ازت نمیگذرم بردار پاتو از چادر مادرم حیف که قدت ازم نامرد بلندترِ برو یکم عقب، ناموسه حیدرِ غیرت مگه نداری، حرمتشو نگهدار مگه نمیبینی که با سر خورد به دیوار چه ضربه ای زدی که شکسته زیر اَبروش کُشتی مادرم رو لگد نزن به پهلوش ای مادر جَوُونم! جَوُون قد کمونم! *امام رضا فرمود برای مادر ما بلند بلند گریه کنید، فرمود روضۀ مادرمون که میشه، مثل اسپند رو‌آتیش باشید... داری گریه میکنی دادبزن بگو‌مگه میشه جلوی بچۀ شیش،هفت ساله اینطور مادرش رو بزنن؟ ای وای مادر ...* خونه از این وره کجا داری میری میکِشی تا که دست به پهلو میبری مادر تو رو خدا بلند شو از زمین بگو مدد علی، امیرالمومنین چند قطره خون کنار معجر تو نشسته بشکنه دستایی که گوشوارتو شکسته من باورم نمیشه چطوری زنده موندم خودم خاکای روی چادرت رو تکوندم ای غریب آقا ...ای غریب آقا...🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 @roze_daftari
🕊﷽🕊 🕊 🌿 📔بر احمد و بر کوثر قرآن صلوات     📔بر طلعت محبوبه ی یزدان صلوات 📔بر روح مطهر امام و شهدا    📔بر فاطمه مادر شهیدان صلوات () ❣[[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]]❣ ✨الهی کام ناکامان بر آید ✨شب هجران بیماران سر آید ✨غم تنهایی و درد جدایی ✨ز هر درد و غمی غصه سر آید ◀️امروز دل بده با هم بریم مدینه ـ در خونهٔ دختر غریب ابی عبدالله ـ آی دختر دارا ـ یتیم دارا ـ خدا نکنه دختر چشم انتظار بابا باشه ـ لحظه به لحظه چشمش به دَره گفت 🌾خدایا رحم کن بر حال زارم 🌾که عمر رفته بار دیگر آید 🌾ز دشت کربلا سوی مدینه 🌾دوباره ناله پیغمبر آید 🌾آخ منو وصل پدر هیهات هیهات 🌾مرا کی اینجا دست یاور آید 🌾که عباس آن عموی تاجُ دارم 🌾چو اکبر نوجوان از در درآید ⬅️قربون اون دختری که تو مدینه چشم انتظار بابا حسینش بود ـ کی میشه بابام بر گرده ـ دلم تنگه بابا ـ خدا نکنه بابایی سفر بره دیر کنه ـ خدا نکنه اتفاق برا عزیز کرده ات بیفته (ای بابا) ◀️(اینو بگم برا اون کسایی که داغ بابا دیدن) ▪️آخ دخترا قدر بابا رو بدونید ▪️درد بی پدریُ نمیدونید ▪️هر کسی بابا داره غم نداره ▪️چیزی توی این جهان کم نداره ▪️الهی هر کی سفر کرده داره ▪️کسی براش خبر بد نیاره ⬅️بیاد اون دختری که وقتی کاروان میخواست بره مدینه ـ میخواستن از مدینه بیرون بیان همه دور بسترشو گرفتن ـ بابا حسینش اومد ـ عمو عباسش اومد ـ عمه جانش زینب اومد ـ همه دور لستر جمع شدن ـ همه دارن خداحافظی میکنن ـ دیدن فاطمه صغری داره غریبانه گریه میکنه .... شاید درد دلش این بوده باشه .....بابا جون منو همراه کاروان ببرید(عزیز دلم راه دوره تو مریضه ای) ـ عمه زینب دلم میخواد همراه کاروان بیام عمه ـ منو اینجا نزارید ـ ... امان امان صدا زد میخواید برید برید اما منو از حالُ روزتون با خبر کنید 🔘دختری را که پدر در سفر است 🔘روز و شب چشم امیدش به در است 🔘هر صدایی که ز در می آید 🔘به گمانش که پدر می آید 🔘همه کوشند ز بیگانه و خویش 🔘پی دلجویی آن طفل پریش ⏪امان از اون لحظه ای که خبر دار شد دیگه بابا نداره خبر شهادت بابا براش آوردن امان از اون لحظه ای که صدا زدن فاطمه جان بی برادر شدی نبودی تو کربلا هر طرف بدن علی اکبر و بابات گرفت یه طرف دیگه رو زمین می اومد....... 🔻آخ پدرت بی کسُ بی یاور بود 🔺تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود 🔻همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من 🔺خاک غم بر سر من باد ز گفتن خجلم (چی شده مگه چه خبر برام آوردی الهی خبر بد برات نیارن) 🔻فاش گویم پدرت از ستم شمر سنان 🔺کشته شد با لب عطشان به لب آب روان البته مرغ پرو بال خونی چون سندیت نداره رو عوض کردم 🕊هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🕊 @roze_daftari
متن روضه 1 🔸یک اربعین همین نه برای تو سوختم 🔸عمری بود که من به هوای تو سوختم برادر خوبم... حسین جان... 🔸قربانیان عشق همه کشته می شوند 🔸جز من که بارها به هوای تو سوختم ای همه دار و ندارم... زینب به فدات حسین... 🔸هر زن به پای زندگیش سوخت گر که سوخت 🔸اما من ای حسین بپای تو سوختم داداش حسین... خیلی برام سخت بود لحظه ای که دیدم... 🔸تو در میان مطبخ و من در میان حبس 🔸شرمنده ام از اینکه جدای تو سوختم اومد کنار قبر برادر نشست... صدا زد آی حسین نبودی... 🔸ای پاره پاره تن بنگر کاروان رسید 🔸زینب برای دیدن تو، قد کمان رسید برادر بلند شو ببین قدم خمیده... موهام سفید شده... 🔸یک اربعین برای تو سینه زدم حسین 🔸دم بوده وا حسینم و هر بازدم حسین 🔸خم گشته قدِ من چو قدِ مادرم حسین 🔸حالا ببین که خواهر تو نوحه خوان رسید 🔸از کربلا به کوفه و شام غصه خورده ام 🔸هرشب شمار زخم تنت را شمرده ام 🔸بگذر اگر که در غم تو من نمرده ام 🔸برخیز و بین که زینب تو ناتوان رسید 🔸یادم نمیرود که صدا میزدی تو آب 🔸یادم نمیرود که زخون کرده ای خضاب (نقطه گریز به روضه روز عاشورا: اینجا میتواند نقطه اتصال برای وارد شدن به یکی از روضه های روز عاشورا باشد.) هیچ وقت یادم نمیره اون لحظه ای رو که... شمر نانجیب با خنجر برهنه وارد قتلگاه شد... 🔸آندم بریدم از زندگی دل @roze_daftari 🔸که آمد به مسلخ شمر سیه دل 🔸او می دوید و من می دویدم 🔸او سوی مقتل من سوی قاتل 🔸او می نشست و من می نشستم 🔸او روی سینه من در مقابل 🔸او می کشید و من می کشیدم 🔸او از کمر تیغ من آه باطل سادات منو ببخشید.. امام زمان منو ببخشید... 🔸او می برید و من می بریدم 🔸او از حسین سر من غیر از او دل @roze_daftari
روضه ۲ @roze_daftari 🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین 🔸زینب آمد بر سر قبر حسین امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد... 🔸بر سر قبر برادر چون رسید 🔸ناله و آه و فغان از دل کشید یا صاحب الزمان... تا اهلبیت به کربلا رسیدند... مثل برگهای خزان... خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند... هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت... یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته... یکی قبر قاسم رو گرفته... یکی کنار قبر عباس... یک مادری هم کنار قبر علی اصغر... اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده... 🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن 🔸گفت با قبر برادر این سخن 🔸السلام ای کشته راه خدا 🔸السلام ای نور چشم مصطفی داداش ببین خواهرت برگشته... 🔸بهر تو امروز مهمان آمده 🔸خواهرت از شام ویران آمده داداش نبودی ببینی.. بعد از تو با ما چه کردند... 🔸چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم داداش طاقت داری بگم یا نه... 🔸بعد قتل و غارت اموال تو 🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو 🔸بس ‌که سیلی شمر زد بر رویشان 🔸گشت نیلی صورت نیکویشان جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند... چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند... هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند... بهشون سیلی میزدند... بزار اینطوری بگم... 🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند همه بچه ها رو زدند... 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف... 🔸آه از آن ساعت که از روی غضب 🔸زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 🔸در حضور خواهر گریان تو 🔸چوب می‌زد بر لب و دندان تو داداش حسین خیلی برام سخت گذشت... مجلس یزید ملعون... وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد... شرمنده حسین جان... نتونستم کاری کنم... آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند آی غریب حسین... الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
درد و دل حضرت زینب با برادر روز اربعین حسینی ،سفر شام شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) @roze_daftari ...........ّّ.................................. تو بالا بودی و من روی محمل ز دوریت بگو ما را چه حاصل سرت بی تن مرا می کرد نظاره گهی قرآن به لب که با اشاره گهی اندر تنور گه در کلیسا دم تو زنده کرده صدمسیحا دلم می گفت آیم من به سویت زنم شانه به ابرو ،ریش و مویت بشویم دیدگانت را به اشکم بخوانم روضه من با اشک نم نم ببوسم آن لبان خشک و عطشان که می خواند به روی نیزه قرآن چهل منزل که من بودم پیاده نظر کردم جمالت نی به جاده بدیدم روی نی کردی نظاره زمانی که رقیه ماند کناره اگر چه پیکرت جا ماند جانا وجودت بود با ما گو به هر جا بدیدم اشک از چشمت روان شد زمانی که کتک مهمان مان شد سرت از نیزه چون افتاد بر خاک بشد قلبم ز داغت یا اخا چاک الهی که بمیرد خواهر تو نبیند روی نی دیگر سر تو زمین و آسمان گویند بر لب خداوندا امان از قلب زینب نمی دانم چه شد از کوفه تا شام امان از صد خیال واهی و خام اگر بر نی سر خون خدا شد سرش پرچم به فتح کربلا شد سفیر دست بسته در اسارت فتوحاتی نمود او با جسارت چنان در کوفه و شام رفت منبر تو گویی رفته منبر شخص حیدر چنان می خواند خطبه همچو زهرا که شد نقل محافل گو به هر جا مگو ساقی ز نیزه تیر و خنجر فدای آن سر ببریده خنجر ....................................... @roze_daftari
صدای خواهری می‌آید انگار غریب مضطری می‌آید انگار بجای مادری می‌آید انگار حسین دیگری می‌آید انگار به روی ناقه سوز و آه دارد به سر سربند ثارالله دارد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 نگو خواهر بگو یک دل شکسته غرور در چهل منزل شکسته دلش را فتنه باطل شکسته ب سرش را چوبه محمل شکسته خدایی گریه‌هایش گریه دارد حسینِ سر جدایش گریه دارد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 غمی دیرینه در احوال دارد چهل روزه غم چل سال دارد به دست شامیان خلخال دارد شهیدی تشنه در گودال دارد خدا صبرش دهد این روضه‌ها را نبیند کاش دیگر کربلا را 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 @roze_daftari
▪️زبان حال حضرت زینب اربعین▪️ به سبک دشتی ▪️▪️▪️▪️▪️ @roze_daftari پریشانِ پریشانم برادر زداغت گوهر افشانم برادر سر قبرت هنوزم باورم نیست زیارت نامه می خوانم برادر سلام ای لاله ی در خون تپیده ببین که از سفر زینب رسیده همین جا خم شدم با یک جهان غم زدم بوسه به رگ های بریده همه اینجا تنت صد چاک کردن زداغت بر سر من خاک کردن خودم دیدم به خنده نیزه داران که خون از نیزه هاشان پاک کردن برادر نام تو سر بند زینب مپرس از دخترت شرمنده زینب خدا داند که هر روزِ اسیری هزاران جان کنده زینب چرا از جان نسوزم ای برادر نفس دارم هنوزم ای برادر خبر داری که طی این چهل روز چها آمد به روزم ای برادر به داغت اربعینی ساخت زینب به سوگ ماتمت پرداخت زینب دگر نشناسیم چون لحظه ای که تو را در قتلگه نشناخت زینب ▪️▪️▪️▪️▪️ @roze_daftari
روضه روز اربعین حسینی شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) @roze_daftari ----------------------------------------- السلام علیک یا ذبیح العطشان ،یا قتیل العبرات یا ابا عبدالله الحسین (ع) صاحب زمان صاحب عزای اربعین است او سوگوار جدّ خود زار و حزین است همراه زینب با اسیران حرم در کربلا شد بر قبر عباس و علی اکبر غمین است یا امام زمان ،یا حجة ابن الحسن العسکری آجرک الله ،بقیة الله(2) آن زمینی که بود محفل عشاق کجاست مدفن پاک حسین ابن علی کرب و بلاست برتر از عرش برین است ،خلوتگه دوست اربعین روضه ی مظلومیت خون خداست کاروان از شهر شام راهی مدینه شدند ،دو راهی مدینه به کربلا ،عمه جان زینب فرمودند:کاروان به کربلا برود ،اما تا اسم کربلا اومد،دلشوره به دل و جان زینب افتاد ،آ ی زینب دلم غوغای محشر شد ،رسیدم کربلای تو به یادم آ مد آ ن روز ،عروج لاله های تو دوباره آ مدم جانا ،به خاک غصه و ماتم بیا بنگر که زینب آ مده ،اندر عزای تو لحظه به لحظه کاروان نزدیک و نزدیک تر شد .همین که به خیمه گاه و مقتل و قبر شهدا رسید ،زینب بوی برادر را استشمام می کنه ،هی صدا می زنه ،برادر غریبم حسین ،ای تشنه لب حسین ، بر مشامم می رسد ،بوی حبیب من حسین ای برادر جان تویی،تنها طبیب من حسین آ مدم از شهر شام ،با افتخار از این قیام هستی زینب بیا ،شیب الخضیب من حسین راوی میگه؛دیدم زن و بچه مانند برگ از درخت ،از پشت ناقه ها بر زمین افتادند،اجازه ندادند ناقه ها زانو بزنند،خرامان خرامان هر کدام یک قبری را بغل گرفتند،یه خواهری هی صدا می زنه (علی جانم ،علی اکبر ،شبه پیمبر )مادری سر قبر قاسم افتاده،یه مادری هم نشسته هی صدا می زنه (علی لای لای ،علی لای لای )زینب کبری از این قبر به آ ن قبر یکدفعه خودش رو بر قبر ابا عبد الله دید،قبر حسین رو بغل گرفته ،دیده ها پر اشک ، چهل روز است مَردُم بی حسینم اگر چه دخت شاه عالمینم چهل روز است میسوزم زداغش عزادار حسین آ ن نور عینم زینب کبری زبون گرفته ،برادر حسین درسته وقتی وارد قتلگاه شدم بدنت رو نشناختم ،اما حالا بلند شو ،زینبت رو بعد از چهل روز نمی شناسی،برادر جان حسینم،از کجای سفر شام برات بگم ،از کوفه بگم ،از شام بگم ،از خرابه و سیلی و تازیانه بگم ، سهم من شد از قیامت اشک و آ ه خطبه خواندم بر قیامت گاه گاه دیدمت قرآن بخواندی یا اخا روی نی،در طشت زر ،ای قرص ماه حسین جان ،شهر شام رو بر سر یزید خراب کردم ،پرچم حقانیت تو رو به احتزاز در آوردم،برادر جان ،کاری کردی که شهر شام مجلس بزم یزید به مجلس روضه و عزای تو تبدیل شد ،توی شهر شام چند روز برای تو عزاداری کردیم ،اما برادر جان ،از هر چه خواهی بپرس ،اما از سه ساله نپرس، جا ماند به خرابه گل ریحانه ی تو خالیست در اینجا جای دردانه ی تو شرمنده ام و جان برادر حلالم تو نما از عطر رقیه گشته خالی کاشانه ی تو صل الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ع السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ------------،،-،،،-------------- @roze_daftari
🍁روضه اربعین سید وسالار شهیدان🍁 🍂زبانحال زینب س🍂 خدا حافظ رقیه جان اینجا بمان تو عمه جان دارم میرم ازاین دیار میرم به سوی عاشقان بازم میام عزیز من برا همیشه پیش تو 😭بمیرم زینب س داره با فاطمه ی سه ساله شام وداع میکنه،آخه زینب دلش نمیاد ،رقیه رو تنها بزاره میدونی زینب س به زنای شامی چه گفت: ای اهل شام دارم میرم دسته گلم جامیزارم بیش از این پرپرش نکن خون به دل زارش نکن... بمیرم برا دل زینب ، 😭😭😭 وقتی کاروان سر دو راهی رسیدن ، نعمان بن بشیر اومد نزد امام سجاد ع آقا جان یه راه کربلا میره یه راه مدینه کدوم طرفی بریم فرمود: قافله سالار عمه جانم زینب س آمد خدمت بی بی زینب س فرمود: بی بی جان یه راه میره مدینه پیغمبرص یه راه میره کربلا ی حسین کدوم طرفی بریم ؛فرمود:آیی نعمان بن بشیر تو رو خدا مارو کربلا ببر چهل روزه حسینم وندیدم دلم براش تنگ شده بزار یه باره دیگه حسینم و زیارت کنم...😭😭😭 چند وقت عزیزانم وندیدم ، خیلی دلتنگ شونم آخه نگذاشتن برا حسینم خیمه ی عزا بپا کنم این کاروان راه افتادن به طرف کربلا شب اربعین ناله ات برسه کربلا همین که نزدیک کربلا رسیدن یکی میگه عمه جان بوی بابای غریبم حسین ع میاد یکی میگه عمه داره بوی برادرم علی اکبر میاد یکی میگه عمه بوی عموم عباس میاد یکی میگه عمه اینجا مرا کتک زدند، عمه اینجا برادرم وکشتند، عمه اینجا اصغرم وتیرزدند، عمه اینجا بابام وسر بریدند... بمیرم هرکدام خود را ازروناقه زمین انداختن.. هریکی سوی مزاری میدوید هریکی قبری درآغوش می کشید گفت یارب من چه سازم یاکریم روسوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود باشورو شین دید بنشسته سر قبر حسین ای وایی زینبی که یه لحظه از حسینش جدا نمی شد وایی چهل روزه حسین شو ندیده .... زینبی که تو ازدواج می گفت یه شرط خوب دارم هر جا حسین من بره ،منم باید باهاش برم حسین من ...سرت به نیزه پیش من آخ برادر تنت به خاک کربلا چهل روزه گریه کن سرت شدم محافظ خون وجسم بی سرت شدم من اومدم با کاروان با راءس های بی نشان نور دو دیده ی ترم خاک مصیبت به سرم رقیه موند از کاروون رفت آغوش مادرمون فقط بگم سلام رسوند به جسم بی سرت حسین حسین من ... 🍂التماس دعا🍂 🍁سلام به مادحین عزیز روضه و شعرها نصفش فی البداهه حقیر است 🍁 اگر اشتباه داشت شما درستش را بخوانید
  روضه ی اربعین🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 هر جای دنیا کسی کشته ببینه چه بشناسی و چه نشناسی، یکی می یاد یه چیزی روش بندازه، سنته، یهودیام این سنت را دارند، گفت بابای من سه روز بدنش زیر آفتاب ماند، همه ی بدن های دشمن را دفن کردند، بابای من بدنش روی زمین افتاد، من دستهایم بسته بود مثل جدم علی که بابا سر مادرم رسید، دستاش بسته بود، از کنار فاطمه اش عبورش دادند من را هم از کنار بدن بابام عبور دادند ... . یادم نمی رود آن ساعتی که در دل خاک                     عریان فتاده بود بدن چاک چاک چاک ************ همه ی مزارها را امام سجاد (علیه السّلام) نشان داد، هر کی علاوه بر حسین (علیه السّلام) روی مزار عزیزش حساسیت دارد، یکی می گه قبر علی اکبرم کجاست؟ یکی می گه قاسمم چی شده؟ ... اما رباب حرفی نزد چون همه فکر ارباب حسین است، آخر سر امام سجاد (علیه السّلام) یه قبر کوچیک پیدا کردند، شاید رباب گفته باشه، آقا بچه ی من را اینجا آوردید، آخر قبر کوچک بود، ولی نه این قبر عباس (علیه السّلام) است . یاس ها را جوهر نیلی زدند                              کودکان را یک به یک سیلی زدند دستی گرفت بر گره ی معجرش و گفت                         راحت بخواب دست به معجر نخورده است ************ اومد بالای سر قبر برادر، حسین جان ! یادته می خواستم زیارت جدم برم همه ی اهل خانواده دور من جمع می شدید عباسمون دور و برم بود، جلوجلو عباس (علیه السّلام) می رفت، تو و داداشم حسن دور و برم، بابام علی جلو، چراغ را کم می کردید، مبادا چشم کسی به من بیفته، اما کجا بودی، چهل منزل نامحرم ... . شکسته بال و سیاه و کبود برگشتم                            من از محله ی قوم یهود برگشتم از آن دیار که زن های شام خندیدند ... ************ اومد بالا سر قبر ابا عبدالله (زبانحال) حسین (علیه السّلام) جان ! یادته نیمه ی شب بابام سر به دیوار کوبید، گفت دستم به بازوی ورم کرده رسید ...  داداش دست از خاک در آر، یه جای سالم تو تنم نمونده، بدن من هم مثل مادر کبود شده . شروع کرد راه افتادن بین خیمه ها و قبرها اینجا کفن پوشیده قاسم من                              شهد عسل نوشیده قاسم من اینجا به پای مرکبش فتادم                                صورت کف پای پدر نهادم اینجا به دنبال علی دویده                                  اکبر زبان خشک او مکیده اینجا کبوتر بچه ها پریدند                                اینجا سر شش ماهه را بریدند ************ زینب (سلام الله علیها) موقع تولد آرام چشماشو وا کرد، گریه می کرد دست هر کسی دادند آرام نشد، تا اینکه دادند دست ابی عبدالله دادند، حسین (علیه السّلام) حدود یک سال یا بیشتر از زینب نداره، تا نگاش افتاد به حسین (علیه السّلام) آروم شد، یعنی من اومدم اصلاً تو دنیا عاشق حسین (علیه السّلام) بشم، بعد موقع ازدواج، فرمود: شرط من اینه، من هر روز حسین را باید ببینم، هر جا حسین (علیه السّلام) رفت، منم باید برم ... . زینبی که نه یه سال، نه ده سال، 54 سال کنار حسین بود، اربعین اومده کربلا، کی باورش می شد، یه روز فاتحه برا حسینش بخونه ! !  حرف  ها با برادر داره، زبان حال زینب تازه شروع می شه، صدا زد: (زبانحال) داداش ! من 4 ساله بودم، شنیدم، مادرم کربلا را یادم داد، کی ؟ اون موقعی که کفن ها را به من داد، این مال بابات، ...کجا دیدی به یک بچه ی 4 ساله، اونم دختر، این وصیت ها را بکنند، داداش ! بعدها ام سلمه برا من تعریف کرد چه بلایی سرت می یاد، یکی یکی روضه ها را با داداش مرور کرد، همه جا باهات بودم، داداش رفتی تو گودال بالا سرت بودم، بالا نیزه زیر نیزه بودم، تو مجلس نامحرما کنارت بودم ... . گوشه ی خرابه پیشت بودم،  همه جا بودم، فقط یه جا نبودم، اونم گوشه ی تنور خولی من نبودم، اما فهمیدم کجا بودی، کی؟ اون موقعی که سر تو را تو خرابه آوردند دیدم موهات خاکستریه ...  . ************ آدم تو این دنیا چی دلخوشی بهتر از مجلس اباعبدالله داره؟خسته ای؟! هر چی خسته باشی از عمه ی امام زمان (عج)، عمه ای که چهل روزه نخوابیده خسته تر نیستی ... .   اگه هنوز نرفتی کربلا امروز روزشه سفر اول سفر آشفتگی است، سفر اول، سفر بُهت است، تازه سفر دوم سفر گریه است، زینبم سفر دوم گریه اش افتاد، سفر اول می خواست گریه کنه، می زدند، اما امروز راحت گریه کرد، تو هم امروز راحت گریه کن
. السلام علیک یا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه 🔸بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود 🔸تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود ایام، ایام شهادت میوه دل امام رضا... آقا جوادالائمه است... دلت رو آماده کن... با پای دل بریم کنار حرم باصفاش... ان شاء الله سال بعد یک همچین روزهایی این دست جمع بریم کاظمین... کنار حرم باصفاش عرض ادب کنیم... این روزها خانه آقا جوادالائمه چه خبره... خدا لعنتش کنه ام الفضل ملعونه... وقتی به آقا زهر داد... صدای ناله حضرت بلند شد وای جگرم... 🔸در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس 🔸دور از وطن افتاده و خونین جگر بود دو نفر از ائمه ما خیلی غریب بودند... یکی آقا امام حسن. .. یکی هم آقا جوادالائمه... این دو بزرگوار توی خونه خودشون هم غریب بودند... قربون غریبیت برم آقا یا جوادالائمه شما هم مثل امام حسن خیلی غریب بودید... حتی تو خونه خودتون هم غریب بودید... اما وقتی خواستند بدن شما رو دفن کنند ... شیعیان اومدند با احترام تشییع کردند ... با احترام بدن رو داخل قبر گذاشتند... کسی به بدن شما جسارت نکرد... دلها بسوزه برا اون آقایی که وقتی خواستند بدنش رو دفن کنند تابوتش رو تیر باران کردند... 🔸بعدکشتن تیرباران، پیکرت گردید، کاش 🔸این جنایت، در کنار قبر پیغمبر نبود خدا میدونه چه حالی داشتند یتیمان امام حسن... وقتی جلو چشمانشون تیرها رو از بدن بابا خارج کردند... اما میخام بگم هر طوری بود بلاخره بدن امام حسن رو دفن کردند... لا یوم کیومک یا اباعبدلله... دلها بسوزه برا امام سجاد... روز یازدهم... صدا زد... عمه جان زینب... ببین این نانجیبها... دارن بدنهای خودشون رو دفن میکنند... اما بدن بابای غریبم حسین... بی غسل و بی کفن... روی زمین کربلا... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... . @roze_daftari
❣﷽❣ 🌹 ❤️ 🌹روضه پنج تن ❇️بر احمد و محمود و محمد صلوات ❇️بر شافع رهروان عبد مؤید صلوات ❇️بر احمد و زهرا و علی و حسین ❇️بر پنج تن آل محمد صلوات 🥀السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله ص 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا امیرالمومنین ع 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا ابامحمدیا حسن بن علی ع 🥀السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله (یا حسین)3 ⏪نبی در بسترو زهرا کنارش ⏪عزیز قلب او شد بی قرارش ⏪بگوید دخترم کمتر نوا کُن ⏪ برای رفتن بابا دعا کن ✅نمیدونم مدینه رفتی یانه گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه، دل بده با هم بریم مدینه، بیاد اون پیغمبری که تو بستر بود، الهی هیچ دختری لحظه جان دادن بابا کنار بستر بابا نباشه، آخ بمیرم تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد،..ناله میکرد... 🔆بابای خوب و مهربون 🔆 حرفامو از نگام بخون 🔆من التماست می کنم 🔆یه شب دیگه پیشم بمون کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد، ناله میزد، بابا بابا میگفت، امیرالمومنینم ایستاده، یه مرتبه پیغمبر صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا، صدای ناله فاطمه بلند شد، فاطمه جان بابا دارید به فراق من مبتلا می شید دو مرتبه صدا زد فاطمه جان بیا جلو بابا، وقتی بی‌بی  جلو آومد، صدازد فاطمه جان اولین کسی که به من پیغمبر ملحق می شه تو یی بابا، 💠آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود، اومدن دسته‌های هیزم آوردند، در خانه زهرا شو آتش زدن، فاطمه شو بین در و دیوار گذاشتن، بین  در و دیوار  ناله زد، یا ابتا یا رسول الله بابا بابا پاشو بیا غریبیّ علی رو ببین بابا پاشو بیا مظلومیّ علی رو ببین بابا همون سینه ای که تو می بوسیدی، اون سینه رو بین در و دیوار قرار دادن، میخ در سینه زهراتو مجروح کرده بابا، 💠 چه کردند با دختر پیغمبر، صدا زد زد علی جان  شبانه بدنم رو غسل بده شبانه بدنم رو کفن کن شبانه بدنم را تشیع کن، امیر المومنین نیمه شبی داره بدن زهراشو غسل میده ✳️ اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم ولی آهسته آهسته ✳️ ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش ✳️بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته ⬅️بدن زهرا رو غسل داد، بدن زهرا رو کفن کرد، یه مرتبه نگاه کرد بچه‌های فاطمه دارن پر و بال می‌زنند، مادر داری یا نه، اگه مادر نداری امروز ناله بزن، انیس یه دختر مادره، مونس یه دختر مادره، میگه تا گفتم بچه‌ها بیایید، یه وقت دیدم بندای کفن زهرا باز شد، دستای زهرا از کفن بیرون اومد، گاهی حَسَنو تو بغل میگیره ، گاهی حسینو بغل میگیره، گاهی زینبین رو بغل میگیره، یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان، بچه ها را از روی بدن مادر بلند کن، دیگه ملائکه طاقت نمیارن این صحنه رو تماشا کنند، حق بچه یتیمه، ⬅️اینجا علی دست سر یتیمان زهرا کشید 🔺 اما می خوام بگم آی ناله دارا.... آی جوون دارا.... آی مریض دارا .... آی حسینیا.... میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا... ☑️میخوام بگم این رسم تو  کربلا نبود، کنار کشته بابا دختر یتیمو تازیانه زدن، 🔺 ای غریب حسین مظلوم حسین ع 🔸بی سرو سامان توأم یا حسین 🔹دست به دامان توأم یا حسین 🔸برسر نی زلف رها کرده ای 🔹با جگر شیعه چها کرده ای 🔸زهرهٔ منظومهٔ زهرا حسین 🔹کُشتهٔ افتاده به صحرا حسین .... ..... (⭐️شعرا 227⭐️) ⬅️در موقع نشر صلوات حذف نشه لطفا⬇️ 🍁هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🍁 @roze_daftari
شب جمعه شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟ گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟ شبهای جمعه مصطفی با مجتبی و مرتضی آیند به دشت کربلا گویند به صد شور و نوا مظلوم حسین من چه شد؟ نور دوعین من چه شد ____ مناجات و روضه جانسوز_ حضرت اباعبدالله علیه السلام _ ویژه شب جمعه _ استاد حجت الاسلام میرزامحمدی ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ شب های جمعه فاطمه،با سوز و آه و واهمه آید به دشت کربلا گردد به دور قتلگاه گویید حسین من چه شد،نور دوعین من چه شد *شب زیارتی ابی عبدالله ست،آسمان هم با ما در این ساعت بر ابی عبدالله گریه کنه . فرمود فاطمه جان ، همه چشم ها قیامت گریانه غیر ازاون چشمی که بر حسین تو گریه کنه وقتی جبریل خبر شهادت ابی عبدالله رو به پیغمبر داد، همون لحظه ی ولادت، پیغمبر گریه کرد دستور امد این خبر و باید به مادرش فاطمه هم بدی،کدوم فاطمه؟همون فاطمه ای که "وَوَضَعَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا" حسین و به سختی به دنیا آورده، تا پیغمبر به فاطمه خبر داد دخترم این بچه ای که تازه از تو به دنیا اومده این فرزندت و کربلا غریبانه میکشند "بَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً" ان شالله بی بی دوعالم شفاعت همتون رو کنه میگه اینا مجلس روضه حسینمو ترک نکردند نذاشتند جلسه روضه حسینم بی رونق باشه بگو فاطمه جان شاهد باش . تا زهرا گریه کرد همون جا پرسید: بابا روزی که حسینمو میکشن شما زنده ای یا نه فرمود: نه دخترم، من مادرش هستم یا نه؟ نه دخترم، باباش علی هست یا نه؟ نه دخترم، گریه زهرا بیشتر شد عرضه داشت "یَا أَبَهْ فَمَاْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟"اگه ما نیستیم پس کی بر حسین من گریه میکنه؟فرمود: دخترم غصه نخور امتی میان نسلی بعد نسلی بر حسین تو زار میزنند گریه میکنند، تا این بشارت و داد گل لبخند بر چهره فاطمه نقش بست، پیغمبر فرمود:زهرا جان باید یه قولی به من  بدی بابا، چیه بابا؟ دخترم تو باید از زنهای گریه کنشون شفاعت کنی .... منم قیامت از مرد هاشون شفاعت کنم ...." یعنی با این گریه تو مشمول شفاعت پیغمبر و  فاطمه ای" آماده ای یا نه؟بریم کنار گودال.... "فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ" یه نگاه کرد دید همه یاراش رو زمین افتادن خسته شد،تکیه به نیزه داد بلکه لحظه ای استراحت کنه،نانجیبی چنان با سنگ به پیشانی حضرت زد.... خون تمام پیشانی رو فرا گرفت ... شهدا هم با ما گریه کنند .... ابی عبدالله هرچه کرد نتونست خون پیشانی رو بند بیاره،یا اللعجب این لباس عربی رو بالا زد .... بلکه بتونه خون پیشانی رو بند بیاره،اینجا بود سپیدی سینه حسین نمایان شد .... یه ظالمی با تیر سه شعبه چنان به قلب حسین..... دیگه نتونست تیر و از مقابل در بیاره خون مثل ناودان داره فواره میزنه ... دیدن ابی عبدالله میگه بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله دیگه نتونست دوام  بیاره چنان با صورت به زمین افتاد همه بگیم یا حسین ...... *صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله* با همین حال خوشت شب زیارتی ابی عبدالله است حالا که چشمت گریان شده امام صادق علیه السلام فرمود:ابی عبدالله به گریه کن هاش نظر میکنه الان ابی عبدالله داره به تک تکمون نظر میکنه فرمود اثر این نظر حسینم اینه برا گریه کن هاش خود حسین استغفار میکنه حالا میخوای نامتو جزو زایرینش هم بنویسن یا نه ؟؟ به نیابت هم همه شهدامون شهدای این مکان مقدس شهدایی که خانواده هاشون شرف حضور دارند بالاخص شهدای گمنام عرض سلام کن از همه التماس دعا .
◾💠◾💠◾ *دوبیتی* *بسم الله الرحمن الرحیم* یا کعبه الرضایا، *دوبیتی های اربعین* فدای گریه های عمه زینب چه غم داره صدای عمه زینب بیا تا خون بگرییم مثل مهدی همه واسه غمای عمه زینب عجب حال هوایی داره امشب حسینم وا حسینا ذکر هر لب به عباس و علی اکبر بگویید که از شام بلا برگشته زینب فلک از غم شکسته بال زینب خدا داره خبر از حال زینب جوونای بنی هاشم کجایید پاشید بیاید به استقبال زینب سلام ای لاله ی در خون تپیده سلام ما برآن حلق بریده تو حق داری منو نشناسی داداش تنم زخم و همه موهام سپیده منم زینب که زهرا در وجودم سراسر عشق تو در تار وپودم به شوق دیدنت برگشتم اینجا وگرنه تو خرابه مرده بودم من از روز ازل دل بر تو بستم دیدی تا پای جون پای تو هستم یه جوری مثل مادر خطبه خوندم دهان کوفه و شامو شکستم طلای دخترت رو پس گرفتم ببین انگشترت رو پس گرفتم چهل روز تازیونه خوردم اما من از نیزه سرت رو پس گرفتم منو زخم زبونو ناسزا کشت منو این طعنه های ناروا کشت میون کوچه و بازار، ای وای منو اين چشمهای بی حیا کشت چهل روز نه چهل سال غصه خوردم برات موی سفید سوغات آوردم چهل منزل به روی نیزه داداش تو گریه کردی و من سنگ خوردم همین‌که خیمه غارت شد حرم سوخت دل بابامو قلب مادرم سوخت همین جا بود رقیه داد میزد بیا عمه کمک کن چادرم سوخت همین جا اکبرت رو بوسه دادم رخ پیغمبرت رو بوسه دادم بجای مادرم زهرا تو گودال رگای حنجرت رو بوسه دادم همین جا هستی من رفته بر باد همین جا دخترت در اتش افتاد نمیشه باورم بعد چهل روز رسیدم کربلا ای داد بیداد سکینه با دلی زار و پریشون یه چشمش اشک و چشم دیگرش خون کنار قبر عباس ناله میزد چشت روشن چشت روشن عمو جون میاد از پشت خیمه ها صدایی گل مادر گل مادر کجایی واست گهواره اوردم عزیزم علی لالای علی لالا، لالایی تو رفتی زخم بال و پر نبینی پر پروانه خاکستر نبینی سر تو بارها از نیزه افتاد که سیلی خوردن مادر نبینی ما رو دشمن چه سخت آزرد داداش سرت رو نیمه شب آورد داداش منو شرمندگی از این امانت رقیه ات تو خرابه مُرد داداش حسین کریمی نیا نیم از عالم خاک @roze_daftari
روضه_اربعین  اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد 🌴🌴🌴 یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم   دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود همین جاغرق درغم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل با ختم من ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ز جا برخیز ای نور دو دیده  ببین مویم سپید و قد خمیده 🌴 قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... 🌴آخ کاروان رسید کربلا.... این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن ⬅️اما اما اما آی کربلائیا..... روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... هر یکی سوی مزاری میدوید هر یکی قبری در آغوش میکشید ناگهان بانوی قد خمیده ای قد خمیده مو پریشان خسته ای گفت یارب چه سازم یا کریم رو سوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود با شور و شین دید بنشسته سر قبر حسین زینب اومد کنار قبر برادر.... (شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش آورده ام تمام عزیزانت ای حسین جز دختر سه ساله ات ای مهربان من از من مپرس حال دل آن سه ساله را در گوشه خرابه برفت از کنار من صل الله علیک یا ابا عبدلله @roze_daftari
🎤شعر از: علی اکبرلطیفیان آواز دشتی نگاه گریه داری داشت زینب چه گام استواری داشت زینب دل با اقتداری داشت زینب ببین چه اعتباری داشت زینب چهل منزل حسین منجلی شد گهی زهرا شد و گاهی علی شد ندیدم زینب کبری تر از این ندیدم زینت باباتر از این ندیدم دختر زهراتر از این حسینی مذهبی غوغاتر از این اگر چه غصه دارد آه دارد به پایش خستگیِ راه دارد به گِردش آفتاب و ماه دارد به والله که ای والله دارد همین که با جلالت سر نداده به دست هیچ کس معجر نداده پس از آن که زمین را زیر و رو کرد سپاه کوفه را بی آبرو کرد به سمت کربلا خوشحال رو کرد کمی از خاک را برداشت بو کرد رسیدم کربلا ای داد بی داد! حسین سر جدا، ای داد بی داد! چهل روز است گریانم حسین جان! چو موی تو پریشانم حسین جان! چهل روز است می خوانم حسین جان! حسین جانم حسین جانم حسین جان! تویی ذکر لبم الحمدلله حسینی مذهبم الحمدلله همین جا شیرخواره گریه می کرد رباب بی ستاره گریه می کرد گهی بر گاهواره گریه می کرد گهی بر مشک پاره گریه می کرد خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ مرا بیچاره کرده، پیر کرده همین جا دور اکبر را گرفتند ز ما شبه پیمبر ما را گرفتند ولی از من دو دلبر را گرفتند هم اکبر هم برادر را گرفتند "به تو گفتم که ای افتاده از پا ز جا بر خیز ور نه معجرم را..." همین جا بود که سقای ما رفت به سمت علقمه دریای ما رفت پناه عصمت کبرای ما رفت پی او گوشواره های ما رفت فقط از علقمه یک مشک برگشت حسین بن علی با اشک برگشت همین جا بود که دل ها گرفت و ... کسی روی تن تو جا گرفت و ... سرت را یک کمی بالا گرفت و... و از پشت سرت سر را گرفت و... همین که بر گلویت خنجر آمد صدای ناله ی زهرا در آمد همین جا بود الف را دال کردند تنت را بارها پامال کردند ته گودال را گودال کردند تو را با سم مرکب چال کردند اگر خواندم قلیلت علت این بود که یک تصویری از تو بر زمین بود تو ماندی و کبوتر رفت کوفه تو را کشتند و خواهر رفت کوفه خودم در راه و معجر رفت کوفه چه بهتر زودتر سر رفت کوفه و گر نه دردها می کشت ما را نگاه مردها می کشت ما را بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دست ساربان شد طلای من نصیب کوفیان شد خبر داری مرا بازار بردند میان مجلس اغیار بردند همین جا بود افتادند تن ها همین جا بود غارت شد بدن ها تمامی کفن ها، پیرهن ها بدون تو کتک خوردند زن ها همین جا بود گیسو می کشیدند به هر سو دخترانت می دویدند همین جا بود تازیانه باب گردید رخ ما در کبودی قاب گردید ز خجلت خواهر تو آب گردید که معجر بعد تو نایاب گردید سکینه معجر از من خواست اما خودم هم بودم آن جا مثل آن ها... ز جا برخیز غم خواری کن عباس! دوباره خیمه را یاری کن عباس! برای عزتم کاری کن عباس! علم بردار علم داری کن عباس! سکینه می کند زاری ابالفضل! چه قبر کوچکی داری ابالفضل! اربعین حسینی 🌴🌴🌴