eitaa logo
روضة الحسین علیه السلام
332 دنبال‌کننده
178 عکس
157 ویدیو
26 فایل
🏴روضه الحسین علیه السلام 🔰کانالی برای مبلّغین 📝حاوی روضه ها و سینه زنی های زیبا، پرمحتوا و مستند و همچنین کشکولی از مطالب مفید برای مبلغین و روضه خوان ها
مشاهده در ایتا
دانلود
ای از غم تو بر جگر سنگ شراره وی در همۀ عمر ستم دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود از زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره غلامرضا سازگار @rozeh1443
▪️السَّلامُ عَلَيْكَ یَا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهَادِیِ النِّقِیُّ ✅بعد از شهادت امام جواد(ع) متوکل عباسی براى اینکه بتواند امام هادی(ع) را زیر نظر بگیرد، ایشان را از مدینه به سامراء دعوت تبعید گونه کرد. از این طریق، وی توانست کنترل شدید را حتى در درون خانه امام(ع) بر قرار سازد و تمام حرکات و ملاقاتهاى حضرت(ع) را زیر نظر داشته باشد. پس به یحیى بن هرثمه ماموریت داد تا امام هادى(ع) را از مدینه به سامراء ببرد. شیخ مفید می گوید : 📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا فَاَنَزَلَ فِی خَانٍ [الاَشنَعِ] یُعْرَفُ بِخَانِ الصَّعَالِیکِ》 ♦️پس زمانی که امام هادی(ع) به سامراء رسید، متوکل برای اینکه از شان امام(ع) بکاهد، دستور داد، ایشان را یک روز در کاروانسرای کثیف و بدنامی به نام صعالیک جای دهند و روز بعد وارد شهر کنند.(۱) امام(ع) در این شهر نظامی حدود ۲۰ سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. مسعودی می نویسد : روزی در مدینه در نزد متوکل از امام هادی(ع) سعایت و سخن چینی شد و به او گفتند : در منزل او سلاح و نوشته‏ ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد. پس؛ 📋《فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَهً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ إِلَى الْمُتَوَکِّلِ》 ♦️متوکل گروهى را به منزل آن حضرت(ع) فرستاد و آنان شبانه به خانه امام‏ علی(ع) هجوم بردند. ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت(ع) تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام(ع) را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند. آنان به متوکل گفتند : 📋《لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ》 ♦️در خانه‏ اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى‏ خواند. متوکل چون امام(ع) را دید، از عظمت و هیبت امام(ع) بى‏ اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت‏، به امام(ع) تعارف نمود. امام هادی(ع) سوگند یاد کرده و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ》 ♦️گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار! متوکل حضرت(ع) را معاف نمود و گفت : پس شعرى بخوان! حضرت(ع) فرمود : من شعر کم مى‏ خوانم‏! متوکل گفت : باید بخوانى! امام هادى(ع) آن گاه که اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود، که تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند. 📋《فَبَکَى الْمُتَوَکِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ(ع) أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُکَرَّماً》 ♦️پس از خواندن این اشعار، متوکل و هر که در مجلس بود گریستند، تا آنجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد. سپس وی چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.(۲) در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《فَضَرَبَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکَأْسِ‏ الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ》 ♦️متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.(۳) سرانجام امام هادی(ع) در زمان معتز مسموم گردید و در ماه رجب سال ۲۵۴ هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامراء به شهادت رسید و در خانه خویش به خاک سپرده شد. امام حسن عسکری(ع) بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند، کفن کردند و بر جنازه ایشان نماز خواندند و به خاک سپردند. در تاریخ آمده است که؛ 📋《خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ(ع) فِی جَنَازَهِ أَبِی الْحَسَنِ(ع) وَ قَمِیصُهُ مَشْقُوقٌ》 ♦️امام حسن عسکری(ع) در مراسم تشییع پیکر مطهر پدرش گریبان چاک کرد.(۴) 🏴در تاریخ حیات امام هادی(ع) سه حادثه ناگوار که ذکر شد، دلها را روانه مظلومیت جد غریب ایشان، امام حسین(ع) و احوالات اسرای کربلا می کند. @rozeh1443 ادامه مطالب :👇
1⃣جای دادن امام هادی(ع) در خرابه : شیخ صدوق روایت کرده است که؛ 📋《ثُمَّ إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ(ع) فَحُبِسْنَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) فِي مَحْبِسٍ لَا يُكِنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لَا قَرٍّ حَتَّى تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُمْ [مِن حَرِّ الشَّمسِ]》 ♦️یزید دستور داد، خانواده ی امام حسین(ع) را با امام سجاد(ع) زندانی کردند، زندان چنان بود که آنان را از گرما و سرما، نگاه نمی داشت تا آنجا که صورتهای آنان پوست انداخت.(۵) قطب الدین رواندی نقل می کند که؛ 📋《لَمَّا اُتِيَ بِعَلِيِ بنِ الحُسَينِ(ع) وَ مَن مَعَهُ إلَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيَةَ، جَعَلُوهُم فِي بَيتِِ خَرَابِِ وَاهِي الحِيطَانِ》 ♦️یزید، امام سجاد(ع) و دیگر همراهان اسراء را در خانه ای ویران و خرابه جای داد.(۶) 2⃣وارد کردن امام هادی(ع) در مجلس شراب : شیخ صدوق به نقل از امام رضا(ع) در حدیثی، چنین نقل می کند : 📋《لَمَّا حُمِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَى الشَّامِ أَمَرَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَ عَلَيْهِ مَائِدَةٌ فَأَقْبَلَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أَمَرَ بِالرَّأْسِ فَوُضِعَ فِي طَسْتٍ تَحْتَ سَرِيرَةٍ وَ بُسِطَ عَلَيْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَ جَلَسَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ يَذْكُرُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِمْ فَمَتَى قَامَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ》 ♦️هنگامى که سر حسین بن علی(ع) را به سوى شام بردند، یزید دستور داد آن‌ را در کنارى نهاده و سفره غذا را گستردند، و او با یارانش مشغول خوردن غذا و نوشیدن آبجو شدند، چون فارغ گشتند، امر کرد سر بریده حسین(ع) را در طشتى به پیش تخت او نهادند و میز بازى شطرنج را روى آن طشت گذارد و با یارانش به بازى شطرنج مشغول شد، و حسین(ع)، پدر و جدّش را به مسخرگى یاد می‌کرد، و چون از همبازیش می‌بُرد جام شراب را برگرفته سه بار می‌نوشید. 📋《ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْض》 ♦️آن‌گاه باقی مانده آن‌را در کنار طشتى که سر بریده امام حسین(ع) در آن بود بر زمین می‌ ریخت.(۷) یزید در حال مستی؛ 📋《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》 ♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد.(۸) 3⃣گریبان چاک زدن امام حسن عسگری(ع) در مصیبت پدر گرامیشان امام هادی(ع) : ابن طاووس نقل می کند که؛ وقتی اهل بیت امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود : 📋《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》 ♦️ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟ یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طناب رها ساختند. در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس آوردند. 📋《وَ أَمَّا زَيْنَبُ(س) فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْهُ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ‏ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ يُفْزِعُ الْقُلُوبَ : يَا حُسَيْنَاهْ! يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى! يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س) سَيِّدَةِ النِّسَاءِ! يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى(ص)》 ♦️در این هنگام، زینب کبری(س) وقتی سر مبارک برادر خود را دید از شدت ناراحتی دست در گریبان برد و چاک زد و سپس به آواز غمناک فریاد زد : واحسیناه! ای فرزند فاطمه زهرا(س)! ای دختر رسول خدا(ص)! راوی می گوید : به خدا سوگند! که همه آن کسانی که در مجلس یزید حضور داشتند، از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود.(۹) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : نگر در سامرا حال و هوای دیگر است امشب  فلک را جامه ماتم ز غمها در بر است امشب  امام عسگری نالد برای باب مظلومش  ز هجران پدر او را دو چشمانی تر است امشب  امام هادی آن نور خدای مهربان اینک  ز جور دشمنان دین میان بستر است امشب  👤جعفری 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۱۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۲۱۱ ۳)سفینه البحار محدث قمی، ج۶، ص۴۰۹ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۵ ۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۸ ۶)الخرائج و الجرائح راوندی، ج۲، ص۷۵۳ ۷)من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۴، ص۴۱۹ ۸)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵ ۹)الللهوف ابن طاووس، ص۸۳ @rozeh1443
✅اشعار امام هادی(علیه السلام) در مجلس متوکل عباسی به نقل از مرحوم علامه مجلسی : 📋《بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ‌، غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ‌!》 ♦️گروهى بودند كه بر قله‌هاى كوه‌ها، دژهاى محكمى ساخته بودند و مردانى نيرومند از آن‌ها پاسدارى مى‌كردند؛ اما هرگز اين قله‌ها به حال آن‌ها سودى نداشت. 📋《وَاسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ‌، وَاسْكِنُوا حُفَراً يَا بِئْسَمَا نَزَلُوا!》 ♦️چيزى نگذشت كه از پناهگاه خود، از آن مقام عزت، به ذلت كشانده شدند، و در حفره‌هاى گور ساكن گشتند و چه بد فرود آمدند. 📋《نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ‌ : أَيْنَ الْأَسَاوِرُ وَالتِّيجَانُ وَالْحُلَلُ‌؟》 ♦️فريادگرى بعد از دفن آن‌ها صدا زد : كجا رفت آن دستبندهاى طلا و آن تاج‌ها و زينت‌ها؟! 📋《أَيْنَ الْوُجُوهُ الَّتِي كَانَتْ مُنْعِمَةً، مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَالْكِلَلُ‌؟》 ♦️كجا رفتند آن صورت‌هايى كه آثار ناز و نعمت در آن‌ها نمايان بود و در پشت پرده‌ها قرار داشتند؟! 📋《قَدْ طَالَ مَا أَكَلُوا دَهْراً وَقَدْ شَرِبُوا، وَأَصْبَحُوا الْيَوْمَ بَعْدَ الْأَكْلِ قَدْ أُكِلُوا》 ♦️آرى مدت طولانى خوردند و نوشيدند؛ ولى امروز همه آن‌ها در كام زمين فرو رفته‌اند.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۲۱۱ @rozeh1443
♦️هنگامی گه امام(ع) داخل شد، ميان شيرها نشست، آنها اطراف امام(ع) را گرفتند و دست‌هاى خود را روى زمين پهن كرده و سر بر روى دست خويش نهادند. امام(ع) دست بر سر يكايك آنها كشيد و به هر كدام اشاره مى‌نمود كه فاصله بگيرد و كنار برود. و شيرها به جانبى كه امام(ع) دستور داده بود رفتند و در مقابل امام(ع) ايستادند. در این هنگام وزیر متوکل به متوکل گفت : 📋«مَا هَذَا صَوَاباً فَبَادِرْ بِإِخْرَاجِهِ مِنْ هُنَاكَ قَبْلَ أَنْ يَنْتَشِرَ خَبَرُهُ» ♦️اين كار بر ضرر تو است، بگو قبل از اينكه جريان منتشر گردد از آنجا خارج شود. متوکل سراسیمه گفت : 📋«يَاأَبَا اَلْحَسَنِ(ع)! مَا أَرَدْنَا بِكَ سُوءاً وَ إِنَّمَا أَرَدْنَا أَنْ نَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِمَّا قُلْتَ فَأُحِبُّ أَنْ تَصْعَدَ» ♦️ما نظر بدى در باره شما نداشتيم، منظورمان اين بود كه فرمايش شما ثابت شود اكنون خوب است بالا بيائيد. 📋«فَقَامَ وَ صَارَ إِلَى اَلسُّلَّمِ وَ هِيَ حَوْلَهُ تَتَمَسَّحُ بِثِيَابِهِ فَلَمَّا وَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى أَوَّلِ دَرَجَةٍ اِلْتَفَتَ إِلَيْهَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ أَنْ تَرْجِعَ فَرَجَعَتْ وَ صَعِدَ» ♦️امام(ع) از جاى حركت كرد و نزديك نردبان آمد و شيرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهاى ايشان مي ماليدند. همين كه پاى بر اولين پله نردبان گذاشت اشاره كرد برگرديد و همه رفتند و ايشان بالا آمد و فرمود : 📋«كُلُّ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(س) فَلْيَجْلِسْ فِي ذَلِكَ اَلْمَجْلِسِ» ♦️هر كسى مدعى است فرزند فاطمه(س) است، ميان اين درنده‌ها برود. متوکل به آن زن گفت : پایین برو! آن زن شروع به التماس نموده و گفت : 📋«اَللَّهَ اَللَّهَ اِدَّعَيْتُ اَلْبَاطِلَ وَ أَنَا بِنْتُ فُلاَنٍ حَمَلَنِي اَلضُّرُّ عَلَى مَا قُلْتُ» ♦️به خاطر خدا به من رحم کنید! من به دروغ گفتم! من دختر فلان كس هستم و شدت از فقر و تنگدستى اين ادعا را كردم. سپس متوکل دستور داد که آن زن را در ميان درندگان بیاندازند که در این هنگام با درخواست مادر متوکل، آن زن را بخشیدند.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۱۴۹، ح۳۵ @rozeh1443
2⃣در بزم خلیفه!👇 ✅نقل است که؛ روزی در مدینه در نزد متوکل از امام هادی(ع) سعایت و سخن چینی شد و به او گفتند : در منزل او سلاح و نوشته‏ ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به او رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد. پس متوکل گروهى را به منزل آن حضرت(ع) فرستاد و آنان شبانه به خانه امام‏ هادی(ع) هجوم بردند. ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت(ع) تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام(ع) را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند. آنان به متوکل گفتند : 📋«لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ!» ♦️در خانه‏ اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى‏ خواند. متوکل وقتی امام هادی(ع) را دید، از عظمت و هیبت امام(ع) بى‏ اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت‏، به امام(ع) تعارف نمود. امام هادی(ع) خطاب به متوکل فرمود : 📋«وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ» ♦️گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار! متوکل حضرت(ع) را معاف نمود و گفت : پس شعرى بخوان! حضرت(ع) فرمود : 📋«أَنْشِدْنِي شِعْراً» ♦️من شعر کم مى‏ خوانم‏! متوکل گفت : باید بخوانى! امام هادى(ع) آن گاه که اصرار او را دید اشعارى را قرائت نمود. 📋«بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ‌، غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ‌!» ♦️گروهى بودند كه بر قله‌هاى كوه‌ها، دژهاى محكمى ساخته بودند و مردانى نيرومند از آن‌ها پاسدارى مى‌كردند؛ اما هرگز اين قله‌ها به حال آن‌ها سودى نداشت. 📋«وَاسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ‌، وَاسْكِنُوا حُفَراً يَا بِئْسَمَا نَزَلُوا!» ♦️چيزى نگذشت كه از پناهگاه خود، از آن مقام عزت، به ذلت كشانده شدند، و در حفره‌هاى گور ساكن گشتند و چه بد فرود آمدند. 📋«نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ‌ : أَيْنَ الْأَسَاوِرُ وَالتِّيجَانُ وَالْحُلَلُ‌؟» ♦️فريادگرى بعد از دفن آن‌ها صدا زد : كجا رفت آن دستبندهاى طلا و آن تاج‌ها و زينت‌ها؟! 📋«أَيْنَ الْوُجُوهُ الَّتِي كَانَتْ مُنْعِمَةً، مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَالْكِلَلُ‌؟» ♦️كجا رفتند آن صورت‌هايى كه آثار ناز و نعمت در آن‌ها نمايان بود و در پشت پرده‌ها قرار داشتند؟! 📋«قَدْ طَالَ مَا أَكَلُوا دَهْراً وَقَدْ شَرِبُوا، وَأَصْبَحُوا الْيَوْمَ بَعْدَ الْأَكْلِ قَدْ أُكِلُوا» ♦️آرى مدت طولانى خوردند و نوشيدند؛ ولى امروز همه آن‌ها در كام زمين فرو رفته‌اند. بعد از اتمام شعر، تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند. 📋«فَبَکَى الْمُتَوَکِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ(ع) أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُکَرَّماً» ♦️پس از خواندن این اشعار، متوکل و هر که در مجلس بود گریستند، تا آنجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد. سپس وی چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.(۱) و در نقلی حتی آمده است؛ 📋«فَضَرَبَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکَأْسِ‏ الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ» ♦️متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.(۲) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۲۱۱ ۲)سفینه البحار محدث قمی، ج۶، ص۴۰۹ @rozeh1443
3⃣معلمی که خود شاگرد شد!👇 ✅حمیری از محمد بن سعید نقل می کند که؛ پس از شهادت امام جواد(ع)، عمر بن فرج رُخّجی از عمّال دربار معتصم عباسی به مدینه آمد و گروهی از بزرگان شهر را جمع کرد و به آنان گفت : 📋«اِبْغُوا لِي رَجُلاً مِن أَهلِ الأَدَبِ وَ القُرآنِ وَ العِلمِ لَا يُوَالِي أََهلَ هَذَا البَيتِ لِأَضُمَّهُ الَى هَذَا الغُلِامِ وَ أُوَكِّلُهُ بِتَعلِيمِهِ وَ أَتُقَدِّمُ إِليَهِ بِأَن يَمنَعَ مِنهُ الرَافِضَةُ الذِّينَ يَقْصِدُونَهُ وَ يَمَسُّونَهُ» ♦️فردی که اهل کمال و ادب و دانش قرآنی او فراوان و عالم باشد، به من معرفی کنید. ضمناً کسی باشد که ولایت اهل بیت را نیز نداشته باشد، تا این غلام را جهت تعلیم به او بسپرم و به این بهانه، تماس رافضه را با او قطع کنم. آنان دانشمندی به نام ابو عبدالله جنیدی را که در فضل و دانش بر اهل مدینه برتری خاصی داشت، به او معرفی کردند. عمر بن الفرج او را احضار و حقوقی را از طرف سلطان برای او تعیین کرد و نیز به او فهماند که سلطان همانند او را برای چنین کاری انتخاب کرده است. جنیدی پیوسته ملازم و همراه امام هادی(ع) در کاخی واقع در صریا بود و شب هنگام درب را به روی امام(ع) می‌بست و کلید‌های آن را همراه خود می‌برد؛ به گونه‌ای که پیروان حضرت(ع) از شنیدن سخنان او محروم شده بودند. محمد بن سعید می گوید : روزی جنیدی را دیدم و به او گفتم : آن غلام هاشمی که تربیتش را به عهده گرفته‌ای، چه می‌گوید؟ او نگاه تندی به من کرد و گفت : کودک می‌گویی و شیخ هاشمی نمی‌گویی؟! تو را به خدا سوگند می‌دهم، آیا داناتر از من در مدینه سراغ داری؟ گفتم : نه! او گفت : 📋«فَاِنِّي وَ اللّهِ أَذكُرُ لَهُ الحَزبَ مِن الَأدَبِ أَظُنُّ اِنِّي قَد بَالَغت فيه فَيَملِي عَلَيَّ بَابَاً فِيهِ اَستَفِيدُهُ مِنهُ وَ يَظُنُّ النَّاسَ اِنِّي أُعَلِّمُهُ وَ أنَا وَ اللّهِ أَتَعَلَّمُ مِنهُ» ♦️به خدا سوگند، گاه سخنی به او می‌گویم و به نظر خودم تلاش بسیاری کرده‌ام، امّا به گونه‌ای به من پاسخ می‌دهد که از او استفاده می‌کنم. مردم نیز گمان می‌کنند که من به او می‌آموزم، در حالی که به خدا سوگند، من از او بهره می‌برم. محمد بن سعید می گوید : سخن او را نشنیده گرفتم و در وقت دیگری او  را ملاقات کردم و از حال آن حضرت(ع) پرسیدم و اظهار داشتم. حال آن جوان هاشمی چگونه است؟ در پاسخ به من گفت : 📋«هَذَا وَ اللّهِ خَيرُ أَهلِ الأَرضِ وَ أَفضَلُ مِن خَلقِ اللّهِ» ♦️سوگند به خدا که او بهترین فرد روی زمین است و او برترین کسی است که پروردگار آفریده است. او می گوید : پس از گذشت چند روز بار دیگر جنیدی را در حالی ملاقات کردم که هدایت یافته و به امامت امام هادی(ع) اعتقاد پیدا کرده بود.(۱) کورانی می نویسد : 📋«وَ الظَاهِرَ أَنَّ اَلْجُنَيْدِيَّ قَد تَشَيَّعَ عَلَى يَدِ الإِمَامِ الهَادِیِّ(ع) وَ ثَبَتَ عَلَى تَشَيُّعِهِ» ♦️آنچه معلوم است اینکه جنیدی به واسزه امام هادی(ع) شیعه شد و در تشیع خود ثابت ماند.(۲) 📚منبع : ۱)اثباة الوصیة مسعودی، ص۲۳۰ ۲)الإمام علي الهادی(ع) كورانی عاملی، ص۱۰ @rozeh1443
4⃣همنشینی با گناهکاران!👇 ✅ابوهاشم جعفری می‌گوید : از امام هادی(ع) شنیدم که به من فرمود : 📋«مَا لِي رَأَيْتُكَ عِنْدَ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ يَعْقُوبَ؟» ♦️چرا تو را می‌بینم که با عبدالرحمن بن یعقوب همنشینی می‌کنی؟ گفتم : او دایی من است! حضرت(ع) فرمود : 📋«إِنَّهُ يَقُولُ فِي اَللَّهِ قَوْلاً عَظِيماً يَصِفُ اَللَّهَ لاَ يُوصَفُ فَإمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَكْتَنَا وَ فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَكْتَهُ» ♦️او درباره ذات پاک خدا مطالب نامناسبی می‌گوید که ساحت پاک خدا از آن منزه است. خدا را (به صورت اجسام و اوصاف آن وصف می‌کند) در حالی که خدا قابل توصیف نیست. پس یا با او همنشین باش و ما را ترک کن و یا با ما همنشین باش و از او دوری کند. عرض کردم : او هر عقیده‌ای دارد و هرچه می‌گوید، بر من چه زیانی دارد با اینکه من بر عقیده حق خود استوار هستم و از عقیده او دوری می‌کنم. حضرت(ع) فرمود : 📋«أَ مَا تَخَافُأَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِيبَكُمْ؟» ♦️آیا نمی‌ترسی که بلایی به او برسد و تو نیز به بلای او بسوزی؟! 📋«أَ مَا عَلِمْتَ بِالَّذِي كَانَ مِنْ أَصْحَابِ مُوسَى(ع) وَ كَانَ أَبُوهُ مِنْ أَصْحَابِ فِرْعَوْنَ فَلَمَّا لَحِقَتْ خَيْلُ فِرْعَوْنَ مُوسَى(ع) تَخَلَّفَ عَنْهُ لِيَعِظَهُ وَ أَدْرَكَهُ مُوسَى(ع) وَ أَبُوهُ يُرَاغِمُهُ حَتَّى بَلَغَا طَرَفَ اَلْبَحْرِ فَغَرِقَا جَمِيعاً فَأَتَىَ مُوسَى(ع) اَلْخَبَرُ فَسَأَلَ جَبْرَئِيلَ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ : غَرِقَ رَحِمَهُ اَللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ عَلَى رَأْيِ أَبِيهِ لَكِنَّ اَلنِّقْمَةَ إِذَا نَزَلَتْ لَمْ يَكُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ اَلْمُذْنِبَ دِفَاعٌ» ♦️آیا به این داستان آگاهی نداری که شخصی از یاران حضرت موسی(ع) بود، ولی پدرش از یاران فرعون بود، هنگامی که با سپاه موسی(ع) خواست پدرش را به خود ملحق سازد، ولی پدر سخن او را رد می‌کرد و همچنان با هم ستیز می‌کردند تا اینکه هر دو به کناری از دریا رسیدند، ناگاه بلای غرق شدن فرعونیان فرا رسید و آن پسر نیز همراه پدر غرق شد، وقتی که این خبر به موسی(ع) رسید، موسی(ع) فرمود : او در رحمت خداست ولی چون عذاب فرود آید، از آن کس که نزدیک گنهکار است، دفاعی نشود.(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۲، ص۳۷۴ @rozeh1443
5⃣شن های طلایی!👇 ✅يحيى بن زكريّاى خزاعى از ابوهاشم جعفرى نقل می کند که؛ با امام هادى(ع) به پشت سامرّا رفتيم تا كسانى را كه مى‌آيند، آنان را ببينيم. ولى آنان قدری تاخیر داشتند و دير آمدند. پارچۀ زير زين را براى امام(ع) پهن كردند تا روى آن نشست و من هم از مرکب پياده شدم و ایشان با من سخنانی می فرمود. و من نیز از تنگ دستى و فقرم و ضعف مالی و معیشتی خود برای امام(ع) حرفهایی می گفتم. در این هنگام حضرت(ع) دست مبارک را دراز كرد و يك مشت شن از زمین برداشت و به دامن من ریخت و به من فرمود : 📋«اِتَّسِعْ بِهَا يَا أَبَا هَاشِمٍ وَ اُكْتُمْ مَا رَأَيْتَ» ♦️اى ابو هاشم! با اين به زندگى خودت وسعت بده و آنچه ديدى پوشيده‌ دار. پس آنها را گرفتم و پوشاندم تا اينكه هنگام مراجعت با امام(ع)، در منزل خود آن را گشودم و نگاه كردم. 📋«فَأَبْصَرْتُهُ فَإِذَا هُوَ يَتَّقِدُ كَالنِّيرَانِ ذَهَباً أَحْمَرَ» ♦️دیدم که مانند طلاى قرمز مى‌درخشد. آنگاه زرگرى را به خانۀ خويش دعوت كردم تا اينكه عيار آنها را تعيين كند. زرگر گفت : طلايى به خوبى آن نديده‌ام در حالى كه مانند سنگريزه است، اينها را از كجا آورده‌اى‌؟! گفتم : 📋«هَذَا شَيْءٌ عِنْدَنَا قَدِيماً» ♦️این زر از قديم در خانۀ ما بوده است.(۱) 📚منبع : ۱)إعلام الورى شیخ طبرسی، ج۲، ص۱۱۸ @rozeh1443
◾️امام هادی علیه السلام فرمودند: إنَّ اَللَّهَ جَعَلَ اَلدُّنْيَا دَارَ بَلْوَى وَ اَلْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى اَلدُّنْيَا لِثَوَابِ اَلْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ اَلْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى اَلدُّنْيَا عِوَضاً 🔸️خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرار داده است و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است. 📚 تحف العقول ج1 ص483 🏴 سالروز شهادت ابن الرضا علی النقی الهادی سلام الله علیهما را تسلیت عرض می نماییم. @rozeh1443
33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 یک جرعه معرفت 🎤 📝موضوع : 📍حکایت بسیار زیبا از کمک امام هادی علیه السلام به سائل 🌐 @nooralmahdi110 🌐 @rozeh1443