eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️🥀✨ گلزار بقیع مدفنی را کم داشت ◾️ 🥀✨در هجر امام شیعیان ماتم داشت ◾️🥀✨ می‎ریخت ز تابوت امام صادق ◾️ 🥀✨خاکی که مدینه بر سر عالم داشت
# زیارتنامه امام صادق علیه السلام 🍁امام صادق علیه السلام فرمودند: 🍂منْ زَارَنِي غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يَمُتْ فَقِيراً 🌱هر که مرا زیارت کند، گناهان او آمرزیده شده و فقیر نخواهد مرد. 📚 بحار الانوار جلد ۹۷ صفحه ۱۴۵ 🔸🌱از راه دور، امام صادق علیه السلام را زیارت میکنیم. 🍃🔸به امید آنکه به زودی، با نابودی آل سعود خبیث و ریشه کن شدن وهابیت ملعون، قبر مطهر آن امام معصوم را در بقیع از نزدیک زیارت نماییم. 🍀 زیارتنامه امام صادق علیه السلام: ✨🍃السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ وَ ابْنَ مَوْلَايَ وَ أَبَا مَوَالِيَّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ✨🍃السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهِيدَ دَارِ الْفَنَاءِ وَ زَعِيمَ دَارِ الْبَقَاءِ ✨🍃إنَّا خَالِصَتُكَ وَ مَوَالِيكَ وَ نَعْتَرِفُ بِأُولَاكَ وَ أُخْرَاكَ ✨🍃فاشْفَعْ لَنَا إِلَى مُشَفِّعِكَ اللَّهِ تَعَالَى رَبِّنَا وَ رَبِّكَ ✨🍃فمَا خَابَ عَبْدٌ قَصَدَ بِكَ رَبَّهُ وَ أَتْعَبَ فِيكَ قَلْبَهُ وَ هَجَرَ فِيكَ أَهْلَهُ وَ صَحْبَهُ وَ اتَّخَذَكَ وَلِيَّهُ وَ حَسَبَهُ ✨🍃و السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ 📚بحار الانوار جلد ۹۷ صفحه ۲۱۱
1_379880164.mp3
33.58M
🏴# ذکر مصیبت ویژه شهادت امام صادق علیه السلام
CQACAgQAAx0CVBp6RAACFmdgvGJy2BiCEVBBLKzWhyMFiJ2yXAACHAsAAtRz4VG7zVsElpNNpB8E.mp3
2.75M
🏴 علیه السلام 🔰حکایاتی کوتاه از امام صادق علیه السلام 👌 بسیار شنیدنی حجت الاسلام
امام🍃✨ صادق علیه السلام میفرمایند: کسی که ما اهل بیت را بعد از مرگمان زیارت کند گویی ما را در زمان حیاتمان زیارت کرده است.
علیه السلام 🏴 🍃🍀▪️🍃🍀▪️ دوباره پای برهنه شبانه  آوردت شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت کسی نگفت که از راه دور آمده است کسی نگفت به منصور، نور آمده است عبا نداری و عمامه و ردایت کو؟ چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو؟ بمیرم آمدی و ردِ پایِ تو پیداست چقدر زخم روی دست‌های تو پیداست حرم تو هستی او پشت بر حرم داده تو ایستاده‌ای و نانجیب لم داده به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز نگاه تو  پُرِ صبر است و سینه‌ات آرام نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام سه بار خواست بسوزی به ناروا که نشد سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد سه بار سمت تو آمد  ولی برِ تو نشست سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله به گریه مقبل تو گفت  با رسول الله_  بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد تمام پیکر‌ش از تیغ غرق خون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید مزاحم نفسش نیزه با عصا  شده بود هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود لبش پُر از ترک و  آب را بردند به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند... شاعر
🏴 امام_صادق علیه السلام 🥀🌾▪️🥀🌾▪️ کاسه ی چشم حضرتش انگار شده از غصه و غریبی پُر وسط کوچه های بی شرمی نبریدش برهنه پا اینطور از همین کوچه های نامردی خاطرات بدی به دل دارد توی گوشش صدای یک سیلی ست مثل ابر بهار می بارد وسط نافله کجا بردید پیرمردی که بی کس و تنهاست قصه ی تلخ بردنش امروز چقدر مثل روضه ی مولاست از غم چهره ای کبود انگار روزگارش همیشه در غم بود آسمان ِنگاه ِخونش خیس قامتش مثل مادرش خم بود دست شعله رسیده بود ای وای بر دری که زبانه اش می سوخت ناگهان در میان آتش داشت همه ی آشیانه اش می سوخت بین دود و شراره ها آنجا فکر گلهای پرپرش افتاد در ِآتش گرفته را می دید چقدر یاد مادرش افتاد در ِآتش گرفته را می دید به لبش بود آه و واویلا گریه می کرد و صحنه را می دید آتش ِخیمه های عاشورا گریه می کرد و صحنه را می دید گیسوانی که آخرش می سوخت وسط شعله های نامردی عمه ای را که معجرش می سوخت گریه می کرد و صحنه را می دید غارت خیمه های زنها را روضه می خواند در دلش آنجا بر نوک نیزه اشک سقا را شاعر:
علیه السلام ✨🥀 آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر درد بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پایت اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود شاعر: