eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
302 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
سینه زنی واحد شهادت حضرت زهرا (س) - دوماه و نیمه گوشۀ خونه - حمید علیمی.mp3
1.62M
  زنی واحد شهادت زهرا علیهاسلام و نیمه گوشۀ خونه علیمی 🏴💫🥀🏴💫🥀🏴💫🥀🏴 دوماه و نیمه گوشۀ خونه افتادی و بی حال و بی جونی هرشب نگاهت با علی میگه دلخوش نباشم تو نمیمونی هر شب نگاتُ با پر معجر از چشم من آرومُ میگیری انگارو بعد از رفتن بابات بدجوری از این شهر دلگیری زهرا ببین زینب چه بی تابه زانویِ حیدر داره میلرزه تنها نرو ای همسفر آخه دنیا بدونِ تو نمی ارزه یادم نمیره کوچه و در رو جوری زدن که ناگه اُفتادی تا اومدم از جمعیت رد شم بانویِ من پشتِ در اُفتادی یا فاطمه ، مظلومۀ حیدر .. تو گوشمه فریاد اون روزت فضه که اومد خوب فهمیدم شش ماهه پرپر شد جلو چشمات مرگم رو با چشمِ خودم دیدم زهرا بیا و خوب شو بانو دیگه گذشته هرچی که بوده جونِ خودت داغِ فراقِ تو خیلی برای زینبت زوده رومو زمین نندازی ای خانم طاقت ندارم بی تو دنیارو تنها نذاری بینِ نامردا تنها ترین تنهایِ تنها رو یا فاطمه ، مظلومۀ حیدر .. @nohevarozechahardahmasomsoghandi
سینه زنی زمینه شهادت حضرت زهرا (س) - با صدایِ مناجاتت،شبا مادر بیدار میشم - جواد مقدم.mp3
1.91M
زنی زمینه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها صدایِ مناجاتت،شبا مادر بیدار میشم مقدم 🏴✨🍀🏴✨🍀🏴✨🍀🏴 با صدایِ مناجاتت،شبا مادر بیدار میشم اشکاتُ وقتی می بینم،دوباره بیقرار میشم انگاری میبری از خاطرت درداتُ هرشب که میشه خرج همسایه دعاهایِ تو مُرتب یک هم فکر ما باش واسه ی خودت دعا کن سه ماه داری می سوزی تویِ آتیشِ این تب مادر مهربونی،روحِ خونهِ مونی حرفِ رفتنُ نزن،خیلی تو جَوونی واویلا،واویلا.... وقتی حالت رو می پرسم چرا مادر دَمَق میشی پا میشی واسه دلگرمیم ولی زود بی رمق میشی چرا گلبرگ گُونَت غرقِ شبنم میشه مادر میدونم که یه روزی درد تو کم میشه مادر یعنی میشه دوباره حالِ این خونه عوض شه یعنی میشه ببینم بسترت جمع میشه مادر دنیامه نگاهت، فدایِ رویِ ماهت میسوزم با اشکُ،میسوزم با آهت مادر مهربونی،روحِ خونهِ مونی حرفِ رفتنُ نزن،خیلی تو جَوونی واویلا،واویلا.... بزار دستت رو، رویِ شونم وقتی که داری پا میشی نَفَسِت بند میاد آخه هر دفعه جا به جا میشی میدونی وقتی اُفتادی زمین، من چی کشیدم تا ابد از جلو چشمام نمیره هرچی دیدم همه دنیا خراب شد رو سرم اون لحظه ای که تو زیر دست و پا بودی صدات رو می شنیدم وای از این زمونه،دردام بی اَمونه دردایِ دلِ من،قدِ آسمونه واویلا،واویلا.... @nohevarozechahardahmasomsoghandi
روضه شهادت حضرت زهرا (س) - کفنم _را ببر ولی طفلِ- حاج محمود کریمی.mp3
2.41M
  شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ‌را ببر ولی طفلِ محمود کریمی 🏴✨🍁🏴✨🍁🏴✨🍁🏴 کفنم ‌را ببر ولی طفلِ بی کفن را بیاور‌ ای فضه از میان امانتی هایم پیرهن را بیاور ای فضه روز آخر کنار بستر خود میزنم بوسه نور عینم را با همین بازویِ ورم کرده بغلش میکنم حسینم را گفتم امروز نان درست کنم آمدم خسته باز پای تنور ناگهان تا تنور روشن شد یادم افتاد روضه هایِ تنور یادم افتاد خانه خولی حق بده سینه ام‌کباب شود خانه او ‌کجا حسین کجا کاشکی خانه اش خراب شود به علی گفته ام برای حسین سایه در آفتاب بگذارد نیمه شبها کنار بالینِ پسرم ظرف آب بگذارد پسرم تشنه آمده دنیا پسرم تشنگی ش آبم کرد شیر من خشک شد دلم‌خون شد اناالعطشان او‌کبابم‌کرد داده ام دست دخترم زینب نذر اصغر ، لباس محسن را برسانید بعد من به رباب گاهوار و اثاث محسن را از خدا خواستم هزاران بار پیکرم زیر دست و‌پا برود که مبادا حسین بی کفنم سینه اش زیر چکمه ها برود رنج بسیار برده را آنکه غم بسیار خورده میفهمد درد سرنیزه خورده را تنها زخم‌مسمار خورده می فهمد فضه به زینبم عروس‌که شد جای من گوشواره هدیه بده سینه ریز عروسی من را به عزیز دلم‌رقیه بده بخدا بی وضو در این مدت نزدم شانه ای به گیسوی او آه باور نمیکنم روزی برسد دست شمر بر موی او @nohevarozechahardahmasomsoghandi
روضه شهادت حضرت زهرا (س) - تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا - سید مهدی میرداماد.mp3
4.36M
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا مهدی میرداماد 🏴✨🌱🏴✨🌱🏴✨🌱🏴 "اَلسَّلامُ‏ عَلَیکِ اَیتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،اَلسَّلامُ‏ عَلَیکِ اَیتُهَا الْحَوْرآءُ الْأِنْسِیه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّکیه..." تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا @nohevarozechahardahmasomsoghandi
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا مهدی میرداماد 🏴✨🌱🏴✨🌱🏴✨🌱🏴 "اَلسَّلامُ‏ عَلَیکِ اَیتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،اَلسَّلامُ‏ عَلَیکِ اَیتُهَا الْحَوْرآءُ الْأِنْسِیه،اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّکیه..." تو زهرایی، تو زهرایِ پیمبر پروری، زهرا رسول الله را هم  مادری، هم دختری،زهرا  نبی را پاره ی تن، روحِ مابینِ دو پهلویی  امیرالمومنین را، رُکن و کُفو و همسری،زهرا  گهی گویم امیرالمؤمنین برتر بود از تو  گهی بینم تو از او در جلالت برتری،زهرا تو والفجری،تو والشمسی، تو والعصری، تو واللیلی، تو نوری، هل اتایی،و الضحایی، کوثری،زهرا کجایِ قرآن رو نگاه کنیم اسمی از تو نباشه...حالا می فهمی چه کسی رو از علی گرفتن؟ که چند روز دیگه وقتی سنگِ لحد رو گذاشت،دستاش رو زد به هم،یعنی علی همه دار و ندارت زیرِ خاک رفت...چه کسی رو از علی جدا کردن؟... تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از سارا  نه، تو از انبیا، جز احمدِ مُرسل سَری،زهرا  امیدِ رحمة للعالمین، محبوبه ی داور  پناه انبیا در گیر و دارِ محشری، زهرا  روز قیامت رو یه پرده رو کنار بزنم،بی بی واردِ محشر میشه،الله اکبر،قیامتِ اصلی وقتی است که فاطمه وارد میشه،وقتی منادی میگه: "غُضُّوا اَبْصَارَکُمْ "  سرهارو بندازید پایین،چشم ها رو ببندید،چه خبره؟ میگن: زهرا میخواد رد بشه... این ندا می رسد از جانبِ ذاتِ الله فاطمه حاجت خود را ز خداوند بخواه منادی ندا میده:فاطمه! حرف و حاجت و خواسته ات رو مطرح کن، خدا میخواد کاری کنه همه ی قیامت قدرِ تو رو بفهمند،مقامِ تو رو ببینند،الان حاجتت رو بخواه... من خدایم، ولی امروز خدایی با توست حُکمِ آغاز ز تو، حُکمِ نهایی با توست تو بگو تا همگان را به حُسِینت‌ بخشم تو بخواه تا همه را بر حَسَنینت بخشم در کنارِ پدر و شوهر و مام و پسرت تو روی سوی جنان،خلق به دنبال سرت همه در وحشت میزانند و حسابند و کتاب همه گویند که یا فاطمه ما را دریاب بس که از چادر خاکیت کَرَم می بارد قاتلت هم به تو امید شفاعت دارد به شرارِ جگر و ناله و سوزت سوگند به مناجاتِ شب و گریه ی روزت سوگند که به آن جانیِّ قَدار، محبت نکنی قاتلت را به صفِ حشر شفاعت نکنی ظلم و جور و ستمِ بی عددش یادت هست جایِ دست و ضرباتِ لگدش یادت هست یاد داری که چگونه پسرت می لرزید نَفَسِ شوهر خونین جگرت می لرزید خاطرت هست که سوزاند دلِ مولا را خاطرت هست که می گفت بزن زهرا را مدینه کار گره خورد،ورق داشت بر میگشت،همه چی داشت عوض میشد،یه مرتبه نانجیب دید اینجوریِ،سریع گفت: بزن قنفذ...بزن زهرا رو...کربلا هم یه جایی دیدن کار گره خورد...جنگ داره عوض میشه،شمشیرهارو انداختن،ورق داره بر میگرده،نانجیب گفت: بزن حرمله...مدینه با غلاف زدن...کربلا با سه شعبه زدن...ای خدا! به اون لحظه ای که...امام باقر فرمود: ضربه های غلاف، مادرِ ما فاطمه رو به شهادت رسوند...به اون لحظه...خدایا! فرجِ امام زمانِ ما برسان... @nohevarozechahardahmasomsoghandi
سینه زنی شور شهادت حضرت زهرا (س) - انسیه الحورا کجا و هیزم اَفروخته - محمدحسین حدادیان.mp3
1.62M
زنی شور شهادت زهرا سلام الله علیها انسیه الحورا کجا و هیزم اَفروخته حدادیان ✨▪️🏴✨▪️🏴✨▪️🏴✨▪️ انسیه الحورا کجا و هیزم اَفروخته مرزِ بهشت و جهنمِ این درِ نیم سوخته وایِ من ، تو رفتی پشت در جایِ من حالا میبینه چشمایِ من ، داره میسوزه دنیایِ من چه خبره محسنم تو خطره پشتِ در قیامتِ ، فاطمه یه نفره « وای وای وای یا زهرا .. » این یه سواله بی جوابه ، چی شد که اون لحظه من بودم اما تو پشت در صدا زدی فضه وای من ، تو رفتی پشت در جایِ من طنابِ دور دستایِ من کبودِ روی زهرای من چه خبره میخِ در شعله وره پشتِ در قیامتِ ، فاطمه یه نفره « وای وای وای یا زهرا .. » تو میری از مدینه اما کربلا نزدیکه دم غروب میبینیم همو دوباره وقتی که عاشورا ، حرامی و حرم واویلا رقیه گم میشه تو صحرا تو خیمه ها میگن یا زهرا چه خبره کربلا چه خبره خیمه ها میسوزه و ، زینبم یه نفره من و تنها گذاشتی پرکشیدی نفسِ آخر و بی سر کشیدی ... بس گلوت و بر زمین کوبیدی رو خاکا طرح یک حنجر کشیدی بمیرم مجبورت کردن از خیمه ها دورت کردن گودیِ گلوت رو دیدن با نیزه منحورت کردن @nohevarozechahardahmasomsoghandi
شهادت حضرت زهرا (س) -کمک کن امشب ای اسماء دلِ دریایی ام درده مجید بنی فاطمه کمک کن امشب ای اسماء دلِ دریایی ام درده ببین خیبر شکن امشب چه زانویی بغل کرده تو سینه م کوهِ فریاده ولی به صبر مامورم نمیشه باورم دارم تن زهرامُ میشورم دارم دق میکنم از غم نبین اینقدر آرومم ببین اسماء چقدر سرده تنِ زخمیِ خانومم تن زخمیِ خانومم چه خاکی بر سرم کرده بریز آب روان آروم به بازوی ورم‌کرده بریز آب روان اسماء علی دلتنگ و بیتابه تو هرچی آب میریزی ازش میریزه خونابه خدایا کاش میمیردم علی چی داره میبینه حالا باید بفهمم که چه زخمی داشت رو سینه دیدی واسه چی بود وقتی میشد بعضی شبا بیهوش چجوری زندگی کرده با این زخمِ روی پهلوش سه ماه از من چه پنهون کرد همه آزردگی هاشُ نگاه‌کن زیر چشمش رو ببین خون مردگی هاشُ برای من سپر کرده چطور کل وجودش رو بذار بیشتر ببینم من یکم رویِ کبودش رو داره میره ولی خونش هنوزم روی دیواره داره میره نگفت آخر کجا افتاد گوشواره همین که دست من خوردش به زخم بازو اُفتادم منی که گریه ام آروم بود دراومد دیگه فریادم حسن جانم ، حسین جانم بیایید مادر داره میره به داد من برس زهرا که زینب داره میمیره دوباره فاطمه جانم ،خودت مشکل رو حل کردی برای آخرین دفعه یتیماتُ بغل کردی .. خدا نیاره به آدم بگن بیا برا آخرین بار با مادرت وداع کن .. امشب شبیِ که دادِ علی بلند شد .. بچه ها نتونست گریه کنن آستین به دهان گرفته بودن .. خدا نیاره آدم ببینه چطور مادرشُ کفن میکنن .. علی بدنِ زهرا رو غسل داد تا دستش رسید به بازو دادش بلند شد .. شروع کرد بند کفنُ  بستن سادات نوکرا من معذرت می خوام .. شروع کرد علی بدنِ زهرا رو کفن کردن ...  اول گره رو بست ، تا اومد گره بالاسرو بزنه صورت زهرا رو آروم تو کفن گذاشت یه وقت نگاه کرد دید بچه ها دارن نگاه میکنن .. یا مرتبه رها کرد ، گفت بچه ها بیاید با مادرتون وداع کنید .. همه از هم سبقت میگرفتن بزار زبانِ حال بگم .. یکی میگفت مادر من حسنم .. من همون کسی ام که تو کوچه خاکایِ چادرتو تکوندم .. یکی میگه مادر من زینبم .. یکی میگه مادر من کلثومم .. اما یه آقایی یه جور دیگه صدا زد هی میگفت مادر تو مادری نبودی که وقتی حسین صدات بزنه جواب ندی .. میدونی چی شد ؟ شیخ عباس قمی میگه یه وقت دیدن بند کفن آروم آروم باز شد دست شکستۀ زهرا بالا اومد بچه هارو بغل گرفت .. منادی بین زمین و آسمان صدا زد علی ، بچه هارو از فاطمه جدا کن .. این منظره رو ملائکه طاقت ندارن .. عرش ولوله شده وقتی حسن و حسین گریه میکنن .. وقتی زینب گریه میکنه .. الهی برای غربتت بمیرم هی حسنُ بلند میکرد بابا خدا صبرت بده حسین جان خدا صبرت بده .. زینب جان از این به بعد تو خانوم خونه ای .. با احترام بچه هارو جدا کرد یعنی آی اهل عالم یاد بگیرید هر وقت دیدید بچه ای خودشو رو بدن عزیزش انداخته با احترام ، با ناز و نوازش جداش کنید .. اما علی جان نبودی ... یه دختری اومد تو گودال خودشُ انداخت رو بدن بی سر .. اینقده گفت بابا عوض اینکه ناز و نوازشش کنن ، بگن این دختر یتیم شده ؛ هم داداشاشُ کشتن ، هم عموهاشو کشتن ، میدونی چطور جداش کردن ؟.. ریختن تو گودال اینقدر با تازیانه ... ای حسین .. با اجازۀ امام رضا امشب نگم کی بگم ، ما فکر میکنیم فقط عباسِ که رو زینب غیرت داره ، فقط حسینِ ، فقط مردای هاشمین که رو زینب غیرت دارن نه ولله .. بچه رو بزنن میگه بابا بدنم درد گرفت بابا ببین منو دارن آزار میدن اما تو گودال عکس همۀ اینا شد این دخترُ زدن اما از خودش حرفی نزد یا امام رضا معذرت میخوام یه مرتبه بلند شد گفت بابا بلند شو ببین نامحرما عمه رو دارن میزنن .. شبی در عمق تاریکی نشسته زمین و آسمان غمگین و خسته روان در کوچه ها تابوت غربت در آن تابوت یاقوتی شکسته سلمان میگه یه جوری به در میزدن نمازمُ زود سلام دادم درُ باز کردم دیدم آقازادۀ امیرالمومنین امام مجتبی ست فرمود سلمان بیا ، بابام غریب شده .. بابام تنها شده .. بیا کمکش کن میترسم بابام دق کنه .. فرمود علی جان منو شب غسل بده ، شب کفن کن ، شب به خاک بسپار فرمود علی جان وقتی منو تو خاک گذاشتی زود رهام نکن یه خورده بشین بالا قبرم برام قرآن بخوان .. همچین که اومد بدن بی بی رو روانۀ قبر کنه یه وقت امیرالمومنین دید دوتا دست شبیه دستایِ پیغمبر نمایان شد .. اینقدر خجالت کشید علی .. بدن زهرا رو تو خاک گذاشت خدا جواب پیغمبرُ چی بدم اون روزی که امانتیتُ گرفتم سالم بود .. حالا هم پهلوش شکسته .. هم صورت سیلی خورده .. هم بازو ورم کرده ...  همچین که بدن زهرا رو تو خاک گذاشت چقدر سخت بود برای علی حالا آروم آروم میخواد خاک بریزه رو بدن زهرا .. خانوم جوونشُ تو خاک گذاشت .. این صحنه تو ذهن زینب موند ، میدونی کجا یادش امد؟ پشت خیمه دیدن حسین اومد یه قنداقی رو گذاشت رو زمین یه قبر کوچیکی رو با دستاش شروع کرد کندن .. علی رو روی خاک گذاشت یه وقت شنید
یکی میگه مهلاً مهلا یا ابن الزهرا .. آقا اجازه بده یه بار دیگه بچه مُ ببینم ..  ای حسین..... @nohevarozechahardahmasomsoghandi
روضه شهادت حضرت زهرا (س) - تو آه می کشی و خون چکد ز پیروهنت - حسین سیب سرخی.mp3
3.48M
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت سیب سرخی 🏴✨🥀🏴✨🥀🏴✨🥀🏴 تو آه می كشی و گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد، تو آه می كشی و  خون چكد ز پیروهنت تو راه می روی و سرخ می شود حسنت تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است @nohevarozechahardahmasomsoghandi
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت سیب سرخی 🏴✨🥀🏴✨🥀🏴✨🥀🏴 تو آه می كشی و گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد، تو آه می كشی و  خون چكد ز پیروهنت تو راه می روی و سرخ می شود حسنت تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است نه آب می خوری و آب می شود بدنت علی می گه: فاطمه بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت بلندتر شده این روزها نفس زدنت چگونه در به رُخم باز كرده ای تنها كه غرق خون شده پا در مسیر آمدنت تو گریه می كنی و من به سینه می كوبم برای زخم دو چشمت ، برای زخم تنت زگیسوان پریشان زینبم پیداست كه مانده نقش غلافی به دست شانه زنت بس سوخته باغ ما دگر سر نزنید این خانه ی آتش زده را در نزنید از ما كه گذشت مادری را دیگر در خانه به پیش چشم دختر نزنید دیدید خونه ای كه مادر از دست داده، اگر اون خونه دختر و پسر داشته باشه، تا وارد خون بشه، جای خالی مادرش و ببینه، اون پسر كم میاره،  از خونه می زنه بیرون، یه وقت ابی عبدالله وارد خونه شد، دید خانم زینب چادر مادرشو سر كرده،  داره نماز می خونه، جای خالی مادرشو كه دید، كم آورد از خونه زد بیرون، اُمد تو شهر مدینه، اُمد تو كوچه های مدینه صدا زد، ای مردم نامرد مدینه راحت شدید حالا مادرمو كشتید، بذار معرفی كنم كیم، حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید نمك به زخم دل،  درد پرورم نزنید در این مدینه همین جا سر مرا ببرید اما غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید یه وقت یه عده اراذل ریسمان به گردن علی انداختند، غیرتی ها كجا نشستند، باید ناله بزنی ، امام زمان میون شما داره گریه می كنه، علی رو دارن می كشن، میون این مردم مدینه كه وایستاده بودن تماشا می كردند، یه مرد یهودی بر علی و زهرا گریه كرد، ای وای ای وای، گفت:  نه اون علی كه من می شناسم، این علی نیست،  آخه اون علی در خیبرو از جا كند، من باورم نمیشه، ریسمان به گردنش انداختند، جلو خانمش دارن می زنن، یا زهرا، حقشو ادا می كنی بگم، ای وای ای وای، همین طوری كه دارن مولا رو می كشن، غیرتی ها، آخه مولا غیرت الله، یه وقت خانم خودشو كشوند رو زمین، كجا می بری علی مو ، صبر كن،  مولا صبر كرد، سرشو پایین گرفت، نگاه نكرد فاطمه شو، یا زهرا، گفت: مولا جان سرتو بالا بگیر، نذار اهل مدینه به ما بخندند، مولای یا مولای، سرت رو بالا بگیر تو مرد خونه منی، تو مرد عالمی، گفت: فاطمه، غیرتم اجازه نمی ده، نمی تونم سرم رو بالا بگیرم، گفت: علی این دفعه رو به خاطر دل زهرا سرت رو بالا بگیر، یه بار دیگه ببینمت، آقا جیگرش آتیش گرفت، تا سرش رو گرفت بالا دید سینه و صورت زهرا خونیه، گفت: فاطمه جای پنجه ی كیه رو صورتت، در خونه ی فاطمه رو آتیش زدند، شعله اش كشید كربلا، یه وقت خیمه های حسین رو آتیش زدند، اموالشو به غارت بردند، یه وقت زینب اُمد،  گفت حسین، حسین، مادرم وصیت كرده، زیر گلوتو ببوسم، حسین حسین، ای جا تو مدینه مادرو زدند، ریسمان  به گردن علی انداختند، بی حرمتی كردند، كربلا، خود آقایی كه صاحب حرمت بود، جلوی زن و بچه اش حرمت شو ریختند، اسباشونو نعل تازه زدند بر بدن حسین تازوندند، نیزه دارا اُمدند، یكی با شمشیر می زد، یكی با نیزه می زد، اونایی كه حربه نداشتند، دامناشونو پر سنگ كردند،  به بدن حسین، ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی گویا غریب بودی و مادر نداشتی @nohevarozechahardahmasomsoghandi
و توسل به حضرت# زهرا سلام الله علیها محمد حسین پویانفر 🏴✨▪️🌿🏴✨▪️🌿🏴✨ تمامِ دلخوشی زندگی من این است که وقتِ مرگ می آیی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان، فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقتٓ وفایت به عهدِ دیرین است به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش سبک شدم چو پرِ کاه، سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبل کرد بیا همه کس و کارم زمانِ تلقین است سلام وادی من وادیُ الَسلام علی کجاست مَسکن اَمنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به رویِ ضریح تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش نجف چه جایِ قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا می کشد به یک میزان سرم به دامن حیدر به روی بالین است سَرم مقابل ایوان طلای شاه نجف سَرم مقابل زهرا همیشه پایین است علی که اَبرویِ او قابِ قَوسِ اَو اَدنی ست اگر مرا نرساند به عرش غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بندۀ خدا گدایِ خانه ی او هر که هست تضمین است مَمات عین حیات است و نار عِین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوشبین است علی امام مَن است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدایِ نام علی برو به کار خود ای دون که در دیار علی به عالمی نفروشند تارِ مویِ زهرا را *یا صاحب الزمان! برای مادرت دورِ هم جمع شدیم… مگه میشه مجلسِ مادر پسر دم در نایسته؟ اینقدر فضایِ مدینه براش سنگین شده بود…بعد از شهادت پیامبر از مدینه بیرون رفت، توی صحرا زندگی کرد، شب توی عالم رؤیا پیامبر رو دید.. سلام عرض کرد آقا جواب سلام داد… اما تحویلش نگرفت ، دید پیامبر گرد و خاک به چهره داره… شب دوباره همین حال.. شب سوم دوباره همین خواب… خودشو رو روی پایِ پیامبر انداخت، گفت: آقا! از من دل خورید؟ پیامبر فرمود: به فاطمه ی ما سر نمی زنی؟ از خواب بیدار شد، بُقچَش رو جمع کرد ، رفت طرف مدینه، وارد شهر شد، خدایا این شهر همون شهرِ… چرا پیامبر اینطور گرد و غبار به صورت داشت .. کوچه ها رو رد می کنه ، انگار نه انگار اتفاقی افتاده… همه مشغول کار خودشونن.. وارد کوچه ی بنی هاشم شد ، رسید دمِ در ….“الله اکبر”…چرا درِ خانه سوخته؟ دَقُ الباب کرد ، اَسماء در رو باز کرد.. تا چشمش افتاد به چشم بلال صدا زد ؛ یا اهل خانه جمع شید مهمان آمده… بلال سؤال کرد: اسماء در چرا سوخته؟ خاکستر اینجا چه میکنه؟ بی بی فاطمه کجاست؟ بلال! فاطمه میانِ حجره بینِ بستر افتاده… بلال یا الله گفت : وارد حجره شد ، برگشت اسماء کسی میانِ حجره نیست…یه وقت صدا از حجره بلند شد، بیا بلال… «بیخود نمی گن “نَحَلَ جِسْمُهَا حَتَّى صَارت كَالْخَيَال‏”، یه شبهه ای از بی بی مونده بود… یه نگاه کرد ، تا چشمش افتاد به بی بی صدا زد: خانم جان! در بسترت به چشم من انگار زینبی«آخه ، آدم سه ماهه اینقدر لاغر نمی شود» نشست کنار بستر، فرمود ؛ بلال ! صدایِ اذان گفتنت رو دوست دارم..‌ خیلی وقتِ صدای اذانت رو نشنیدم.. برام اذان بگو، وقت ، وقت نماز نیست. اما یه وقت اهل مدینه دیدن صدا از ماذنه بلند شد …الله اکبر.. اهل خونه دیدن بی بی داره بسترش رو جمع میکنه ، سجاده پهن میکنه… همه خوشحال شدن” اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا الله….اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسولُ الله” اهل مدینه جمع شدن … یه وقت دیدن دوتا آقا زاده صدا می زنن بسه بلال…به خدا مادرمون میانِ سجاده از حال رفت… میخوام بگم بی بی جان ! اسم باباتون رو از بالایِ مناره شنیدی دلت تاب نیاورد …بمیرم برای اون دختر سه ساله ای که صدا زد :* آن دم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی *صدا زد دخترم…* آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر روی نی بودم کِی از تو جدا بودم آن دم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی *بی بی جان! کجا بودید؟ یه دختر سه ساله هر وقت صدا میزد: “یا اَبتاه” یا با کعبِ نی ، یا تازیانه یا با لگد می زدن…* عدو بهانه گرفت و زد ، به او گفتم بزن بزن که برای یتیم زدن بهانه لازم نیست *برا هر دو تا خانم میتونی با این یه خط گریه کنی…هر دو صدا می زدن:* سیلی گرفته قوت بینایی مرا دیوار می کند کمکم راه می روم حسین… @nohevarozechahardahmasomsoghandi
991006-Babolharam-poyanfar-roze.mp3
6.96M
وتوسل به حضرت سلام الله علیها محمدحسین 🏴🍃▪️✨🏴🍃✨ @nohevarozechahardahmasomsoghandi
991025-Babolharam-salahshor-roze2.mp3
3.39M
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها مهدی سلحشور ✨▪️🥀🏴✨▪️🥀🏴✨🥀 تازه میان کوچه، قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود از بس که قطره قطره، بر پایِ تو چکیدم تابوت من سُبک تر، حتی زِ بوریا بود ای آخرت وفا کن، با ما شکسته دلها با ما شکسته دلها، دنیا که بی وفا بود @nohevarozechahardahmasomsoghandi
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها مهدی سلحشور ✨▪️🥀🏴✨▪️🥀🏴✨🥀 تازه میان کوچه، قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود از بس که قطره قطره، بر پایِ تو چکیدم تابوت من سُبک تر، حتی زِ بوریا بود ای آخرت وفا کن، با ما شکسته دلها با ما شکسته دلها، دنیا که بی وفا بود دست ها را بُرده بر ابرو چرا؟ از علی، زهرا گرفته رو چرا؟ ساخته معمارِ یثرب اینقدر کوچه ها را تنگ و تو در تو چرا؟ عادت شمع است از سَر سوختن شمع من می سوزد از پهلو چرا؟ با تنِ تب دار با حالِ خراب خانه را خود میکنی جارو چرا؟ مجتبی قبل از همه فهمیده بود راه می رفتی تو با زانو چرا؟ *درِ خونه ی مهاجر و انصار رو زد …با امیرالمؤمنین، دستِ بچه هاش رو هم می گرفت، از داخل خونه می گفتن کیه داره در می زنه؟ علی می گفت: فاطمه تو جواب بده… اگه بدونن منِ علی پشتِ درم در رو باز نمی کنن… هیچ کسی جواب نمی داد … تا رسید در خونه معاذ بن جبل، حضرت گفت : حرفهای پیغمبر رو یادته، نمی خوای من رو یاری کنی؟ رو کرد به حضرت زهرا و به امیرالمؤمنین گفت: غیر ازمن کسی هم هست کمک ما بیاد یا نه؟ حضرت فرمود: نه … گفت: پس کمک من فایده ای نداره … حضرت فرمود: برو دیگه نمی خوام ببینمت از جلو چشمم دور شو… این طور جواب ولیِ خدا رو نمی دادن…ابی عبدالله گفت: حُر جوفی من سابقه ی بد تو رو می دونم … اگه بیای کمکم کنی ، قول میدم همه رو پاک کنم…نِگون بختِ بیچاره، کمک ابی عبدالله نکرد… بهانه آورد گفت : اما یه اسبی دارم … یه شمشیری دارم بردار بِبَر …حضرت فرمود: من اسب و شمشیر نمی خوام … من می خوام خودت رو نجات بدم … اگه نمیای نیا خداحافظ….حضرت رفت .. یکی دیگه هم بی ادعا …گریزانِ از حضرت، مثل زهیر …هرجا ابی عبدالله خیمه می زد …می رفت خیمه اش رو یه جای دیگه برپا میکرد. نکنه چشمش به چشم حسین بیوفته…حسین بگه بریم کربلا… یه منزلی علی‌رغمِ میلِ باطنیش با ابی عبدالله هم منزل شد ..همش خدا خدا میکرد .. نکنه پیک حسین بیاد سراغش… یه وقت دید یه کسی داره در خیمه رو میزنه… زهیر! آقام حسین باهات کار داره.. تا اومد این پا اون پا کنه …خانومش گفت: خجالت بکش… پسر فاطمه داره صدات میزنه…. تو داری تامل میکنی؟ تعلل میکنی؟برو ببین باهات چیکار داره…تاریخ ننوشته اون ملاقات حضرت با زهیر چه خبر بود… اما وقتی برگشت خندان برگشت… گفت : خانم بار و بندیلت رو جمع کن برو شهر و دیارت …گفت چی شده ؟ گفت حسین من رو کربلایی کرد…دارم با حسین میرم کربلا… اما چیزی نگذشت ابی عبدالله اومد...مقابل لشکر به چپ و راست خودش نگاه کرد … فریاد زد: “اَینَ المُسلِم، اَینَ الحَبیب ؟”دونه دونه اصحابش رو صدا زد .. کسی نیست جوابم رو بده؟ “هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟”کسی نیست کمکم کنه؟یه وقت دید تو خیمه ولوله شده…صدای گریه ی زن و بچه بلنده…برگشت به خیمه ها گفت: زینب جان !من که تو رو آروم کردم اینطور داری ناله میزنی… گفت : داداش وقتی صدای غربتت بلند شد … هیچ کسی نبود جوابت رو بده … علی اصغر گهواره رو یه تکونی داد…. خودشو از گهواره بیرون انداخت… یعنی بابا رو من هم حساب کن….منم هستم.. * @nohevarozechahardahmasomsoghandi
حضرت الله علیها سلام مهدی سلحشور ▪️🌿🥀▪️🌿🥀▪️🌿🥀 دم به دم موقعِ سینه زنیِ روضه ی فاطمه ناگفتنیِ بچه ها بلند بلند گریه کنید به خدا مادرمون رفتنیِ مَردِ مِیدونیم، ولی گریه کنیم همه بی معطلی گریه کنیم بیشتر از فاطمه این روزا باید به حال و روزِ علی گریه کنیم مردمِ مدینه اکثراً بَدَند دستِ رَد به سینه ی علی زدند بسکه بُردنِ علی دیدنی بود خیلیا بَرا تماشا اومدند *عمامه رو دور گردنش انداختن هِی می دویدن…* من خودم فدایِ اشکِ چشاتون خدا پشت و پناه مادراتون بچه سیدا منو حلال کنید روضه ناموسی می خونم براتون اومدن به هر دلیلی بزنن گُل یاسُ رنگِ نیلی بزنن فکرش رو بکن چهل تا بی حیا تو کوچه زنش رو سیلی بزنن تو برو بیا می‌زد فاطمه رو خیلی بی هوا می زد فاطمه رو حق داره علی بمیره به خدا یه غلام سیاه می زد فاطمه رو خیلی بی عاطفه هستن به خدا راهشو تو کوچه بستن به خدا تویِ لَفّافِ میگم غیرتیا بارِ شیشَه اش و شکستن به خدا *یه روز زنها اصرار کردن به اُمِ ایمَن …یه وقتی برا ما بگیر بریم عیادتِ فاطمه… فاطمه به ما اجازه نمیده… اجازه گرفت زنها اومدن دور بستر فاطمه نشستن… اُم ایمَن به نیابتِ از بقیه شروع کرد به حرف زدن… خانم اینا اومدن حالتون رو بپرسن… خانم فرمود: چی بگم ؟ حال و روزم معلومه..* دیوار می کند کمکم راه می روم… *عذرخواهی کردن نتونستیم کاری بَراتون بکنیم.. به عیادتون بیایم .. اختیارمون دستِ مردامونِ.. حرفا رو که زدن…خانم گفت: گله ای از شما ندارم ولی یه چیزی تو دلم مونده… اون وقتی که اومدن درِ خونمون رو آتیش زدن.. شما می دونستید اوضاع من چطوره… تو اون اوضاع یه زن باید می اومد کمک من میکرد … شما دور خونه ما حلقه زده بودین… صدای ناله های من رو می شنیدید ..هیچ کسی نمی اومد کمکم کنه.. خدا فضه رو نگه داره…اگه فضه نبود بین در و دیوار جان داده بودم… هر چی صدا زدم “یا اَبَتا” کسی شرم نکرد .. علی رو اومدم صدا بزنم دیدم دستاش رو بستن..کشون کشون علی رو دارن می برن… @nohevarozechahardahmasomsoghandi
991026-Babolharam-ahmadi-roze.mp3
3.67M
حضرت سلام الله علیها حاج مهدی سلحشور ▪️🌿🥀▪️🌿🥀▪️ @nohevarozechahardahmasomsoghandi
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها مجتبی رمضانی 🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴 “صلی الله علیک یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ یا بنتَ محمدٍ یا قرَّةَ عینِ الرَّسول یا سیدتنا و موْلاتنا إنا توَجهنا وَ استشفعنا وَ توَسلنا بکِ إلى اللَّه و قدَّمناک بین یدیْ حاجاتنا یا وَجیهةً عندَ اللَّه اشفعی لنا عندالله” آمدم‌ تا كه عزادار تو مادر باشم بين روضه ز مصيبات غمت تر باشم *باید بلند ترازمحرم گریه کنی، برای خانمی که کسی براش گریه نکرد، اگر کسی هم گریه کرد میومدن گلایه میکردن* آمدم‌ پشت در خانه ی تو منتظرم تا كه اذنم بدهی سائل اين در باشم *خوبه آدم اگه میخواد دستش و دراز کنه دَرِ این خونه دراز کنه، خوبه آدم اگه میخواد گردنش رو کج کنه اینجا کج کنه خوبه آدم اگه میخواد التماس کنه اینجا التماس کنه، آره گدایی اگه بلد باشیم این خونه خونه ای نیست جواب رَد بده، عروس و داماد سیده زنان عالم سوار بر مرکب شب ازدواج… عروس و داماد دارن میان خونه، یه زنِ سائلی اومد جلو به حضرت صدیقه گفت: به من کمک کنید، من نیازمندم… چی نیاز داری؟ من لباس مناسب ندارم، گفت :بیا دَرِ خونه بهت میدم، اومد دَرِخونه لباس عروسیش رو بهش داد، سائل رفت، شبِ بعد پیغمبر اومد دید فاطمه لباس قدیمیِ تنشه، دخترم چرا لباس نو عروسی تنت نیست؟ روز اول زندگیته… گفت: بابا شما درتفسیر آل عمران فرمودین: اگه میخوای انفاق کنید همون چیزی که دوست دارید انفاق کنید،منم این لباس رو دوست داشتم…* خادم و بانی مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکر باشم آبرويی كه نه حتی بخدا، رويی نيست با نگاه تو مگر آدم ديگر باشم *غیر از اینکه خودت عوضم کنی من عوض نمیشم، مادر برام دعا کن،مادر…* مگر اين نيست كه مصداق گل ياس تويی دوستدارم كه ازاين عطر معطّر باشم طی اين سال اگر روضه ای از تو خواندم خواستم فاطميّه فاطمه ای تر باشم *قربون اون گُلی که گلابش روگرفتن، برو بپرس از بزرگترات ببین چه جوری گلاب میگیرن… هیزم آوردن درخونه…* به دستای آتیش، دری گُر گرفته پایِ نحس شعله، به چادر گرفته علی مات و مبهوت، نگاهش به در بود در از جا شکست و هنوز شعله ور بود غرور علی، پهلوی فاطمه درِ خونه و بار شیشه شکست دل و حُرمت و قامت و هیبتِ یه مردی برای همیشه شکست نه بی رحمیِ میخ، نه آتیش و دود نه سنگینی در، به مویی که سوخت به خونِ رو دیوار میسوزه هنوز دل فضه از آرزویی که سوخت *برخلاف تصور خیلی ها، ما تو روضه ی هجوم، حرفی از بازو و پهلو نمیرنیم چرا؟ چون بی بی هم حرفی از بازو و پهلو نزد، تاچشماش رو باز کرد، صدا زد: فضه! علی روکجا بردن؟… گفتم: به جای بازو و پهلو بی بی دو تا درد دیگه داشت، اول غربت امامش، صدازد یافضه! ،فضه بچم رو کشتن… به دستی که بستن، به یاسی که پژمرد چقدر ذوالفقارِ علی خونِ دل خورد نه دستار زردی، نه همدم نه یاری غم و درد حیدر، عجب روزگاری به داغی که آتیش روی در گذاشت به آهی که مسمار روی در کشید به نثرِ روایتِ زنی پا به ماه جلوی چشمِ پربسته ای پرکشید پسر پیش چشمِ پدر شد شهید پرستار مادر شده دختری گل ازغنچه و شعله از میخ در خجالت کشید همسر ازهمسری *انشاءالله هیچ مردی خجالتِ زن و بچه نکشه… بین در و دیوار صدازد : “یافضةُ خُذینی”…میگه: فضه صدای ناله ی فاطمه رو نشنید، حدس میزنم چند تا دلیل داشته باشه، اول اینقدر ازدحام زیاد بود، اینقدر سر و صدازیاد بوده، خوب چهل نفرم باشن هر کدوم دادم زده باشن صدا به صدانمیرسه، اما احتمال دلیل دوم، زبانم لال، سیدا! ببخشید من رو… دلیل دوم دیگه بی بی نایی نداشت، آخه پهلو شکسته، دیگه نایی نداره… اما دلیل سوم بازم خاک به دهانم، شاید دلیل اینه که خانم عمداً داد نزد چون مشکلش زنونه بود، بیشترازاین نمیتونم بازکنم روضه رو… میگه: فضه صدارو نشنید، علی صدازد: فضه! خانم داره صدات میزنه…“و صاح امیر المومنین بفضه یا فضه مولاتک فاقبلی منها ما تقبله النسائ فقد جاءها المخاض”یعنی: فضه! خانم باهات کار داره… فضه! شاید بخاطر لگد درد زایمان گرفته!… پدرا! آی پدرا! آی پدرا! مردای باغیرتِ توخونه ها سوال ازمنه، جوابش با شما یه چیزی بگید شمارو به خدا شده تا به حال کسی خونتون رو بسوزونه شده خانوم خونت میونِ آتیش بمونه تا حالا شده کسی دَرِ خونت رو بشکونه توباشی توخونه به زور بیان تویِ خونه *دستات رو بیار بالا، ناله بزن: یا زهرا…* @nohevarozechahardahmasomsoghandi
4_5883983050945071746.mp3
7.41M
وتوسل حضرت سلام الله علیها حاج رمضانی ▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️ @nohevarozechahardahmasomsoghandi