#فاطمیه آمد و آواے غم بر پا شده
رختِ غم رختِ عزا بر قامتِ دنیا شده
فاطمیه آمد و ارض و سما شد داغدار
تیغِ دشمن در کمینِ خانه ی زهرا شده
فاطمیه آمد و تیغِ غضب در پشتِ در
با شرارِ شعله ی دستانِ او در وا شده
فاطمیه موسمِ درد و فراقِ مادر است
زین مصیبت عالمی در ماتمِ عظمی شده
فاطمیه آمد و طفلانِ زهرا بی قرار
خانه ی مولا ز اشکِ چشمشان دریا شده
فاطمیه آمد و زینب نشسته سوگوار
باز هم ایّام حزنِ مادرش زهرا شده
فاطمیه آمد و وا از دلِ زارِ علی
کلبه ی احزانِ زهرا سوگِ غم بر پا شده
فاطمیه آمد و چشمِ ملائک اشکبار
میخِ سوزان سینه ی آلامِ زهرا جا شده
فاطمیه آمد و خاکِ عزا بر سرِ کنید
فاطمه در بسترِ غم بی کس و تنها شده
فاطمیه آمد و غمهای مولا تازه شد
داغِ زهرا در غم و آلام او معنا شده!
#روضه حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
@rozeh_daftari1
هدایت شده از
#ای خدا آیریلوق درده سالدی
#انتظار فرج🌾✨🌾
ای خدا آیریلیق درده سالدی ،
یوسف فاطمه هاردا قالدی
هر مسافر گئدیب گلدی آخر ،
یوسف فاطمه هاردا قالدی
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
کاش سنون گلماقون من بولیدیم ،
یوللارا سو سپیدیم سیلیدیم
بیر دویونجا گوریدیم جمالون ،
اللروندن ئوپیدیم ئولیدیم
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
تنگه گلدوخ آقا بسدی هجران ،
کعبه دن گلماقون ایله اعلان
ظاهر اُول بیر گوزل پرچمیله ،
شیعه نی قویما چوخ دیده گریان
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
عالمین ای ایشیقلی چراغی ،
شیعه نون یاور و دال دایاغی
قُوی قَدم رنجه لطف ایله مولا ،
بیر گجه بیزلرین اُول قوناغی
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
آغلاماقدان گوزوم دوندی ابره ،
طاقتیم سیّدی یوخدی صبره
عمر گئچدی قوجالدوم اماندی ،
گورمه میش گئدمییم بلکه قبره
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
سن ولی خدای ازل سن ،
یوخدی همتا سنه بی بدل سن
یر یوزونده گوزل چوخدی امّا ،
چوخ گوزل دن آقا سن گوزل سن
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
منتظر عمروموز اولسا قاللوخ ،
چوللری سننن اوتری دولاننوخ
چونکی وار سنده زهرانون عطری
فاطمه عطرینی سنن آللوخ
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
ای علی نون گوزل یادگاری ،
صاحب لایق ذوالفقاری
گَل تمام ایله زهرایه خاطر ،
عالمی یاندوران انتظاری
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
سن عزیز حق ذوالمنن سن ،
بارگاهی اولان کوی ایمن
هر سفر ایلین تز قییددی ،
چوخ یوباندون ولی گلمدون سن
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
ای قلم سوزلرینده اثر یوخ ،
آشنادن منه بیر خبر یوخ
گلدی بو جمعه ده گئچدی الله ،
فاطمه یوسفینن خبر یوخ
شأنیده رتبه ده بی بدل سن ،
هر گوزلدن آقا سن گوزل سن
#اللهم__عجل__لولیک__الفرج
#ای_خدا_آیریلوق
هدایت شده از ترحیم خوانی
🥀▪️🥀#درسوگ مادر گریز به شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
خدایا گئدیبدور الیمدن آنام
بو هجران غمینده گرک من یانام
ئورک دولدی الله
گولوم صولدی الله
آخور گوز یاشیم
توکور اشک حسرت
دیور وا مصیبت
باجی قارداشیم
****
آنامین غمینده یوخومدور دوزوم
او ئولدی قرادور منیم بو گوندوزوم
گوزین یومدی گئتدی
منی غمگین ائتدی
نئجه من دوزوم
الین ئوزدی مندن
صولوب گل چمندن
آنام دور سوزیم
****
آنامین فراقی من یاندیرور
دوشوب اود بو قلبه الولاندیرور
آنام گوزدن آتدی
مزارینده یاتدی
ئورک داغلیام
ائدیب دیده گریان
منی چوخ پریشان
گرک آغلیام
****
ولی بیر آنا وار ئولوبدور جوان
آتاسی ئولندن اولوب باغریقان
قالوب پشت درده
گلوب سینه درده
آخوبدور قانی
قالوب دورت بالاسی
حسینین آناسی
چیخوبدور جانی
****
ائدیبدور علینی غمی دیده تر
گوروبدور قالوبدور بدنده اثر
ووروب ثانی سیلی
گل اولموشدی نیلی
توکوب گوز یاشین
یانوب پشت دردن
قالان چوخ اثردن
آغارمش باشین
**
✍عباسعلی دهقان (صاحب)
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله علیه #فاطمیه
#روضه#فاطمیه ۱
انس بن مالک ميگويد: به مادرم-که فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) را درک کرده بود- روزی گفتم: زهرا را برای من توصیف کن.
سَاَلتُ اُمی عن صفةُ فَاطِمَةُ
(س) فقالت: کانَتْ کاءنَّها اَلقَمَرُ لیلةُ
البدر..
صورت زهرا مانند شب چهارده نورانی و درخشان بود.
او الشمس کُفِرَت غماماً او خَرَجَت من السَّحابِ، یا مانند خورشید... (شاهد روضه این فراز است) و کانت بیضاءِ بضَّةُ.
علامه مجلسی در توضيح این فراز مینویسد: "والبضَّهُ رِقَّه اللّون و صَفاوءهُ الذی یوثِرُ فیه ادنی شیءٍ"
یعنی بضاضت عبارت است از نازکی و صفای پوست، به گونه ای که کمترین چیزی در آن از خود اثر باقی می گذارد، یعنی پوست بدن بی بی قدری نازک و لطیف بود که حتی اگر کسی انگشت اش را به او میزد جای انگشت روی پوست میماند..
(بحارالانوار، ج43،ص6)
@rozeh_daftari1
#روضه#فاطمیه ۲
وقتی حضرت زهرا(س) از دنیا رفته بود
و پیکر مطهر ایشان روی زمین بود، «لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ(س) قَامَ عَلَيْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع)» آنگاه که زهرا درگذشت، امیرالمؤمنین کنار پیکر مطهر ایشان ایستاد..
«وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي رَاضٍ عَنِ ابْنَةِ نَبِيِّكَ» اینطور دعا کرد:
خدا! من از دختر پیغمبرت راضی هستم.
«اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ أُوحِشَتْ فَآنِسْهَا»؛
خدا! اکنون که فاطمه تنها شده، تو خودت همدم او باش.
«اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ هُجِرَتْ فَصِلهَا»
خدایا! فاطمه جدا شد، ولی تو وصلش کن.
آخرین جمله اش اینست: «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ فَاحْكُمْ لَهَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ»[1]
*خدایا! به فاطمه ستم شد، خودت دادِ او را بستان که تو بهترین دادستانی.*
علی چه میخواهد بگوید؟ یک ستم این بود که فدکش را غصب کردند. اما ستم بالاتر چه بود؟ ستم بالاتر روایتی است که از خود فاطمه(س) نقل شده است.
میگوید: من پشت درب بودم، درب خانهام را آتش زدند؛ شعله آتش زبانه میکشید؛ «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ»؛ چنان لگدی به این درب نیم سوخته زد که این درب روی من افتاد؛ «وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ در حالی که من باردار بودم؛ «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي »[2] با صورت به زمین خوردم... در این حال فاطمه دو نفر را صدا کرد. اوّل گفت: «يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ»؛
ای پدر، آیا با دخترت اینطور رفتار میکنند؟!
نفر دوم فضّه بود؛ گفت: «آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي! فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْل»[3]
فضه بیا، محسنم را کشتند..
پی نوشت :
[1].بحارالأنوار، ج 100،ص 256 .
[2].بحارالأنوار،ج 30،ص 349.
[3].بحارالأنوار،ج 30،ص 293.
@rozeh_daftari1
#روضه_فاطمیه ۳
سفارشهای حضرت فاطمه(س) به امیرالمؤمنین(ع):
وقتی حضرت احساس کرد که دیگر هنگام رحلتش فرا رسیده، ام ایمن و اسما را دنبال امیرالمؤمنین(ع) فرستاد و امیرالمؤمنین حاضر شدند. ایشان به حضرت عرضه داشتند: احساس میکنم که خدا دیگر مرا دعوت کرده و دیگر همین ساعتها به پدرم ملحق میشوم.
اموری را در قلب و سینه خودم نگه داشتم که میخواهم آنها را با شما در میان بگذارم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
"دختر رسول خدا، آنچه در دل داری، با من در میان بگذارید و وصیتهایتان را بفرمایید."
نقل است: «فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَتْ يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».[1]
برای اینکه حضرت اسرار را میخواهند بگویند، بالا سر فاطمه زهرا نشستند.
آخرین ساعات بی بی دو عالم است و هر که در اتاق و خانه بود، بیرون فرستادند.
فاطمه زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) عرضه داشت:
«يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي».
تو در دوره ای که با من بودی، مرا دروغگو نیافتی. من به تو خلاف نگفتم. در حق تو خیانت نکردم. در هیچ امری با تو مخالفت نکردم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: همسر عزیزم، به خدا پناه میبرم، این حرفها چیست که میزنید؟
«فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».
دختر رسول خدا، خداشناستر از این حرفها و متقیتر از این درجات هستی. درجات تو بالاتر از اینهاست. تو گرامی هستی نزد خدا و خائف درجات تو بالاتر از اینهاست که من بخواهم فردای قیامت از تو حساب بکشم و بگویم: چرا با من مخالفت کردی و شأن شما رفیعتر از این حرفهاست که بخواهی من از تو راضی شوم.
بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
«قَدْ عَزَّ عَلَيَّ مُفَارَقَتُكِ وَ تَفَقُّدُكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَيَّ مُصِيبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُكِ وَ فَقْدُكِ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِيبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِيَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَكَيَا جَمِيعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَى رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِينِي بِمَا شِئْتِ».[2]
جدایی تو برای من خیلی سخت است. مصیبت پیغمبر با رفتن شما دوباره برای من زنده شده است. مصیبتی که برای امیرالمؤمنین فاجعه آمیز و ناگهانی است. چقدر تلخ و سخت است. کسی جز خدا نمیداند سختی این مصیبت را. چقدر این مصیبت مرا غصهدار کرده. این مصیبتی است که نمیشود جبران کرد.
ساعتی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا در این خلوت گریستند. امیرالمؤمنین سر فاطمه را از روی بستر برداشتند و به سینه چسباندند. بعد فرمودند: فاطمه جان! هر وصیتی داری، بفرما. اگر چه من مأمور به صبرم، ولی خواهی دید که وصیت تو را عملی میکنم. در این امر مأمور به صبر نیستم. هر چه وصیت کنی، وفا میکنم. بعد بی بی دو عالم وصیت کردند و فرمودند: علی جان! برای من تابوتی درست کن و بدن مرا در تابوت قرار بده. بعد شکل تابوت را ترسیم کردند. شاید برای این بود که این پیکر نحیف و چیزی که جز یک سایه از آن نمانده، مقابل چشم امیرالمؤمنین(ع) و عزیزانش قرار نگیرد. بعد فرمود: علی جان! وصیت من این است که آنهایی که ظلم کردند، نباید در تشییع جنازه من حاضر شوند. شبانه خودت مرا غسل بده و خودت مرا کفن کن و مخفیانه بدن مرا بردار و خودت مرا در قبر بگذار. وقتی روی قبر مرا پوشاندی، مقابل صورت من بنشین و در تاریکی شب برای من قرآن تلاوت کن. بعد فرمودند:«وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أُوصِيكَ فِي وُلْدِي خَيْراً ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَيْهَا أُمَّ كُلْثُومٍ».[3] تو را به خدا میسپارم. مراقب فرزندان باش. ایشان دختر کوچکش را در آغوش گرفت و آخرین وداع را با این دختر کرد و فرمود: علی جان! وقتی این دخترم به سن رشد رسید، آنچه در منزل دارم، به این دخترم بسپارید.
سپس امیرالمؤمنین و حسنین را به مسجد فرستاد. در بعضی مقاتل هست که خودش با حسنین به مسجد النبی رفت و دو رکعت نماز خواند. روز آخر حضرت از جا برخاستند و بعد به حسنینش فرمود: عزیزانم! شما پیش پدرتان بمانید. و خودش به منزل برگشت. ایشان به اسما فرمود: من داخل حجره میشوم.
در بعضی نقل ها دارد که نماز مغرب را خواند و فرمود: اسما من داخل حجره میشوم. بعد از ساعتی بیا و مرا صدا بزن. اگر دیدی که جواب
ندادم، علی(ع) را خبر کن. اسما میگوید: ساعتی گذشت و وارد خانه شدم و دیدم حضرت پاهای خود را به سمت قبله دراز کرده و روپوشی روی خود انداخته و هر چه صدا زدم، جوابی نشنیدم. روپوش را کنار زدم و دیدم بی بی دو عالم دست را زیر صورت گذاشته و روحش با عالم بالا مفارقت کرده است. کسی را دنبال علی(ع) فرستادم. وقتی امیرالمومنین(ع) خبر را شنید، به صورت روی زمین آمد و در فاصله کوتاه مسجد و منزل، هی مینشست و بر میخاست.
ای گل صد برگ من پر پر مشو/ شمع من خاموش وخاکسترمشو / از حدیث کوچه غرقِ آتشم / فاطمه، از توخجالت میکشم..
پی نوشت :
[1].بحارالأنوار، مجلسی، ج43، ص 191، باب 7، ما وقع عليها من الظلم و بكائها...، ص155.
[2].همان .
[3].بحارالأنوار، مجلسی، ج79، ص27، باب 12، الدفن و آدابه و أحكامه ...، ص14.
@rozeh_daftari1
#روضه_فاطمیه ۴
وقتي از بزرگی سوال شد بنظر شما شب اول قبر و قیامت چه چیزی بین این همه عباداتی که کردید دستتان را میگیرد که اگر آن عمل را نشان بدهی خدا بفرماید:
"من این را خیلی قبول دارم"
پاسخ داد: من خیلی دلم به اعمالی که انجام دادم خوش نیست. شب اول قبر اگر خدا بفرماید: چی آوردی؟ میگویم: محبت حضرت زهرا(س) را آوردم. برای این خانم گریه کردم، نذر کردم و..
امام باقر(ع) فرمود: مادرمان حضرت زهرا روز قیامت میآید از صحرای محشر عبور بکند، مثل پرندهای که دانه را از خاک جدا میکند شیعیانش را جدا میکند.
اما نمیدانم داغ حضرت زهرا(س) با امیرالمومنین و بچههایش چه کرد! با زینب چهار ساله چه کرد. علی(ع) وقتی پیامبر(ص) را از دست دادند آنقدر بیتابی نمیکردند، اما در شهادت فاطمه زهرا(س) فرمود: دیگر اندوه من دائم است. دیگر شبهای علی به بیداری سپری میشود. دیگر فاتح بدر و خیبر خانهنشین شده، زانوهای غم را بغل کرده است. من نمیدونم آن شب وقتی بدن آزرده حضرت زهرا(س) را توی قبر گذاشت، چه حالی داشت. این صورت آزرده فاطمه زهرا(س) را باز کرد، روی خاک گذاشت. فاطمه جان علی را حلال کن. خیلی برای امیرالمومنین علی علیهالسلام سخت بود.
بند کفنت را به لحد بگشودم
رویت که نشان من ندادی دیدم
صورت زهرا(س) را روی قبر گذاشت.
وقتی که دستهایش را از روی قبر تکان داد، همه غمهای عالم به دل علی هجوم آورد. رو کرد به قبر رسول الله(ص) خطبه طولانی خواند. اما دل آقا آرام نشد. اما یک وقت دیدند آقا خم شد و صورت روی خاک زهرا...
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»[1]
[1] . الكافي/شیخ کلینی/1/230/باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله ...ص:230
@rozeh_daftari1
#روضه_فاطمیه ۵
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ».[1]
مصیبت بی بی دو عالم آنقدر سنگین است که کمر امیرالمومنین علی(ع) زیر بار این مصیبت خم شده. در طول این چند روز چه بر علی گذشت؟ آیا حضرت فاطمه(س) که رسول خدا(ص) خم میشد و دستش را میبوسید و به استقبالش میرفت و او را در جای خود مینشانید؛ دخترش را میبویید و میفرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»،[2]
بوی بهشت را از فاطمه میشنوم.
فاطمه ای که حضرت درباره او میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛[3]
به کسی یا چیزی یا امری غضبناک شود خدا غضب میکند. اگر حضرت فاطمه(س) راضی شد، خدا راضی میشود.
حضرت فاطمه ای که حضرت میفرمود:
«إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ»؛[4]
فاطمه(س) روح من و جان من است.
حضرت فاطمه ای که میآمد درب خانهاش، پیغمبر اجازه میگرفت و وارد میشد. بیاجازه وارد خانه نمیشد.
حضرت فاطمه ای که پیغمبر خدا وقتی مسافرت میرفت، آخرین خانه برای وداع، خانه حضرت بود. وقتی برمیگشت، اولین خانه ای که وارد میشد خانه حضرت فاطمه(س) بود.
آیا این حقایق تاریخ رد کردنیست؟!
مدینه طوری غریب شود که بریزند خانهاش را آتش بزنند! او را بین در و دیوار بگذارند! نامحرمها در کوچه او را محاصره کنند!
از امام صادق(ع) سؤال شد: آقا! سبب وفات حضرت فاطمه(س) چه بود؟!
حضرت فاطمه(س) که جوان بود.
فرمود: قنفذ فلانی به دستور او حضرت را هدف قرار داد؛ وقتی آمد کمربند امیرالمومنین(ع) را گرفت، دومی دستور داد مغیره، دست حضرت فاطمه(س) را کوتاه کن. چه کردند؟ هجوم دسته جمعی به حضرت فاطمه(س) بردند.
تعبیری که از امام مجتبی(ع) نقل شده، این است که حضرت به مغیره رو کرد و فرمود: تو همان کسی هستی که آنقدر مادرم را زدی که غرق در خون شد. امیرالمومنین علی(ع) صحنه ها را دیده و طبق پیمانی که از وی گرفته شده صبر کرد.
در نقل کافی شریف هست که وقتی بعضی از این صحنه ها را جبرئیل نقل کرده که یا رسول الله(ص) باید علی(ع) میثاق به صبر کند. حضرت به رو افتاد و بعد عرض کرد: یا رسول الله(ص)! اگر خدا مي خواهد صبر کنم، صبر میکنم.
حضرت علی(ع) صبر کرد.
وقتی شب بدن حضرت فاطمه(س) را غسل و کفن کرد، تحویل رسول خدا داد عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي»؛[5] فرمودی صبر کن، تحمل کردم ولی دیگر صبرم کم شده. «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»؛ [6] دیگر غصه من پایان پذیر نیست؛ دیگر تا آخر عمر از این غصه خواب به چشم علی راه ندارد. یا رسول الله(ص) خودت میدانی چه بر ما گذشته. «وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»؛[7] به زودی دختر عزیزت به تو خواهد گفت که امت تو پشت به پشت هم دادند که حضرت فاطمه(س) نباشد و او را نابود کنند. یا رسول الله(ص)!
با علی اسراری است که حضرت فاطمه(س) در میان میگذاشت. تو از حضرت فاطمه(س) سؤال کن چه بر سر ما آمد و ما در این میثاق و عهدمان کنار شما ایستادیم. تعبیرم این است که یا رسول الله(ص) تو مرا وصیت کردی. آن چنان خاموش که کار حرف زدن به اشاره افتاده؛ اگر میبینی مخفیانه حضرت فاطمه(س) را آوردم و به خاک سپردم؛ اگر میبینی همه را دعوت به سکوت و آرامش میکنم که مبادا دشمن با خبر شود، اینها از وصیت و سفارش شماست یا رسول الله(ص).
به وصف غربتم این بس بود که با سیلی
ز گوش همسر من گوشواره افتاده
پی نوشت (منابع) :
[1]. مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى/1/108/، دوم دعاى توسل .....، ص: 108.
[2]. بحارالأنوار، مجلسی/43/20/باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض...، ص: 19.
[3]. بحارالأنوار، مجلسی/21/279/باب 32، المباهلة و ما ظهر فيها من....، ص: 276.
[4]. اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، شیخ صدوق، شیخ مفید/ج 1/105/38، باب الاعتقاد في الظالمين.....، ص: 102.
[5]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید/10/265/195، و من كلام له ع .....، ص: 265.
[6]. الكافي، شیخ کلینی/1/458/، باب مولد الزهراء فاطمة(سلام الله علیها) .....، ص: 458.
[7]. همان
@rozeh_daftari1
درسنین کودکی کردم به سر
چادُری با نازِ دستانِ پدر
بادل و جانم پذیرا گشته ام
چادرم باتو چه زیباگشته ام
مثل خاری بین چشم اَهرمن
پرچم اسلام ودینی بهر من
تومزاحم نیستی هستی نیاز
سالهابامن توهم بستی نماز
آمدی از چشم بد دورم کنی
در قیامت غرقِ در نورم کنی
کاش درباطن چوظاهر می شدم
می زدودم عیب و طاهر می شدم
چادرم از جان نکوتر دانمت
هدیه از زهرای اطهردانمت
سروده فاطمه دستجردی✍
@rozeh_daftari1
4_5890868003779643718.mp3
6.47M
🥀#سینه زنی_حضرت_زهراسلام الله علیها
🥀#زمینه
🥀#آقای_مقدم
💔غم تو منو میکُشه 3 زهرا
نرو از خونه
واجبه که غسلت بدم
تو حیاط خونه ولی
اونقده که بازوت کبود
شده نمیتونه علی
اسما بریز آب روان
رو بدن زهرا ولی
ولی کمی آهسته تر
که داره میمیره علی😔
علی رو تنها گذاشتی
با روضه های مدینت
رسیده دستم به زخمت
عمیق بر روی سینت
حالا میفهمم که راز
حسن توکوچه چی بوده😔
رسیده دستم به جایی
که از همین غم کبوده
💔غم تو منو میکُشه 3 زهرا
نرو از خونه
کجا داری میری گلم
شبونه و بی سر و صدا😔
با خودت علی رو ببر
بانوی من ای با وفا
چرا نفست قطع شده
صدات دیگه درنمیاد
پاشو حسنت رو بغل😔
کن که مادرش رو میخواد😔
راحت بخواب ای عزیزم
دیگه نداری تو دردی
با رفتنت از تو خونه
علی رو بیچاره کردی
چجوری آروم بگیرم
بدونت آروم جونم
خدانگهدارِ تو ای
بانوی قامت کمونم
💔غم تو منو میکُشه3 زهرا
نرو از خونه
میچکه خون تازه ای
از زیر تابوتت ولی
داره میمیره دخترت
بیا نرو جون علی
پشت سر تابوت تو
با دیده ی تر زینبت😔
چادر خاکیته سرش
میزنه به سر زینبت
به زیر لب میگه زینب
خدایا مادر جوونه😔
داره میره از تو خونه😔
شبونه و مخفیونه😔
بشکنه دست مغیره😭
چه خاکی بر این سرم کرد😭
با حمله ای وحشیونه😭
به خونه بی مادرم کرد😭
🥀غم تو منو میکُشه3 زهرا
نرو از خونه
#هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)
@rozeh_daftari1
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیدة مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
به بذل دست فاطمه بخاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه
@rozeh_daftari1
💫🌟✨💫 پیامبراکرم(ص):
خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفريد، و آسمان و زمين را از نور پيامبر اكرم(ص) و عرش و كرسى را از نور على (ع) و لوح و قلم را از نور حسن(ع) و حورالعين را از نور حسين(ع) آفريد. مشرق و مغرب عالم درظلمت و تاريكى بود. فرشتگان از اين ظلمت به خدا شكايت كردند و خدا را به اين انوار قسم دادند كه ظلمت را بردارد.
اين بود كه خداوند روح و نور #فاطمه(س) را آفريد، و مشرق و مغرب آفرينش روشن شد....
💐🌹 2- بحارالانوار، ج 40، ص 43.
@rozeh_daftari1
🏴#فاطمیه
#توسـل #امام بـاقر علیه السلام بـه حـضرت #زهـرا علیها سلام
👈حضرت امام محمّد باقر (علیه السّلام)
▪️هرگاه تب، طاقتش را می ربود،
آب خنکی طلب می کرد و جرعه ای از آن را می نوشید، و
با صدای بلند به حدّی که بیرون خانه نیز شنیده می شد از ته دل، مادرش حضرت زهرا (علیهاالسّلام) را صدا می کرد و می فرمود:
یافاطمه! ای دختر رسول خدا!
و بدین گونه خود را از سوز تب نجات می داد و با توسّل به مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها آرام می گرفت.
#سفینه البحار، ج۲، ص ۳۷۴.
@rozeh_daftari1
79375_1400108081538_743309.m4a
743.3K
🍁▪️🍁#نوحه سینه_زنی
برای هرشب #در فاطمیه
▪️✨🌾🍁▪️✨🌾
▪️#بند_اول
تسلیت گویم امشب،،،، من به مهدی زهرا
بیـــن دیـوار و در شد،،،، کشـــته ام ابیها
می چکد خون ز مسمار
مرتضی شد عزادار(۲)
فاطمه فاطمه جان(۳)
▪️#بند_دوم
مهدی آل طاها،،،، مادرت رفته از هوش
فاطمیه رسیده،،،، میرسـد ناله بر گوش
یاس حیدر زمین خورد
از لگد غنچه پژمرد(۲)
فاطمه فاطمه جان(۳)
▪️#بند_سوم
فاطمه مـبتلا شد،،، پشـت در تا به غمـها
فضه از ره رسید و،،، شد کمکحال زهرا
محسنش تا فدا شد
پشت در کـربلا شد(۲)
فاطمه فاطمه جان(۳)
#شعر: مرتضی محمود پور
@rozeh_daftari1
https___vesal.co_FTP_files_tracks_8_track_o7yjUCjDuZfeCQuCObHjsqMAoqnkNj_320.mp3
5.29M
#یازهرا سلام الله علیها
🥀▪️✨🥀▪️✨🥀▪️✨
خدایا چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره
یه گوشه توی بستر افتاده و بی قراره واویلا
بمیرم بریده نفس هاشو اون زخم کاری پهلوش
تعادل نداره تو دستاش پر از درد بازوش واویلا
شده دیگه از زندگی سیر واویلا
تو این سن کم شد زمینگیر واویلا
دعا میکنه واسه مرگش این شبها
شده با غم و غصه درگیر واویلا
هنوزم نمیگنجه تو باورم هیزم و دود و آوار
همونایی که اومدن پست در واسه آزار واویلا
سوزوندن دره خونه رو پیش چشمای مبهوت ماها
تا که مادرم پشت در رفت گرفت شعله بالا واویلا
یکی با لگد حمله ور شد واویلا
شکست پهلو و دردسر شد واویلا
در افتاده بود روی مادر فهمیدم
زیر دست و پا بی پسر شد واویلا
عزیزم الهی بمیرم به چه وضعی افتاده حالت
توی بستری و شکسته شده هر دو بالت واویلا
عزیزم حلال کن منو خونه امنی واست نداشتم
ببخشم اگه توی این زندگی کم گذاشتم واویلا
چرا روتو از من میگیری زهرا جان
دعا میکنی که بمیری زهرا جان
ببین بچه ها بی قرارن این شبها
کجا بی علی آخه میری زهرا جان
عزیزم نفس هات بریده میدونم که پهلوت شکسته
تو رو اون دو تا بد زدن دست و بازوت شکسته واویلا
عزیزم نمیتونی از جا بلند شی توون نیست تو پاهات
زمین میخوری دائما سو نمونده تو چشمات واویلا
تنت پیش چشمای من سوخت زهرا جان
جلوی حسین و حسن سوخت زهرا جان
کسی واسه یاری نیومد تو کوچه
که انگار نه انگار یه زن سوخت زهرا جان
@rozeh_daftari1
12_RezaNarimani_fadaeian-fatemiye9401_(5)_(www.rasekhoon.net).mp3
7.32M
#شهادت حضرت#زهراسلام الله علیها
🌾▪️✨🌾▪️✨🌾▪️✨
تو قرار منی زهرا، کسوکار منی
تو خودت گفتی همیشه، غمخوار منی
توی هر غم و هر شادی، به کنار منی
تو قرار منی ، تو قرار منی
حالا چی شده از حیدر رو میگیری
حالتو میپرسم درد بازو میگیری
حالا چی شده دور از چشمای حیدر
دستتو عزیزم هی به پهلو میگیری
سنگ صبورم ، یار جوونم
نگو شدی رفیق نیمه راه
وصلهی جونم ، چراغ خونهم
انقدر نکش جلو علی تو آه
«مادر سادات ، مادر سادات
مرو مرو مرو
نگران منی زهرا، نگران توام
تا که پا میشی از بستر، خودمو میخورم
دیگه بعد از این کارای، خونه هم با خودم
نگران توام ، نگران توام
حالا چی شده از دستم داری میری
تا منو میبینی دائما سر به زیری
حالا چی شده با این حالت عزیزم
تو بهجای فضه جارو دستت میگیری
جون من امشب ، میرسه بر لب
یکم دراز بکش تو بسترت
میسوزه تو تب ، مادر زینب
یه رحمی کن به حال دخترت
«مادر سادات ، مادر سادات
مرو مرو مرو مرو»
فاطمه یادته کردی، خیال منو تخت
گفتی بچههامو خانوم، میکنی خوشبخت
میشنآخرعروسداماد،میفرستیخونهبخت
حالا چی شده تو قلبم غم میکاری
داری براشون خانم غصه میزاری
حالا چی شده با اینهمه آرزوهات
میگی میری و قصد موندن نداری
آروم جونم ، ای مهربونم
اینقدر نگو تمومه کار من
بی تو عزیزم ، من نمیتونم
بمونم و بمون کنار من
«مادر سادات ، مادر سادات
مرو مرو مرو
@rozeh_daftari1
#سید مهدی میرداماد
▪️▪️▪️🍁▪️▪️▪️🍁
#بخوان بلال
اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است
اذان بگو كه اذان تو ، آسمان رنگ است
اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
اذان فقط اذان نبود، بلال برو بالای مأذنه بگو چه خبره،
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
كه پشت پرده ایمان، فریب و نیرنگ است
اذان بگو كه بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه های خدانما سنگ است
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است
اومد تو كوچه ی بنی هاشم، مدتی زیادی نیست بلال از مدینه
@rozeh_daftari1
4_5900081043637012918.mp3
17.45M
همه مادر دارن/من ندارم
سایه سر دارن/من ندارم
همه میگن زهرا/سیلی خورده
همه باور دارن/من ندارم
آه و واویلا وایلا واویلا واویلا واویلا
همه مادر دارن/من ندارم
سایه سر دارن/من ندارم
همه میگن زهرا/ سیلی خورده
همه باور دارن/من ندارم
مگه کسی/دلش میاد/دست روی مادرم/بلند کنه۲
حالا بابام/با چ دلی/تنهایی عشقشو کفن کنه
رو سر این خونه// بارونه
دل علی خونه// بارونه
چشمای خیس ما مهمونه// بارونه
آه و واویلا وایلا/ واویلا/ واویلا/ واویلا/
همه طاقت دارن، من ندارم
خواب راحت دارن، من ندارم
راحت از زخمای، پهلو میگن
انگار عادت دارن ،من ندارم
چ جور دلم/میاد بگم/چشمای مادرم/شده کبود
تو کوچه ها/داد میزنم/کمک کنیدولی کسی نبود۲
بغض گلوی من/ پنهونه
کی حال و روزم رو/ میدونه
همه اینا یادم /میمونه میمونه
آه و واویلا وایلا واویلا واویلا واویلا
خوشی دیدن مردم/ماندیدم
هر چی طعنه بودو/ما شنیدیم
سر حالن مردم /بی خیالن
همه دردارو ما کشیدیم
چیکار کنم/ دلم پره/هیچکی نگفت اینا/گناه دارن
یکی نگفت/حیا کنید/یه بچه کوچیک/ تو راه دارن
بابام تو این شبها /حیرونه
محسنش و کشتن/ گریونه
با گریه لالایی می خونه/ بارونه
آه و واویلا وایلا واویلا واویلا واویلا
@rozeh_daftari1
#زمینه#شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#سیدمهدی حسینی