هرشب بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۲۵۷)
نام مادر فاطمه
#################
نام مادر فاطمه بِنتُ الهُداست
نام مادر فاطمه نور خداست
دختر احمد محمد خاتم است
نام اوزینت به عرش کبریاست
او زکیه راضیه باشد بتول
نام مادر فاطمه هستی ماست
شافعه بر کل عالم در جنان
نام مادرفاطمه اوهل اتی است
سوره کوثر به شان او بود
نام مادر فاطمه نام خداست
مشکلی داری بگو یا فاطمه
نام مادرفاطمه مشکل گشاست
همسر مولا امیرالمومنین
نام مادر فاطمه خیرالنساست
ام زینب بر حسین و بر حسن
نام مادر فاطمه بدرُ الدُجاست
ریشه سادات و طوبای بهشت
نام مادر فاطمه اُم القُراست
(بیقرارم) مدح او گفتم ز جان
فاطمه تفسیر کل اِنَماست
بیقرار اصفهانی
#رضاابوالحسنی
واحد سنگین
حضرت_زهرا سلام الله علیها
التماست می کنم چشمان خود را باز کن
ای همه پشت و پناهم بَهر خود اعجاز کن
از نَفَس افتاده ام جان علی حرفی بزن
من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن
از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود
تو بگو از کوچه و این راز را اِبراز کن
می کِشَد با گریه صورت بر کَف پایت حسین
لااقل برخیز و این تشنه لَبت را ناز کن
چند روزی می شود پیش تو من نا مَحرَمَم
پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن
سینه ات مجروحِ مِسمار و پــَــر تو سوخته
با چنین بال و پری آرامتر پــرواز کن
زمزمه اخر جلسه
فاطمیه
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه
التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه
من که از فضه شنیدم بهتری الحمدلله
در زدم دیدم خودت پشتِ دری الحمدلله
حلـالــــــم کــــــن.....
این همه دردو طاقت آوردی
به خاطر علی زمین خوردی
میبینمت به هم میریزم
اگه زهــــــرا
عَجِّل وفاتی رو نمیخوندی
اگه دو هفته دیگه میموندی
نوزده سالت میشد عزیزم
منِ تنها، من مظلوم،
ازت میخوام، نرو خانم
منِ تنها، من مظلوم،
ازت میخوام، بمون خانم
بند ۲
مردمی که عمری چشم دیدن ما رو ندارن
برا خونشون میان از اینجا هیزم بر میدارن
میدونستی بی حیایی که تو رو از من گرفته
نامه داده کشتن خانومم رو گردن گرفته
توی نــــــامهاش،
نوشته بین کوچه غوغا شد
محکم زدم انقدر که در وا شد
امیر، زهرا پشت در بود
توی نـــــامه اش
نوشته زهرا رو تا شناختم
لگد زدم بچهاش رو انداختم
از کینه قلبم شعله ور بود
(نمیشم من، دیگه آروم،
ازت میخواهم بمون خانوم) ۲
397.7K
زمزمه اخر جلسه
فاطمیه
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه
التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه
من که از فضه شنیدم بهتری الحمدلله
در زدم دیدم خودت پشتِ دری الحمدلله
حلـالــــــم کــــــن.....
این همه دردو طاقت آوردی
به خاطر علی زمین خوردی
میبینمت به هم میریزم
اگه زهــــــرا
عَجِّل وفاتی رو نمیخوندی
اگه دو هفته دیگه میموندی
نوزده سالت میشد عزیزم
منِ تنها، من مظلوم،
ازت میخوام، نرو خانم
منِ تنها، من مظلوم،
ازت میخوام، بمون خانم
بند ۲
مردمی که عمری چشم دیدن ما رو ندارن
برا خونشون میان از اینجا هیزم بر میدارن
میدونستی بی حیایی که تو رو از من گرفته
نامه داده کشتن خانومم رو گردن گرفته
توی نــــــامهاش،
نوشته بین کوچه غوغا شد
محکم زدم انقدر که در وا شد
امیر، زهرا پشت در بود
توی نـــــامه اش
نوشته زهرا رو تا شناختم
لگد زدم بچهاش رو انداختم
از کینه قلبم شعله ور بود
(نمیشم من، دیگه آروم،
ازت میخواهم بمون خانوم) ۲
#زبانحال_امیرالمومنین_به_حضرت_زهرا
بازو شکسته ایی تو ولی کار میکنی
لطفی تو بر من و دل خونبار میکنی
دیگر نمانده تاب و توانی به پیکرت
چون یاد غربتِ من ِ بی یار می کنی
آرام جان من نکند رفتنی شدی؟
دائم دعا به محضر دادار میکنی
عَجِّل وَفاتیِ تو مرا کشته ٬ از چه رو
بر مرگ خود تو این همه اصرار میکنی؟
خانه خراب می شوم از پر کشیدنت
پرپر مزن که خون به دل ِ یار میکنی
دلگرمیِ علی تویی ای نور خانه ام
این خانه را ز رفتن خود تار می کنی
کربلائی مرتضی شاهمندی
#غزل_شروع_فاطمیه
باز هم فاطمیه آمد و سینه زن شدیم
بازهم گریه کنِ سینه ی پرمَحَن شدیم
باز هم هَروله زیر عَلَم فاطمیون
شکرحق باردگر رخت عزابه تن شدیم
باز هم خاطره ی کوچه وسیلیِ عدو
باز، همناله ی غربت دلِ حسن شدیم
باز هم از کرمِ حسین شاه کربلا
سینه چاک مادرِ امامِ بی کفن شدیم
دل شده عازم کوی بی نشانِ فاطمه
عاقبت مسافرِ مدینه ی وطن شدیم
کربلائی مرتضی شاهمندی
#نوحه_حضرت_زهرا
(ساده و روان و سوزناک)
یا زهرا یا زهرا
یافاطمه یازهرا (۲)
یافاطمه جان (۲)
یازهرایازهرا ،
داغ تو و مدینه ،
آتیش زده به سینه
یافاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
در بین در و دیوار
وای از لگد و مسمار
یافاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
روح و روان حیدر
ارام جان حیدر
یا فاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
بی بی منو دعا کن
راهیِ کربلا کن
یا فاطمه جان یا فاطمه جان
کربلایی مرتضی شاهمندی
نوحه تک یاسنگین ساده و روان حضرت زهرا_س(شاهمندی).mp3
2.06M
#نوحه_حضرت_زهرا
(ساده و روان و سوزناک)
یا زهرا یا زهرا
یافاطمه یازهرا (۲)
یافاطمه جان (۲)
یازهرایازهرا ،
داغ تو و مدینه ،
آتیش زده به سینه
یافاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
در بین در و دیوار
وای از لگد و مسمار
یافاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
روح و روان حیدر
ارام جان حیدر
یا فاطمه جان یا فاطمه جان
یا زهرا یا زهرا
بی بی منو دعا کن
راهیِ کربلا کن
یا فاطمه جان یا فاطمه جان
کربلایی مرتضی شاهمندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
یا فاطمه من عقد ی دل وا نکردم 💔🥀
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم💔🥀
موذن زاده اردبیلی🎤
🌑سلامتی وتعجیل درفرج وتسلای قلب داغدارمولاصاحب الزمان عج هدیه به حضرت زهراسلام الله علیها (۱۴)مرتبه صلوات بفرست
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌻
نوحه تک یاشورحضرت زهرا_س(شاهمندی).mp3
2.66M
#زمزمه_نوحه_تک_شور_فاطمیه
سبک : (نگاه کم جونت به رنگ پائیزه)
فاطمیه اومد ، دوباره محشر شد
یوسف زهرا عزادار ، عزای مادر شد
آقا ، فدای دل غمبارت ،
دو دیده ی خونبارت ،
ای یوسف زهرا
آقا ، منتقم خون مادر ،
ای ذوالفقار حیدر ،
گل محزون بیا
زهرا ،
(همسرحیدر زهرا ، شفیعه ی محشر زهرا)
یا فاطمه جانم [۲]
فاطمیه اومد ، دل شیعه مضطر شد
دوباره رخت غُصه و غم بر تن حیدر شد
ای وای ، رسیده فصل غمها ،
غم و غریبیِ مولا
در ماتم زهرا
ای وای ، زهرای نیمه جونش ،
یاور قد کمونش ،
میره از این دنیا
زهرا ،
(همسرحیدر زهرا ، شفیعه ی محشر زهرا)
یا فاطمه جانم [۲]
نشسته دلهامون ، به ماتم مادر
زمین و آسمون گشته همناله با حیدر
ای وای ، لگد و در و میخ در
جلوی چشای حیدر
فاطمه نقش زمین
ای وای ، آتیش ظلم و کینه
پهلو و بازو و سینه
شده با هم قرین
زهرا ، (همسرحیدر زهرا ، شفیعه ی محشر زهرا)
یا فاطمه جانم [۲]
کربلایی مرتضی شاهمندی
علی اصغر ذاکری :
رعد و برقی زد و باران ستم غوغا کرد
جهل حاکم شد و آنروز خیانت ها کرد
گلّه ای آمده بودند علی را ببرند
در عوض بازی تقدیر چه با زهرا کرد
پشت در خواست که مانع شود و نگذارد
پای ظلم آمد و محکم زد و در را وا کرد
در، عقب آمد و تا اینکه به پهلوش رسید
میخ بی رحم زد و شاخه ی گل را تا کرد
بعد از آن مرد، نه... نامرد چنان زد که همان
لحظه دستش به روی صورت بانو جا کرد
صبر مظلومه ی تاریخ سرآمد انگار
ناله ای زد که در افلاک عزا برپا کرد
هادی ملک پور :
خون می رود ز چشم ترم پای رفتنت
پشتم خمید پای تماشای رفتنت
باز سفر مبند از این خانه صبر کن
خانه هنوز نیست مهیای رفتنت
نجوای سجده های تو عجل وفاتی است
همواره از خداست تمنای رفتنت
ذکر بریده تو گواه بریدن و
حال قنوت های تو گویای رفتنت
بی خوابی شبانه و بی تابی مدام
باشد نشانه ای ز تقلای رفتنت
یا از خدا بخواه بمانی و یا مرا
زنده مخواه فاطمه فردای رفتنت
ای کاش زخم های تنت اینقدر نبود
تا ماندنت رقم بخورد جای رفتنت
با سرفه ها به پیرهنت رنگ گل نشست
حل شد به خون تازه معمای رفتنت
بسته کتاب عمر علی را وداع تو
هربرگ آن رسیده به امضای رفتنت
مجتبی عسگری :
تو را به جان علی بین ربنای خودت
دعای مرگ نخواهی همه برای خودت
دلم شکسته ز عجل وفات گفتن تو
بگیرجان علی همره شفای خودت
به روی ماه تو ابری سیاه می بینم
مگیر روی خودت را ز مرتضای خودت
مدینه از غم اشک تو بیت الاحزان است
که گریه می کنی امروز در عزای خودت
نده جواب مرا با اشاره ی چشمت
دوباره حرف بزن حرف با صدای خودت
مگر فقیر و یتیم و اسیر پشت درند
که لب نمی زنی امروز بر غذای خودت
شکستگی تو انگار روبه بهبود است
که ایستاده ای امروز روی پای خودت
حسن بیاتانی :
و قصه خواست ببیند یکی نبودش را
بنا کند پس از آن گنبد کبودش را
خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود
یکی نبود و خدا در دلش سخن ها بود
یکی نبود که جانی به داستان بدهد
و مثل آینه او را به او نشان بدهد
یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد
یکی که نور خودش را از او عبور دهد
یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود
و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود
نوشت آینه و خواست برملا باشد
نخواست غیر خودش هیچ کس خدا باشد
نوشت آینه و محو او شد آیینه
نخواست آینه اش از خودش جدا باشد
شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد
که انعکاس خداوندی خدا باشد
شکفت آینه و شد دوازده چشمه
و خواست تا که در این چشمه ها فنا باشد
و چشمه ها همه رفتند تا به او برسند
به او که خواست خدا چشمه ی بقا باشد
نگاه کرد، و آیینه را به بند کشید
که اصلاً از همه ی قیدها رها باشد
خدا، خدای جلالت خدای غیرت بود
که خواست، آینه ناموس کبریا باشد
نشست؛ بر رخ آیینه اش نقاب انداخت
و نرم سایه ی خود را بر آفتاب انداخت
در این حجاب، جلال و جمال "او" پیداست
"هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست"
نشاند پیش خودش یاس آفرینش را
و داد دسته ی دستاس آفرینش را
به دست او که دو عالم، غبار معجر او
و داد دست خدا را به دست دیگر او
به قصه گفت ببیند یکی نبودش را
بنا کند پس از این گنبد کبودش را...
پهلو و دست و صورت و سر، سینه و کمر
گویی وجودِ فاطمه خیراتِ حیدر است
با هر نفس که می کِشی
خون می چکد از پهلویَت
از بس که آتش شعله زد
چیزی نماند از گیسویَت
جانت به لب رسیده
از شام تا سپیده
از سینه ی شکسته
خونابه ها چکیده
رنگِ حسن پریده
در کوچه او چه دیده؟
از بعد کوچه چشمم
چشمِ تو را ندیده
مظلومه فاطمه جان...
پهلو به پهلو می شَوی
حیدر خجالت می کشد
بازو به بازو میشَوی
حیدر خجالت می کشد
ای مادرِ شهیده
قدّت چرا خمیده
میخ درون سینه
تا کربلا رسیده
هر لحظه هر روز و شب
هستی کنار زینب
وقتی که واردِ شام
گردد سَرِ بریده
ای وای حسین مظلوم...
پویانفر همهمادردارن - yasfatemii .mp3
10.62M
همه مادر دارن من ندارم
سایۀ سر دارن؛ من ندارم
همه میگن زهرا سیلی خورده
همه باور دارن؛ من ندارم
مگه کسی/ دلش میاد/
دست روی مادرم بُلَن کنه
حالا بابام/ با چه دلی/
تنهایی عشقشو کفن کنه
رو سرِ این خونه بارونه
دل علی خونه بارونه
چشمای خیس ما مهمونِ بارونه
همه طاقت دارن؛ من ندارم
خواب راحت دارن؛ من ندارم
راحت از زخمای پهلو میگن
انگار عادت دارن؛ من ندارم
چجور دلم/ میاد بگم/
چشمای مادرم شده کبود
تُو کوچهها/ داد میزدم/
کمک کنید ولی کسی نبود
بغض گلوی من پنهونه
کی حال و روزم رو میدونه
همه اینا یادم میمونه بارونه
خوشی دیدن مردم؛ ما ندیدیم
هرچی طعنه بودو ؛ ما شنیدیم
سرِحالن مردم، بیخیالن
همۀ دردا رو ما کشیدیم
چیکار کنم/ دلم پره/
هیچکی نگفت اینا گنا دارن
یکی نگفت/ حیا کنید/
یه بچۀ کوچیک/ تُو را دارن
بابام تُو این شبها حیرونه
محسنشو کشتن، گریونه
باگریه لالایی میخونه، بارونه
حمید رمی
(ای محور آل کسا)
--
ای هستی ِ اباالحسن
جان علی حرفی بزن
در بین بستر،غرق نوایی
آهِ تو دارد ، بوی جدایی
فاطمه جانم ای فاطمه جان
رو گرفتی ، از من چرا
آتش مزن ، قلب ِ مرا
نگفتی آخر توچه کشیدی؟
بودی رشیده، حالا خمیدی
فاطمه جانم ای فاطمه جان
اشک غربت ، می ریزی تو
برای من ، عزیزی تو
هرشب کنارت احیا بگیرم
یا تو بمانی یا من بمیرم
فاطمه جانم ای فاطمه جان
از دیروزت ، لاغرتری
چون تصویری ، در بستری
با بسترت شد یکسان تن تو
خانه خرابم با رفتن تو
فاطمه جانم ای فاطمه جان
قاسم نعمتی
به سبک (ای محور آل کسا)
--
ای رهبرِ، خانه نشین
حال و روز ِ ، زهرا ببین
کن حلالم ای آقایِ بی یار
حیدرِ تنها خدا نگهدار
ای علی جانم جانم علی جان
شرمنده ام با رفتنم
برقلب تو آتش زنم
گریه نکن ای دارو ندارم
دارم وصیت بنشین کنارم
ای علی جانم جانم علی جان
پوشانده ام رویم اگر
اذیت شدم در پشت در
جسمم شبانه،تنهاکفن کن
غسلم را از زیر پیرهن کن
ای علی جانم جانم علی جان
گویم علی با شور و شین
جان تو و جان حسین
دانی زچه در شور و نوایم
فکر حسین و ، کرب وبلایم
ای حسین جانم غریب مادر
قرار ِما تهِ گودال
چشم بی سر شود پامال
گویم بنی با اشک دیده
بوسه زنم رگهای بریده
ای حسین جانم غریب مادر
قاسم نعمتی