eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
5.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
373 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۲۷ من مناجات و نوای سحری می خواهم از گنه خسته و حال دگری می خواهم دست من خالی اگر چه ، تو کریمی اما از تو لطف و کرم بیشتری می خواهم تا که در حلقه ی عشاق ، تو راهم بدهی ناله های شب و اشک سحری می خواهم تا که خاموش کنم آتش سوزان ز گناه آه سردِ دل و چشمانِ تری می خواهم تا که این کوه گناهم همه سوزد یک آن جلوه ی دلبر صاحب نظری می خواهم به گدایان حرم اذن دخولی بدهید بهر اعمالِ بَدَم برگ قبولی بدهید قصه ی جرم من و بخشش تو طولانی است قصه ی توبه ی صد باره و بد پیمانی است هر چه تو ساخته ای ، شد ز گناهم ویران از تو آبادی و از من همگی ویرانی است گفته ای منتظر آمدنت می مانم انتظار تو به برگشتن من طولانی است عاشق و منتظر بنده ی خود هستی تو ای خدا عشق تو بر بنده عجب نورانی است با تو بودن همه خوشبختی و عشق است و کمال بی تو بودن همه سرگشتگی و حیرانی است حال، من آمده ام توبه ی جانانه کنم رویِ دل سوی تو ای یارِ کریمانه کنم دستِ خالی ز پیِ لطف خدا آمده ام به امید کرم و جود و عطا آمده ام همه سرمایه ی من فقر و نداری من است من فقیرم به همین دستِ دعا آمده ام صحنه ی رزم و جهاد است ، جهادِ با نفس به سِلاحی که بود اشک و بُکا آمده ام منم آن بنده ی آلوده و شرمنده ی تو که پشیمان شده از جرم و خطا آمده ام گرچه نالایق و غرق گناهم اما به امید حرم کرببلا آمده ام اولین باب بهشتِ عرفایی تو حسین بهترین راه رسیدن به خدایی تو حسین محمدمبشری
در جام دیده اشک عزا موج می‌زند در صحن سینه شور و نوا موج می‌زند یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا در دشت‌های خاطرِ ما موج می‌زند تا چشم کار می‌کند اندوه و انتظار با یاد یار در همه جا موج می‌زند در گوشه و کنار حسینیه‌های شهر صد‌ها هزار دست دعا موج می‌زند هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش فر‌یاد خلق نوحه‌سُرا موج می‌زند حسرت نگر که در عطرش بوسه‌ی وداع دریا جدا و دشت جدا موج می‌زند در صحن غم گرفته‌ی فیضیه تا سحر شوق حضور «روح‌ خدا» موج می‌زند در کوچه‌باغ‌های جماران نگر هنوز انوار سیدالشهدا موج می‌زند در ماتم حسین زمان هرکجا می‌رویم حال و هوای کرب‌و‌بلا موج می زند موج بلند ناله، خروشید وای وای طوفان گریه آمد و جوشید وای وای رفت آن‌که بود، میکده مست و خراب از او شیرینی پیاله و شور شراب از او برخاست چون خلیل به پیکار بت، فتاد در شرق و غرب واهمه و اضطراب از او لرزید کاخ سرخ و سپید از نهیب وی یک شب نرفت دیده‌ی دشمن به خواب از او با پا بر‌هنگان زمین بس که داشت مهر در آسمان شکفت گل آفتاب از او در پهندشت پاک هویز‌‌ه گرفته است گیسوی نخل‌های جوان پیچ وتاب از او روحی دوباره یافت از او نهضت حسین جانی دوباره یافته اسلام ناب از او یک عمر دل به گلشن زهرا سپرده بود زان رو گرفت چهره‌ی گل رنگ و آ‌ب از او دستی به ذیل آیه‌ی «أمن یجیب» داشت پیری که شد «دعای سحر» مستجاب از او تا واپسین نفس به مناجات میل داشت عمری مداومت به «دعای کمیل» داشت رفتی و سر به سینه‌ی سینا گذاشتی رو در بهشت حضرت زهرا گذاشتی گفتی بهار بهمن خونبار شد که باز رفتی و سر به دامن گل‌ها گذاشتی از یک چمن شقایق پرپر که بگذریم یک دشت لاله را به تماشا گذاشتی با اشک و آه و ناله، ز خاطر نمی‌رود داغ غمی که بر جگر ما گذاشتی تا شهپر ملائکه شد فرش راه تو بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی صف بسته‌اند امت مظلومت ای امام از آن شبی که رو به «مصلّی» گذاشتی ما از تو انتظار ملاقات داشتیم واحسرتا که وعده‌ی فردا گذاشتی دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیستیم ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی؟ داریم مهر روشن و خوب تو را هنوز باور نمی‌کنیم غروب تو را هنوز واحسرتا که بعد تو ماندیم و زنده‌ایم با هم سرود هجر تو خواندیم و زنده‌ایم بعد از تو ای امید دل ای آرزوی جان باور نمی‌کنیم که ماندیم و زنده‌ایم بر ما رواست سیلی امواج غم، که ما سیل سرشک از مژه راندیم و زنده‌ایم دردا که بعد غیبت خورشید انقلاب یک آسمان ستاره فشاندیم و زنده‌ایم ترسم که روز وصل خدا نگذرد ز ما «شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم» «ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود» این قدر چشم یاری از این نیمه‌جان نبود محمدجواد
دنیا سیاه بود که نوری بلند شد خورشید از کرانه ی دوری بلند شد در بین شهر نغمه‌ی شوری بلند شد در دشت جهل،سرو شعوری بلند شد بالاترین تفکر آدم!..،خوش آمدی کامل ترین تعقل عالم!..،خوش آمدی مکتب نشسته بود که ناگاه پا شدی در عصرِ لال بودن منبر،صدا شدی بر شانه ی تفکر شیعه عبا شدی تو پنجمین تشرف توحید ما شدی در جاده ‌ی شریعت نُطق‌َت،مسافریم ما شیعیانِ خط به خطِ قالَ باقریم تو امتداد نافله های محمدی تعقیب های بعد عشای محمدی شخصاً کلیددار حرای محمدی آئینه ی تمام‌نمای محمدی تصویر با ملاحت روح خدا !..،سلام ای دومین پیمبر ایمان ما !..،سلام بر روح هرچه علم،بدن کیست مثل تو طوبای فهم،بین چمن کیست مثل تو شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو! مهتاب بام این دوبرادر درآمده اینگونه دلربا‌شدن از تو برآمده در کوچه‌باغِ بحث شبی که قدم زدی تنها ز لفظِ آیه‌ی تطهیر دم زدی بر قلّه های قلب نَصاری علم زدی زیباترین مناظره ها را رقم زدی پس واجب است از هُنرت استفاده کرد باید فنون بحث شما را پیاده کرد ای خوش‌به‌حال هرکه درت را رها نکرد خود را کنار سفره ی بیگانه جا نکرد هنگام فقر غیر شما را صدا نکرد آن‌کس زُراره شد..،که به زر اعتنا نکرد ظرف مرا شکسته‌سبوی‌َت کُنی خوش است ما را به جبر جابرِ کوی‌َت کنی خوش است در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که هرکس کُمِیت عشق تو شد.،لنگ نیست که اهل قلم _به نون و قلم_ هست چاکرت ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت باید برات گنبدی از زر درست کرد رو به مزار خاکی تو در درست کرد عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد پائین پایِ قبر تو منبر درست کرد صحن تو را شبیه گوهرشاد می کنیم خاک بقیع را حسن‌آباد می کنیم تو یاکریم زاده‌ی آسیب‌دیده ای در ابتدا به آخِرت غم رسیده ای دردی ز جنس خار مغیلان چشیده ای در اوج‌ کودکی چه عذابی کشیده ای سر نیزه ها کتاب خدا را گسیختند در پیش چشم تو سر جد تو ریختند صبح غرور تو به شبی ظالمانه خورد خواب عمیق تو لگدی بی بهانه خورد با دست زجر زلف سیاه تو شانه خورد همبازیِ سه‌ساله ی تو تازیانه خورد دیدی سرِ عمو سرِ سرنیزه آب شد دیدی طناب حرمله سهم رباب شد!