1. سبک دشتی.mp3
زمان:
حجم:
3.84M
#امام_عسگری (علیه السلام)
#حاج_محمد_رضا_طاهری
ای نازنین پسرم ...
سبک ای اله ناز استاد بنان
که همان آواز دشتی است
من اجرای این سبک را توصیه نمیکنم ، چون کار سختیه ! و مداح اگر تجربه کافی نداشته باشد از لحن مداحی خارج می شود، جناب طاهری سالهاست که دارند از این سبک استفاده میکنند ، به هر حال ارزش شنیدن دارد
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی چهارده معصوم علیهم السلام
ایتا
لینک👇
https://eitaa.com/nohevarozechahardahmasomsoghandi
🍁🍂 #قسمت_پاياني روضه و توسل جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_حاج محمد رضا طاهري🍁🍂
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
رسیده اند که از باغ لاله را ببرند
امام صادقِ هفتاد ساله را ببرند
*شما الان يه پيرمرد وارد مجلستون بشه،همه بلند ميشن احترام مي كنن،جاي خوبشون رو به پيرمرد ميدن،صندلي براش ميارن ميگن:پاش درد مي گيره....
نانجيبِ حرومزاده،سوار بر مركب،مي ديد امام صادق با دست بسته پشت سرشه،مرتب اسب رو هي.. مي كرد ،مَركب تندتر برِ،اين پيرمرد هي رو زمين مي افتاد....
نمي دونم پير مرد هفتاد ساله سخت ترِ رو زمين بيوفته با دست بسته،يا دختر سه ساله! حداقل اينجا تازيانه نمي زدن،اما اون دختر سه ساله وقتي رو زمين مي افتاد تازيانه مي زدن،حسين....*
تصورش چقدر سخت میشود ای وای
بزرگ طایفه در کوچه میدود ای وای
کسی نگفت مگر پیر مرد بردن داشت
تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت
میان گریه آرام او بلند نخند
به دست بی رمقش لااقل طناب نبند
میان سینه او روضه ي مدینه به پاست
طنین روضه اش از وای مادرش پیداست
عزیز فاطمه را بی اراده می بردند
همه سواره و او را پیاده می بردند
دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب
دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب
اگر چه رفت ولی قامتش خمیده نبود
به نی مقابل چشمش سر بریده نبود
اگر چه رفت ولی سلسله به شانه نداشت
به جای جای تنش رد تازیانه نداشت
***
در احتضارِ2، زهر جفا کرده دلش رو پاره پاره
آروم نداره2، انگار اسیرِ نعلای ده تا سواره
از این امام مو سفید کردن همه قطع امید
پا رو به قبله است خوب بسه
هر چی غم و محنت کشید
آقم آقام آقام...
غربت همینه2، بانیِ هیئت داره هر روزه مدینه
سخت ببینه2، قرآنِ زینب پخش و پا روی زمینِ
غریب که گیر آوردنش
با زانو افتاد رو تنش
سه ساعتی زد دست و پا
زجرش دادن تا کشتنش
حسين غريب مادرم...
*هر جوري بود،امام صادق وقتي اومد تو مجلس منصور ملعون ،ربيع باباي اين كسي كه اومده دنبال امام صادق،ميگه: ديدم منصور سه بار قصد جان امام صادق رو كرد،اول يه قدري شمشير رو از نيام بيرون كشيد،دوباره شمشير رو غلاف كرد،بار دوم قدري بيشتر شمشير رو بيرون كشيد دوباره غلاف كرد،بار سوم شمشير رو كامل بيرون آورد،ميگه:ديدم دستش لرزيد،شمشير روي زمين افتاد،دويد حضرت رو بغل كرد،با احترام آقا رو برگردوند،گفتم:چي شد؟ من كه ديدم قصد جان امام صادق رو كردي...گفت:آري،بار اول پيغمبر رو ديدم،خشمگين داره نگام ميكنه، گفتم شايد دارم بد مي بينم،توجه نكردم،بار دوم ديدم پيغمبر باز غضبناك جلو اومد،باز توجه نكردم...بار سوم وقتي قصد جانش رو كردم،پيغمبر جلو اومد،فرمود: منصور اگه يه مو از سر پسرم كم بشه،كاخ رو روي سرت ويرون مي كنم....
يه شمشير برهنه ديد پيغمبر،الهي بميرم،برا اون خانمي كه اومد بالا تل زينبيه،نگاه كرد،يه عده شمشير مي زدن،يه عده سنگ مي زدن...
روضه خونا ميگن:يا رسول الله كجا بودي كربلا؟ اما اگه پيغمبر نبود زينب نمي گفت: "یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ،مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ، مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...."
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀.
#حاج_محمد_رضا_طاهری
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_و_توسل_به_امام_مجتبی_ع_ویژۀ_ایام_تخریب_بقیع
مداح:#حاج_محمد_رضا_طاهری 👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
وقتی از بغض هوا دور و برم سنگین است
شبنمِ اشک به مژگانِ ترم نزدیک است
میکشم منتِ زهری که به دادم برسد
آنقدر سایۀ غربت به سرم سنگین است
😭*خوش به حال اون چشمی که امشب برا امام حسن اشک باره .. گفت وارد شد تو خونۀ فاطمه دید امام مجتبی و ابی عبدالله دارن با هم زور آزمایی میکنن .. رسول خدا نگاه کردید ، باباش داره میگه جانم حسین .. مادرش میگه جانم حسین .. یه وقت دیدن پیغمبر میفرماید جانم حسن .. مادر معترض ؛ باباجان شما خودتون به ما فرمودین بچۀ کوچک تر سزاوارِ تشویقِ .. چه طور داری داداش بزرگه رو تشویق میکنی ؟!..
فرمود فاطمه جان دیدم باباش میگه حسین .. تو میگی حسین .. نگاه کردم دیدم همه ملائک تو آسمون دارن میگن حسین .. دیدم پسرم حسن غریبه ...
سینۀ تشت تحمل نکند حق دارد
آنقدر روضۀ داغِ جگرم سنگین است
محنت و داغ چهل سال چنان پیرم کرد
کولۀ آه به وقتِ سفرم سنگین است
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
*گفت آقا من باباتم تو این سن دیده بودم ، اینطور محاسنش سفید نشده بود ؟!.. فرمود اگه اون چیزی که من دیدم بابامم دیده بود زودتر از من محاسنش سفید میشد ..*
دوستانم همه از من بدشان می آید
*بعضی ها رو آقا یواشکی میکشید کنار ، یکیش حجر بن عدي بود (شهید شد تو راه امیرالمومنین فرمود تو که دیگه از مایی تو چرا با کنایه با ما حرف میزنی ..) همه طعنه ها یه طرف .. همه زخم زبان ها یه طرف اما :
دوستانم همه از من بدشان می آید
طعنۀ قنفذ و سب پدرم سنگین است
*برا امام حسن باید داد بزنی .. چون این آقا یه بار نتونست داد بزنه .. همه ش زانوهاشُ بغل میگرفت .. هی زیر لب میگفت بد زد نانجیب ..*
نگذارید چُنین حسرت مُردن بکشم
من بمانم به خدا دردسرم سنگین است
جگرم مثل فدک ریخته صد تکه شده
سینه ام را نفس پُر شررم سنگین است
😭*از اینجا دیگه روضه خیلی سخته من از سادات معذرت می خوام .. از امام زمان معذرت می خوام .. خودش فرمود عبدالزهرا چرا روضۀ ما رو نمی خوانی؟ گفت آقا من یه عمرِ غلام و نوکر و روضه خوانِ شمام هرچی از روضۀ شما به من رسیده من خوندم .. مسموم کردن شما رو گفتم ، پاره هایِ جگر داخلِ تشت رو گفتم .. تیرباران کردنِ بدن رو گفتم .. فرمود عبدالزهرا همه اینا که گفتی روضۀ من هست اما روضۀ ما اهل بیت اون ساعتی بود که دستم تو دستِ مادرم .. تو کوچه ها داشتم میومدم ..*
مثل مادر که به کوچه دهنش خونی شد
چقدر خوب دهانِ حسنش خونی شد ..
امام رضا علیه السلام فرمود بچه هایِ ما مو به مو از بزرگترایِ ما ارث بردن .. بگم صدا گریه ت بلند شه؟!.. گوشۀ خرابه وقتی سرُ آوردن تا دست کشید رو این لبایِ بابا گفت لبایِ تو خونی باشه لبایِ رقیه سالم؟؟؟ دیدن دستشُ مشت کرد .. هی تو دهانِ خودش میزنه ..
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
شب و روزش شده با غم سپری راحت نیست
و چهل سال فقط خون جگری راحت نیست
گیر افتادن در آتش و لج بازیِ میخ راحت نیست
دیدنِ روسریِ شعله وری راحت نیست
آه مادر .. مادر ..
تاولُ گونۀ انسیۀ حورا ، ای وای
به خدا سوختن مویِ سری راحت نیست
آه با داس و تبر رو به سویِ یاسِ کبود
دیدنِ حملۀ سیصد نفری راحت نیست ..
*اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانندِ دیدن ..
چند جا امام حسن دید مادرشُ دارن میزنن ..*
کدوم خانم!
کدوم خونه رو میگی روضه خوان؟
کدوم سیلی!
کدوم کوچه رو میگی روضه خوان؟
کدوم صورت!
کدوم مادرُ میگی روضه خوان؟
😭چشمایِ اهلِ آسمون تر بود ، ای وای ..
دستِ حسن تو دستِ مادر بود ، ای وای ..
یه شهر روبه رویِ کوثر بود ، ای وای ..
مدینه هست شهری که ، به اشکا میخندن
همون جا که مردا ، به زن راه میبندن ..
گفت :
بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر
او پیشتر رسیدُ و رَهَم بیشتر گرفت
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
#روضه_و_توسل_به_امام_مجتبی_ع_ویژۀ_ایام_تخریب_بقیع
مداح:#حاج_محمد_رضا_طاهری 👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
وقتی از بغض هوا دور و برم سنگین است
شبنمِ اشک به مژگانِ ترم نزدیک است
میکشم منتِ زهری که به دادم برسد
آنقدر سایۀ غربت به سرم سنگین است
😭*خوش به حال اون چشمی که امشب برا امام حسن اشک باره .. گفت وارد شد تو خونۀ فاطمه دید امام مجتبی و ابی عبدالله دارن با هم زور آزمایی میکنن .. رسول خدا نگاه کردید ، باباش داره میگه جانم حسین .. مادرش میگه جانم حسین .. یه وقت دیدن پیغمبر میفرماید جانم حسن .. مادر معترض ؛ باباجان شما خودتون به ما فرمودین بچۀ کوچک تر سزاوارِ تشویقِ .. چه طور داری داداش بزرگه رو تشویق میکنی ؟!..
فرمود فاطمه جان دیدم باباش میگه حسین .. تو میگی حسین .. نگاه کردم دیدم همه ملائک تو آسمون دارن میگن حسین .. دیدم پسرم حسن غریبه ...
سینۀ تشت تحمل نکند حق دارد
آنقدر روضۀ داغِ جگرم سنگین است
محنت و داغ چهل سال چنان پیرم کرد
کولۀ آه به وقتِ سفرم سنگین است
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
*گفت آقا من باباتم تو این سن دیده بودم ، اینطور محاسنش سفید نشده بود ؟!.. فرمود اگه اون چیزی که من دیدم بابامم دیده بود زودتر از من محاسنش سفید میشد ..*
دوستانم همه از من بدشان می آید
*بعضی ها رو آقا یواشکی میکشید کنار ، یکیش حجر بن عدي بود (شهید شد تو راه امیرالمومنین فرمود تو که دیگه از مایی تو چرا با کنایه با ما حرف میزنی ..) همه طعنه ها یه طرف .. همه زخم زبان ها یه طرف اما :
دوستانم همه از من بدشان می آید
طعنۀ قنفذ و سب پدرم سنگین است
*برا امام حسن باید داد بزنی .. چون این آقا یه بار نتونست داد بزنه .. همه ش زانوهاشُ بغل میگرفت .. هی زیر لب میگفت بد زد نانجیب ..*
نگذارید چُنین حسرت مُردن بکشم
من بمانم به خدا دردسرم سنگین است
جگرم مثل فدک ریخته صد تکه شده
سینه ام را نفس پُر شررم سنگین است
😭*از اینجا دیگه روضه خیلی سخته من از سادات معذرت می خوام .. از امام زمان معذرت می خوام .. خودش فرمود عبدالزهرا چرا روضۀ ما رو نمی خوانی؟ گفت آقا من یه عمرِ غلام و نوکر و روضه خوانِ شمام هرچی از روضۀ شما به من رسیده من خوندم .. مسموم کردن شما رو گفتم ، پاره هایِ جگر داخلِ تشت رو گفتم .. تیرباران کردنِ بدن رو گفتم .. فرمود عبدالزهرا همه اینا که گفتی روضۀ من هست اما روضۀ ما اهل بیت اون ساعتی بود که دستم تو دستِ مادرم .. تو کوچه ها داشتم میومدم ..*
مثل مادر که به کوچه دهنش خونی شد
چقدر خوب دهانِ حسنش خونی شد ..
امام رضا علیه السلام فرمود بچه هایِ ما مو به مو از بزرگترایِ ما ارث بردن .. بگم صدا گریه ت بلند شه؟!.. گوشۀ خرابه وقتی سرُ آوردن تا دست کشید رو این لبایِ بابا گفت لبایِ تو خونی باشه لبایِ رقیه سالم؟؟؟ دیدن دستشُ مشت کرد .. هی تو دهانِ خودش میزنه ..
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
شب و روزش شده با غم سپری راحت نیست
و چهل سال فقط خون جگری راحت نیست
گیر افتادن در آتش و لج بازیِ میخ راحت نیست
دیدنِ روسریِ شعله وری راحت نیست
آه مادر .. مادر ..
تاولُ گونۀ انسیۀ حورا ، ای وای
به خدا سوختن مویِ سری راحت نیست
آه با داس و تبر رو به سویِ یاسِ کبود
دیدنِ حملۀ سیصد نفری راحت نیست ..
*اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانندِ دیدن ..
چند جا امام حسن دید مادرشُ دارن میزنن ..*
کدوم خانم!
کدوم خونه رو میگی روضه خوان؟
کدوم سیلی!
کدوم کوچه رو میگی روضه خوان؟
کدوم صورت!
کدوم مادرُ میگی روضه خوان؟
😭چشمایِ اهلِ آسمون تر بود ، ای وای ..
دستِ حسن تو دستِ مادر بود ، ای وای ..
یه شهر روبه رویِ کوثر بود ، ای وای ..
مدینه هست شهری که ، به اشکا میخندن
همون جا که مردا ، به زن راه میبندن ..
گفت :
بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر
او پیشتر رسیدُ و رَهَم بیشتر گرفت
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
هیئت سفیران زینب(س)هیئت سفیران زینب(س)....mp3
زمان:
حجم:
17.87M
#مناجات_با_امام_زمان_عج💚
🎤•| #حاج_محمد_رضا_طاهری|•
نگاه کن دلمان را تکان بده آقا
بیا و رزق فراوانمان بده آقا
چه میشود که شبی در کنار تو باشم
بیا و خیمهی سبزت نشان بده آقا
تو از همان شب اول مراقبم بودی
برای توبه نمودن زمان بده آقا
من از تو غیر خودت را دَمی نمیخواهم
صلاح هرچه که باشد همان بده آقا
به این سیاهی بیرق تو روسفیدم کن
اگر چه نامِ سیاهم اَمان بده آقا
حسین در همه احوال فکر و ذکر من است
بیا به سینهزنانت توان بده آقا
شب مصیبتِ اعظم به وقتِ کربُبلا
بیا به گوش دل ما اذان بده آقا
خدا کند که در این روضه جان دهیم اما
برای آن که بمیریم جان بده آقا
سفارش است که امشب بلند گریه کنیم
زبان بگیر و به ما هم زبان بده آقا
یا صاحبالزمان، یا صاحبالزمان
هیئت سفیران زینب(س)هیئت سفیران زینب(س).. .mp3
زمان:
حجم:
7.72M
#شهادت_امام_هادی_ع🏴
🎤•| #حاج_محمد_رضا_طاهری|•
گریه میکنم برات
تموم زندگی من فدات
یه عمره آرزو دارم آقا بهم بگن گدای سامرا
باز بگو که دعوتی به سفره غذای حضرتی
چقدر دلم میخواستم آقا باشم
تو صحن تو شب شهادتی
دوباره شال مشکی تون آقا دوباره نشسته رو دوشم
ببین که مثل زهرا دوباره سیاه پوشم
آقای من غریب سامرا ...
دست غم سپردنت
شبونه از تو خونه بردنت
درست شبیه عمه زینبت
تو مجلس شراب آوردنت
پشت خونه تون آقا آتیش و هیزمی دیگه نبود
دیگه تو کوچه ها زمین نخورد عزیز تو توی آتیش و دود
شما نهایت صبری ولی همه میگن افسوس
یه مرد میکشه آخر غم ناموس
آقای من غریب سامرا ...
روضه های پشت در
دلت رو کرده زار و خون جگر
به یاد فاطمه زبون بگیر
که افتاده چطور ز پشت در
میسوزی و هی میگی
تو خونه اومدن چهل نفر
سوالت رو کسی جواب نداد که مادرت رو کشته میخ در
چقد نفس نفس میزد
به یا علی توسل کرد
هرچی زدن برا حیدر تحمل کرد
وای مادرم بمیرم برات ...
هیئت سفیران زینب(س)هیئت سفیران زینب(س)..2.mp3
زمان:
حجم:
5.76M
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع🏴
🎤•| #حاج_محمد_رضا_طاهری|•
حرمتمو شکستن بال و پرم رو بستن
میون این سیه چال خدا خودش میدونه
که زیر تازیونه دارم میرم من از حال
میسوزم من با این طاق شکسته
میون غل و زنجیر با این دستای بسته
اما ناموسم نیست اما میون اغیار
خواهرمو ندیدم میدون کوچه بازار
ای وای ای وای امون از این غریبی
با دست بسته بیشتر برای حال حیدر
این شبا گریه کردم شبا با درد پهلو
با کبودی بازو بی صدا گریه کردم
می سوزم من تو اوج روضه هر شب
پیکر من نرفته به زیر سمّ مرکب
حرمتم رو اگه نگه نداشتن
بعد شهادت اما برام کفن گذاشتن
هیئت سفیران زینب(س)هیئت سفیران زینب(س)..2.mp3
زمان:
حجم:
5.76M
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع🏴
🎤•| #حاج_محمد_رضا_طاهری|•
حرمتمو شکستن بال و پرم رو بستن
میون این سیه چال خدا خودش میدونه
که زیر تازیونه دارم میرم من از حال
میسوزم من با این طاق شکسته
میون غل و زنجیر با این دستای بسته
اما ناموسم نیست اما میون اغیار
خواهرمو ندیدم میدون کوچه بازار
ای وای ای وای امون از این غریبی
با دست بسته بیشتر برای حال حیدر
این شبا گریه کردم شبا با درد پهلو
با کبودی بازو بی صدا گریه کردم
می سوزم من تو اوج روضه هر شب
پیکر من نرفته به زیر سمّ مرکب
حرمتم رو اگه نگه نداشتن
بعد شهادت اما برام کفن گذاشتن
😭#مناجات_و_توسل_به_حضرت_سجاد_ع_ویژه_ماه_مبارک_رمضان
🎙مداح:#حاج_محمد_رضا_طاهری
🌟#شب_چهارم
•┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈•
خدا رو شکر که اسمت هست، هنوزم رو لبم آقا
خدا رو شکر دَرِ خونت، رسیدم امشبم آقا
با اشکای سحر هر شب، چقدر عَجِّل فَرَج گفتم
میدونم خیلی از وقتا، صدام کردی و نَشنُفتَم
😭آقام آقام آقام....
اِلهی لٰا تؤاَدِبنی، چقدر بد زندگی کردم
تمومِ عُمرِ من رفته، برات کم بندگی کردم
خدایا غِفلَتام خیلی، دلم رو از تو دور کرده
کاری کن این فراری باز، به آغوشِ تو برگرده
💔اِلٰهَ العٰالَمین، مولا...
فدایِ اون آقایی که، ابوحمزش پناهم داد
دیگه بگذر اَزم امشب، به حقِ حضرتِ سجاد
💔اِلٰهَ العٰالَمین، مولا...
*شبِ چهارمِ، امشب دَرِ خونۀ آقامون زین العابدین عرض ادب کنیم...*
آقایی که همه عُمرش،به یادِ کربلا بوده
چهل منزل سَرِ باباش، جلوش رو نیزه ها بوده
چهل منزل غُل و زنجیر، چهل سال با غمش سر کرد
اگر شیر خواره دید یاد از، گلویِ خشک اصغر کرد
😭حسین جانم،حسین جانم...
*هرشب سَرِ سفره آقا زین العابدین علیه السلام،هرشب با دعای ابوحمزۀ آقا درخونۀ خدامیریم...
اماامشب که سرسفرۀ آن حضرت هم هستیم ،عرضه بدارم : نزدیک به چهل سال، هرمنظره ای میدید که یادِ کربلا می افتاد، چنان اشک میریخت وناله میزد.
غلامِ حضرت میگه: هرموقع آب میبردم برای آقا تجدیدِ وضو کنه، تا نگاهش به آب می افتاد شروع میکرد گریه کردن. این غلام میگه: یه بارمن عرضه داشتم آقاجان بس نشده، این همه سال نگاهت به آب می افته اشک میریزی؛ غذابراتون میارم گریه میکنی؛ طفل شیرخواره می بینی اشک میریزید.
فرمود: وای برتو غلام، تو در خانۀ ما سَرِ سفرۀ قران بزرگ شدی، مگه نشنیدی یه پیراهن خون آلود از برادرم یوسف برای باباش آوردن، با عِلمی که خدا بهش داده میدونه یوسف هنوز زنده است، اما برای این پیراهن خون آلود آنقدراشک ریخت، چشماش نابینا شد.
چطور به من میگی گریه نکنم؟ من که جلوی چشمام همه گل هامُ پرپرکردن، چطورمیتونم گریه نکنم؟ که جلوی چشمام سَربابامو رونیزه زدن، چطورمیتونم گریه نکنم؟ که جلوی چشمام، بابام قنداقۀ خونینِ علی اصغر رو رویِ دست گرفت.
تو بازار قصّاب ها می اومد آقا می ایستاد، وقتی میدیدگوسفندی دارن ذبح میکنن، حضرت سوال میکرد،دست نگه دارید، بگید ببینم آب بهش دادین یانه؟ می گفتن: آقا! این چه سوالیِ، دستورِ دینِ ماست، اول باید آب بدیم بعد ذبحش کنیم. یه وقت میدیدن آقا یه آهی می کشید بعد شروع میکرد به اشک ریختن. می فرمود:بخدا بابامُ با لب تشنه کشتن، هرچی صدامیزد: آه! جگرم داره میسوزه؛ کسی یه قطره آبم به لبای خشک بابام نرسوند.
هرکجا نشستی صدابزن:یاحسین...
•┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1