eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
304 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂*سينه زني_ شهادت امام جعفر صادق علیه السلام -كربلايي حسین سرخی*🍁🍂 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 بازم توی قلب شب، آهی غریبونه بود كوچه همون كوچه و، خونه همون خونه بود می سوزه، تو دل شب ،دوباره دل كبوترها می گیره، توی شعله، آتیش به پر معجرها وای ای وای ای وای ولی خونه ی فاطمه، بال و پر بود كه سوخت میخ در بود كه سوخت بین آتیش و دود ،خود مادر بود كه سوخت وای ای وای ای وای بازم زمین میخوره، مردی تو این كوچه ها مونده یه عمر رو دلش، داغ همین كوچه ها می باره، مثل بارون، دوباره برا غم حیدر میشینه، روی خاك و ،روضه میخونه برا مادر وای ای وای ای وای یه روزی تو این كوچه ها، از ستم می زدند هر قدم می زدند یاس پیغمبر و ،همه باهم می زدند وای ای وای ای وای تو كوچه ها با دل ِ، خسته پی مركبم می سوزم و هر نفس، یاد غم زینبم هستم از، بی كسی و ،غریبی ِ مدینه دلگیر دیدم كه، داره دشمن، میگیره رو سر من شمشیر وای ای وای ای وای ولی غروب كربلا، از قفا می برید بی حیا تا رسید پیكر بی سر و ،روی خاكا می كشید 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍁🍂*روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت امام جعفر صادق علیه السلام _حاج حسن خلج*🍁🍂 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌸 ای مدینه بنگر در سوز و در گدازم قسمت من اینه بسوزم و بسازم یاد آن نمازی كه نیمه شب شكستند یاد بازوانی كه بین كوچه بستند پیر مو سپیدم بُریدم مشكل شد آخر كار من خدا ببین سر پیری،گیر كی افتادم،هر كی هر جا باشه دیگه سر پیری احترامش بجاست پیر مو سپیدم بُریدم مشكل شد آخر كار من دشمنم سواره نداره رحمی به حال زار من با دلی پر از درد به نامرد گفتم كمی آهسته تر بی ادب تو سواره ای من پیاده،تو جوانی من پیرم با دلی پر از درد به نامرد گفتم كمی آهسته تر ناله ام شنید و كشید و من هم زمین خوردم به سر آروم آروم داری میفهمی چی شد،نه؟ این آقا مرد بود،تو داری این جوری ناله میزنی دلت شكست و بیاد رقیه افتادی اون یهودی سگه كی بود شما رو زمین بزنه آقا دلت شكست و بیاد رقیه افتادی خودت برای رضای خدا زمین خوردی حالا كه عمه كوچلومو زمین زدند با دلی پر از درد به نامرد گفتم كمی آهسته تر ناله ام شنید و كشید و من هم زمین خوردم به سر اشك غم سفته ام روز و شب گفته ام آه كجایی مادر ای مدینه دشمن با حمله ی شبانه همره دل من سوزانده درب خانه دشمن یهودی تا وارد حرم شد زنده خاطرات جانسوز مادرم شد همچین كه وارد خانه شدند یك دفعه پرده ها كنار رفت،خاطرات مادرم زهراسلام الله علیها برام تداعی شد ای خدا شنیدم و دیدم در سیل آتش دود مادر جوانم كمانم در پشت در افتاده بود *هیچكی نبود به داد بچه های فاطمه برسه،زینب داشت پرپر میزد،حسین داشت بال بال میزد،از یه طرف علی رو میكشیدند،از یه طرف فاطمه افتاده بود،خاك به دهنم!یه طرف محسن....همین قدر بدون امام زمان(عج) هر روز داره این صحنه ها رو میبینه ...* ای خدا شنیدم و دیدم در سیل آتش دود مادر جوانم كمانم در پشت در افتاده بود آنچه دیده ی دل بدیده هرگز نگردد باورم مانده روی مسمار به دیوار ردی زخون مادرم ای گل خزانم آتش زدی به جانم ای پرستوی من رفتی زاشیانم از غمت خمیدم امیدم رفیق خفته زیر گل مرتضی و دوری صبوری ...... به حق ائمۀ بقیع ده مرتبه یا الله .... 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍁🍂*روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت امام جعفر صادق علیه السلام _حاج میثم مطیعی*🍁🍂 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 السلام علیک ایها الامام الصادق،السلام علیک ایهاالامام الناطق،السلام علیک ایها الفائق الراتق، السلام علیک ایهاالسنان الاعظم (کوچه کوچه مدینه لبریز از عطر و بوی محمّدی شده است)2 به تن شهر باز گشته حیات غرق در رفت و آمدی شده است دم به دم با دم مسیحائیت منتشر می کنی حقایق را به دیار مدینه می بخشد چشم های تو صبح صادق را مثل جدّت مدینة العلمی ششمین آفتاب اندیشه با بیان پیمبرانه‌ی تو شد به پا انقلاب اندیشه با شکوه تو تا هزاران سال سرفراز است رایت شیعه که به «قال الامام صادق» ها زنده مانده هویّت شیعه لحظه لحظه زُراره پرور بود یابن طاها! نبوغ چشمانت *چه شاگردهایی تربیت کرده امام صادق؛خود حضرت فرمود: "لولا زراره لاندرس احادیث ابی" اگر زراره نبود احادیث پدرم امام باقر مندرس میشد.مدرسه ای راه انداخت،شاگردان بزرگ تربیت کرد؛اما اینقدر شاگرد داره بعضی از منابع نوشتند:تا دوازده هزار،بعضیا نوشتند تا چهار هزار.یه جمله ای رو مرحوم کلینی در کافی نقل کرده،آقا فرمود: " اشکوا الی الله وحدتی و تقلقلی بین اهل المدینه"من بین مردم مدینه غریبم...ای غریب مدینه...اصلا همه ائمه ما مدینه غریب بودند...مگه جدت امیرالمومنین در این مدینه غریب نبود؟! * لحظه لحظه زُراره پرور بود یابن طاها! نبوغ چشمانت شده صدها مفضّل و جابر ریزه خوار فروغ چشمانت در عروج الهی ات هر دم2 جان تو شوق بندگی دارد نیمه‌ی شب قنوت دستانت درس عشق و پرندگی دارد آن شبی که در آتش کینه باغ یاس و شقایقت می سوخت *آتیش آوردند در خونه امام صادق... "فَأَلْقَى اَلنَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ فَأَخَذَتِ اَلنَّارُ فِی اَلْبَابِ وَ اَلدِّهْلِیزِ" والی مدینه آمد آتیش زد در خونه ی آقا رودر خونه آتیش گرفت،آستانه منزل آتیش گرفت... والی مدینه آمد آتیش زد در خونه ی آقا رودر خونه آتیش گرفت،آستانه در آتیش گرفت... *دلت کجا رفت؟! مثل مادرت که در خونشو آتیش زدند...اونجام در خونه رو سوزوندن ...منو ببخش آقا یا جعفربن محمد،یه سوال دارم: وقتی شما رو دست بسته بردند،وقتی در خونتونو آتیش زدن آیا جلو چشمت ناموستو زدند؟نه به خدا...آقاجونم آیا همسر باردار داشتی بیاد دم در؟! یا زهرا...دیگه چی؟!* آن شبی که در آتش کینه باغ یاس و شقایقت می سوخت هیزم و تازیانه آوردند چقدر قلب عاشقت می سوخت ای محاسن سپید آل الله! دست بسته تو را کجا بردند *نذاشتند عمامه برداره،نذاشتند لباس به تن کنه،با لباس منزل،پای برهنه...من یه تصویر میکنم برای شما:اگر خدای ناکرده یکی از مراجع تقلید ما رو بیان این جوری ببرن ما جیگرمون خون میشه؛امام صادقه،پسر پیغمبره...راوی میگه وقتی از در منزل بیرون آمد روی آتش راه میرفت میگفت: "انا بن اعراق الثری،انابن ابراهیم خلیل الله"من پسر ابراهیمم...* ای محاسن سپید آل الله! دست بسته تو را کجا بردند تن تو در مدینه بود اما دلتان را به کربلا بردند *اگه میخوای دلت جلا بگیره امام مهربان ما به ریان بن شبیب فرمود: "یابن شبیب ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین"اگه میخوای گریه کنی برا حسین گریه کن...هر چی که روضه میشنوی نوای حسین جان هم داشته باش...حسین حسین حسین...* تن تو در مدینه بود اما دلتان را به کربلا بردند قلب تو مثل این حسینیه ها شب جمعه همیشه هیأت داشت داغ هفتاد و دو گل پرپر در نگاه ترت اقامت داشت مجلست روضه خوان نمی خواهد در حضورت اشاره ای کافی است تا شود حجرۀ تو کرب و بلا گریۀ شیرخواره ای کافی است اگر گهواره را پس داده بودند دلش خوش بود با طفل خیالی ... یه وقت مادر نگاه کرد بچه روی دست بابا پرپر میزنه... از سویدای دل یا حسین... شاعر: یوسف رحیمی 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍁🍂*روضه و توسل جانسوز _شهادتِ شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر صادق علیه السلام _ کربلایی حسن حسینخانی*🍁🍂 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوبا لا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلا رِضَاكُمْ ... یک عمر چون پروانه بودن سخت دشوار است در عاشقی درمان کم استُ درد بسیار است از شش جهت ، گیسویِ تو راه مرا بسته هرکَس که عاشق میشود ذاتاً گرفتار است شب تا سحر صد بار خاکستر شدن دارد یک عمر چون پروانه بودن سَخت دشوار است معشوق زیرِ منَتِ عاشق نخواهد رفت صد بار قربانش شوم بازم طلبکار است *آقا ... آقا ... پسرِ فاطمه ...* چشمانِ من سرخ استُ جایی را نمی بیند شبها که می خوابم کسی تا صبح بیدار است ازخانه میرفتُ به ما هم استخوانی داد روزیِ بعضی در نشستن پشتِ دیوار است بی تو همین که زنده می مانم گنه کارم بینِ خلایق بیشتر عاشق گنه کار است با گریه کارِ طفل بهتر راه می اُفتد گر کارِ ما زاری نباشد کار ما زار است جز گریه از ما فاطمه کاری نمی خواهد عاشق بدونِ گریه عاشق نیست سربار است گریه کنِ تو زینب هستُ و مادرت زهرا (یا قتیل العَبرات ... محرم داره میاد .. ما محرمتُ می بینیم یا نه ... حسین ... ان شالله مادرش پیرهن مشکیِ عزایِ پسرشُ تنت کنه ...) گریه کنِ تو زینب هستُ و مادرت زهرا این گریه هایِ ما فقط گرمیِ بازار هست *آقاجان امشب به ما نگاه کن ، هیچی نمیخواهیم ، ما اومدیم اینجا یه مقدار دِلمون آروم بگیره .. دلمون بشکنه ... تو از ما راضی بشی و بریم دنبال کار و زندگیمون ... به یه پیرمرد رحم نکردن .... اینا به مادرش هم رحم نکردن تازه مادرش باردار هم بود .... مادر ... مادر ... این پیرمردُ نصفِ شب زدن .... اما اون مادرُ جلو چشمِ شوهرش زدن ... جلو چشمِ بچه هاش زدن ... وای وای من اگه تو این محل یه جسارتی بهم کنند حالا نمیگم بخوان بچه هام برن ... نه... سالیان سال دیگه ازاین کوچه رد نمیشم ....* نمیتونم از کوچه مون رد بشم چیکار کرده این کوچه با روحِ من .. یه عمرِ ازت شرمسارم عزیز منو بسته بودن تو رو میزدن ... میدونم درد داری عزیز بااین دردا باید مدارا کنی درِ خونمون رو عوض میکنم( اما ... ) به شرطی نیایی درُ و وا کنی ... نگاهِ تو روزا از من نگیر تو عطرِ نجیبِ بهشتی برام خودت داری میری ولی پشتِ در دو خط یادگاری نوشتی برام نوشتی که شبها تشنه میشه حسین ..... حسین .... *یهو می بینی اربعینتُ امامِ صادق امضا می کنه ... اینجا مادرُ زدن ... کربلا هم دخترُ زدن ... اومد بالایِ تل زینبیه ایستاد ، هی نگاه میکنه می بینه شمشیر دار با شمشیر میزنه .... این همۀ دارو ندار منِ ... این همه کسُ کارِ منِ ... خواهرت برات بمیره .... وای ازمحاسنِ توو انگشتهایِ شمر وای از سینۀ توو جای پای شمر مثل تو نیز به من خورد چکمه هایِ شمر ... صل الله عَلیک یا حسین ....... وحوش بادیه سیراب بودِه اند اما نگاه ماریه می دید تشنه بودی تو بلایِ جنگ بماند ... خِجالتت دادن ... رسید فاطمه اما برهنه بودی تو ... حسین ... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍁🍂*روضه و توسل جانسوز _شهادتِ شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر صادق علیه السلام _ سید مهدی میرداماد*🍁🍂 🥀🥀🥀🍃🍃🍃🍃🍃 خدا ... بغضی تویِ گلوم نشسته ببین چقدر دلم شکسته دستایِ من رو کینه بسته ، خدا ... خدا ... دشمن ما چقدر پلیده می بینه که موهام سفیده ولی بازم منو کشیده ، خدا ... آتیش گرفته قلبم ، آتیش گرفته خونم میون آتیش و دود ، روضه می خوام بخونم *راه افتاده بود تو آتیشا روضه می خواند ... سادات من معذرت میخوام ... امامِ صادق تو آتیشا داره روضه میخونه ...* یه روزی پشت این در ، زهرِشون و رسوندند یه روزی پشت این در ، مادرم و سوزوند ... خدا خدا خدایا ...... خدا ... آخه چه رسم روزگارِ افتاد نفس هام در شماره منم پیاده اون سواره ، خدا ... *به خدا روضه از این بالاتر نیست ، اون بی حیا خودش سوار اسب شد ، امامِ صادق هفتاد ساله رو پشتِ سرش کشوند .....* خدا ... آخه چه رسم روزگارِ ابن ربیع حیا نداره هی نام مادر و میاره .... وقتی شبیه بابا ، اون بی حیا من و بُرد همون جا افتادم که ، مادرِ من زمین خورد ... انگار دارم می بینم ، بابام و دست بسته تو گوشمه صدایِ گوشوارۀ شکسته .... خدا خدا خدایا ...... خدا ... درسته قلبمُ دَریدن به رویِ من شمشیر کشیدن ولی سرم رو نبریدن .... خدا ... درسته حق منو خوردن منو تو کاخِ مستی بردن سرمو تو تنور نبردن ، خدا ... نمیره رویِ نیزه ، هرگز سر بریده ام نمی سوزه تو آتیش ، محاسنِ سپیدم هیچ وقت رو ناقه دستِ خواهرم نبندن هیچ موقع مردمِ مست به دخترم نخندن ... حسین .... *وقتی شمشیر کشید ، وقتی نتونست جسارت کنه ، افتاد رو دستُ پایِ امام ، پیغمبرُ غضبناک دیده بود زبونش بند اومده ، فهمید چه خطا و خبطی کرده گفت حالا هر چی بخوای برات فراهم میکنم ، هر چی بخوای بهت میدم ... امام گفت من چیزی از تو نمیخوام ، فقط منو زود برگردون به خونه ام ... اهل و عیالم نگرانن ... آخه منو نصفِ شب با سر برهنه آوردی ... زود منو برگردون ... زن بچم نگرانن ... یه روزی هم حسین یه نگاه به خیمه ها کرد ، دید دارن به خیمه ها حمله میکنن .... اگه دین ندارید آزاد مرد باشید ... هنوز حسین داره نفس میکشه ... بیاید کارِ منو تموم کنید ...* آی حسین ..... قاتل حیا کن چشم مولا نیمه باز است ... *دلم برا حرمت یه ذره شده ... دوماه تا محرم مونده امامِ صادق شنیدم شما خرجیِ روضه می دادید ... مردم برا جدت روضه بگیرن ... وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا ... به ما هم خرجیِ محرم بده ، روزیِ محرم بده .... * حتی خیالِ بی تو شدن میکُشد مرا کارم به روزگارِ جدایی نمیرسد 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🍁🍂*روضه و توسل جانسوز _شهادتِ شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر صادق علیه السلام _ استاد حاج منصور ارضی*🍁🍂🌾🌾 ای بهارِ همیشه های خدا ای که از آسمان شدی جاری از چه این روزها شکسته شدی بغض داری ولی نمی باری لااقل صبر کن مسافر شب گریه کن ، گریه در معابر شب صبحِ صادق به جز تو کیست بگو کیست جز تو امامِ بیداری گاه گاهی که حرف هم داری شهر در خواب می رود انگار آه ، آقا چه می کِشی با این استخوانی که در گلو داری تو بگو از کدام طایفه ای که همیشه خدایِ عاطفه ای لطف ها می کنی برای کسی که برایت نمی کند کاری پس کجایند عالِمانِ سحر یک نفر از چهار هزار نفر *چهار هزار شاگرد داشت ... ولی راحت غریبونه کشتنش ....* پس کجایند عالِمانِ سحر یک نفر از چهار هزار نفر که شبانه امام را بُردند پا برهنه به خفتُ و خواری پس کجایند نافله خوان ها که دلِ قافله به درد آمد کی به درد می خورد پس کِی این نمازی که هست تکراری کوچه ای در مدینه منتظر است تا که روضه بخوانی از دیوار تا تو هم مثلِ مادرت آن جا حس کنی بینِ درب و دیواری *خدا لعنت کنه آل سعود رو ، کوچۀ بنی هاشمُ خراب کردن ، همه رو خراب کردن ، تو کوچۀ بنی هاشم کاهگلُ و سنگ بوده ، هنوز همونجوری کوچه باریکه بود ... یعنی وقتی رد می شدی نفر روبِروت باید یه مقدار کج میشد تا بتونه رد بشه ....* کوچه تنگ و دل سنگ و صدایِ سیلی ... تا که کوچه به کوچه پخش شود هم صدایی غربتت با او تا بفهمند فاطمی هستی مثلِ مادر به غم گرفتاری تا که دست تو را نبندندُ هی به یاد علی بخندند و نکشندت پیاده اینگونه هی به قصد امام آزاری .... آی آقا .... خودش فرمود هر روضه ای میخوانید آخرش باید یادِ حسین کنید .... حسین .... 🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍁🍂 روضه و توسل جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_حاج محمد رضا طاهري🍁🍂 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 رسیده اند که از باغ لاله را ببرند امام صادقِ هفتاد ساله را ببرند *شما الان يه پيرمرد وارد مجلستون بشه،همه بلند ميشن احترام مي كنن،جاي خوبشون رو به پيرمرد ميدن،صندلي براش ميارن ميگن:پاش درد مي گيره.... نانجيبِ حرومزاده،سوار بر مركب،مي ديد امام صادق با دست بسته پشت سرشه،مرتب اسب رو هي.. مي كرد ،مَركب تندتر برِ،اين پيرمرد هي رو زمين مي افتاد.... نمي دونم پير مرد هفتاد ساله سخت ترِ رو زمين بيوفته با دست بسته،يا دختر سه ساله! حداقل اينجا تازيانه نمي زدن،اما اون دختر سه ساله وقتي رو زمين مي افتاد تازيانه مي زدن،حسين....* تصورش چقدر سخت میشود ای وای بزرگ طایفه در کوچه میدود ای وای کسی نگفت مگر پیر مرد بردن داشت تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت میان گریه آرام او بلند نخند به دست بی رمقش لااقل طناب نبند میان سینه او روضه ي مدینه به پاست طنین روضه اش از وای مادرش پیداست عزیز فاطمه را بی اراده می بردند همه سواره و او را پیاده می بردند دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب اگر چه رفت ولی قامتش خمیده نبود به نی مقابل چشمش سر بریده نبود اگر چه رفت ولی سلسله به شانه نداشت به جای جای تنش رد تازیانه نداشت *** در احتضارِ2، زهر جفا کرده دلش رو پاره پاره آروم نداره2، انگار اسیرِ نعلای ده تا سواره از این امام مو سفید کردن همه قطع امید پا رو به قبله است خوب بسه هر چی غم و محنت کشید آقم آقام آقام... غربت همینه2، بانیِ هیئت داره هر روزه مدینه سخت ببینه2، قرآنِ زینب پخش و پا روی زمینِ غریب که گیر آوردنش با زانو افتاد رو تنش سه ساعتی زد دست و پا زجرش دادن تا کشتنش حسين غريب مادرم... *هر جوري بود،امام صادق وقتي اومد تو مجلس منصور ملعون ،ربيع باباي اين كسي كه اومده دنبال امام صادق،ميگه: ديدم منصور سه بار قصد جان امام صادق رو كرد،اول يه قدري شمشير رو از نيام بيرون كشيد،دوباره شمشير رو غلاف كرد،بار دوم قدري بيشتر شمشير رو بيرون كشيد دوباره غلاف كرد،بار سوم شمشير رو كامل بيرون آورد،ميگه:ديدم دستش لرزيد،شمشير روي زمين افتاد،دويد حضرت رو بغل كرد،با احترام آقا رو برگردوند،گفتم:چي شد؟ من كه ديدم قصد جان امام صادق رو كردي...گفت:آري،بار اول پيغمبر رو ديدم،خشمگين داره نگام ميكنه، گفتم شايد دارم بد مي بينم،توجه نكردم،بار دوم ديدم پيغمبر باز غضبناك جلو اومد،باز توجه نكردم...بار سوم وقتي قصد جانش رو كردم،پيغمبر جلو اومد،فرمود: منصور اگه يه مو از سر پسرم كم بشه،كاخ رو روي سرت ويرون مي كنم.... يه شمشير برهنه ديد پيغمبر،الهي بميرم،برا اون خانمي كه اومد بالا تل زينبيه،نگاه كرد،يه عده شمشير مي زدن،يه عده سنگ مي زدن... روضه خونا ميگن:يا رسول الله كجا بودي كربلا؟ اما اگه پيغمبر نبود زينب نمي گفت: "یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ،مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ، مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...." 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀.
🍁🍂 روضه و توسل بسیار جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_سید مهدی میرداماد🍁🍂 🌺🌺🌺🌺🌺 قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است هواي شعر براي بقيع دلگير است چگونه شعر بگويد دلي كه مي گيرد اَلا بقيع! چرا زائرت نمي ميرد؟ بقيع،سامرِ و كربلا و مشهد نيست *اگه ديدي كنار دستيت يه جوري مي سوزه،گريه اش فرق داره،بدون يه شب سر به ديوار بقيع گذاشته،خوشبحال اونايي كه دارن ميرن،امسال مدينه گريه كن داره،زائر داره،امام صادق! چند روز ديگه صبر كني گريه كنات ميان آقا....* بقيع،سامرِ و كربلا و مشهد نيست در اين سرا خبري از رواق و گنبد نيست بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش به راحتي بنشيند ميان ايوانش ولي بقيع بهشتي است با چهار مزار بقيع مژده ي سالي است با چهار بهار چهار مظهر غربت،چهار تن مظلوم چهار قبر غريب از چهارده معصوم *يه بقيع ميگن،يه بقيع مي شنوي،اونايي كه نرفتن! يه ويژگي منحصر به فرد داره بقيع،هيچ كجا پيدا نميشه....* فقط ميان بقيع است اين قرار تمام به يك سلام شوي زائر چهار امام *كجا ميتوني پيدا كني،يه بار دست به سينه بذاري بگي: "السلام علي ائمة البقيع" زيارت چهار امام رو برات بنويسن... وصف العيش،نصف العيش،كنار بقيع كه نميذارن الان دست به سينه بذاريم،نميذارن ادب كني سلام كني،همين امشب چشم سرت رو ببند، ببين چه تصويري مياد،يه تصور تاريك،نه شمعي نه چراغي"السلام علي ائمة الهدي،السلام علي ائمة البقيع"... تو محرم ميگم ان شاءالله كربلا ناله بزني،اما امشب ميگم تو مدينه نميتوني ناله بزني..امشب ناله بزن...* ولي نه آه دلم ناتمام مانده هنوز به سينه عرض سلام مانده هنوز *من چه جوري بيام مدينه؟مدينه اي كه قبر مادرت رو پيدا نكني مدينه نيست،مدينه اي كه يه دل سير نتوني بگي:علي! مدينه نيست...* سلام از عمق دلِ ديده اي كه پر ابر است به مادري كه كه بدون حرم،نه،بي قبر است {بي بيِ ،بي حرم،قبرت كجاست مادر؟ مادرِ بي حرم،قبرت كجاست مادر؟} اگر سلام تو، آتش به سينه ات افروخت از آن دري است كه روزي ميان آتش ز هُرم شعله ي در ياس را كه پژمردند در آن هجوم علي را به ريسمان بردند *امشب شبِ اون آقاييِ كه فرمود: خدا رحمت كنه اوني كه براي مادر ما بلند بلند گريه 🌺🌺🌺🌺🌺
🍁🍂 روضه و توسل بسیار جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_سید مهدی میرداماد🍁🍂 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ز هُرم شعله ي در ياس را كه پژمردند در آن هجوم علي را به ريسمان بردند ميان تلخيِ آن صحنه ي غبار آلود شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود از آن غروب غم انگيز چند سال گشت كه باز خاطره ي كوچه از خيال گذشت مدينه همدم اندوه دودمان علي است و باز شاهد مردي زخاندان علي است كه باز آمده آتش در آستانه ي او هزار شكر كه محسن نداشت خانه ي او رسيده اند كه از باغ، لاله را ببرند اما صادق ِ هفتاد ساله را ببرند *باور كنيد كه مصيبت امام صادق،مسموم شدن و شهادت نيست،اين خانواده همه آماده ي شهادت بودن،زين العابدين فرمود:" اَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ" شهادت كرامت ماست،اما روضه ي امام صادق اينه..* تصورش چقدر سخت مي شود اي واي بزرگ طايفه در كوچه ميدود كسي نگفت: مگر پيرمرد بُردن دارد تن نحيف مگر تازيانه خوردن دارد ميان گريه ي آرام او بلند نخند به دست بي رمقش لااقل طناب نبند عزيز فاطمه را بي اراده مي بردند همه سواره و او را پياده می برند. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴
. 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی یابن الحسن... ایام شهادت جد غریبتون امام صادق... حتما الان رفتی مدینه... کنار قبرستان بقیع... اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی... قربون اشکهای چشمت برم آقا... 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی 🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی 🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون... یک گوشه ای بشینه... برای غربت امام صادق اشک بریزه... مواظب باش عزیز من... امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی... خوب آبرو داری کنی... امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن... اگه آقا بیاد.... از ما راضی بشه... یا بن الحسن... آقا... من مطمئنم... 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است در عزای جد غریبتون امام صادق... 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است 🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی حالا از سوز دلت صداش بزن... یاصاحب الزمان... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند...واويلا...انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) 🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
امام صادق ( علیه السلام ) ، حدودِ 70 سال سن دارند ، ، شب آقارو سرِ برهنه ، پای برهنه ، از تو خونه بیرون آورد ، جلوی چشم بچه ها ... الهی برای هیچ بابایی پیش نیاد شب بریزن تو خونه ، بخواهند جلوی دخترش ، بابارو از تو خونه بیرون ببرند ، دختر میدوه میگه بابامو کجا می برید ؟ نمیزارم بابام رو ببرید ... آقا ، شمارو نیمه ی شب از تو خونه بیرون بردند ، ملعون ، خودش سوار مرکب بود ، اما امام صادق ( علیه السلام ) 70 ساله رو دنبال خودش میدوانید ، خجالت میکشم بگم ، آقارو دنبال خودش پیاده میدواند ، میگه مقداری راه رفتم ، برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ... ؟ عرق به پیشانیش نشسته ؟ آقا ، قربونت برم ، آقا آقا .. امشب شیعیانت اومدند برای غمات گریه کنند ، آقا جان : سالخورده طاقتش کم میشود بی زدن هم قامتش خم میشود ( بگم بعدیش رو ؟ اومدی امشب گریه کنی ، برای غربت امام صادق « علیه السلام » ... ) بر زمین می افتد و در کوچه ها تا که ضربِ دست محکم می شود ... گریه کن های محرم ، امشب برای امام صادق ( علیه السلام ) گریه کنید ، فرمود مسمع ، تو که برای جدم گریه میکنی ، بهت بشارت بدهم ، همچین که جان به گودی گلوت میرسه ، عزرائیل میاد بالین تو ، پیغمبر(ص) میاد ، امیرالمومنین میاد ، فاطمه ی زهرا میاد ، من هم میام ، به عزرائیل میگیم این گریه کنِ حسینه ... این گریه کنِ جد ماست ، ... به به ... قربون این نوای یا حسینت ، ان شاءالله تو حرم ارباب حسین ... (علیه السلام)
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی یابن الحسن... ایام شهادت جد غریبتون امام صادق... حتما الان رفتی مدینه... کنار قبرستان بقیع... اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی... قربون اشکهای چشمت برم آقا... 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی 🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی 🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون... یک گوشه ای بشینه... برای غربت امام صادق اشک بریزه... مواظب باش عزیز من... امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی... خوب آبرو داری کنی... امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن... اگه آقا بیاد.... از ما راضی بشه... یا بن الحسن... آقا... من مطمئنم... 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است در عزای جد غریبتون امام صادق... 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است 🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی حالا از سوز دلت صداش بزن... یاصاحب الزمان... @rozeh_daftari1
متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) @rozeh_daftari1
السلام علیکم یا ائمه البقیع و یا آل رسول الله.. جلوه ی جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبرئیل دربانی کند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع یعنی ما حرمتونو میبینیم و میمیریم، یا حسرت بقیع هم به دلمون باقی میمونه... گرچه میتابد براو خورشید سوزانِ حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع قرنها بگذشته ازآن ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع قریب به صد و ده سال، بعد مادرش فاطمه، وقتی ازش پرسیدند علت مرگ مادرتون چه بود ، یه جمله ای فرمود شیعه رو تا قیامت داغدار کرد فرمود و کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنفُذا لَکـَزَها بِنَعلِ السَّیف خونه اش هم وقتی آتش زدند ، آتش به اندرون بیت سرایت کرد، ایستاد وسط آتش... بعضیا نوشتند، حضرت همه تلاشش رو کردآتش رو خاموش کنه ، اهل و عیالش از این حجره به آن حجره ، فرار میکردند ، چون آتش رو پرتاب کردند داخل خانه، آدم یاد آتش گرفتن خیمه های حسین میفته ... اون روز مادرش بین دود و آتش ایستاد، کربلا هم عمه بود که بین خیمه های آتش گرفته،... حمیدبن مسلم میگه منوشمرو خولی رسیدیم به خیمه ای که دیدیم آتش گرفته ، یه بانوی رشیده که لباسش هم آتش گرفته دم در خیمه ایستاده، شما چرا فرار نمیکنی فرمود من عزیز امامتِ برادرم ، تو خیمه ست امانتی تو خیمه دارم این متن مقتله شمر صدا زد تا زینب ورودی خیمه ایستاده احدی حق نداره وارد خیمه بشه، محدث قمی مینویسد شمر بااین قساوت، تا دید زینب اینجا مانعه ،برگشت.... اما هر چی به اون نانجیب گفتند فاطمه تو این خونه ست گفت خانه رو با اهلش میسوزانم فَرکَّلَ الباب بِرِجلِه وَ رَدَّه عَلَیّ وَ اَنا حٰامِل فَسَقَطتُ لِوَجهِی یا زهرا....
1_1057997099.mp3
5.52M
🏴 🏴 🎤مداح :حاج میرزامحمدی 🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋 شاید همین ساعت ها بود مشغول نماز شب و تهجد و شب زنده داری بود بدون اینکه اجازه بگیرند بدون اینکه دغل باب کنند از بالای دیوار ریختن تو خونه امام صادق اصلا انگار بعد واقعه در و دیوار بعد اون فاجعه ای کهمادرشو بین در و دیوار گذاشتن تو مدینه دیگه اذن دخول نمیگیرن پیرترین امامان مارو با سر برهنه بی عبا از خونه نیمه شب کشوندن بیرون نانجیب ابن ربیع سوار بر مرکب حضرت پای پیاده نفس نفس زنان دنبال مرکب وارد بر منصور شدن همه دیدن سه مرتبه منصور شمشیر کشید اما بلافاصله شمشیرشو غلاف کرد از حضرت عذر خواهی کرد آقا روباچه عزت و احترامی برگردون به منزل حاجبا نش اونجا بودن پرسیدند امیر چرا کار یکسره نکردی گفت هر بار که شمشیر کشیدم تمثال پیغمبر اکرم و دیدم به من فرمود منصور اگه یه آسیبی به فرزندم جعفر برسه خودم نابودت می کنم یا رسول الله همیشه بلاگردون بودی یه شمشیر برهنه بالا سر فرزندت نتونستی ببینی اما کربلا چه اتفاقی افتاد صلّت على جسم الحُسين سيوفُهم •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari1
متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) @rozehdaftari