روضه جانسوز ویژۀ شهادت اُم المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها به نفس سید رضا نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
*امشب میخوایم بریم درِ خونۀ حضرت خدیجه سلام الله علیها،مادرِ بزرگِ همۀ ما گریه کن هایِ حسین*
دلم میخواست امشب اشک، چشمم را خبر میکرد
دلم میخواست دستم خاکِ عالم را به سر میکرد
دلم میخواست امشب پایم از ماندن حذر میکرد
به قبرستانِ دلگیر ابوطالب گذر میکرد
دلم میخواست خیس از گریههای ابرها باشم
دلم میخواست امشب زائر آن قبرها باشم
بهشتی باز هم از جنسِ خاکی نازنین آنجاست
مزار پارههای قلب ختمالمرسلین آنجاست
یقیناً قطعهای از جنت حق در زمین آنجاست
چرا که مرقد خاکی اُم المومنین آنجاست
شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را
به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را
سلام ای مادر اسلام، ای خانوم، ای بانو
سلام ای بیقرارت چارده معصوم، ای بانو
سلام ای سنگِ خارا در کفت چون موم، ای بانو
سلام ای مظهر یا حَیّ و یا قَیّوم، ای بانو
تو حی و زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است
تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است
الا یا کاشفالکَربِ محمد سیب لبخندت
سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت
به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت
تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت
*همه این خانمُ تنها گذاشتن و رفتن .. دیگه هیچ کسی احوالِ این خانمُ تو این شهر نمی پرسید .. اما همچین که به فاطمه سلام الله علیها باردار شد پیغمبر میومد میدید خدیجه خوشحالِ .. داره حرف میزنه ، چی شده خانم ؟عرضه میداشت آقاجان بچه ای که در رحم دارم با من حرف میزنه .. منو دل داری میده .. میگه مادر جان اگه همه تنهات گذاشتن خودم انیسُ و مونستم .. اجاره میدید همین جا یه گریزی بزنم ؟ اینجا به مادرش دلداری میداد مادر خوشخال میشد یه وقتم پیغمبر وارد شد دید فاطمه داره گریه میکنه .. دخترم چی شده ؟عرضه داشت باباجان بچه ای که در رحم دارم داره با من حرف میزنه .. پیغمبر فرمود خوشحال باش فاطمه جان تو هم که در رحم مادرت بودی حرف میزدی و دلداری به مادرت میدادی .. عرضه داشت آخه بابا جان پسرم دلداری به من نمیده .. هی داره صدا میزنه انا الغریب .. انا العطشان ..
به جنت
جز اینکه خواجۀ لولاک، احمد همسرت باشد
گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد
الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه
الا ای تربت تو قبلهگاه دیگر مکه
الا ای سایۀ دست کریمت بر سر مکه
یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه
قرار دل، دلم را عاری از هر بیقراری کن
کریمه، باز مهمان آمده پس سفرهداری کن
میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت
پر از فریاد بیتابیست بر لبهایِ خاموشت
صدای گریهای گویا طنین افکنده در گوشت
ببین زهراست که بیتاب افتاده در آغوشت
نگاهت حس تلخ لحظههای واپسین دارد
وصیتهایت امشب حرفهایی آتشین دارد
*اسما میگه دیدم داره گریه میکنه عرضه داشتم خدیجه جان ، خانم جان مگه پیغمبر به شما نفرمودند که جاتون تو بهشت ؟! پس چرا گریه میکنید؟ فرمود اسما گریه م برا خودم نیست ، این لحظه هایِ آخر دارم برا دخترم گریه می کنم .. دارم برا اون لحظه ای گریه میکنم که شبِ عروسیش هیج کسی نیست بهش سر بزنه بغلش کنه .. میخوام عرضه بدارم بی بی جان نگرانِ چی بودی، چی شد .. اسما عرضه داشت خانم جان من از طرفِ شما براش مادری میکنم ..
چرا ای باغبان از آتش گلشن نمی گویی
چرا با فضه ات گفتی ولی با نمی گویی*
گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی
و داری خانهای با آتش بسیار میبینی
کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی
میان پهلوی گل تیزی یک خار میبینی
ببین که دستهای تازیانه میرود سویش
همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش
شاعر: #محمد_بیابانی
اینجا قولی که پیغمبر به خدیجه(س) داده بود رو عملی کرد؛ وقتی میخواست غسل بده، کفن کنه خود پیغمبر عبا رو آورد، این بانو رو داخل عبا گذاشت، تنهایی داخل قبر گذاشت..
(یاد چی افتادی؟!)
یه شبی هم امیرالمومنین تنهایی هی دوروبرش رو نگاه میکرد دید محرمی نداره...
از امانت داریام شرمندهام دخترعمو
همین جور که مستأصل بود، یه مرتبه دید دوتا دست از قبر بیرون اومد؛ امانتم رو تحویلم بده علی جان..
همهی اینایی که برات گفتم کفن داشتن...
پنج تا کفن فرستادن.
پیغمبر، امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن؛ همه کفن داشتن. تو این عالم هیچکس بیکفن نمونده؛ اما آقای من و تو هم کفن داشته
میدونی چی...؟
کفنی داشت زِخاک و کفنی داشت زِخون
تا نگویند شه کرببلا بی کفن است
استخوانی اگر از سینه او باقی ماند
آن هم از ضرب سم اسب شکن در شکن است
___
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله
#ماه_مبارک_رمضان
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع (مطالب عالی)
ایتا
لینک👇
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
🎼مادر نور ، مادر ایمان ..
|⇦• مدح و توسل ویژۀ شهادت اُم المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها به نفس حاج محمود کریمی•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
مادر نور ، مادر ایمان
مادر عشق ، مادر عرفان
مادر حُسن ، مادر جانان
عشقِ طاها ، خدیجةَ الکُبری ...
خاک بوسِ قدوم تو خورشید
از دلت عشقِ ناب می جوشید
دین اسلام و پرچم توحید
با تو برپا خدیجةَ الکُبری ...
عشق طاها ، خدیجةَ الکُبری
اُمِ الزَّهرا ، خدیجةَ الکُبری
بر لبش ذکر یا علی مولا
ختم پیغمبران امیرِ صفا
از کنار تو رفت تا بالا
شب اَسراء ، خدیجةَ الکُبری ...
عشق طاها ، خدیجةَ الکُبری
اُمِ الزَّهرا ، خدیجةَ الکُبری
یازده سال با دلی شیدا
خالصانه بدون رنگ و ریا
مادری کرده ای شما به خدا
بهر مولا ، خدیجةَ الکُبری ...
عشق طاها ، خدیجةَ الکُبری
اُمِ الزَّهرا ، خدیجةَ الکُبری
با تو قلبِ نبّی رحمت شاد
خانه اش با حضورِ تو آباد
دلش از بعدِ غصه ها آزاد
بی تو تنها ، خدیجةَ الکُبری ...
ای سرا پا عطوفت و رأفَت
دلِ پاکت سَراچۀ رحمت
سوی زهرا بی تو از راه میرسد غُربت
سوی زهرا ، خدیجةَ الکُبری ...
تو که هستی که روزِ عاشورا
رویِ لب هایِ سَید الشُهدا
می نشیند میان آن غوغا
نغمۀ یا خدیجةَ الکُبری ...
بر سرت ریخت خاک و خاکستر
سنگ خوردی ز مشرک و کافر
دیده هایت ندید بی پیکر
سر آقا ، خدیجةَ الکُبری...
ای دلت گرم یاری احمد
همدم بی قراری احمد
باعث اشکِ جاری احمد
رفتنت یا خدیجةَ الکُبری ...
کفنت از بهشت اعلیِ
حضرت حق رسیده با آیه
چه کنم با غم تو غم هایِ
بی کفن خدیجةَ الکُبری ...
*هزاران شتر زیرِ بار داشت در حال حرکت، خیلی سرمایه داشت خانم خدیجه سلام الله علیها همه رو صرف دینِ خدا کرد .. شبایِ آخر صدا زد دخترم عزیزم به رسول خدا بگو ، من روم نمیشه .. من دیگه آه در بساط ندارم .. بگو به بابا .. حتی برایِ خریدنِ کفن هم پولی ندارم ، میترسم آقام خجالت بکشه ؛
اگه ممکنه عبایِ رسول خدا رو برام بپیچید و کفنم بشه .. این دردُ دل رو کرد ، یه وقت جبراییل نازل شد با یه بستۀ نورانی .. یه پارچه پیچیدۀ نورانی خدمت رسول خدا گذاشتنُ گفتن حق سلامت می رساند ، می فرماید به خدیجه سلام ما را برسان .. این هدیه برایِ خدیجه ست و شما .. باز کرد رسول خدا این ساروق بسته رو .. اولیش یه کفن بود فرمود این کفن برا کیه ؟ جبراییل عرض کرد این برا خدیجه ست .. بعدیش برایِ شماست .. بعدیش برایِ فاطمه ست .. بعدیش برایِ علی .. خدا دو تا پسر به علی میده حسن و حسین .. پنجمین کفن برا حسنِ .. پس حسینم ؟ ..
ای بی کفن حسین ... الهی خواهر بمیره برادرش بی کفنِ ..
کاشکی زود تر این پیرهن آماده شود
بهر فردایِ حسین ام کفن آماده شود
ای بی کفن حسین ...
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله
#ماه_مبارک_رمضان
•┄┅══༻○༺══┅
🎼نظم را نام تو لبریز از ..
|⇦• مدح و توسل ویژۀ شهادت ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها به نفس حاج محمد طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نظم را نام تو لبریز از فصاحت می کند
شعر زیر سایه ات کسب سعادت می کند
از خدا بر تو سلام آورد جبرئیل امین
بر درت پیک خدا عرض ارادت می کند
مادر صدیقه و صدیقه امت تویی
طاهری و دین زِ تو کسب طهارت می کند
در هجوم وحشی زخم زبان ابتران
دامن پاک تو کوثر را روایت می کند
در بهشت از قصر مروارید داری خانه ای
خاک راهت سرمه در چشمان جنت می کند
قافله در قافله سرمایه دادی عاقبت
کاروانِ تو محبت را تجارت می کند
چله ای خرما رساندی در حرا اما رسول
در عوض سیبِ بهشتی با تو قسمت می کند
پیش تر از دیگران دین تو کامل گشته بود
تا که قلبت با غدیر نور بیعت می کند
بر سر سجادۀ اسلام تو اول زنی
که نمازی آسمانی را اقامت می کند
شمع سان لب بسته می سوزد ز داغ غربتت
قبر ویران تو را هر کس زیارت می کند
در رثایت شعر می گوید امیرالمومنین
اشک پیغمبر ز داغ تو حکایت می کند
مجلس ختم تو را ای برترین امهات
با دلی محزون به پا ختم رسالت می کند
داغ تو مرگ ابوطالب شده غم روی غم
چشم قرآن گریه بر این دو مصیبت می کند
رفتی و دیگر ندیدی دشمن پیمان شکن
حمله با آتش به سوی بیت عصمت می کند
رفتی و دیگر ندیدی بین آن دیوار و در
دخترت خود را مهیای شهادت می کند
رفتی و دیگر ندیدی کربلا بر نیزه ها
سوره فجر شما قرآن تلاوت می کند
رفتی و دیگر ندیدی زیر باران عطش
کودکِ شش ماهه ای اتمام حجت می کند
رفتی و دیگر ندیدی خیمه هایِ تشنه را
سیلی و کعب نی و بیداد ، غارت میکند
رفتی و دیگر ندیدی دست هایِ بسته ای
با عزیزان تو صحبت از اسارت می کند
رفتی و یک روز می آیی و خواهی دید که
طالب حق شما بر پا قیامت می کند
شاعر: میثم مومنی
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله
#ماه_مبارک_رمضان