قسمت دوم :
#روضه_هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#استاد_حیدرزاده
دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بی قرار می آید
یک کبوتر شده که از سمتِ
حرمی پُر غبار می آید
گَردِ غربت نشسته بر رویِ
پر و بالِ کبوترانه ی دل
پُر شد از بغض و
شبنم و شیون
دم به دم
خلوت شبانه ی دل
با من ای دل بگو
کجا رفتی ؟
که چنین بیقرار و
خسته شدی ؟
تو چه دیدی
درآن دیار غریب
ناگهان این همه
شکسته شدی ؟
( چی گفت دل در جواب سئوال شما دلسوخته ها ؟ )
گفت رفتم
به سرزمینی که
عطر اندوه و
بغض و ماتم داشت
خاک آنجا
همیشه دلگیر و
آسمانش ،
همیشه شبنم داشت
غرق گَرد و
غبارِ دلتنگی است
پَر و بالِ کبوتران بقیع
قبرها در نهایتِ غربت
آسمان است سایبان بقیع
( کسانی که امشب تو حرم بی بی آمدید ، حرم کریمه ی اهلبیت آمدید ، به سوگ تخریب بقیع نشستید ، نگاه به در و دیوار حرم بی بی میکنید ، گریه میکنید ، میگید اینجا حرم دختر امام است ، اما نگاه میکنم ، گنبد طلا داره ، ضریح داره ، رواق داره ، صحن های متعدد داره ، خادم و فرش و چراغ داره ، اما قبر چهار امام تو قبرستان بقیع ... نه شمعی ، نه چراغی ، نه رواقی ، نه زائری ؟ امشب با اشک چشمت ، یه شمعی روشن کن ، کنار قبر امام حسن ، امشب با اشک چشمت ، یه چراغی روشن کن ، کنار قبر امام باقر ... )
نه حرم ، نه رواق ، نه گنبد
نه ضریح و نه صحن و گلدسته
#شاعر_یوسف_رحیمی
( یه جمله بگم ، بگم یا امام حسن :
حتی نوادگان تو
صاحب حرم شدند
#شاعر_جواد_حیدری
اما هنوز قبر تو خاکیست ،
یا کریم ...
#شاعر_محمد_کاظمی_نیا
10/3/99
#حرم_حضرت_فاطمه_معصومه
( سلام الله علیها )