eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
5.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
373 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت ▶️ سالیانیست ز عاشق شدنم.. به لب خلق سخن افتاده بارها گفته ام‌ و میگویم دل من دست حسن افتاده وسط قاب دوچشمان ترم عکس یک منظره پیداست!بقیع نیمه شبها به نیابت ز حسین دل من زائر یکجاست.‌.بقیع السلام ای حرم بی زائر السلام ای که غریب وطنی آی اقا چقدر میچسبد وسط صحن شما سینه زنی دسته ها راهی صحنت باشند نوحه خوانها همگی دم بدهند یکطرف ذکر حسن یا حسن و.. یکطرف پاسخ جانم بدهند.. همگی خیره به گنبد باشیم چشمهامان بشود پیمانه یکنفر پرچم یا یا ام بنین.. بزند برروی سقاخانه حیف،اینها همه خواب است و خیال ظلمت از نور خدا میترسد دور قبر تو پر از سرباز است دشمن از اسم شما میترسد یک نفر خون جگر میخورد و‌.. یک نفر گریه و‌ نجوا دارد جامه خاکی زائرهایت.. ارث از چادر زهرا دارد.. چادری که شرف عصمت بود در کشاکش ز سر ماه افتاد فاطمه در وسط آتش و دود پشت در بود که ناگاه افتاد دست مولا به طناب افتاد و.. دست بی بی ز قلاف افتاده.. میخ نامرد!چه کردی آخر.. بین‌ پهلوش شکاف افتاده.. ⏹
1. سلام ما 1395.mp3
زمان: حجم: 11.05M
🌾🥀 مداح اهلبیت علیهم السلام 🌾🥀▪️🌾🥀▪️ سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش ...
( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی س
نگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭‍ ( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند ... زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با لگد او را ز قبر مجتبی برداشتند ؟ خاک اینجا برتر از خاک تمام عالَم است خاک اینجا را همه بهرِ شفا برداشتند .. تا که خاک کربلا هم مادری باشد ، کمی از همین ها را برای کربلا برداشتند .. خواستند آثار جرمِ شهر مخفی ترشود از میانِ نقشه ، اسم کوچه را برداشتند ؟ آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند ... خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد .. آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیتُ الحسن هرکسی اینجا بیاید می شود .. پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می شود گنبدِ صادق ضریحِ باقر و صحنِ حسن پرچمِ سجاد ، دل دارد هوایی می شود آخرش من مطمئنم این گِره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟ راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم تا روم ، در پیش قبرِ مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه ی نشد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ضربِ دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ایستاد و کمی مُردد شد سرد شد دست گرم و پُر مِهرش آسمان تیره شد هوا بد شد ... بعد زهرا مرتضی ماند و غمِ زخم زبان هیچ کس ، جز دردِ پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میانِ شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد ... سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد ... هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد ... 😭😭😭😭😭😭
قسمت دوم : دلم امشب به مجلس روضه خسته و بی قرار می آید یک کبوتر شده که از سمتِ حرمی پُر غبار می آید گَردِ غربت نشسته بر رویِ پر و بالِ کبوترانه ی دل پُر شد از بغض و شبنم و شیون دم به دم خلوت شبانه ی دل با من ای دل بگو کجا رفتی ؟ که چنین بیقرار و خسته شدی ؟ تو چه دیدی درآن دیار غریب ناگهان این همه شکسته شدی ؟ ( چی گفت دل در جواب سئوال شما دلسوخته ها ؟ ) گفت رفتم به سرزمینی که عطر اندوه و بغض و ماتم داشت خاک آنجا همیشه دلگیر و آسمانش ، همیشه شبنم داشت غرق گَرد و غبارِ دلتنگی است پَر و بالِ کبوتران بقیع قبرها در نهایتِ غربت آسمان است سایبان بقیع ( کسانی که امشب تو حرم بی بی آمدید ، حرم کریمه ی اهلبیت آمدید ، به سوگ تخریب بقیع نشستید ، نگاه به در و دیوار حرم بی بی میکنید ، گریه میکنید ، میگید اینجا حرم دختر امام است ، اما نگاه میکنم ، گنبد طلا داره ، ضریح داره ، رواق داره ، صحن های متعدد داره ، خادم و فرش و چراغ داره ، اما قبر چهار امام تو قبرستان بقیع ... نه شمعی ، نه چراغی ، نه رواقی ، نه زائری ؟ امشب با اشک چشمت ، یه شمعی روشن کن ، کنار قبر امام حسن ، امشب با اشک چشمت ، یه چراغی روشن کن ، کنار قبر امام باقر ... ) نه حرم ، نه رواق ، نه گنبد نه ضریح و نه صحن و گلدسته ( یه جمله بگم ، بگم یا امام حسن : حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند اما هنوز قبر تو خاکیست ، یا کریم ... 10/3/99 ( سلام الله علیها )
‍ قسمت سوم : التماس دعا ی خیر و عاقبت به خیری امشب خودت رو مدینه ببین ، پشت دیوار بقیع ، سرت رو روی دیوار بقیع بگذار ، برای غربت بقیع گریه کن ... آرام گریه نکن ، هر کجا هستی ، میتونی داد بزنی ، داد بزن ، اصلا شیعه تحمل نداره ، ببینه قبر امام حسن ویرانه ، بعد آرام باشه ، ببینه قبر چهار امام مظلومش ویرانه ، بعد آرام باشه ... ) هست آنجا مزار خاکی چار مرد غریب و دلخسته در نواحیِ نوحه و ناله شعله یِ بیکرانه ای دارد نه فقط قبر چار مردِ غریب ( گریه کردی برای ائمه ، اما این جمله رو که بگم ، میدونم دلت آتیش میگیره ... هر چقدر دلت سوخت ، همون قدر ناله بزن .. ) نه فقط قبر چار مردِ غریب بانوی بی نشانه ای دارد ؟ ( وقتی وارد مدینه میشی ، می بینی یه جایی شیعه ها تجمع کردند ، نگاه میکنی چهار قبر ، سنگ هایی که نشان قبور ائمه است ، قبر چهار امام غریب ، قبر فاطمه ی بنت اسد ، قبر عباس عموی پیغمبر «ص» ، اما مردم ، از همه غریب تر مادره ، هیچ نشانی از مادر تو مدینه نیست .. ) این زمین دلشکسته از آهِ غربت و ناله های مادر بود همدم اشک های مادرمان یک بغل یاس های پرپر بود .. 10/3/99 ( سلام الله علیها )
قسمت چهارم : حالا که دلت مدینه است ، یه سئوال کن ، بگو آی بقیع ، آی مدینه ، اون شب امیرالمومنین ، مادر رو کجا دفن کرد ؟ اون شب تنهای تنها ، بدن رو دست امیرالمومنین مونده بود ... یا زهرا ، یازهرا ... خدا چه کنه ؟ کی کمکِ امیرالمومنین میکنه ؟ شما میدونید اگه بخواهند یه خانمی را دفن کنند ، میگن دو تا از محرماش جلو بیان کمک کنند ، بدن رو توی قبر بگذارند ، اما جز امیرالمومنین ؟ فرزندان بی بی که خردسالند ، نمیتونند کمک امیرالمومنین کنند ، خدا چه کنه امیرالمومنین ؟ ای ای ی ی ، آی غریب علی ی ی ..... یه مرتبه دید دو تا دست از میان قبر بیرون آمد ، علی که همه جا یار پیغمبر (ص) بوده ، علی که توی جنگ احد مثل پروانه دور پیغمبر(ص) ، میگشت ، از هر طرف که دشمن می اومد ، می دید علی ظاهره ، علی که « لَیلَة ُ المَبیت » تو بستر مرگ جای پیغمبر(ص) خوابید ، اما شب تنهائیش هم ، پیغمبر(ص) ، علی رو تنها نمیگذاره ، یه مرتبه دید ، دو تا دست از میان قبر بیرون آمد ، اِلَیَّ اِلَیَّ اِلَیَّ ... علی گُلم رو بده ، علی جان امانتم رو بده ... آی گریه کن ها ؟ شما میدونید ، کسی که امانت داره ، وقتی میخاد امانت رو تحویل بده ، میخاد امانت رو سالم تحویل بده ... بمیرم برات یا علی ، شاید وقتی دستای پیغمبر(ص) رو دید ، خجالت کشید ... یا رسولَ الله ، امانتی که به دست علی دادی ، پهلو شکسته نبود ، صورتش نیلی نبود ، بازوش وَرم نداشت ... یا الله ، یا الله ... یارسولَ الله (ص) ، فکر نکنی علی امانت دار خوبی نبوده ، یارسولَ الله (ص) ، وقتی فاطمه رو میزدند ، دستای علی رو بسته بودند ، ای ی ی ی ... میزد مرا مُغیره و یک تن به او نگفت زن را ، کسی مقابل شوهر نمی زند مدینه کنار امیرالمومنین ، زهرای مرضیه رو میزدند ... کربلا ، کربلا ... جلو چشم زین العابدین ... عمه ها و خواهرانش رو با تازیانه ... حسییین ... 10/3/99 ( سلام الله علیها )
مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن_ _پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئناً تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری در لابه لای خاک گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن" بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاکها خانه ات آباد، ای که خانه ات آباد نیست‌...
؛ به‌مناسبت عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی دادی جوابم را تو بی‌چون‌و‌چرا اما چون‌وچرا کردم مرا وقتی صدا کردی ای وای از آن نیمه‌شب‌هایی که آقاجان من خواب بودم تو به حالم گریه‌ها کردی من که همیشه جای مرهم، دردِ تو بودم ماندم برای چه تو دردم را دوا کردی دورت بگردم من، فقط بین رفیقانم_ حق رفاقت را تو جانانه ادا کردی از یاد بُردم عزت من از کجا بوده از بس به این سائل عطای بی ریا کردی غم نیست گر بسته‌ست بر رویم همه درها وقتی درِ رحمت به روی من، تو وا کردی ** آقا دعا کن زنده باشم من ببینم که تو در مدینه چار تا جنت بنا کردی جانم فدای سُفره‌ی اُم البنینی که هر صبحِ شنبه در مدینه تو به‌پا کردی ✍
🏴 تسلیت باد 📖 حضرت امام حسن مجتبى، و امام زين العابدين و امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عليهم السّلام السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ التَّقْوَى السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْحُجَجُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْقُوَّامُ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِي ذَاتِ اللَّهِ وَ كُذِّبْتُمْ وَ أُسِي ءَ إِلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ أَنَّ طَاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ وَ أَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ، لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ يَنْسَخُكُمْ مِنْ أَصْلابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُمْ مِنْ أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنْبِتُكُمْ مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنَا دَيَّانُ الدِّينِ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذِ اخْتَارَكُمُ اللَّهُ لَنَا وَ طَيَّبَ خَلْقَنَا بِمَا مَنَّ عَلَيْنَا مِنْ وِلايَتِكُمْ وَ كُنَّا عِنْدَهُ مُسَمِّينَ بِعِلْمِكُمْ مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَكَانَ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَى وَ رَجَا بِمَقَامِهِ الْخَلاصَ وَ أَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدَى فَكُونُوا لِي شُفَعَاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَيْكُمْ إِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا وَ اتَّخَذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهَا و در اينجا سر بالا كن و بگو يَا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا يَسْهُو وَ دَائِمٌ لا يَلْهُو وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْ ءٍ لَكَ الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي بِمَا أَقَمْتَنِي عَلَيْهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبَادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُ فَكَانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ مَعَ أَقْوَامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِي بِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ إِذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقَامِي هَذَا مَذْكُوراً مَكْتُوباً فَلا تَحْرِمْنِي مَا رَجَوْتُ وَ لا تُخَيِّبْنِي فِيمَا دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
به‌مناسبت گلویم خشک از بغض‌ست و چشمانم ز باران، تَر پریشان‌ست احوال من از حالی پریشان‌تر مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند و می‌دانند خود را از مسلمانان مسلمان‌تر گمان ذره‌ها خاموشی خورشید بود اما نفهمیدند بیش از پیش می‌گردی فروزان‌تر ولی می‌بینم این بدکارها از کار خود روزی پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان‌تر دلت آرامگاه پنج جنت‌آفرین باشد بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان‌تر تو را قدری نهان‌ست ای زمینِ خاکیِ یثرب ولیکن در وجود خاکی‌ات قدری‌ست پنهان‌تر رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت چه می‌بیند که برمی‌گردد از پیش تو بی‌جان‌تر تو می‌باری به حال زائر و زائر به حال تو تو از دل می‌شوی ویران‌تر و دل از تو ویران‌تر برایت خواب‌ها دیدیم، روزی آستانت را بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان‌تر ✍