eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
2هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم چه شهرها که نگشتم، چه کوچه ‏ها که ندیدم‏ به سخت جانی خود آن قدر نبود گمانم که بی تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم‏ برون نمود در آندم که خصم، پیرهنت را به تن ز پنجه‏ ی غم، جامه هر زمان بدریدم‏ چو ماه چارده دیدم، سر ترا به سر نی هلال ‏وار ز بار مصیبت تو، خمیدم‏ زدم به چوبه‏ ی محمل سر، آن زمانی که سر نی به نوک نیزه‏ ی خولی، سر چو ماه تو دیدم‏ ز تازیانه و طعن سنان و طعنه‏ ی دشمن دگر ز زندگی خویش گشت قطع امیدم میان کوچه و بازار شام پای پیاده سر از خجالت نامحرمان به جیب کشیدم‏ شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم‏ هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست ز راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم‏ ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم از این حکایت جانسوز، جودیا صف محشر به نزد شاه شهیدان، شریک همچو شهیدم جودی خراسانی کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub کانال شعر و متن: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
دروازۀ کوفه   هلال یک شبـه! ای مـاه آفتـاب‌جمال   چه شد که یک شبه گشتی به نوک نیزه هلال   غــروب اول مَــه رؤیـت هــلال کنند   کسی نکرده بـه هنگـام ظهر، استهلال   نیاز نیست بخـوانی بـه نوک نـی قرآن   کـه بـا قیـام تـو قرآن گرفته استقلال   روا بود سر نی چون به عـارضت نگرند   یُسَبِّحــونَ لَــه بِــالغُــدُّو و الآصــال   جزای آن همه احسان مصطفی این بود   که خون پاک تو شد در مه حرام، حلال؟!   گمان نبـود که در کوفه با چنان عـزّت   ز ما بـه نـان و به خرما کننـد استقبال   گهی بـه دور سـرت، گاه در کنـار تنت   دلـم بـود سر نی دیـده جـانب گـودال   ز نـوک نیـزه تبسـم بـزن به فاطمه‌ات   که می‌زند دلش از بهر بوسه‌ات پر و بال   هلال ختم رسل سر زده است بر سر نی   رواست تـا کـه بگویـد اذان دوبـاره بلال   به دفترِ دلِ مجروح «میثمت» ثبت است   که اهل کوفه چه کردند بـا محمّـد و آل
ی هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست جای من هم در میان هیئت جامانده هاست دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم "از حرم جا مانده ای" هم صحبت جامانده هاست @hosenih یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین! حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست @hosenih " صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری " خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
ما اربعین نرفته‌ها گناه داریم اگه امسال میومدم الان توو موکبا بودم منم یکی از اون پیاده‌ها بودم توو جاده‌ی نجف به کربلا بودم اگه بودم به پای زائرای تو می‌افتادم برای دیدنت سرم رو می‌دادم که اربعین تو نمیره از یادم گدا مگه جز تو کیو داره؟ یا ثارالله و ابن ثاره چشام فقط تو برا تو می‌باره یا ثارالله وابن ثاره چکار کردی؟ که وقتی اسم تو میاد دلم میره دلم توو جاده‌ها قدم قدم میره تا می‌شنوم یکی داره حرم میره چکار کردم؟ میگن اجازه نیست که زائرت باشم اجازه نیست دیگه مسافرت باشم یه شب توو کربلا مجاورت باشم گدا مگه جز تو کیو داره؟ یا ثارالله و ابن ثاره چشام فقط تو برا تو می‌باره یا ثارالله وابن ثاره دلا خونه مگه به غیر کربلا پناه داریم؟ راهی مگه به غیر اشک و آه داریم؟ ما اربعین نرفته‌ها گُناه داریم دلا خونه خوشا به زائری که کربلا رفته که پای اون ضریح با صفا رفته کسی که کربلا نره کجا رفته؟ گدا مگه جز تو کیو داره؟ یا ثارالله و ابن ثاره چشام فقط تو برا تو می‌باره یا ثارالله وابن ثاره شاعر: رضا یزدانی
به سبک بین گودال مادر افتاده... زینب و شام آه و واویلا سنگ از بام آه و واویلا می دهند بر عترت اطهار سب و دشنام آه و واویلا سربازار عمه سادات بین انظار عمه سادات دخت زهرا چشم نامحرم شد گرفتار عمه سادات سربازار همه میدیدن به یتیما همه خندیدن پیش چشم اسرا ای وای پای سرها همه رقصیدن نوگلی از اسرا جان داد با دلی خون ای خدا جان داد عمه میگفت دختری گویا زیر پای ناقه ها جان داد آتشی در کاروان افتاد مادری قامت کمان افتاد پیش چشم دختری محزون سربابا از سنان افتاد چشم ناپاک به حرم افتاد دختری گفت معجرم افتاد نیزه را دیده ناله زد ناگاه مادری گفت اصغرم افتاد سر بازار آه و واویلا ظلم و آزار آه و واویلا شده جای دختر زهرا بزم اغیار آه و واویلا شعله بر جان بی امان میزد پیش چشم همگان میزد سر پرخون در میان طشت به لبانش خیزران میزد
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید @hosenih کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سعیش به دیگران و صفایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ “طوس” توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید @hosenih میگفت این قبیله عبا شد نصیب ما میگفت آن قبیله قبایش به ما رسید جسمش به خاک ماند و کسی دست هم نزد تا که پس از سه روز زنان بنی اسد… شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم تو بدهکارم، به عشق تو گرفتارم نمی‌خوام از خدا چیزی، تا وقتی که تو رو دارم بذار بگم با زبون ساده همین «حسین حسین» هم از سرم زیاده خدا اجازه‌شو به هر کسی نداده ـــــــــــــــــــــــــــ پُرِ دردم... دوا می‌شم، منم حاجت‌روا می‌شم دلم قرصه با دست تو، تُوی محشر سوا می‌شم خودت سرشتی آب و گل من مگه خودت کاری کنی برا دل من با دستای خود تو حل شه مشکل من ـــــــــــــــــــــــــــ من اون ذره‌م که ناچیزم، تویی عشق دل‌انگیزم دلم گرمه به اشکی که تو دریای تو می‌ریزم دلم شده باز مسافر تو یه روز می‌شم تو کربلا مجاور تو آوارۀ عالم می‌شم به خاطر تو
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سوی دروازه های شهر نبی کاروانی زدور می آید کاروانی که از میانه ی آن عطر عشق و حضور می آید زودتر زانکه قافله برسد قاصدی آمده ز جانبشان قاصدی که سیاه پوشیده مو پریشان و دیده اش گریان @hosenih در میان مدینه با ناله میدود داد میزند: مردم "پور شیر خدای را کشتند عوض چند کیسه ی گندم همه از خانه ها برون آیید حاجی داغ دیده آمده است دختر سید زنان جهان قدو بالا خمیده آمده است بین پس کوچه های شهر آنروز کودکی ناله ی بشیر شنید ناخود آگاه سوی دروازه با قدمهای کوچکش بدوید این پسر کیست کانچنین رویش زده بر روی دست کوکب و ماه یک نفر گفت هاشمی باشد؟ نوه ی حیدر است عبیدالله آن یکی گفت : این گل زیبا آخرین کودک ابالفضل است مونس غصه های ام بنین پسر کوچک اباالفضل است دیگری گفت :چهره ی عباس از کمان دو ابرویش پیداست پنج سالش نگشته گرچه هنوز قدرت او به بازویش پیداست قافله آمد و عبیدالله در هیاهوی شیون و فریاد دید آید بسوی او یک مرد او که باشد؟ پسرعمو سجاد عمه زینب زدور شیون کرد شهر را غرق شور وآتش کرد ام کلثوم از نفس افتاد یاد زیبایی علمکش کرد سیدالساجدین به اشک روان شعر ذبح عظیم می خواند طفل عباس را نموده بغل او "فا ما الیتیم" می خواند* گاه بوسد لبان زیبایش گاه بوسه زند به بازویش اشک میریزد و به حال غریب میبرد دست بین گیسویش ناگهان شهر از نفس افتاد بغض شهر مدینه شد سنگین زینب از ناقه خویش را انداخت چونکه از ره رسید ام بنین مادر ساقی و خدای ادب دستهای عقیله را بوسید با دو چشمی ز اشک آکنده پرسشی را ز زینبش پرسید گفت: بی بی تصدق سرتان مجلس آرای عالمینم کو ذوالجناحش چرا هویدا نیست زینب من بگو حسینم کو زینبم گیسوی سیاه شما از چه رو اینچنین سپید شده ازچه رو روی دستهای شما تاول و جای بند غنچه زده؟ ناله زد دختر امیر عرب گشت افلاک جمله مدهوشش گفت ام البنین مپرس مپرس رفت در جان پناه آغوشش سر پاک برادر من را از بدن از قفا جدا کردند حجت الله را به دشت بلا کوفیان خارجی صدا کردند @hosenih درمیان دو نهر آب روان گشت یک طفل شیرخواره شهید پیش چشمان بیقرار رباب دست و پا زد ز گاهواره پرید دعبل خسته دل دگر بس کن قلب عالم ز شعر تو خون شد دیده ی عرشیان از این مطلب به خدا هم چو رود جیحون شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ در گلوی چشمها می ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود
علیه‌السلام 🔹شاید تو خواستی...🔹 شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست این‌گونه زخم‌خورده و بی‌سر بیاورم یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی این شعله را چگونه به دفتر بیاورم؟ با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم وقف تو اشک‌ها و غزل‌هام، تا اگر گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم فصل عزا تمام شد اما چگونه من پیراهن عزای تو را دربیاورم تا می‌وزید نام تو، پر می‌کشید دل چیزی نمانده بود که پر دربیاورم نزدیک بود در تب گودال قتلگاه از عرش ربنای تو سر دربیاورم با اشک آمدم به وداعت که لااقل آبی برایت این دم آخر بیاورم این واژه‌ها به کار رثایت نیامدند با زخم‌های تو چه برابر بیاورم؟ آخر نشد که آب برایت بیاورند؟ این روضه را گذاشتم آخر بیاورم امسال هم دعای فرج، بی‌جواب ماند من می‌روم برای تو یاور بیاورم قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست این بیت هم، سرِ غزلی که فدای توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1055@ShereHeyat
یا مولاتی یا زهرا: ز داغ کام خشکت دل خسته و کبابم اي سر بريده چون تو در زير آقتابم کي ميبرم ز خاطر حسين عزيز زهرا قد خميده ات را حسين عزيز زهرا آن قامت رشيد حسين عزيز زهرا در خون تپيدات را حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا لبخند آخر تو حسين عزيز زهرا در پيش ديدگانم حسين عزيز زهرا بريده شد سر تو حسين عزيز زهرا آن سينه ي شکسته حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا بر حلقه خون فشانت حسين عزيز زهرا با گريه بوسه دادم حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا بر نيزه رفته بودي حسين عزيز زهرا قرآن ز نيزه خواندي حسين عزيز زهرا ديده به من گشودي حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم حسين عزيز زهرا زخم لب کبودت حسين عزيز زهرا از ني زمين فتادي حسين عزيز زهرا قربان آن سجودت حسين عزيز زهرا راس تو را به نيزه حسين عزيز زهرا رقصانده دشمن تو حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم نيمه شب خرابه جان داد دختر تو پيش من و ربابه مارا به جرم عصمت حسين عزيز زهرا ويرانه جاي دادندحسين عزيز زهرا راس تو را ميانه حسين عزيز زهرا تشت طلا نهادند حسين عزيز زهرا کي مي رود ز يادم غم هاي آن جسارت شد صد هزار دفعه بر زينبت جسارت اي بي کفن برادربر حال من نظاره جان ميدهم به يادآن جسم پاره پاره
قافله سالار من ، کجایی ای دوای دردم … پی تو هرکجا میگردم ، تو رو تو قتلگاه گم کردم… ای بدن صد پاره ، رو خاک داغ این صحرایی!! چرا مقطع الاعضایی ، بگو کجا برم تنهایی ، وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ، یه خواهری داره میبینه!!! یکی میشینه روی سینه ، وای من از عاشورا… باید بمیره از غم دنیا ، تو قتلگاه به پیش زهرا… دوازده ضربه زد واویلا ،داغته روی سینم  و…