ای سند نجات من ولایت تو یا رضا
صحن نو و عتیق تو کعبه و کربلا رضا
دلم بود به یاد تو مدینة الرضا رضا
زیارتت به دین من زیارت خدا رضا
تو و کرامتت مرا ز خود مکن جدا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
شهی که خاک طوس از او آمده محترم توئی
مهی که نور میدهد بر عرب و عجم توئی
رؤف اهلبیتی و ولّی ذوالکرم توئی
به مسجدالحرام دل قبله توئی حرم توئی
صفا و مروه میکند با حرمت صفا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
منم که بین طوطیان گرم ترانة تواَم
کبوتری شکسته پر در آشیانة تواَم
نیازمند گندمی در آستانة تواَم
بال زنان دورو برِ نقاره خانة تواَم
اگر پرم ز کوی تو بگو پرم کجا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
الا الا ثنای تو، ذکر علی الدّوام من
رؤف من، عطوف من، امید من، امام من
لحظه به لحظه دمبدم، بر حرمت سلام من
به غرفههای مرقدت، خورده گره زمام من
در حرمت گرفتهام ذکر رضا رضا رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
حیات جان پراکند بوی خوش نسیم تو
مادر خلقت آمده سائلة قدیم تو
صراط اولیای حق صراط مستقیم تو
دل ز فرشته میبرد کبوتر حریم تو
ملک بسوی این حرم آورد التجاء رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
ناز کنم به سلطنت اگر تو را گدا شوم
نه لایقم گدا شوم گدات را فدا شوم
چه میشود قبول تو بخاطر خدا شوم
نه تو ز من جدا شوی نه من ز تو جدا شوم
نه من تو را رها کنم نه تو مرا رها، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
توئی که درد روح را ز فیض تن دوا کنی
عقده ز کار عالمی به یک کرشمه وا کنی
کلیم را عصا دهی مسیح را دعا کنی
چه میشود که یک نظر به قلب سنگ ما کنی
ای که بیک اشارهات سنگ شود طلا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
ولایت تو دین من نه دین من که دِین، هم
محبتت فروغ دل چراغ هر دو عین، هم
عنایت تو بیشتر ز ظرف عالمین، هم
مقام زائرت فزون ز زائر حسین، هم
رشک برد بزائرت زائر کربلا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
خزان شدم که بخشم ز اشک و خون بهارها
به هر دقیقه عمر خود کشیدم انتظارها
که در طواف مرقدت مرا رسد فشارها
کنم دراز دست خود به عجز و ناله بارها
که پنجهام گره خورد به غرفة تو یا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
گلی که شد خزان تو بهار لاله چید از او
دلی که شد از آن تو، فروغ حق دمید از او
کسی که زائر تو شد عطا ز تو امید از او
ز لطف و مرحمت کنی سه بار بازدید از او
تو را سزد تو را سزد تو را چنین عطا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
مرا به مهر خود ببر که با ولات زیستم
به تربتت شتافتم به غربتت گریستم
در آفتاب صحن تو اگر دمی بایستم
بسایة بهشت هم نیازمند نیستم
جهنّم است بهر من بهشت بیرضا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
مرا تقرب خداست ولای تو سبب شده
مدح تو و ثنای تو دعای روز و شب شده
هر نفسی که میزنم سلسلةالذهب شده
کبوتر تو از ازل بذکر تو ادب شده
زبان من که باز شد تو را، زدم صدا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
توئی توئی که چون خدا نظر به بنده میکنی
توئی که جان مرده را دوباره زنده میکنی
تو شام تیره را سحر ز فیض خنده میکنی
تو نقش شیر پرده را شیر درنده میکنی
تو مور خسته را رهی بال و پرهما، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
#استاد_سازگار
ای شرار غمت از دایرۀ خاک، حسین!
شعله انداخته در دامن افلاک، حسین!
برقی از آتش داغ تو، نمیگردد کم
انس و جان را بود ار دیدۀ نمناک حسین
روز محشر به شفاعت، تو اگر ناز نکنی
باشد آن روز، حساب همگان پاک، حسین
چاک چاک است دل عالم و آدم، که تو را
بوریا شد کفن پیکر صد چاک حسین
حرمت، کعبۀ عشق است و در آن موج زند
خون هفتاد دو تن، عاشق بی باک، حسین
آه از آن دم که زدی، پای شهادت رکاب
گرد تو پردگیان دست به فتراک، حسین
کودکی گفت: پدر! بر که سپاری ما را!
بانویی گفت: که شد بر سر ما خاک حسین
زان میان دختر آزاده و زینب منشت
ناله زد از دل خونین و عطشناک، حسین
کای پدر گر که شود باز بگردان ما را
به جوار حرم سید لولاک، حسین
رفتی و اهل حرم باز ندیدند رخت
تا که دیدند تو را با تن صد چاک، حسین
حاصل عمر موید ز غم عاشورا
دل غمناک شد و دیدۀ نمناک، حسین
ای کربلا! ای کعبهی عشق و امیدم!
بعد از جداییها به دیدارت رسیدم
ای کربلا! آغوش بگْشا، زینب آمد
من زینبم کز رنج دوریها خمیدم
هر روز دیدم کربلای تازهای را
ای کربلا! تا بر سر کویت رسیدم
منزل به منزل، داغ بر داغم فزون شد
جان کَندهام تا رَخت در این جا کشیدم
از بهر انجام رسالت، زنده ماندم
گر زندهام من، زندهی هر دم شهیدم
ای کاروانسالار زینب! دیده بگشا
تا گویمت با دیدهی گریان، چه دیدم
با آن که با دستت به قلبم صبر دادی،
چندان که در هر جا شهامت آفریدم،
امّا دو جا دست غمم از پا درآورد
بیخود ز خود گشتم، گریبان بردریدم
یک جا که دشمن بر لبانت چوب میزد
یک جا سرت چون بر فراز نیزه دیدم
بشْنیده بودم صوت قرآنت بسی لیک
نشْنیده بودم من ز نی کآن هم شنیدم
داغ دل من، کمتر از زخم تنت نیست
این را گواهی میدهد موی سپیدم
ای ماه خونگرفته! که امشب برآمدی
نازم سرت! به سرکشی از دختر آمدی
تو باغبان عشقی و از دشت لالهها
در پیش یک چمن گل نیلوفر آمدی
دشمن گرفته کلبهی ما را ز چارسو
ای دلنواز من! ز کدامین در آمدی؟
راضی به زحمت تو نبودم که این چنین
بر دیدن رقیّهی خود، با سر آمدی
جان منی که بر لب من آمدی، پدر!
عمر منی که گوشهی ویران، سر آمدی
ای از سفر رسیده! چه آوردی ارمغان؟
دست تهی چرا به برِ خواهر آمدی؟
یادم بُوَد که رفتی و اصغر به دوش تو
اینک چرا بدون علی اصغر آمدی؟
از بزم ما خرابهنشینان، دگر مرو
ای ماه خونگرفته! که امشب برآمدی
کاروان رفت و من سوختهدل، جا ماندم
آه! کز ناقه بیفتادم و تنها ماندم
همرهان بیخبر از من بگُذشتند و دریغ!
من وحشتزده در ظلمت صحرا ماندم
در پی قافله بسیار دویدم امّا
پایم از خار ز ره مانْد و من از پا ماندم
کودکی خسته و شب، تیره و این دشت، مخوف
چه کنم؟ رو به که آرم؟ که ز ره واماندم
ای پدر! گر به سرم پا بگذاری چه خوش است!
که در این بادیه از قافله بر جا ماندم
در میان اُسرا، مونس من، زینب بود
که چنین دور هم از زینب کبری ماندم
زد «مؤیّد» به حریم رضوی بوسه و گفت:
«لِلَّه الحمد» که بر درگه مولا ماندم
مهمان راهب
ای جمال ملکوتی! که چنین زیبایی
تو مه چارده یا مهر جهانآرایی؟
ای مه منخسف! آیا ز شبستان که ای؟
کامشب از مهر و وفا، شاهد بزم مایی
پر زند فوج مَلَک تا به فلک از در دیر
ز پی عرض سلام تو؛ مگر عیسایی؟
سالها در طلبت، روزشماری کردم
به امیدی که شبی در بر من بازآیی
آمدی امشب و آن هم به سر امّا افسوس!
که مرا در خور شأنت نبُوَد مأوایی
خون مظلومیات از هر طرفی میجوشد
تو مگر، ای سر ببْریده! سر یحیایی؟
زآن چه در خواب نمودند مرا، دانستم
تو حسین بن علی، نور دل زهرایی!
من سرت را به یکی بدرهی زر، بسْتاندم
به خدا! کس نکند بهتر از این سودایی
از رُخت، پرتو اسلام به دل تافت، مرا
من مسلمان شدم و خود تو مرا مولایی
شویَم از اشک و دهم جای تو، در خانهی دل
چون مرا نیست جز این خانهی ویران، جایی
سر خونین تو را بر سر سجّاده نهم
که تو مجلای حق و قبلهگه دلهایی
دولت وصل تو، پاداش عبادات من است
وه! چه نیکو است، نمازی که تواَش معنایی!
لب خشک تو، حکایت کند از تشنگیات
ای که لبتشنه شهید از ستم اعدایی!
وحشت از عالم برزخ چو «مؤیّد» دارم
خوش بُوَد گر ز عنایت، غم ما بزْدایی
ماه سرگردان
ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزهها!
از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزهها
خاطرات کربلا از پیش چشمانم گذشت
تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزهها
آمدی با سر به دیدارم که برگردد، حسین!
دیدهی مردم ز محملها به سوی نیزهها
من فدای حنجر خشکت! که نوشیده است، آب
گه ز جام دشنهها، گاه از سبوی نیزهها
از فراق اکبرت، قلب رقیّه آب شد
کاش این دختر نگردد روبهروی نیزهها!
ای «مؤیّد»! تا بیابم آن سر بُبْریده را
میروم با پای دل در جستوجوی نیزهها
حافظ شهیدان
ماجرای کربلا، شرح بلای زینب است
عصر عاشورا، شروع کربلای زینب است
شرح صدرش در نمیآید به فهمِ اهلِ دل
صبر زینب، آیت صبر خدای زینب است
رو «الَم نَشرَح لَک صَدرَک» بخوان کاین آیه را
عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است
باغبان گلشن سرخ ولایت، اشک اوست
حافظ خون شهیدان، گریههای زینب است
پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد
بر سر پا، باز با صبر و رضای زینب است
کوفه و روز اسیری دیدن زینب، دریغ!
چون در و دیوار کوفه، آشنای زینب است
بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا
ورنه کاخ ظلم و بزم می، چه جای زینب است؟
نی همین در شام و کوفه بلکه اندر کوی عشق
هر کجا پا میگذاری، جای پای زینب است
کودکی زآن کاروان افتاد از محمل به خاک
شب کنار بسترش، زهرا به جای زینب است
خطبهی او افتخار ملّت اسلام شد
بانگ «اَلاسلام یَعلوا»، در ندای زینب است
پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزههاست
ای دریغا! در کف دشمن، لوای زینب است
چون توانایی به ترک جان نبودش، سر شکست
قتلگاه کوچک محمل، منای زینب است
ای «مؤیّد»! ما کجا و مدح آن شرمآفرین؟
آل عصمت را سخن، در اعتلای زینب است
آیینهدار
ای آینه دار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
پروردهی دامن ولایت
مظلومهی خاندان مظلوم
قدر تو به ممکنات، مجهول
مهر تو به کائنات، معلوم
شیرازهی شرع از تو محکم
منظومهی عشق از تو منظوم
تو زینب دوّمی علی را
نامند گرت به «امّکلثوم»
آیینهی آفتاب و ماهی
یا سیّدتی! به ما نگاهی
آن وقت که چارساله بودی
پیرامُن ماه، هاله بودی
در خانهی شیر حق به خوبی
معصومتر از غزاله بودی
دیری نگذشت کز ستمها
سرگرم به اشک و ناله بودی
از آن چه به خانهی شما رفت
از داغ جگر چو لاله بودی
از قول و غزل، فراتری تو
کی حد تو این مقاله بودی؟
آیینهی آفتاب و ماهی
یا سیّدتی! به ما نگاهی
تو محنت بیشماره دیدی
غم، بیشتر از ستاره دیدی
مهپارهی دشت کربلا را
در خاک، هزار پاره دیدی
هم بر دل پاره پاره از زهر
هم پیکر پاره پاره دیدی
پامال، تن عزیز خود را
از مرکب ده سواره دیدی
بر دست حسین، غرق در خون
قنداقهی شیرخواره دیدی
آیینهی آفتاب و ماهی
یا سیّدتی! به ما نگاهی
تو راز عجیب کربلایی
بانوی شکیب کربلایی
همراز شهید نینوایی
دمساز غریب کربلایی
بر خرمن هستی ستمکار
سوزنده لهیب کربلایی
در آتش غم، اگر بسوزی
با صبر، طبیب کربلایی
آن جا که خطابه، کارساز است
توفنده خطیب کربلایی
آیینهی آفتاب و ماهی
یا سیّدتی! به ما نگاهی
اشعاری که دیشب ارسال شد اشعاری منتخب از شاعر آیینی مرحوم سید رضا موید رحمت الله علیه بود که انشاالله سعی می شود برخی دیگر از اشعار ایشان هم ارسال شود.
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
#محمدعلی_بیابانی
▶️
شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یاعلی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سردر مشق های سیات یاعلی النقی
@hosenih
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آب های جهان اگر که دوات یاعلی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سروده ای غزل از زبان خدات یاعلی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یاعلی النقی
@hosenih
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام می دهمت به شوق لقات یاعلی النقی
نبود به بودن تو غمم، بخدا که حر جهنمم
که گرفته ام به ولات برگ برات یاعلی النقی
بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تورا
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
⏹
© به نقل از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
علی الدوام نمک گیر دست خوبانم
چه سرّی است در این رابطه نمیدانم
فقط به دامن آل علی دخیل شدم
اگر چه تر شده با هرگناه دامانم
سلام حضرت هادی! سلام اربابم!
بگیر دست مرا خسته ام پریشانم
به زیر دست شما تربیت شدم یک عمر
همیشه نان تو بوده به زیر دندانم
دلم گرفته برایت غریب جان دادی
برای مادرتان باز روضه میخوانم
عزا عزا جگر فاطمه شرر دارد
علی شدن چقدر رنج و دردسر دارد
@hosenih
مصیبت است که از دوستان جدا باشی
اسیر هر شبه ی نانجیب ها باشی
دلت برای مدینه همیشه پر بزند
ولی همیشه گرفتار سامرا باشی
دعای اهل و عیالت به پادگان این است
که از جسارت سربازها رها باشی
دلتشکسته ولی بازهم سرت نشکست
قرار نیست که با سنگ آشنا باشی
قرار نیست تنت را به نیزه ها ببرند
قرار نیست که بر روی بوریا باشی
میان ناله ی تو کف نمیزند احدی
خدا نخواست که بین سرو صدا باشی
تمام اهل حرم خانه اند پشت حجاب
بفکر غارت پوشیه ها چرا باشی؟!
چه روضه ها که نهان مانده است با زینب
بزن به سینه ی خود دم بگیر یا زینب..
⏹
© اشعار آیینی حسینیه
سلام،به تو که حجّت خدایی
گل بهشت مصطفایی
غریب شهر سامرایی
مقام تو اعلا مولا مولا
تَرَنُّم دلها مولا مولا
امامِ هادی یا مولا مولا
امامِ هادی یا مولا مولا...
شدی،پاره جگر به زهر کینه
ما و شرار و سوز سینه
گِرید به تو یاسِ مدینه
قتیلِ اَعدایی مولا مولا
عزیز زهرایی مولا مولا
تو هستیِ مایی مولا مولا
امامِ هادی یا مولا مولا
تو و،غریبی و قلب کباب و
مرثیه و چَشم پر آب و
حکایت بزم شراب و
ز داغ تو جان شد بر لب بر لب
ولی بُوَد دلها یا رب یا رب
حزین و سوزانِ زینب زینب
حسین حسین مولا یا ثارالله.
یا حجت بن الحسن ای نور دیده
عزای جدّ غریب تو رسیده
ای اُمید همه سرت سلامت
مهدیِ فاطمه سرت سلامت
واویلا واویلا آه و واویلا...
مسموم ِ زهر جفا شد امام ِ ما
گریان شد از غربتش حیدر و زهرا
گرچه از داغش هر دیده پُر آب است
غصه ی ما از آن بزم شراب است
واویلا واویلا آه و واویلا...
گریه کن ِ این دو غم شد هر خاص و عام
یک بزم شراب اینجا یکی هم در شام
اولاد زهرا با چشمان ِ گریان
لبهای خونین و چوب خیزران
واویلا واویلا آه و واویلا...
درسامرا ازداغ يارم گشته غوغا
كايد صداي ناله ي سوزان زهرا
رنگ شفق دارد رخ شمس هدايت
هادي دلها جان دهد درشهرغربت
ديده فروبسته اميدش يك نگاه است
تاكه بيايد مادر ش چشمش براه است
تاديده بررخسار نيلي اش گشايد
يا يك نظر برچادر خاكي نمايد
بيند اگر سيماي اوجان ميسپارد
جز اين به قلبش آرزو ديگر ندارد
ازسامرايش ميرسد بوي مدينه
خود گرچه ميسوز د ززهر جوروكينه
زهر جفا كي عمر اورا خاتمه داد
جان رازداغ غصه هاي فاطمه داد
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹من اَتاکُم نَجَی🔹
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
«مَهْبِطَ الْوَحْی» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة»
دل دریایی و زلال شماست
ذرّه با یک اشارهات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
«مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است
که مطیع شما، مطیع خداست..
«قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام»
راه غیر از شما فریب و خطاست
«قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ
اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نَفَس جاری تو عین دعاست..
مشعل جامعه کبیرۀ تو
به یقین رهگشای اهل ولاست..
و خدا در طلیعۀ خلقت
عرش خود را به نورتان آراست..
📝 #محمود_شریفی
🌐 shereheyat.ir/node/3994
✅ @ShereHeyat
اشعار روضه های مکتوب
@rozehayemaktoub3
|⇦•این قبلۀ اربـاب مـراد اسـت...
#مدح_خواني ویژۀ ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس حاج سعيد حداديان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
يا رَحْمانُ يا رَحيمُ ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ
یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ ،یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة
از خِلقت «ما خَلَق» که امری ازلیست
مقصود خدا چهارده نور جلیست
آن چار محمد دو حسن یک موسی
زهرا و حسین و جعفر و چار علیست
هنگام سُرور کائنات است امشب
اوقات گرفتن برات است امشب
بفرست مُدام بر محمد صلوات
زیرا که بهار صلوات است امشب
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟
یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟
یا از حَسنین است عیـان منظر دیگر؟
دارد به سَـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر؟
بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است
این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است
تبریک رضا جان...
ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک
ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک
ای شمس ولایت قمرت باد مبارک
میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک
این قبلۀ اربـاب مـراد اسـت، مـراد است
الحق که جواد است، جواد است، جواد است
تبریک رضا جان ...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
در آسمانها محفل شادی به پا شد/که جشن میلاد جواد بن الرضا شد
آمد به دنیا/محبوب دلها
جان و جهان و/هستی بابا
این گل گل زیبای فردوس برین است/عیدی ما دست امام هشتمین است
بادا مبارک مقدم فرزند زهرا...
باشد قسم بر شادی دلهای عاشق/او واسطه بر رحمت حق بر خلایق
خیر العباد است/باب المراد است
ما سائلیم و/او هم جواد است
ما ذرّه ای در آسمان کاظمینیم/ما سائلان آستان کاظمینیم
بادا مبارک مقدم فرزند زهرا...
باید گرفتاران این عالم بیاییند/بر درگه این خانواده رو نمایند
در عرش لطف و/رحمت مقیمند
اینان جوادند/اینان کریمند
خلق دو عالم رعیت و اینان امیرند/دستان ِ هر افتاده از پا را بگیرند
بادا مبارک مقدم فرزند زهرا...
این غنچه ای که روی دست باغبان است/سوّم علی از نسل ثاراللهیان است
دل محو رویش/روی نکویش
گلبوسه های/بابا به رویش
خورشید و مهتابم علی اصغر خوش آمد/دلبند اربابم علی اصغر خوش آمد
بادا مبارک مقدم فرزند زهرا...
یا رب به حقّ این دو مولود خدایی/این دو گل زیبای باغ هل اتایی
روزی ما کن/عرش خدا را
هم کاظمین و/هم کربلا را
ما جان نثار و جانفدای اهل بیتیم/ما خاکیان،خاک سرای اهل بیتیم
بادا مبارک مقدم فرزند زهرا...
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹باب مراد🔹
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
جان همگان در قدمش باد فدایی
جود آمده بر درگه او بهر گدایی
در وسعت ملک ازلی نور ببینید
ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید!
ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش
ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش
ای لیلۀ قدر این تو و این طرۀ مویش
ای خلق خدا روی بیارید به سویش
این باب کرم، باب دعا، باب مراد است
والله جواد است جواد است جواد است
ای چشم رضا محو تماشای جمالت
جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت
خورشید بَرَد سجده به ایوان جلالت
میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت
بالیده رضا لحظهبهلحظه به وجودت
مشهورتر از کل امامان شده جودت
دادهست خداوند به فضل تو گواهی
در کودکیات سینه پر از علم الهی
دادی خبر از ابر و هوا و یم و ماهی
مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی
گویی که شراری شد و یکباره برافروخت
در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت
در سن طفولیتت ای عالِم عالَم
علم ازل و علم ابد بود مجسم
زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم
نه زادۀ اکثم که تمام علما هم
تا زنگ ز آینۀ دلها همه شوید
قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2143
✅ @ShereHeyat
|⇦•خوشحال از این غلامی...
#مدح_خوانی ویژۀ ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خوشحال از این غلامی و عرض ارادتم
همراه با ملائکه مشغول خدمتم
این لطف فاطمه است که داده لیاقتم
عبد علی و آل علی تا قیامتم
من نوکر و محب و فدائی اهل بیت
بیچاره ام بدون گدایی اهل بیت
دارم به سر هوای جگر گوشۀ رضا
افتاده ام به پای جگر گوشۀ رضا
ممنونم از عطای جگر گوشۀ رضا
این جان من فدای جگر گوشۀ رضا
عمریست زیر دین جواد الائمه ام
محتاج کاظمین جواد الائمه ام
ای نایب امام رضا، حضرت جواد
یابن الرئوف! شاه وفا! حضرت جواد
پروردگار جود و عطا، حضرت جواد
دریاب روزگار مرا، حضرت جواد
آقا به مهربانی تو دارم اعتقاد
هستی جواد و ابن جواد و ابالجواد
ای سومین محمد این خانه، السلام
ای سائل تو عاقل و دیوانه السلام
ای صاحب کرامت جانانه السلام
عیسی مسیحِ حضرت ریحانه السلام
تو آمدی و دشمن دین نا امید شد
بار دگر امام رضا رو سفید شد
با بودنِ تو عهد وفا سر نیامده
چیزی به جز کَرَم که به این در نیامده
وصفت به جز رضا ز کسی بر نیامده
مولود از تو با برکت تر نیامده
تنها امامِ لایقِ فرزندیِ رضا
وصفت کجا و ذهن گنهکار من کجا
در کودکیت پیرِ زمین و زمان شدی
آقا نهم ستاره این آسمان شدی
امّید آخر همه بیچارگان شدی
بالاتر از توقع ما مهربان شدی
آنانکه خاک بوسی ابن الرضا کنند
باید که خاک را به نظر کیمیا کنند
ای عادت همیشه ی تو ذره پروری
خوب و بدند بر سر کوی تو مشتری
دادی به یاد سائل خود کیمیاگری
حقا که یادگاری موسی بن جعفری
#شاعر محمد حسین رحیمیان
『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
اشعار روضه های مکتوب
@rozehayemaktoub3
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
#محمود_مربوبی
▶️
دل مبتلای حضرت موسی بن جعفر است
درد آشنای حضرت موسی بن جعفر است
بر اهل آسمان و زمین سروری کند
هر کسی گدای حضرت موسی بن جعفر است
@hosenih
باب الحوائج است و دو چشمم همیشه بر
دست عطای حضرت موسی بن جعفر است
شد بی نیاز از همه کس ، هر که روزی اش
با بچه های حضرت موسی بن جعفر است
اصلا برات کرببلا ، کاظمین ، نجف
دست رضای حضرت موسی بن جعفر است
آن جنتی که حضرت حق وعده داده است
بزم عزای حضرت موسی بن جعفر است
زهرا نظر نموده بر آنکس که سینه اش
ماتمسرای حضرت موسی بن جعفر است
من آرزوی روضه ی رضوان نمی کنم
تا روضه های حضرت موسی بن جعفر است
روزه گرفته بود ولی فحش و ناسزا
قوُت و غذای حضرت موسی بن جعفر است
حال زن یهودی بدکاره را ببین
محو دعای حضرت موسی بن جعفر است
@hosenih
روی فلک سیاه که زنجیر و غل هنوز
بر دست و پای حضرت موسی بن جعفر است
⏹
© به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
اشعار روضه های مکتوب
@rozehayemaktoub3
#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
در دل حبسم و حبس است به دل فریادم
فرصتی نیست که از سینه برآید دادم
سالها میگذرد رفتهام از یاد همه
کاش میکرد اجل گوشۀ زندان، یادم
طایر عرش کجا، قعر سیهچال کجا؟
من کجا بودم و یا رب به کجا افتادم
همه شب خُرم از آنم که در این گوشۀ حبس
«هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم»
زهر یکبار مرا کشت، خدا میداند
بارها سوختم و ساختم و جان دادم
به امیدی که رضا لحظهای آید به برم
سالها حلقهصفت چشم به در بنْهادم
بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است
چه نیاز است که صیاد کند آزادم
دل صیاد بوَد سنگ و ندارد اثری
گیرم از سینه برآید به فلک فریادم
منم آن لالۀ پرپر شدۀ دور از باغ
که چو گلبرگ خزان داد فلک بر بادم
مرهم زخم تن خستۀ من گریه بوَد
چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم
#غلامرضا_سازگار
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#ناصر_شهریاری
▶️
ای جلوه ی نور خدا موسی بن جعفر
هم مصطفا هم مرتضا موسی بن جعفر
کعبه همیشه گرد او گرم طواف است
مروه ، منا ، سعی و صفا موسی بن جعفر
@hosenih
هفتم امام آفرینش تا قیامت
ای قبله ی اهل ولا موسی بن جعفر
هم باب حاجات است و هم باب المراد است
هم درد عالم را دوا موسی بن جعفر
گر چه غریب افتاد بین آشنایان
شد با غریبان آشنا موسی بن جعفر
با یاد معصومه دلش غرق شراره
دلتنگ لبخند رضا موسی بن جعفر
زندان به زندان ذکر لبهایش دعا بود
مرد خدا مرد دعا موسی بن جعفر
عمری شبش در کنج زندان بی سحر بود
افتاده در دام بلا موسی بن جعفر
بین غل و زنجیر ساق او شکسته
از ظلم آن بیگانه ها موسی بن جعفر
@hosenih
در کنج زندان ذکر لبهایش حسین است
ای روضه خوان کربلا موسی بن جعفر
....
شد عاقبت جسمش کفن در شهر بغداد
آه از حسین بی کفن ای داد بیداد
⏹
© به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
چه تک و تنها چه غریبونه
یه نفر کنج، این زندونه
اسیر این شبای تاره
روی خاک تیره سر میذاره
کسی بجز خدا از حالش، خبر نداره
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر
توی این زندون، دیگه آزاده
بدنش روی، خاک افتاده
هنوز توی غل و زنجیره
رضا براش عزا می گیره
محاله دخترش معصومه، آروم بگیره
درای زندون، وا شد
تو آسمون غوغا شد
شفیع این عالم ها
حاجتش روا شد
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر
با عزای این غم شیدایی
دل عالم شد عاشورایی
شهیدی که لبش خشکیده
با نیزه ها کفن پوشیده
یه روز میاد تو ی محشر با، سر بریده
جان اباعبدالله
منتقم آل الله
ادرکنی یا مولا
بقیة الله
حسین اباعبدالله