بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمد_موحدی
▶️
نامِ تو از بس دلربا و دلنشیــــن است
آرامِ جان،وردِ زبان، نقشِ نگین است
باید تو را أم الوفاء ، ام الأدب خواند
بانو! ادب از بوستانت خوشه چين است
ای نامِ تو یادآورِ داغ مدینه
-با آنکه نام فاطمه زیباترین است-
@hosenih
گفتی تو را اینگونه نامیدن ادب نیست
گفتی پس از این نام من أم البنين است
باید قمر های تو را خورشید نامید
الحق که دامان تو خورشید آفرین است
ای کربلایِ خفته در خاک مدینه
از علقمه تا مرقدت، یک سرزمین است
بارانِ غربت میچکد از دیدگانش
هر کس که با غم ، در بقیعت همنشین است
داغ غم مرگِ جوان دیدی نه یک بار
بر شانه ات بارِ مصیبت بیش از این است
سخت است گفتن ، از زبان مادری که
خورشید های آسمانش بر زمین است
من از زبانت روضه می خوانم، ولی ...نه...
مادر! گریزِ روضه ام تنها همین است
@hosenih
لا تدعونی... من که فرزندی ندارم
یا لیت شعری... قصه آیا اینچنین است؟
باور کنم آیا شب و شق القمر را
باور کنم عباس، مقطوع الیمین است ؟
بی جعفر و عثمان و عبدالله و عباس
مردم چگونه نام من أم البنين است؟
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#قاسم_صرافان
▶️
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی،
که همراه امیری، چون امیرالمومنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت،
که در بین زنان، تنها تو عباس آفرین باشی
@hosenih
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا، یک جا به تو بخشید، تا امّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بی نور میشد، مادر زیباترین باشی؟
مگر بی نور می شد، در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می گیرد
رسیدی، باغبانِ غیرتٌ للعالمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
@hosenih
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً ، نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که ام البنین باشی
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
هدایت شده از اشعار روضه های مکتوب
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمد_موحدی
▶️
نامِ تو از بس دلربا و دلنشیــــن است
آرامِ جان،وردِ زبان، نقشِ نگین است
باید تو را أم الوفاء ، ام الأدب خواند
بانو! ادب از بوستانت خوشه چين است
ای نامِ تو یادآورِ داغ مدینه
-با آنکه نام فاطمه زیباترین است-
@hosenih
گفتی تو را اینگونه نامیدن ادب نیست
گفتی پس از این نام من أم البنين است
باید قمر های تو را خورشید نامید
الحق که دامان تو خورشید آفرین است
ای کربلایِ خفته در خاک مدینه
از علقمه تا مرقدت، یک سرزمین است
بارانِ غربت میچکد از دیدگانش
هر کس که با غم ، در بقیعت همنشین است
داغ غم مرگِ جوان دیدی نه یک بار
بر شانه ات بارِ مصیبت بیش از این است
سخت است گفتن ، از زبان مادری که
خورشید های آسمانش بر زمین است
من از زبانت روضه می خوانم، ولی ...نه...
مادر! گریزِ روضه ام تنها همین است
@hosenih
لا تدعونی... من که فرزندی ندارم
یا لیت شعری... قصه آیا اینچنین است؟
باور کنم آیا شب و شق القمر را
باور کنم عباس، مقطوع الیمین است ؟
بی جعفر و عثمان و عبدالله و عباس
مردم چگونه نام من أم البنين است؟
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
هدایت شده از اشعار روضه های مکتوب
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#قاسم_صرافان
▶️
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی،
که همراه امیری، چون امیرالمومنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت،
که در بین زنان، تنها تو عباس آفرین باشی
@hosenih
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا، یک جا به تو بخشید، تا امّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بی نور میشد، مادر زیباترین باشی؟
مگر بی نور می شد، در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می گیرد
رسیدی، باغبانِ غیرتٌ للعالمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
@hosenih
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً ، نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که ام البنین باشی
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
گفتم امّالبنین دلم پا شد
گرههایی که داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و
خشکسالم شبیه دریا شد
سورهی حمد نذر او کردیم
گمشده داشتیم و پیدا شد
با ادب بود و روی دامانش
تا گل نازدانهای جا شد
به مدینه نگفت مادر شد
گفت مولای شهر بابا شد
با کنیزی خانوادهی عشق
در دو عالَم عزیز زهرا شد
خادمی کرد تا که عباسش
از ازل تا همیشه آقا شد
همهی بچههاش عیسایند
گر چه عباس او مسیحا شد
آنقدر خرج گریه شد، افتاد
آنقدر خرج گریه شد، تا شد
تا قیامت به احترام حسین
ذکر لبهاش واحسینا شد
گفت: گفتند روز عاشورا
در غروبی که خیمه غوغا شد
بین تقسیم آبروی حرم
مشک بیآب، سهم سقا شد
کاش دست عمود نخلستان
سد راهش نمیشد اما شد
گفت: گفتند بعد از آنی که
علی اکبر ارباً اربا شد
قد سقا شبیه قاسم شد
قد قاسم شبیه سقا شد
گفت: گفتند بر سر نیزه
سر عباس من تماشا شد
بسته بودند اگر، نمیافتاد
بسته بودند اگر به نی جا شد
* *
خوب شد همره حسین نرفت
در مسیری که سر به نیها شد
خوب شد مجلس شراب نرفت
در همان جا که جشن برپا شد...
✍ علی_اکبر_لطیفیان
📝 شعر از اشعار_آیینی_حسینیه
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه
بانوی دین، مظهر عشق و وفا
ام بنین، مادر صدق و صفا
بــاغ گــل یــاس! سـلامٌ علیک
مـــادر عبــاس! ســلامٌ عـلیک
سُفرهی جود و کرمت با حسین
اذن دخـول حــرمت یا حسین
فـــاطمهی دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
ماه تو از ماهِ فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوبتر
ستارگانت همه خورشیدِ نور
چشم بد از جمالشان باد دور
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟
جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای حسین؟
تو بانوی بیت ولی گشتهای
دور حسین ابن علی گشتهای
تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی
حق به تو یک بهشت احساس داد
دسته گلی به نام عبّاس داد
سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت
معرفتت زبانزد عالَم است
مِدحت عالَم به ثنایت کم است
در بغلت بُوَد گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو
بود چو خورشید رخش منجلی
خواستیاش دهی به دست علی
مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاد به روی حسین
فدایی خون خدا خواندیاش
دور سر حسین گرداندیاش...
دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینهام کن نصیب
که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریههای تو در بقیع
بقیع از اشک تو آمد به جوش
صدای گریۀ تو آید به گوش
کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیدهای چهار تصویر قبر
اشک مصیبت ز بصر ریختی
به یادشان خونِ جگر ریختی
چشم تو از بس که فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست
تو نالۀ وا ولدا میزدی
اهل مدینه را صدا میزدی
بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین
چار گلم به تیغ، پرپر شدند
چار مَهام به خون شناور شدند
امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
* *
ای ثمر دل، گل احساس من
ساقی اهل بیت، عبّاس من
شنیدهام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند
شنیدهام تا تنت از هم گسست
پشت حسین ابن علی هم شکست
شنیدهام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه
شنیدهام شعله به خشمت زدند
شنیدهام تیر به چشمت زدند
شنیدهام سکینه بی تاب بود
به خیمهها منتظر آب بود
شنیدهام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند
شنیدهام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو، چو برگِ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین
بر تو نه، بلکه در عزای حسین
تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونینجگری داشتی
اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامانِ برادر سرت
حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت...
* *
چار پسر دادی و زین افتخار
شــد حرم چار امامت مزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تـو
فاطمــه شــد مادر عباس تـو
تو را فراق اشجع النّاس کشت
داغ حسین و داغ عبّاس کشت
گریهی تو به جز عبادت نبود
وفات تو غیر شهادت نبود
دگر تنت دفن نشد شبانه
تنت نداشت جای تازیانه
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد
ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
لگـد بـه پهلـوت نـزد هیچکس....
✍ غلامرضا_سازگار
📝 اشعار_آیینی_حسینیه |