eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
1.8هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این یاس پرپر روضه هایش فرق دارد شعر و غزل گفتن برایش فرق دارد @hosenih روی کبود و قامتی خم، دست لرزان! با دیگران لحن صدایش فرق دارد در آسمان چشم من باران گرفته امشب چرا حال و هوایش فرق دارد؟ ما هرچه حاجت داشتیم از او گرفتیم تاثیرِ آمینِ دعایش فرق دارد @hosenih در قلب هر شیعه ضریحی دارد از نور پس مرقد و صحن و سرایش فرق دارد ⏹ شعر فاطمه زهرا به نقل از اشعار آیینی حسینیه
غمت ز خاطر هفت آسمان نخواهد رفت شکوه داغ تو از یادمان نخواهد رفت تو مادر ملکوتی، دعای هیچ کسی بدون اذن شما، آسمان نخواهد رفت رسوم شهر مدینه همیشه بر عکس است کسی به مجلس ختم جوان نخواهد رفت کسی تسلی خاطر نشد برای علی به این دلیل غمت از میان نخواهد رفت * * بیا مسافر تنها! که غم فقط غم توست غمی که از دل صاحب زمان نخواهد رفت به سمتت آمده از دور شاعری تنها که دست خالی از این آستان نخواهد رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا بیش از پدر‌مادر محبت میکند زهرا از نان شب خرج رعیت میکند زهرا تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی... لطف بدون منت و بی انتها یعنی... پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ... شام زفافش هم عنایت میکند زهرا غم می زداید از دل سائل به یک لبخند با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند یک روز نان سفره و یک روز گردن بند همواره لطف بی نهایت میکند زهرا هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد آیات قرآن از مقاماتش خبر میداد جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد حجب و حجابش را رعایت میکند زهرا توحید دارد میچکد از سقف ایوانش اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ... فضه‌ش پیمبرگونه صحبت میکند زهرا چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود فیضی دهد همسایه را با ربنای خود پهلویش آزرده ست اما با خدای خود هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد تصمیم بر یاری و امداد علی دارد لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا با اینکه خلقت را برای او بنا کردند از عالم هستی حسابش را جدا کردند هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند پس بر امامان هم امامت میکند زهرا از خون که رنگین شد زمین دیگر زمان فهمید از شور و شوق فاطمیون بی گمان فهمید از حلقه ی دار "نمر" ها میتوان فهمید دارد که بر دلها حکومت میکند زهرا دنیا اسیر عشق پاکش بیشتر ایران محبوب زهرا میشود از هر نظر ایران دیروز در شهر نبی امروز در ایران سید علی ها را حمایت میکند زهرا یا قهر و آتش یا دگر تسلیم یعنی چه ؟ در پای طاغوت زمان تعظیم یعنی چه؟ در ریسمان ذلت و تحریم یعنی چه ؟ تفسیر صبر و استقامت میکند زهرا از هرم آتش صورت پروانه میسوزد در پیش چشم کودکان کاشانه میسوزد چون شمع ذره ذره مرد خانه میسوزد اما صبوری در مصیبت میکند زهرا وقتی که دل را میدهد در دست دلبر هم... در پای عهدش میگذارد تا ابد سر هم... با صاحب و مولای خود یکبار دیگر هم... بین در و دیوار بیعت میکند زهرا پا را که داخل میگذارد از در مسجد از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد محو کلام آتشین اش منبر مسجد با خطبه ای غرا قیامت میکند زهرا بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش "لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش جان علی را میخرد با جان فرزندش از هستی اش خرج ولایت میکند زهرا با صورت نیلی و با چشمان کم سویش با سینه ی آزرده و با زخم بازویش با لاله های بسترش با درد پهلویش از غربت مولا روایت میکند زهرا هرشب سراغ از مهبط مسمار میگیرد از پا می افتد , پهلویش هر بار میگیرد وقتی کمک از شانه ی دیوار میگیرد یعنی که به سختی حرکت میکند زهرا از تندی شلاق بی احساس بی دین نه از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه از درد تنهایی شکایت میکند زهرا اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید این روزها دارد وصیت میکند زهرا همچون پرستویی که بالش گشته آزرده مانند سرو سیلی از باد خزان خورده مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده در عرش بابا را زیارت میکند زهرا فردای محشر باز محشر میشود قطعا مادر می آید دیدنی تر میشود قطعا با لطف او یک طور دیگر میشود قطعا از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا خسران زده در کوله بارش در ندارد که در روز رستاخیز دست پُر ندارد که هرچه بگوید فاطمه رد خور ندارد که نزد خدا از ما ضمانت میکند زهرا هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را هم چای ریز بی ریا و بی نشانش را تا دوستان دوستان دوستانش را با دست خود راهی جنت میکند زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست تا فاطمه زنده‌ست علی خانه‌نشین نیست ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست... انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند کردند بهانه که چنان است و چنین نیست غصب فدک این بود که نام تو نباشد پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟ تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست جایی که علی هست، معاویه چه کاره‌ست قرآنِ سر نیزه که قرآنِ مبین نیست! ای کاش که خود را برسانم به رکوعش زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست مقصود خدا از دو جهان، خلقت زهراست «المنّة ‌للّه» که این است و جز این نیست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت اگر به حرمت این خانه‌زادِ کعبه نبود سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت سوادِ چشم علی را، اگر نمی‌بوسید به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا وجود هیچ‌کس این‌قدر فیض عام نداشت علی، مقیم حرم‌خانه‌ی صبوری بود که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت اگرچه دست کریمش پناه مردم بود و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت چشیده بود علی، طعم تنگدستی را که غیر نان و نمک سفره‌اش طعام نداشت اگرچه بود زره، بر تن علی بی‌پشت اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت به بردباری این بت‌شکن، مدینه گریست که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت به باغ وحی جسارت نمود گلچینی که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت شکست حُرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی که قدر و قُرب، کم از مسجدالحرام نداشت شدند آتش و پروانه آشنا، روزی که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید که آفرین به بلندای آن پیام نداشت * * تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین! دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت در آن فضای غم‌انگیز، فضّه شاهد بود که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند مگر شکوفه‌ی آن باغ احترام نداشت؟ «شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید «نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت» ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قرآنِ مُصوّر است زهرا سرچشمه‌ی کوثر است زهرا گویند بهشت مصطفی اوست تعبیر چنین اگر چه نیکوست عطری ز وجود او بهشت است پاداش درود او بهشت است فرمود نبی رسولِ رحمت قبل از دو هزار سالِ خلقت وقتی نه زمین و آسمان بود نه جن و بشر، نه این جهان بود با خویش خدای، عهد کرده است سوگند به حق خویش خورده است تا دور کند عذاب خود را در حشر ز دوستان زهرا خالق به ملائک سماوات می‌کرد ز سجده‌اش مباهات حق را به کمال، بندگی کرد در بیتِ اجاره زندگی کرد در خانه که طرح زندگی ریخت یک پرده‌ی قیمتی نیاویخت فرمود علی امامِ زهرا کز دیدن آن بتول عذرا آرامش من فزوده می‌شد غم‌های دلم زدوده می‌شد در خانه‌ی ما همه صفا بود انگیزه‌ی زندگی، خدا بود رفتار جز از ادب نکردیم یکبار به هم غضب نکردیم می‌پخت غذا و خانه می‌رُفت وز شِکوِه به من سخن نمی‌گفت او دار و ندار مرتضی بود همسر نه، که یار مرتضی بود با عزت نفس و بردباری نُه سال نمود خانه‌داری آن پاره‌ی پیکر محمد از خانه‌ی خود برون نیامد جز بهر رضای حق تعالی وقتی که غریب بود مولا چون دید که یاری از امام است در خانه نشستنش حرام است از خانه برآمد و برآشفت از حقِّ ولایت علی گفت ای باخته دل به نام زهرا هان، این تو و این مرام زهرا ای بانوی دین‌مدار! هشدار ایمان و حیای خود نگهدار سرمشق ز طاعتش بگیریم درسی ز قناعتش بگیریم ای خیر کثیر بی کرانه وی خُلق عظیم را نشانه محبوب‌ترینِ خلقِ هستی در دیده‌ی مصطفی تو هستی تو جامع آیه‌های حُسنی در چشم علی خدای حُسنی گفتار تو چشمه‌های نور است یک جلوه از آن، دعای نور است ای دست خدا تو را سرشته گویند هزارها فـــرشتــه تکبیر به سجده و رکوعت تسبیح به خشیت و خضوعت تسبیح تو وِرد اهل راز است بهتر ز هزارها نماز است زهد تو به روزگار پیداست از چادر وصله‌دار پیداست هر ریشه‌ی آن ز زلف حورا هر وصله‌ی آن ز لیف خرما ای گل که در آستان خانه پژمرده شدی به تازیانه دل‌ها به مصیبتت شکسته داغ تو به جان ما نشسته ای مادر خاندان مظلوم بِسْتایمت از زبان معصوم کز غربت تو زبان گشودند "مَمنوعَةُ اِرثُها " سرودند باید به تو ای عزیزِ جان گفت دردی که به کس نمی‌توان گفت ✍مرحوم استاد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
داغ تو را بهانه گرفتم، گریستم از قبر تو نشانه گرفتم، گریستم یک گوشه از محلّه‌ی غم‌آشنای تو با یادت آشیانه گرفتم، گریستم از کوچه‌های شهر گذشتم یکی یکی وقتی سراغ خانه گرفتم، گریستم لازم نشد سؤال کنم رفته‌ای کجا از ردّ تازیانه گرفتم...، گریستم نامحرمان زدند تو را من هم از غمت یک روضه محرمانه گرفتم، گریستم "از دردِ شانه، شانه نشد موی دخترت" در دست خود که شانه گرفتم، گریستم * * مضمون تو عنایت محض است بی‌گمان تا حسّ شاعرانه گرفتم، گریستم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشمِ در راه مانده‌ام مادر! اشک را بی اراده می‌داند غُصه‌ی ما ز داغِ مرگت را مادر از دست‌داده می‌داند مادر از دست داده یعنی ما -ما که قربان نام یار رَویم- مثل هر داغدیده‌ای، یارب! "کاش" می‌شد سرِ مزار رویم...! کاش می‌شد سر مزارِ بتول با هیاهو می‌آمدیم، خدا...! کاش چون کودکانِ بی‌مادر به سر و سینه می‌زدیم، خدا...! اینَک اما تفاوتی نکند! بسته‌ایم عهد عشق با زهرا از همین راه دور، می‌خوانیم: «السلام علیکِ یا زهرا» السلامُ علیکِ یا اُمّاه ازچه پاسخ نمی‌دهی؟ مادر! گله دارم -به اذن تو- با «میخ» شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در» آه... ای میخِ در! بتول است این...! از چه این قدر شعله‌ور شده‌ای!؟ آه... ای در! به این فشارِ عجیب، قاتل مادر و پسر شده‌ای !! آه... ای در! چگونه رویت شد!؟ چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟ میخِ در! شرم کن ز اطفالش... "سینه‌ی حوریه" که جای تو نیست! سینه‌ی حوریه‌ست جای حسن سینه‌ی حوریه‌ست جای «حسین» ... نامِ «ارباب» آمده! برویم، از همین جا به «کربلای حسین» دست نامرد پای مرکب‌ها نعل نو تا که بست، یازهرا زیرِ پایِ ستور... در گودال... استخوان‌ها...شکست... یازهرا... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این یاس پرپر روضه هایش فرق دارد شعر و غزل گفتن برایش فرق دارد @hosenih روی کبود و قامتی خم، دست لرزان! با دیگران لحن صدایش فرق دارد در آسمان چشم من باران گرفته امشب چرا حال و هوایش فرق دارد؟ ما هرچه حاجت داشتیم از او گرفتیم تاثیرِ آمینِ دعایش فرق دارد @hosenih در قلب هر شیعه ضریحی دارد از نور پس مرقد و صحن و سرایش فرق دارد ⏹ شعر فاطمه زهرا به نقل از اشعار آیینی حسینیه
گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود @hosenih یک مرد هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود از شدت خجالت از هم در این سه ماه راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود @hosenih همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه تنها کسی که گوش به او داد چاه بود رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش راه عبورش از وسط قتلگاه بود شعر از گروه
تا گفت السلام علی...، روضه پا گرفت قلب رئوف حضرت صاحب عزا، گرفت از میخ گفت و از در و دیوار و دود گفت از گرد و خاک چادر و روی کبود گفت از دست بسته‌ی یل‌خیبر، میان خلق افتادن عمامه‌ی حیدر میان خلق لرزید شانه‌های قرار و امان ما بی‌تاب شد ز گریه امام زمان ما از روضه‌خوان بخواه سخن مختصر کند آری بگو رعایت حال پسر کند از شهر غربت پدرش زود بگذرد نام مغیره را به زبان کمتر آورد * * قدری درنگ کرد و از آنجا گریز زد از فاطمه به زینب‌کبری گریز زد از کوچه‌ی مدینه گذشت و به شام رفت با کاروان به کوچه‌ی پُر ازدحام رفت یابن الحسن! به خاطر مادر ظهور کن آقا تو را به زینب مضطر ظهور کن ✍ 📝 # | به نقل از اشعار آیینی حسینیه کانال اشعار روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub3
باز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شده باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده بازهم آتش به جان ما رسیده از دری کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک روضه‌خوانِ رنج‌های دخت پیغمبر شده مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط سوره‌ی کوثر فدایِ ساقیِ کوثر شده ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت بعد زهرا خود بگو از غنچه‌ی پرپر شده غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلوم‌تر، نیست در عالَم، غمت از هر غم افزون‌تر شده کی به پایان می‌رسد شب‌های بی مهتاب تو وعد‌ه‌ی دیدارتان درعالم دیگر شده * * دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محشر شده ✍ 📝 نقل از اشعار آیینی حسینیه کانال اشعار روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub3
جلسه جدید: دیر آمدم...، دیر آمدم...، در داشت می‌سوخت هیئت میان "وای مادر" داشت می‌سوخت دیوار دم می داد؛ در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت ای وای مادر. ای وای مادر ... جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه جان یاد حسین افتادم آن‌شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد، سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود؛ اصغر داشت می‌سوخت سربند یازهرای محسن غرق خون بود سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت [ما عشق را پشت دَرِ این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت] برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت دَرِ این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e می ترسم آخر حاجت خود رانگیرم نا کام و از ره مانده در بستر بمیرم آه ای شهادت . . . هر دم به یادت . . . تاکی بسوزیم و بسازیم آخر این سان چون شمع جامانده به گلزار شهیدان در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون ای شوق در دل مانده ای رویای شیرین ای آرزوی روزهای خوب دیرین ما بی قراریم....چشم انتظاریم... تادر رکاب یار دست از جان بشوییم یا نائبش فرمان دهد لبیک گوییم در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون هرجا شهیدی هست میقات حضور است خون شهیدان سرخی صبح ظهور است می آید آری.... صبحی بهاری... تا دشت را از دست خار و خس بگیرد تا کعبه را از بت پرستان پس بگیرد در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون شاعر: محمد مهدی سیار
روضه حضرت زهراء (س).mp3
10.49M
◼️ روضه شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها 📆 سه شنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۲ تا گفت السلام علی...، روضه پا گرفت قلب رئوف حضرت صاحب عزا، گرفت از میخ گفت و از در و دیوار و دود گفت از گرد و خاک چادر و روی کبود گفت از دست بسته‌ی یل‌خیبر، میان خلق افتادن عمامه‌ی حیدر میان خلق لرزید شانه‌های قرار و امان ما بی‌تاب شد ز گریه امام زمان ما از روضه‌خوان بخواه سخن مختصر کند آری بگو رعایت حال پسر کند از شهر غربت پدرش زود بگذرد نام مغیره را به زبان کمتر آورد * * یابن الحسن! به خاطر مادر ظهور کن آقا تو را به زینب مضطر ظهور کن ✍ دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت یک‌نفر که دلش از بُغض علی می‌جوشید ضربه‌ای زد به درِ خانه و دَر را انداخت آتشی را به در "خانه‌ی آب" آورد و بین دیوار و درِ سوخته دعوا انداخت ضربه‌ی پایِ دَر و بی ادبی‌هایِ غلاف بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت گره انداخت به کار همه دنیا آن‌که، ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت در قیامت جلوی چشم همه می‌اُفتد آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت ✍ روضه مسجد مدینه و نفرین حضرت زهرا ...
روضه شب چهارم فاطمیه ۱۴۰۱ حجت‌الاسلام نصراللهی .m4a
4.09M
◾️روضه‌ و مرثیه شب چهارم شب‌های فاطمیه دوم آمد محرم علی و ماه فاطمه ... بسم‌الله الرحمن الرحیم (با کمی تغییر) ▶️ آمد محرّم علی و ماه فاطمه آتش گرفته جان تو از آه فاطمه با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه @hosenih بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان با هاى هایِ گريه‌ی جانکاه فاطمه بی‌شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر بالای قبر محسن شش‌ماهه، فاطمه آه از ميان آن در و ديوار شد شروع بعد از نبی، عروج إلى الله فاطمه @hosenih پشت در و کنار بقيع و به روی نی معنا شده‌ست سرِّ فديناه فاطمه محشر، به پاست روضه‌ی مولای بی‌کفن پيراهنی‌ست کهنه به همراه فاطمه دارد به روی دست، دو دست قلم شده دستی که در مقام شفاعت علم شده ⏹ © به نقل ازاشعار آیینی حسینیه گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود @hosenih یک مرد هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود از شدت خجالت از هم در این سه ماه راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود @hosenih همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه تنها کسی که گوش به او داد چاه بود رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش راه عبورش از وسط قتلگاه بود شعر از گروه به نقل از اشعار آیینی حسینیه