eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
1.4هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
0 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم با کاروانی دیده‌گریان، گریه کردم هربار با مویی سپید و قامتی خم عمه صدا می‌زد «حسین جان» گریه کردم یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم دنبال مرکب پا برهنه می‌دویدم دنبال زن‌ها در بیابان گریه کردم دیدم که دسته‌دسته در گودال رفتند شد شاهِ عالم سنگ‌باران گریه کردم دیدم یکی زانو زده بر روی سینه گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم دیدم که آبِ مشک را روی زمین ریخت سر می‌بُرید از ذبح، عطشان، گریه کردم پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه تا صبح، من شام غریبان گریه کردم همبازی‌ام را پیش چشمم ضجر می‌زد گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم پیدا که شد تا صبح با عمه کشیدم از گیسویش خار مغیلان گریه کردم با چشم‌هایم کوچه‌های شام دیدم کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار برحال عمه من فراوان گریه کردم دیدم که می‌بندد یکی با خیزرانش لب‌های یک قاریِ قرآن گریه کردم ✍ 📝
بیا بیا گل زهرا! عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی‌ام فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست تمام عزت شیعه رحین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست قسم به مادر و آن احتجاج حیدری‌اش دوام خدمت ما با دعای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست بیا که با تن خونین، هنوز منتظر است... که انتقام تو تنها دوای مادر توست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ همسايه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابيد زهراي من رفته سفر راحت بخوابيد آن دختري كه باعث آزارتان بود مهمان شده نزد پدر راحت بخوابيد @hosenih با دست خود هستي خود را دفن كردم شد پير خيبر بي سپر راحت بخوابيد ديگر نمي آيد صداي آه آهش از درد پهلو تا سحر راحت بخوابيد فكر خبر بوديد از بيمار بدحال جان داد زهرا بي خبر راحت بخوابيد @hosenih بانوي من با سينة مجروح رفت و ... من ماندم و اين ميخِ در راحت بخوابيد حورية انسيه كه سيلي نمي خواست كشتند او را در گذر راحت بخوابيد باخنده هستيِ مرا آتش كشيدند دامان زهرا شعله ور راحت بخوابيد @hosenih دل تنگم و ديدار يارم مي روم من هر نيمه شب با چشم تر راحت بخوابيد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ همسايه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابيد زهراي من رفته سفر راحت بخوابيد آن دختري كه باعث آزارتان بود مهمان شده نزد پدر راحت بخوابيد @hosenih با دست خود هستي خود را دفن كردم شد پير خيبر بي سپر راحت بخوابيد ديگر نمي آيد صداي آه آهش از درد پهلو تا سحر راحت بخوابيد فكر خبر بوديد از بيمار بدحال جان داد زهرا بي خبر راحت بخوابيد @hosenih بانوي من با سينة مجروح رفت و ... من ماندم و اين ميخِ در راحت بخوابيد حورية انسيه كه سيلي نمي خواست كشتند او را در گذر راحت بخوابيد باخنده هستيِ مرا آتش كشيدند دامان زهرا شعله ور راحت بخوابيد @hosenih دل تنگم و ديدار يارم مي روم من هر نيمه شب با چشم تر راحت بخوابيد ⏹ © کانال "حسینیه؛ @hosenih 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا https://eitaa.com/madareshohada
از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم با کاروانی دیده‌گریان، گریه کردم هربار با مویی سپید و قامتی خم عمه صدا می‌زد «حسین جان» گریه کردم یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم دنبال مرکب پا برهنه می‌دویدم دنبال زن‌ها در بیابان گریه کردم دیدم که دسته‌دسته در گودال رفتند شد شاهِ عالم سنگ‌باران گریه کردم دیدم یکی زانو زده بر روی سینه گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم دیدم که آبِ مشک را روی زمین ریخت سر می‌بُرید از ذبح، عطشان، گریه کردم پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه تا صبح، من شام غریبان گریه کردم همبازی‌ام را پیش چشمم ضجر می‌زد گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم پیدا که شد تا صبح با عمه کشیدم از گیسویش خار مغیلان گریه کردم با چشم‌هایم کوچه‌های شام دیدم کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار برحال عمه من فراوان گریه کردم دیدم که می‌بندد یکی با خیزرانش لب‌های یک قاریِ قرآن گریه کردم ✍ 📝 اشعار_آیینی_حسینیه‌ |
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ امشب دلم ميل مدينه دارد نام حسن بُغضي به سينه دارد صاحب عزاي بي حرم ؛حسن جان ای مطهر جود و کرم؛ حسن جان @hosenih اين خيمه ها صحن و سرايت آقا پرچم زديم اينجا برايت آقا بعد از علي؛ اي مير آلِ هاشم ما را بخر امشب به نام قاسم در كربلا شد خيمه دارِ نجمه ماه حرم ، دار و ندارِ نجمه @hosenih در خيمه ها مانند ماه مي رفت مثل حسن با غمزه راه مي رفت عمامه سبزش چه دلربا بود سر تا به پا انگار مجتبي بود بر موي او نجمه حنا گرفته كرب و بلا بوي منا گرفته @hosenih آمد به خيمه بهر دستْ بوسي مانند دامادِ شبِ عروسي بوسيد اول زانوي عمو را آغاز كرد اينگونه گفتگو را تنها و بي ياور شدي عموجان رخصت بده قاسم رود به ميدان @hosenih با اين سخن زخم عمو نمك خورد انگار بُغض سينه اش ترك خورد او را كشيد آرام بين آغوش از شدت گريه شدند بيهوش فرمود : نه؛ برگرد؛ من كه گفتم : با بوي تو ياد حسن مي افتم @hosenih بازي نكن با جانم اي عزيزم نگذار بيش از اين بِهَمْ بريزم ... چشم فلك گريه بر او نمايد بر قد و بالايش زره نيايد بر صورتش تحت الهنك چه زيباست زيبا ترين فرزند آلِ زهراست @hosenih او را نشانده روي مركب عباس بر شانه اش مي زد مرتب عباس با ذكر يا زهرا برو عموجان دارم هوايت را برو عموجان پاي تو گرچه كوته از ركاب است در پيكرت خون ابوتراب است @hosenih شير جمل عازم شده به ميدان اهل حرم فرياد زد حسن جان قاسم مگو؛ طوفانِ بي مثال است سرمستِ يا ذالعز ُوَ الجلال است بي شك به هنگام نبَرد ، قاسم ياد حسن را زنده كرد؛ قاسم @hosenih فرياد زد هستم حرف لشگر شاگرد عباسم عزيز حيدر "اِن تَنْكُروني" من حسن سرشتم با خون خود در كربلا نوشتم هذا حسينٌ كَالْاسير ، لشگر جان مرا اول بگير؛ لشگر @hosenih من از تبار فاتح حنينم ابنُ الحسن ، قرباني حسينم فرزند كَرّارم؛ علي نژادم دار و ندارم؛ نذر شاه دادم اِنّي انا بن مجتبي ، انا الحق با ضربهْ گردن مي زنم زِ ازرق @hosenih شادي براي خيمه ها خريدم تكبير سردارِ حرم شنيدم اما چه كوتاه است شادي ما اينجا به بعدِ روضه ، واي زهرا اينها همه نامرد ، در نبردند با سنگهاي تيز دوره كردند @hosenih از هر طرف راهِ گريز ؛بستند آينه ی ابروي من شكستند با ضربه اي فرق سرم دو تا شد از روي مركب پيكرم رها شد از هر دو سو نيزه به پهلويم خورد دستان نا پاكي به گيسويم خورد @hosenih مغلوبه شد جنگ و به زير مركب تركيب جسمم گشته نا مرتب مانند مادر ناله بد كشيدم در زير نعل كهنه قد كشيدم آمد عمو بالاي پيكر من بگذاشت روي دامنش سَرِ من @hosenih فرمود : آمد دلبر تو اما كاري ز دستم بر نيايد اينجا بر درد ناچاري ببين اسيرم من سينه ات را در بغل بگيرم اي قامتت كوتاه ، قد كشيدي اين دُوْرُ و بر باباي خود نديدي؟! @hosenih خيلي برايم اي عمو عزيزي اي كاش از لاي كفن نريزي ⏹ ©️کانال رسمی "حسینیه؛